اخبار المدینه ابن شَبَّه
از منابع کهن تاریخ محلی مدینه، نوشته عمر بن شَبَّه (173ـ262ق.) این کتاب به جغرافیای تاریخی مدینه و شرح رخدادهای آن با تمرکز بر زندگی و سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و خلافت عمر و عثمان اختصاص دارد و با عناوینی مانند کتاب المدینه[1]، اخبار ال
از منابع كهن تاريخ محلي مدينه، نوشته عمر بن شَبَّه (173ـ262ق.)
اين كتاب به جغرافياي تاريخي مدينه و شرح رخدادهاي آن با تمركز بر زندگي و سيره پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و خلافت عمر و عثمان اختصاص دارد و با عناويني مانند كتاب المدينه[1]، اخبار المدينه[2] و تاريخ المدينة المنوره[3] شناخته شده است. برخي از آثار گمشده ابن شبه مانند انساب قريش، نوادر المدنيين، كتاب امراء المدينه، كتاب النسب، مقتل عثمان، و السقيفه[4] با كتاب حاضر موضوعي يكسان دارند.
ابوزيد عمر بن شَبَّة بن عبيده نُمَيري بصري از راويان و اخباريان و حافظان برجسته سده سوم ق. است. در اجزاي نام او اختلاف است.[5] شهرت وي به «شبه» از شهرت پدرش گرفته شده كه مادرش در كودكي او برايش ترانهاي ميخوانده و شبّه خطابش ميكرده است.[6] عمر بن شبه در 173ق. گويا در بصره زاده شد و در 262/263ق. در سامرا درگذشت.[7] در آموختن تاريخ، مغازي، سيره، حديث، فقه، ادب، شعر و نسبشناسي كوشا بود و آثار گوناگونش نشان ميدهد كه در علوم مختلف دست داشته است.[8] آگاهيهاي گستردهاش در حوزه ادب و شعر[9] در منابعي مانند الاغاني اصفهاني، الاستيعاب ابن عبدالبر و نور المقتبس مرزباني بازتاب يافته است. در عرصه تاريخنگاري درباره مكه، مدينه، بصره، و كوفه و نگارش شرح حال شاعران و اميران و حاكمان اين شهرها تحقيقاتي داشته است.[10] از انديشه كلامي و فقهي او چندان آگاهي در دست نيست. تنها درباره مخالفتش با انديشه مخلوق بودن قرآن گزارشهايي روشن يافت ميشود. پاره كردن كتابها و آتش زدن خانه وي و ناچار شدنش به سكوت و انزوا از پيامدهاي اين رويداد بود.[11]
ابن شبه به وثاقت، صداقت، عدالت و اعتبار وصف شده و بر خلاف استادش ابن زباله (م. حدود200ق.) كه رجاليان و اهل حديث به او بيمهري كردهاند، با كلماتي احترامآميز ياد شده است.[12] مِزّي (م.742ق.) فهرستي بلند از استادان و شاگردان وي ارائه كرده است.[13] محمد بن يحيي، معاوية بن هشام و ابوغَسان از استادان او؛ و ابوبكر بن ابيالدنيا، ابوشُعَيب حراني و احمد بن ابيطاهر طَيفور از شاگردان او بودهاند. بيشترين گزارشهاي ابن شبه از ابوغسان محمد بن يحيي كناني، از ياران مالك بن انس، است كه آگاهيهاي بسيار از اخبار و رخدادهاي مدينه داشته است. اين گزارشها آنگاه كه با واژه «قال» و «زعم» همراه شده، ممكن است از نوشتههاي ابوغسان باشد. حَمَد الجاسر با ارائه شواهدي، وجود اينگونه نگاشتههاي تاريخي ابوغسان را تأييد ميكند.[14] برخي به درستي اين ادعا را رد كرده و روايتهاي ابوغَسان را از حافظه و نقلي ـ گفتاري دانستهاند.[15] با اينكه ابن شبه از شاگردان ابن زباله[16]، از نخستين تاريخنگاران مدينه است، در اين كتاب، گزارشهايي اندك از او آورده است. (براي نمونه: ج3، ص1018)
روش و اهميت: ابن شبه در گسترش و استواري مكتب تاريخنگاري مدينه كه اصول آن در كارهاي عُروة بن زبير (م.94ق.) و ابن شهاب زُهري (م.124ق.) و موسي بن عُقبه (م.141ق.) نهاده شد[17]، نقشي اساسي داشت. بررسي گزارشهاي اخبار المدينه و تلاشي كه او در هر گفتار به كار برده، اصالت كار او را نشان ميدهد. وي براي گردآوري اطلاعات همان روشي را به كار برده كه در تدوين حديث به كار ميرفته است؛ بدين معنا كه سخنهاي شاهدان و راويان را به صورت شفاهي گرد آورده و كنار هم نهاده[18] و سپس ابواب يا فصول گوناگون را درباره مكانها و مساجد و خانههاي مدينه پديد آورده و با گزارشهاي تكميلكننده، جوانب و ابعاد هر موضوع را واكاوي نموده است.
ابن شبه با چند واسطه به تاريخنگاران مغازي و سِيَر مدينه، ميپيوندد و با نقل سلسله سند هر گزارش، بر اين پيوستگي و اصالت، صحه ميگذارد. گاه وي در پايان گزارش، ديدگاه خود را درباره موضوع و خبر بيان ميكند. (براي نمونه: ج1، ص103) توجه به انساب و تبارشناسي، استناد به شعر كهن، فراواني استنادهاي قرآني و يادكرد شأن نزولها، ارجاع به احكام و مناسك فقهي، و آميختن تاريخ با جغرافيا كه از ويژگيهاي عمومي تاريخنگاري مدينه است، در كتاب ابن شبه به چشم ميخورد. توانايي او در تبيين و توضيح هر موضوع با ستايش سخاوي (م.902ق.) روبهرو گشته است.[19]
آگاهيهاي ابن شبه به دو بخش كلي قسمتپذيرند: 1. گزارشها و دانستههايي كه از طريق مشايخ و اسناد كهن گردآوري شدهاند؛ مانند گزارش هجرت و خلافت و نبردهاي صدر اسلام و سيره پيامبر و صحابه. 2. وصف مكانها كه از مشاهده عيني نويسنده ريشه ميگيرد؛ همچون گزارش درباره خانهها، منزلگاهها، مساجد، چاهها، بازارهاي مدينه، و ديگر پديدههاي جغرافيايي. اصالت، اعتبار و اهميت پژوهشهاي ابن شبه بيشتر درگزارشهاي نوع دوم تجلي كرده است.
ويژگي ديگر كار ابن شبه، آميختن تاريخ سياسي و جغرافياي طبيعي است. او همچون مهندسي متخصص، به موقعيت جغرافيايي هر خانه و مناسبات مكاني و تاريخ شكلگيري منازل و محلات و كوچهها توجه ميكند (براي نمونه: ج1، ص229ـ273) و از اين رو در زمره دانشوران پايهگذار فن خِطَط مدينه جاي ميگيرد.
توجه به شأن نزول آيات، به ويژه در اخبار مربوط به سيره نبوي، از رويداد اِفك تا داستان مُسَيلَمه كذاب، از ديگر امتيازهاي روش ابن شبه به شمار ميرود. (براي نمونه: ج1، ص49، 53، 203، 209ـ215) مقايسه ميان گزارشهاي مدائني (م.225ق.) ـ گر چه از جزئيات اخبار المدينه وي چندان آگاهي نداريم ـ و ابن شبه نشان ميدهد كه ابن شبه تنها نقش راوي با واسطه از مدائني را ندارد؛ بلكه كار او تكميل و توسعه آثار مدائني است و اتقان بيشتري دارد.[20]
اهميت كتاب ابن شبه جز قدمت و كهن بودن، در تفصيل گزارشهايي است كه در ديگر منابع كهن يافت نميشوند؛ همچون اخباري از دوران خلافت عمر و عثمان[21]، گزارشهاي گوناگون از طريق ابوغسان كناني و ديگران از قبر حضرت فاطمه زهرا3 (ج1، ص104ـ110)، رويداد فدك (ج1، ص195ـ218)، و ديگر رويدادهاي مهم آغاز اسلام. اخبار المدينه به منزله متني مهم در ميان تواريخ محلي و اثري ارزشمند در گردآوري گزارشهاي دوره خلافت ارزيابي شده است.[22] آگاهيهاي اين كتاب، به گونهاي گسترده در ميراث مدينهنگاري بازتاب يافته و تاريخنگاراني مانند ابواسحاق حربي[23] (م.285ق.)، ابن حجر[24] (م.852ق.)، سمهودي (م.911ق.) و احمد بن عبدالحميد عباسي[25] (سده دهم ق.) در آثار خود از آن بهره گرفتهاند. بيشترين اين گزارشها به سمهودي اختصاص دارد. با اينكه او گويا همه كتاب ابن شبه را در دست نداشته، در حدود 350 خبر را از وي گزارش كرده است.[26]
ابوبكر جوهري (م.323ق.) از شاگردان ابن شبه، در كتاب السقيفة و فدك روايتها و نصوصي از وي آورده كه به نظر برخي از محققان، در بازسازي بخش گمشده اخبار المدينه درباره سقيفه و فدك تأثير اساسي دارد.[27] احمد بن ابيطاهر طيفور (م.280ق.) شاگرد ديگر ابن شبه به پيروي از او، كتاب بغداد را بر محور رويدادهاي بغداد، در تاريخ خلفاي عباسي تا پايان دوره مهتدي (م.256ق.) تأليف كرد. از اين كتاب تنها جزء ششم درباره رخدادهاي دوره مأمون بر جاي مانده است.
اخبار المدينه در نسخه موجود شامل سه بخش است: 1. دوران پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله). 2. دوران عمر بن خطاب. 3. دوران عثمان بن عفان. هر يك از بخشها از آغاز و انجام و در ميانه سطرها و كلمات، افتادگيها و ناپيوستگيهايي دارد. نيز از لحاظ تكرار گزارشها در چند جا (براي نمونه: ج1، ص111؛ ج4، ص1239ـ1341) يا قطع ارتباط موضوعي و گزارش روايتها در جاي نامربوط (براي نمونه: ج1، ص39ـ52) نابسامانيهايي دارد. نيز ناخوانا بودن كلمات، سبب خطاهاي بسيار در ثبت عبارتها و واژگان جغرافيايي و تاريخي شده است.
بخش اول كه افتادگيهايي دارد، با گزارشي در آداب كفن و دفن و تعيين جايي به نام «موضع الجنائز»٭ در خانه پيامبر آغاز شده است؛ جايي كه در خانه آن حضرت فراهم شده بود تا وي بر جنازه مؤمنان نماز بگزارد. درباره موقعيت جغرافيايي مقام جبرئيل دو گزارش آمده و سپس از جمع قرآن و ظهور قصاصان و قصهگويي و برخورد پيامبر(صلي الله عليه و آله) و خلفا با اين پديده سخن رفته و در همين جا از تميم داري و نقش او در رواج افسانهسرايي[28] كه در فرهنگ و تمدن روايي نسلهاي بعد، نمودي گسترده داشته، گفتار به ميان آمده است. تفصيل سخن درباره جمع قرآن با گزارشهاي گوناگون از راويان مختلف به بخش سوم واگذار شده است. سپس مجموعهاي گسترده از احكام، آداب، مستحبات و مكروهات مسجد و معرفي بيش از50 مسجد كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) در آنها نماز خوانده يا نخوانده، آمده است.
ادامه گزارشها به تاريخ كوه احد و قبور صحابه اختصاص يافته و واكنش پيامبر به مرگ صحابه و فرزندانش و كيفيت كفن و دفن آنها و وضعيت و جغرافياي قبرها بازگو شده است. گزارشهاي ابن شبه ثابت ميكند كه در سيره و سنت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) ساختن و تعمير قبر و بنا نهادن اتاقكهايي روي آن، كاري مرسوم بوده است. مثلاً ايشان بر قبر عثمان بن مظعون٭ اتاقكي ساخت. اين سنت كه با نگرش رسمي وهابيان عربستان سازگاري ندارد، موجب واكنش مصححان و تعليقهنگاران سعودي كتاب تاريخ المدينه شده و سبب گشته تا صحت اين روايتها و گزارشها را به چالش كشند.[29]
در ادامه ميتوان قدرت مشاهده ابن شبه را در وصف چاهها، منزلگاهها، خانهها و مكانها، بازارها، آبگيرها، بيابانها و سنگهاي مدينه ديد. در اين گزارشها، با وضعيتي روشن از خانههاي نامآور مدينه، مالكيت ساختمانها و ارتباط منازل، محلات و جادهها و راههاي ارتباطي مدينه همراه يادكرد گنجينهاي از سنگهاي قيمتي، فتنهها، برخي رخدادهاي تاريخي مانند رويداد اِفك، مسئله لِعان و ظِهار، آمدن هيئتها و گروههاي قومي ـ مذهبي نزد پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله)، داستان هجرتها، اسلام آوردنها، ارتدادها و واقعه مُسَيلمه كذاب، اشعاري در وصف مدينه، يادكرد مناقب پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و بنيهاشم و اعمال و صدقات و سَرّيهها و نگاهبانان و سيره خانوادگي ايشان آشنا ميشويم. نويسنده از خلال زندگي سياسي پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) از هنگام هجرت تا وفات، به روايت درباره زندگي شهري و عمراني[30] اين شهر ميپردازد و شكلگيري مساجد و سكونت و منزلسازي قبايل و تيرهها و احياي مناطق و مكانها و مرزهاي هر منطقه و طراحي بازارها، چشمهها، چاهها و كوهها را در پيرامون اين مركز توضيح ميدهد.
در بخش دوم، سيره و رفتار عمر بن خطاب و همراهياش با ابوبكر همراه گزارشهايي از نسب و زندگي، لقبهاي عمر، پاسدارياش از حقوق بيتالمال، اقدامات سياسي وي در ترويج مسائل مذهبي و روزه و نماز، فتاوي فقهي و پرسشهاي فقهي از او و اجتهادات او آمده و نويسنده بر سختگيريهاي عمر بر شاعران و زنان، سيره وي در پوشش، سفر، وصيت و جز آن تأكيد كرده و اشعاري در مدح وي آورده و آگاهيهايي گسترده از دوران خلافت وي و قوانين و احكامي كه اجرا كرده و اسلوب فرماندهي او و نيز كوشش در جمع و تدوين قرآن، ارائه نموده است. نويسنده تصريح ميكند كه پيشنهاد تعيين هجرت نبوي به منزله مبدأ تقويم قمري، از جانب حضرت علي(عليه السلام) داده شد و عمر بن خطاب آن را پذيرفت و اجرا كرد.
بخش سوم حاوي دورنمايي روشن از زندگي، اسلام آوردن و خلافت و سيره و اخلاق فردي عثمان بن عفان و تلاشهاي وي در جمع و تدوين قرآن و يكسانسازي مصاحف و رفع اختلافات آنها است و به تلاشهاي ديگر صحابيان در اين زمينه نيز اشاره شده است. نويسنده خبرهاي گاه متعارض شاهدان نخست را درباره حركت مردم مصر و كوفه و مسيرهاي آنها در آمدن به مدينه و سرانجام كشته شدن عثمان و شورش عمومي و قضاوت درباره واكنش و نقش هر يك از صحابيان بزرگ در اين رويداد، آورده است. او گزارشهاي مخالفان خاندان پيامبر را درباره نقش مستقيم حضرت علي(عليه السلام) و فرزندانش در كشتن عثمان و شعلهور ساختن اين آشوب روايت كرده؛ اما اخبار گوناگون مخالف اين ديدگاه را نيز گزارش نموده و بر تلاش حضرت علي(عليه السلام) و امام حسن(عليه السلام) در پيشگيري از اين قتل و شورش تأكيد كرده است.
نسخهشناسي و چاپها: به طور دقيق معلوم نيست كاستيهاي متن اخبار المدينه از چه هنگام به آن راه يافته است. ذهبي (م.748ق.) از ديدار نيمي از كتاب تا بخش «امامت او» خبر داده است.[31] اين گزارش بر ابهامها ميافزايد؛ زيرا مرجع ضمير «او» در سنجش با نسخه فعلي نامشخص است. اما اين نكته را روشن ميكند كه اخبار المدينه از سدهها پيش به صورت ناقص در دسترس بوده است. در گزارش سخاوي (م.902ق.) نيز به كاستي بخش پاياني اين اثر تصريح شده است.[32] احتمال ديگر اين است كه هر يك از بخشهاي كتاب، اثري مستقل بوده و نسخهنويسان يا دانشوران بعدي آنها را به هم پيوند دادهاند و در اين ميان، بخش خلافت ابوبكر و حضرت علي(عليه السلام) و دوران بعد تا روزگار مؤلف يا از آغاز نوشته نشده و يا از ديد نسخهنويسان پنهان مانده است.
حبيب محمد احمد، نسخه خطي اين كتاب را در كتابخانه شخصي سيد محمد مظهر الفاروقي در مدينه يافت و از آن عكس گرفت و براي تصحيح و تحقيق به فهيم محمد شلتوت سپرد. وي آن را با عنوان تاريخ المدينة المنوره منتشر كرد. گويا زركلي پيشتر به نسخه خطي اخبار المدينه دست يافته بوده است.[33] به كوشش شلتوت، نخستين چاپ كتاب در 1399ق. با يادداشتهاي وي و فهرست موضوعي و اعلام به قلم بكري شيخ امين انتشار يافت. حَمَد الجاسر در بررسي اين تصحيح، غلطخوانيهاي بسياري يافته و در مقالات گوناگون به اصلاح و ويرايش آنها پرداخته است[34]، گر چه از سختي خوانش نسخه و توانايي شلتوت در تصحيح بخشهاي عمده كتاب غفلت نورزيده است. همين ناخوانايي متن موجب شده تاريخنگاري مانند سمهودي كه اين نسخه را در دست داشته، گاه به بدخواني دچار شود.[35] شلتوت به پشتوانه سخن سخاوي كه ابن فهد اخبار المدينه را از روي دستنوشته ابن حجر كتابت كرده، به اين نتيجه رسيده كه نسخه موجود، همان نسخه نگاشته شده به خط ابن حجر است. حمد الجاسر به درستي قرائت شلتوت از عبارت سخاوي را خطا دانسته و با ارائه شواهدي، ارتباط نسخه ابن حجر با نسخه موجود را رد كرده است.[36]
پيش از شلتوت، سليمان الغنام در پژوهشي براي اخذ مدرك دكتري از دانشگاه ملك عبدالعزيز، به تصحيح همه يا بخشهايي از كتاب اقدام كرده بود.[37] چاپ ديگر كتاب در دار العيان رياض با يادداشتها و نقدهاي عبدالله محمد الدويش (م.1408ق.)، به ويژه نقدهايي بر مباحث ناسازگار با عقايد وهابيت، در سلسله آثار الدويش، با كوشش عبدالعزيز بن احمد المشيقح انجام يافته است. الدويش در مسائلي چون تعمير قبور و ساختن مقبره كه در روايتهاي اين كتاب آمده، به دفاع از رويكردهاي وهابيت پرداخته و نيز درباره حديثها و راويان داوري نموده و صحيح و ضعيف را مشخص كرده است. در برابر، يكي از محققان شيعي، تلخيصي از روايتها و گزارشهاي اخبار المدينه را فراهم نموده و 203 روايت از اين كتاب درباره منزلت و فضيلت اهل بيت: و پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و نقد رفتار مخالفان و دشمنان آنها گرد آورده است.[38] به نظر وي، در اين روايتها نشانههايي از تأييد عقايد و آموزههاي شيعه يافت ميشود.
اخبار المدينه در نوبتي ديگر، با تحقيق و پاورقي علي محمد دندل و ياسين سعد الله بيان در سال 1417ق. در انتشارات دار الكتب العلميه بيروت چاپ شده است. اين محققان نكات رجالي و حديثي بسيار در ارزيابي روايتها و راويان آوردهاند. حسين صابري بخش نخست كتاب را كه مشتمل بر 1065 خبر است، با حفظ تعليقات و يادداشتها به زبان فارسي ترجمه و در انتشارات مشعر تهران منتشر كرده است.
[1]. الفهرست، ص125.
[2]. الاصابه، ج1، ص242،450؛ ج2، ص238، 351.
[3]. وفاء الوفاء، ج1، ص41، «مقدمه»؛ فيض القدير، ج1، ص120.
[4]. الفهرست، ص125؛ الاعلام، ج5، ص48.
[5]. تاريخ بغداد، ج11، ص208؛ سير اعلام النبلاء، ج12،ص369.
[6]. الفهرست، ص125.
[7]. وفيات الاعيان، ج3، ص440؛ شذرات الذهب، ج3، ص273-274؛ البداية و النهايه، ج11، ص30.
[8]. الفهرست، ص125؛ سير اعلام النبلاء، ج12، ص370.
[9]. وفيات الاعيان، ج3، ص440.
[10]. معجم الادباء، ج16، ص60-62.
[11]. تاريخ بغداد، ج11، ص209.
[12]. الجرح و التعديل، ج6، ص116؛ تهذيب الكمال، ج14، ص91-92.
[13]. تهذيب الكمال، ج14، ص91-92؛ نك: التحفة اللطيفه، ج2، ص340-341.
[14]. مجلة العرب، ج4، ص328، «مؤلفات في تاريخ المدينه».
[15]. حجاز در صدر اسلام، ص47.
[16]. نك: اخبار المدينه، ص67.
[17]. بحث في نشأة علم التاريخ، ص13-27.
[18]. درآمدي بر تاريخ اسلام، ص92-93.
[19]. التحفة اللطيفه، ج2، ص341.
[20]. حجاز در صدر اسلام، ص45-46.
[21]. نور علم، ش40، ص155-156، «اثري نفيس اما ناشناخته».
[22]. منابع تاريخ اسلام، ص138.
[23]. المناسك، ص441، 445، 446، 448، 450، 454، 457، 465.
[24]. الاصابه، ج1، ص127، 186، 596؛ ج2، ص160؛ ج3، ص411، 437، 484، 554، 613؛ ج4، ص200، 390، 407، 512.
[25]. عمدة الاخبار، ص51، 143، 144،152، 153، 154.
[26]. وفاء الوفاء، ج1، ص 64، 65، 67، 68، 125، 209، 240، 300، 385، 438؛ ج2، ص38، 117، 201، 245، 275، 327، 330، 448، 452؛ ج3، ص16، 21، 56، 74، 88، 121، 147، 173، 207، 262، 284، 332؛ ج4، ص14،70، 165، 191، 239،310.
[27]. منابع تاريخ اسلام، ص170.
[28]. تاريخ نوشتههاي جغرافيايي، ص43.
[29]. مجموعه مؤلفات الشيخ الدويش، ج1، ص124-125.
[30]. تاريخ المدينه، ج1، ص ن- ع، «مقدمه».
[31]. سير اعلام النبلاء، ج12، ص371.
[32]. التحفة اللطيفه، ج2، ص340.
[33]. الاعلام، ج5، ص48.
[34]. مجلة العرب، ج18، ص289-356، «تاريخ المدينة لابن شبه»؛ ج19، ص589-657، «اخبار المدينة لابن شبه»؛ ج20، ص372-386، «تاريخ المدينة المنوره».
[35]. مجلة العرب، ج19، ص598، «اخبار المدينة لابن شبه».
[36]. مجلة العرب، ج18، ص289-294، «تاريخ المدينة لابن شبه».
[37]. مجلة العرب، ج18، ص289-294، «تاريخ المدينة لابن شبه».
[38]. نك: الفوائد الثمينه، ص289-294، «تاريخ المدينة لابن شبه».