اخبار المدینه زبیر بن بکار
از منابع کهن و گمشده مدینه‌شناسی، منسوب به زبیر بن بکّار (172ـ256ق.) محتوای این کتاب که در بیان تاریخ، مکان‌ها و رخدادهای تاریخی مدینه است، از مجموع نقل شده‌ها و ‌گزارش‌های کتاب‌های بعدی به دست می‌آید. انتساب اخ
از منابع كهن و گمشده مدينهشناسي، منسوب به زبير بن بكّار (172ـ256ق.)
محتواي اين كتاب كه در بيان تاريخ، مكانها و رخدادهاي تاريخي مدينه است، از مجموع نقل شدهها و گزارشهاي كتابهاي بعدي به دست ميآيد. انتساب اخبار المدينه به زبير بن بكار قطعي نيست و در صورت پذيرش اين نسبت، نميتوان ثابت كرد كه آن چه در منابع به اين اثر نسبت يافته، از ديگر آثار مدينهشناختي او گزارش نشده باشد.
ابوعبدالله زبير بن بكار بن عبدالله قرشي اسدي مكي از نوادگان زبير بن عوام، صحابي شناخته شده، و از راويان اخبار و انساب و ادب است. در سال 172ق. در مدينه زاده شد و علوم حديث، تاريخ و ادب را از استادان گوناگون فراگرفت. در آنجا با علويان اختلاف يافت و به بغداد، پايتخت خلافت عباسي، كوچ كرد.[1] فؤاد سزگين اين مهاجرت را پيش از وفات اسحاق موصلي (م.235ق.) دانسته؛ زيرا زبير در بغداد با اين دانشور ديدار كرده[2] و ديگر بار به مدينه بازگشته است. سپس به مكه رفته و در سال 242ق. قاضي آن شهر شده است. در 256ق. درگذشته و در قبرستان حَجون همان شهر دفن گشته است.[3] پدرش بكار بيش از 12 سال حكمران مدينه بوده است.[4] زبير در رويداد مِحنت خَلق قرآن، رويكردي ميانه و زيركانه در پيش گرفت[5] و در پاسخ به پرسش اسحاق بن راهويه، هر دو ديدگاه، يعني رويكرد رسمي خَلق قرآن و نيز غير مخلوق بودن قرآن به باور محدثان، را بدعت خواند. شايد دليل او آن بود كه اين مفاهيم و اوصاف در سنت و نص صحيح اسلامي نيامدهاند.
زبير از مشايخي چون محمد بن حسن بن زَباله، سفيان بن عُيينه، ابوالحسن مدائني و ابن ابيفُدَيك بهره گرفت. برخي از شاگردان شناخته شده او عبارتند از: ابن ماجه قزويني، ابوبكر بن ابيالدنيا، و اسماعيل بن عباس وراق.[6] محدثان اهل سنت او را از ثقات دانسته و بر اعتبار و منزلت روايي وي تصريح كردهاند.[7]
زبير از كارگزاران دستگاه عباسي بود. نگارش كتاب الموفقيات در قصههاي تاريخي ـ اخلاقي به نام الموفق فرزند متوكل عباسي، نشانه اين واقعيت است. از ديگر آثار وي، اخبار العرب و ايامها، نسب قريش و اخبارها، اخبار الاوس و الخزرج، نوادر المدنيين، العقيق و اخباره و شماري تكنگاشته موضوعي درباره شاعران حجاز، شايسته ذكرند[8] كه تنها بخشهايي از برخي باقيمانده و منتشر شده است. بروكلمان و سزگين نشاني دستنوشتههاي اين كتابها را شناسايي كردهاند.[9]
بر خلاف گزارش برخي منابع معاصر[10] در الفهرست ابن نديم، كتابي با نام اخبار المدينه در ميان آثار زبير بن بكار ياد نشده است. ابن نديم در ميان 30 اثر از وي، به نوادر المدنيين و العقيق و اخباره درباره چاهها، واديها و قصرهاي منطقه عقيق مدينه اشاره كرده[11] و همين گزارش در متون بعدي تكرار شده است.[12] در سده نهم ق. ابن حجر (م.852ق.) در گزارشهاي مربوط به صحابه مدني و رخدادهاي مدينه، به متون مدينهشناسي بسيار مراجعه كرده و گزارشهايي بيواسطه از اخبار المدينه زبير بن بكار آورده است.[13] سخاوي (م.902ق.) نيز در فهرست كتابهاي مدينه به اثري از زبير بن بكار اشاره كرده كه احتمالاً همان اثري است كه در كتابشناسيهاي جديدتر با عنوان اخبار المدينه شناخته ميشود. خواه اين سه عنوان، يك كتاب و داراي موضوع واحد باشند و خواه آنها را گوناگون تلقي كنيم، جز گزيدهها و اقتباسها، نسخهاي از هيچ يك بر جاي نمانده يا به دست نيامده است.
درباره اين كتاب، دو ابهام اساسي وجود دارد: 1. آيا اخبار المدينه، نوادر المدنيين و العقيق در واقع يك اثرند يا چند اثر كه در سدههاي بعد، با جابهجايي مباحث، در نظر نويسندگان آميختگي يافته و ماهيت ويژه خود را از دست دادهاند؟ بر پايه احتمال دوم، آن چه از زبير بن بكار در المناسك حربي و معجم الادباي حموي و ديگر مآخذ، بدون اشاره به نام كتاب، گزارش شده، شايد از مباحث گوناگون اين سه كتاب همموضوع و نه تنها از اخبار المدينه برگرفته شده باشد. شاهد ديگر بر آميختگي و يكساني مباحث اين كتابها، ياد نشدن نام اخبار المدينه در الفهرست ابن نديم و كتابشناسيهاي بعد است. اينكه ابن حجر (م.852ق.) از اخبار المدينه زبير بن بكار گزارش كرده، شايد پس از آميختگي ميان اخبار المدينه زبير و ابن زباله از جانب كساني باشد كه ابن حجر را دچار اين خطا كردهاند.
زبير بن بكار در مدينهشناسي شاگرد ابن زباله (م. حدود200ق.) است و معمولاً گزارشهايي كه در متون به طور مسند و مسلسل از زبير بن بكار آورده شده، به ابن زباله ميرسد. از اين رو به نظر ميرسد زبير صرفاً بازگوينده اخبار المدينه ابن زباله است و اثري مستقل در تاريخ مدينه ننوشته است. يك شاهد اين سخن آن است كه زبير همه كتاب ازواج النبي ابن زباله را روايت كرده و اين كتاب در منابع به نام زبير ثبت شده است. بررسي اينگونه گزارشها نشان ميدهد كه زبير بن بكار در مباحث مدينهشناسي و سيره و مغازي، نقش راوي ابن زباله را دارد. دليل ديگر آن است كه سمهودي (م.911ق.) كه معمولاً متون تخصصي و كهن مدينهشناسي را گزارش ميكند، از اخبار المدينه زبير بن بكار جز دو گزارش كوتاه درباره اراضي بنيمَغاله و حُدَيله و مؤذن مسجد احزاب، گزارشي نياورده و در ديگر موارد اشاره كرده كه زبير آنها را از ابن زباله برگرفته است.[14] سمهودي به كتاب العقيق في المدينه زبير بن بكار درباره چاهها، واديها و قصرهاي منطقه عقيق توجه ويژه كرده و بخشهايي از آن را گزارش و تلخيص نموده است.[15]
به درستي روشن نيست كه كتاب اخبار المدينه تا چه هنگام در دسترس بوده و از كدام زمان گم شده است. ابواسحاق حربي (م.285ق.) از همروزگاران زبير بن بكار نخستين كسي است كه آگاهيهاي تاريخي ـ جغرافيايي او را با واسطه يحيي بن حسن علوي (م.277ق.) گزارش كرده است.[16] اين گزارشها درباره اِقطاع پيامبر به صحابه، افزوده بناي مسجدالنبي به دست وليد بن عبدالملك، مكان و موقعيت قبر فاطمه زهرا3، قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله)، توصيف جزيرة العرب و گزارش از دو روستا به نامهاي بُناج و حِمَي ضَريّه است.
البكري (م.487ق.) در وصفهاي جغرافيايي و مفهومشناسي جايها بدون اشاره به اخبار المدينه، گزارشهايي بيشتر از زبير بن بكار آورده است[17]؛ مانند معناشناسي حجاز،گزارش درباره منطقه اَثَبَه در بقيع، منطقه اُكحُل در مدينه داراي نخل بسيار، وادي اِضَم و اَكاحِل، تاريخ چاه بدر، خبر از قريه جَثجاثَه و جُرف در مدينه، وادي حرسان بنيعجلان، وادي خَرَّار، شناسايي جبل عَير و روستاي فُرع، وادي لِقف و راه نَقم و وادي يَليل. ياقوت حموي (م.627ق.) قلمروها و منطقههاي جغرافيايي گمنام مدينه را به واسطه گزارشهاي ابن زبير، فراوان شناسايي و معرفي كرده است.[18] كتاب مهم ديگر كه گزارشهاي ابن بكار را به شكل مستند آورده، الدرة الثمينه ابن نجار (م.643ق.) است. منشأ ابن زبالهاي كتاب زبير، در اين اثر كاملاً هويدا است؛ زيرا در سند همه گزارشهاي ابن نجار از زبير، نام محمد بن حسن بن زباله ديده ميشود.[19] فيروزآبادي (م.817ق.) باب دوم[20] المغانم را از كتاب زبير و آثار ديگر گزارش ميكند. مطالب اين باب در بيان تاريخ نخستين ساكنان مدينه، درگيري اوس و خزرج با يهوديان، معرفي دژهاي مدينه، ارتباط قبايل و گروهها، موقعيت منازل و محلات مدينه، و نيز خانههاي پيرامون مسجدالنبي(صلي الله عليه و آله) است. برخي از مطالعه اين گزارشها به اين نتيجه رسيدهاند كه فيروزآبادي كتاب زبير را ديده و به آن دسترسي داشته است.[21] احمد بن عبدالحميد عباسي (سده دهم) نيز در باب دوم عمدة الاخبار همين آگاهيها را از كتاب زبير گزارش كرده است كه نشان ميدهد يا كتاب زبير را در اختيار داشته يا آن را عيناً از المغانم برگرفته است.[22] در همين كتاب، در جايهاي گوناگون ضمن شناسايي جايها، نامها و رخدادهاي كهن از دانش تاريخي زبير بن بكار، گزارشهايي آمده است.[23]
از مجموع اخبار اقتباس شده تاريخنگاران و تراجمنگاران و مدينه شناسان از زبير بن بكار در موضوع مدينه، ميتوان به اين نتيجه دست يافت كه تاريخنگاري وي بر مبناي شيوه مورخان مدني است. شعر و ادب و نسب و تاريخ در اينگونه گزارشها به هم آميختهاند و نشانههاي تاريخنگاري قبايلي و جمع و تدوين روايات در كارهاي او آشكارند. وي از روايتهاي كهنتر، زمينهاي تاريخي فراهم كرده، مشاهدات خود را در آنجاي داده و به مكانها و جايهاي ناشناخته و روستاهاي دور مدينه سفر كرده، نامها و ويژگيهاي آنها را ثبت و ضبط نموده است. بخشي از آگاهيهاي او درباره مناطق ناشناخته و دور از دسترس مدينه، در كتابهاي جغرافيايي مانند معجم ما استعجم و معجم البلدان بازتاب يافتهاند.
منابع
اتحاف الزائر: ابن عساكر (م.686ق.)، به كوشش مصطفي عمار، مركز بحوث و دراسات المدينه، 1426ق؛ الاصابه: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، به كوشش عبدالله عبدالمحسن، قاهره، مركز البحوث و الدراسات، 1429ق؛ الاغاني: ابوالفرج الاصفهاني (م.576ق.)، به كوشش علي مهنّا، بيروت، دار الكتب العلميه، 1407ق؛ ايضاح المكنون: اسماعيل پاشا البغدادي (م.1339ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تاريخ الادب العربي: كارل بروكلمان، قم، دار الكتاب الاسلامي، 1429ق؛ تاريخ التراث العربي: فؤاد سزگين، ترجمه: فهمي، قم، مكتبة النجفي، 1412ق؛ تاريخ بغداد: الخطيب البغدادي (م.463ق.)، به كوشش عبدالقادر، بيروت، دار الفكر، 1417ق؛ تهذيب الكمال: المزي (م.742ق.)، به كوشش احمد علي و حسن احمد، بيروت، دار الفكر، 1421ق؛ الثقات: ابن حبان (م.354ق.)، الكتب الثقافيه، 1393ق؛ جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.456ق.)، به كوشش عبدالسلام، قاهره، دار المعارف؛ الدر الثمين في اسماء المصنفين: ابن ساعي (م.674ق.)، به كوشش احمد شوقي و محمد سعيد، تونس، دار الغرب الاسلامي، 1430ق؛ الدرة الثمينة في اخبار المدينه: محمد بن محمود النجار (م.643ق.)، به كوشش صلاح الدين، مركز بحوث و دراسات المدينه، 1427ق؛ روضات الجنات: محمد باقر خوانساري، بيروت، دار الاسلاميه، 1411ق؛ عمدة الاخبار: احمد بن عبدالحميد عباسي (قرن10ق.)، مدينه، المكتبة العلميه؛ الفهرست: ابن نديم (م.380ق.)، به كوشش رضا تجدد؛ معجم البلدان: الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1399ق؛ معجم ما استعجم: عبدالله البكري (م.487ق.)، به كوشش جمال طلبه، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ معجم ما الف عن المدينة المنوره: عبدالرزاق فراج الصاعدي، جده، المكتبة القصرية الذهبيه، 1417ق؛ المغانم المطابه: محمد الفيروزآبادي (م.817ق.)، به كوشش حمد الجاسر، رياض، دار اليمامه، 1389ق؛ المناسك و اماكن طرق الحج: ابواسحاق الحربي (م.285ق.)، به كوشش حمد الجاسر، رياض، دار اليمامه، 1401ق؛ المنتظم: ابن جوزي (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، 1412ق؛ وفاء الوفاء: السمهودي (م.911ق.)، به كوشش السامرائي، مكه، مؤسسة الفرقان، 1422ق.
علي احمدي ميرآقا
[1]. تاريخ بغداد، ج8، ص468.
[2]. تاريخ التراث العربي، مج1، ج2، ص147.
[3]. الفهرست، ص123؛ المنتظم، ج12، ص112.
[4]. جمهرة انساب العرب، ص123.
[5]. الدر الثمين، ص372.
[6]. تاريخ بغداد، ج8، ص467؛ تهذيب الكمال، ج6، ص269-270؛ روضات الجنات، ج3، ص371-372.
[7]. الثقات، ج8، ص257؛ تاريخ بغداد، ج8، ص469.
[8]. الفهرست، ص123-124؛ الدر الثمين، ص371؛ نك: الاغاني، ج1، ص361، 392، 396.
[9]. تاريخ الادب العربي، مج2، ج3، ص41، تاريخ التراث العربي، مج1، ج2، ص147-149؛ ايضاح المكنون، ج2، ص607.
[10]. معجم ما الف عن المدينه، ص26.
[11]. الفهرست، ص123؛ ايضاح المكنون، ج2، ص314.
[12]. الدر الثمين، ص371.
[13]. الاصابه، ج3، ص471؛ ج4، ص278-279، 448.
[14]. نك: وفاء الوفاء، ج1، ص34، 379؛ ج4، ص9.
[15]. نك: وفاء الوفاء، ج1، ص147،208.
[16]. نك: المناسك، ص367، 369، 379، 425، 532، 589، 594.
[17]. معجم ما استعجم، ج1، ص9، 14، 97، 165؛ ج2، ص80، 112، 118، 226؛ ج4، ص88.
[18]. معجم البلدان، ج1، ص111، 300-301؛ ج3، ص89، 145؛ ج4، ص73، 250.
[19]. الدرة الثمينه، ص60، 97، 158، 171، 182؛ نك: اتحاف الزائر، ص103، 253، 266، 267.
[20]. نك: المغانم المطابه، ج1، ص197-260.
[21]. المغانم المطابه، ص ع، «مقدمه».
[22]. عمدة الاخبار، ص36-44.
[23]. عمدة الاخبار، ص151، 173، 175، 182، 184، 192، 445.