استهلال
دیدن یا آشکار شدن ماه نو، دارای نقش مهم در ادای مناسک واژه استهلال،‌ مصدر باب استفعال از ریشه «ه‍ ـ ل ـ ل» در اسنادهای گوناگون به معانی مختلف به کار رفته است. از جمله به معنای دیدن[1] و آشکار شدن[2] ماه نو (هِلال) و گاه به مع
ديدن يا آشكار شدن ماه نو، داراي نقش مهم در اداي مناسك
واژه استهلال، مصدر باب استفعال از ريشه «ه ـ ل ـ ل» در اسنادهاي گوناگون به معاني مختلف به كار رفته است. از جمله به معناي ديدن[1] و آشكار شدن[2] ماه نو (هِلال) و گاه به معناي طلب رؤيت هِلال به كار رفته است[3]، چنانكه در منابع فقهي به معناي «رؤيت هِلال»[4] و «طلب رؤيت آن»[5] آمده است. به باور برخي لغتپژوهان، معناي اصليِ اين واژه، بلند كردن صدا است.[6] از اين رو، بلند كردن صدا به تلبيه[7] (← تلبيه) و نيز فرياد نوزاد هنگام ولادت[8] را هم استهلال ميگويند. بر اين اساس، اطلاق استهلال بر رؤيت هلال بدان سبب است كه مردم هنگام ديدن هلال، به تكبير و دعا بانگ برميآورند.[9]
بر پايه فقه اسلامي، در احكام موضوعاتي چون بلوغ، روزه ماه رمضان، عيد فطر و عيد قربان، مناسك حج و عدّه زنان، ماههاي قمري ملاك است و به تصريح فقيهان[10] آغاز و انجام ماه قمري با رؤيت هلال مشخص ميشود. از اين رو، استهلال به معناي رؤيت هلال، همواره به منزله راه اصلي ثبوت اول ماه در كنار راههايي چون بيّنه (شهادت بر رؤيت هلال) و حكم حاكم مطرح بوده است. منابع فقهي بيشتر در باب روزه كه به تصريح آيه 185 بقره/2 هنگام آن ماه رمضان است، به اين موضوع پرداختهاند.[11] نيز آيه 189 بقره/2 هلال ماه نو را زماننماي مردم در كارهايي مانند حج شمرده است[12]: {يَسئَلُونَكَ عَنِ الأَهِلَّةِ قُل هِيَ مَواقيتُ لِلنَّاسِ وَ الحَجِّ}. بر پايه روايات نيز وجوب روزه در ماه رمضان و افطار در عيد فطر، وابسته به رؤيت هلال است[13]: «صوموا للرؤية وأفطروا للرؤية.» در ديدگاه فقهي، تعيين هنگام گزاردن مناسك حج و وقوف در عرفات، مشعر و منا، وابسته به ثبوت هلال ذيحجه است و به تصريح شماري از فقيهان[14]، بدون اثبات هلال، صحيح به شمار نميرود. بدين روي، استهلال از ديرباز در مناسك حج نقشي مهم داشته است. حتي شماري از فقيهان شيعه[15] و اهل سنت[16] به وجوب كفايي استهلال در ماههاي رمضان، شوال و ذيحجه باور دارند و اندكي از فقيهان، استهلال را در آغاز هر ماه قمري مستحب دانستهاند.[17]
پيشينه
پيشينه جايگاه ماههاي قمري در مناسك حج به پيش از اسلام بازميگردد. اعراب جاهلي در سالهايي كه ماههاي حج بر فصل گرما يا سرما منطبق ميشد، از آن رو كه مسافرت در اين فصول، مشكل و داد و ستد بازرگاني راكد بود، مناسك حج را به تأخير ميانداختند تا با فصول معتدل و پرمحصول سال همزمان گردد. اين كار و نيز انتقال حرمت ماههاي حرام به ماههاي ديگر، در قرآن «نَسيء»٭ خوانده شده است (آيه 37 توبه/9). بر اين اساس و با توجه به اختلاف شماره روزهاي سال قمري با سال شمسي، مناسك حج از ذيحجه به ماه بعد و سپس به ماههاي بعد انتقال مييافت و پس از چندين سال ديگر بار بر ذيحجه سازگار ميشد.[18] با نزول آيه 37 توبه/9 كه نسيء را كفر خوانده، اين سيره جاهلي سخت نكوهش شد.[19] به تصريح برخي مفسران، ذكر حج در آيه 189 بقره/2 كه از باب ذكر خاص پس از عام است، بر ردّ اين روش نادرست اعراب پيش از اسلام تأكيد دارد.[20] شماري ديگر آيه 197 بقره/2 را كه ماههاي حج را معين و معلوم دانسته: {الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ} نيز به معناي مردود شمردن نسيء در حج شمردهاند.[21] برخي بر آنند كه مقصود از جدالِ ممنوع در حج در همين آيه، گفتوگو درباره تعيين روزهاي حج بدون استناد به رؤيت هلال و پشتوانههاي شرعي است.[22]
بر پايه گزارش برخي منابع تاريخي، مردم در روزگار جاهليت با پديدار شدن هلال ذيحجه به منطقه ذوالمجاز٭ در كنار عرفات ميرفتند كه بازاري مشهور داشت و هشت روز در آنجا ميماندند.[23] همچنين گزارش شده كه هاشم، جد پيامبر(صلي الله عليه و آله) پس از رؤيت هلال ذيحجه، به سوي كعبه ميآمد و در خطبهاي مردم را به پذيرايي مناسب از مهمانان خدا فراميخواند.[24]
اثباتِ آغاز ماه قمري در كانون توجه گزارشگران حج نيز بوده؛ مانند گزارشهايي كه فرهاد ميرزا[25]، نائب الصدر شيرازي[26] و آقا بزرگ تهراني[27] از اختلاف نظر درباره ثبوت هلال در دوران خود دادهاند. گاه نيز از نبود اختلاف در ثبوت هلال گزارش شده است؛ از جمله در گزارش امين الدوله[28] و سيد محسن امين.[29]
اختلاف در ثبوت هلال ذيحجه گاه سبب شده كه حجگزاران بيش از يك روز وقوف كنند[30] و گاه نيز به درگيريهاي سخت انجاميده است.[31] در ديدگاه اهل سنت، همزماني روز عرفه با جمعه مهم به شمار ميرفت و حج در چنين سالي را «حج اكبر»٭ ميناميدند. از اين رو، در سالهايي كه مثلاً روز عرفه بر اساس تقويم رسمي بر شنبه سازگار بود، حاكمان مكه ميكوشيدند تا رؤيت هلال به گونهاي اعلان شود كه روز عرفه با جمعه برابر گردد. حتي گاه دولت مركزي به رؤساي مكه و اميران حج مبالغي ميپرداخت تا حج آن سال را حج اكبر اعلان كنند. گزارش شده كه دولت عثماني براي اثبات رؤيت هلال در سالي كه حج اكبر رخ ميداد، جايزه تعيين ميكرد. گاه قاضي مكه با گواهي يك تن به ثبوت رؤيت هلال ماه ذيحجه حكم مينمود. ادارهكنندگان حج در اين سالها به شيعيان اجازه نميدادند تا در روزي جز جمعه در عرفات وقوف كنند.[32] اصرار نارواي پيروان اهل سنت و برخي حاكمان بر سازگار ساختن روز عرفه بر جمعه و دادن گواهيهاي دروغ بر رؤيت هلال، حتي نكوهش و اعتراض برخي از دانشمندان اهل سنت را نيز برانگيخته است.[33] (← حج اكبر) نگارش اثر درباره ابعاد گوناگون رؤيت هلال از منظر فقهي، نجومي و تاريخي در ميان دانشوران شيعه و اهل سنت رايج بوده است.[34]
علل اختلاف در ثبوت هلال
اختلاف در ثبوت هلال ماههاي قمري را در ديدگاه فقهي ميتوان برخاسته از عوامل گوناگون دانست كه مهمترين آنها اختلاف نظر فقيهان درباره پارهاي از احكام مربوط به رؤيت هلال است؛ همچون:
1. شرايط و شماره شهود: بيشتر فقيهان امامي بدون تفاوت نهادن ميان ماه رمضان و ماههاي ديگر[35] گواهي دو شاهد عادل را كه علم يا اطمينان به اشتباه آنان نداشته باشيم و در بيان ويژگيهاي هلال اختلاف نداشته باشند، مايه ثبوت هلال دانستهاند.[36] البته برخي از اماميان، اعتبار گواهي دو عادل را تنها درصورتي پذيرفتهاند كه هوا ابري باشد يا شاهدان از مردم بيرون شهر باشند.[37] شماري ديگر، گواهي دو تن را در صورت صاف بودن هوا كافي نشمرده و گواهي 50 مرد را شرط كردهاند.[38] شافعيان[39]، مالكيان[40] و حنبليان[41] نيز در ماههايي جز ماه رمضان، گواهي دو عادل را شرط ثبوت هلال ميدانند. حنفيان در صورت صاف بودن هوا اين تعداد شاهد را كافي ندانستهاند.[42] به تصريح برخي از آنان، در فرض وجود مانع درآسمان، گواهي يك عادل نيز كافي است.[43] فقيهان امامي[44]، مالكي[45] و حنبلي[46] مرد بودن گواهان را شرط دانستهاند؛ اما به باور سفيان ثوري[47] و شماري از حنفيان[48] شهادت يك مرد و دو زن نيز ميتواند رؤيت هلال را ثابت كند.
2. حكم حاكم در رؤيت هلال: مشهور اماميان، نافذ بودن حكم حاكم (مجتهد جامع شرايط) را در ثبوت هلال پذيرفتهاند، مشروط بر آن كه به خطاي او يا مستنداتش علم نداشته باشيم.[49] بر پايه فقه مذاهب اهل سنت، حكم حاكم به ثبوت هلال، از هر راهي كه به دست آيد، نافذ است.[50] البته برخي از آنان حكم مستند به بررسيهاي نجومي را استثنا كردهاند.[51] گاه نيز با وجود حكم حاكم به ثبوت هلال، فقيهان اهل سنت اين حكم را مردود شمرده و حج را نادرست خواندهاند.[52]
3. شرط بودن يا نبودن اتحاد افق: به باور مشهور فقيهان امامي، اتحاد افق در ثبوت رؤيت هلال شرط است.[53] توضيح آن كه با رؤيت هلال در يك نقطه از زمين، حلول ماه تنها در مكانهاي همافق با آن نقطه و نيز جايهاي قرار گرفته در شرق آن منطقه ثابت ميشود، نه همه جاي كره زمين. باورمندان به شرط نبودن اتحاد افق، با ديده شدن ماه در يك نقطه، حلول ماه در همه نقاط ديگر را ثابت ميدانند.[54] البته به باور برخي از آنان، اشتراك نقطه رؤيت با ديگر نقاط، دستكم در پاسي از شب شرط است.[55] به باور مشهور حنفيان[56]، حنبليان[57] و مالكيان[58] اتحاد افق شرط نيست. شافعيان بر آنند كه با رؤيت هلال در يك نقطه، تنها در نقاط نزديك به آن، هلال ثابت ميشود؛ هر چند درباره معيار نزديك بودن نقاط، اختلاف دارند.[59] شماري از فقيهان معاصر اهل سنت نيز اختلاف افق را مانع ثبوت هلال ندانستهاند، مشروط بر آن كه دو مكان در پاسي از شب مشترك باشند.[60]
4. اختلافنظر درباره اعتبار محاسبات نجومي: از مسائل بحثبرانگيز در ثبوت هلال، ميزان اعتبار نظر دانشمندان نجوم در اين زمينه است. بيشتر فقيهان امامي، اعتبار سخن منجمان را در ثبوت هلال نپذيرفتهاند.[61] شماري از آنان حالتي را كه از گفته اين دانشمندان علم به دست آيد، استثنا كردهاند.[62] فقيهاني كه رؤيت هلال را داراي موضوعيت نميدانند و تنها امكان رؤيت را در ثبوت هلال، در صورت نبود مانع، كافي ميدانند، محاسبات قطعي نجومي را در اين زمينه معتبر شمردهاند.[63] شماري از فقيهان معاصر اهل سنت در اثبات رؤيت هلال به دانش نجوم اعتماد كردهاند[64]؛ اما به باور مشهور فقيهان حنفي[65]، مالكي[66]، حنبلي[67] و شافعي[68] محاسبات نجومي قابل اعتماد نيستند. حتي برخي بر اين نظر ادعاي اجماع كردهاند.[69] شماري از فقيهان نظر دانشمندان نجوم را تنها درباره نفي رؤيت پذيرفتهاند؛ يعني اگر به باور منجمان رؤيت هلال امكانپذير نباشد، نميتوان با شهادت گواهان به ثبوت آن حكم كرد.[70]
5. حكم رؤيت هلال پيش از زوال: به باور مشهور فقيهان امامي[71] و به پشتوانه روايات[72] در صورت رؤيت هلال پيش از زوال، آن روز واپسين روز ماه پيش است. ولي برخي از آنها[73] با خدشه در حديثهاي پشتوانه نظر مشهور، هلال را متعلق به شب پيش دانسته و آن روز را روز اول ماه شمردهاند. بيشتر فقيهان شافعي، مالكي، و حنبلي و نيز شماري از فقيهان حنفي[74] ميان رؤيت هلال پيش و پس از زوال تفاوت ننهاده و هر هلالي را به مثابه هلال شب آينده به شمار آوردهاند. شماري ديگر بر آنند كه اگر هلال پيش از زوال رؤيت شود، متعلق به شب پيش است و آن روز اول ماه شمرده ميشود.[75]
6. حكم رؤيت هلال با چشم مسلح: بيشتر فقيهان معاصر رؤيت هلال با چشم مسلح را مايه ثبوت هلال ندانستهاند.[76] به تصريح شماري از فقيهان، تعيين محل هلال با چشم مسلح و رؤيت آن بدون بهرهگيري از ابزارهاي نجومي مانند تلسكوپ و دوربين مايه ثبوت هلال ميشود.[77] اندكي از فقيهان معاصر رؤيت هلال با چشم مسلح را مايه ثبوت هلال قلمداد كردهاند.[78]
از عوامل اختلاف درباره آغاز ماه قمري كه كمتر جنبه فقهي دارد، تفاوت در شمارش روزهاي ماه يا ماههاي پيش است. مثلاً اگر ماه پيش 30 روز بوده باشد، بيترديد روز بعد آغاز ماه جديد است و نيازي به استهلال نيست. ولي اگر ماه پيش 29 روزه باشد، براي اثبات آغاز ماه جديد، استهلال لازم است. بر پايه قواعد نجومي، اگر سه ماه پياپي 29 روز باشد، بيشك ماه چهارم 30 روزه خواهد بود و اگر چهار ماه پياپي 30 روزه باشد، بيترديد ماه پنجم 29 روزه است. چه بسا اختلاف در شمار روزهاي يكي از ماههاي پياپي، مايه اختلاف در روزشماري ماه آخر شود.[79]
احكام وابسته به استهلال
در فقه مذاهب اسلامي، برخي از احكام حج و عمره به استهلال و اثبات ماه قمري وابسته شدهاند. مهمترين موارد آن عبارتند از:
1. وجوب حفظ استطاعت مالي پس از آغاز ماههاي حج. به تصريح شماري از فقيهان امامي، از ميان بردن استطاعت مالي پس از ثبوت هلال شوال كه نخستين ماه از ماههاي حج به شمار ميرود، جايز نيست.[80]
2. استحباب حجگزاري براي كسي كه پس از انجام دادن عمره تا هلال ذيحجه در مكه مانده باشد. به باور مشهور اماميان[81] به پشتوانه روايات[82]، كسي كه در ماههاي حج براي گزاردن عمره مفرده وارد مكه شده و تا فرارسيدن ماه ذيحجه در آنجا مانده باشد، مستحب است حج بگزارد.[83]
3. استحباب احرام مكيان در آغاز ماه ذيحجه. مالكيان بر آنند كه با ثبوت هلال ذيحجه براي مردم مكه مستحب است جهت حج احرام بگزارند.[84] در برخي حديثهاي اماميان نيز هنگام احرام شخص مجاور در مكه، زمان ثبوت هلال ذيحجه به شمار رفته است.[85]
4. پايان يافتن هنگام عمره تمتع با ثبوت هلال ذيحجه. بر پايه رواياتي از امامان:، زمان احرام عمره تمتع براي مردم مدينه با حلول ماه ذيحجه پايان مييابد.[86] فقيهان امامي اين حكم را مربوط به مواردي دانستهاند كه گزاردن حج پس از اتمام عمره ممكن نباشد.[87]
اختلافنظر در ثبوت هلال ذيحجه
هنگام اختلاف نظر ميان شاهدان يا پيروان مذاهب گوناگون در ثبوت هلال ذيحجه، احكامي در منابع فقهي مطرح شدهاند كه مهمترين موارد آنها عبارتند از:
1. افرادي كه خودشان هلال ماه را ديدهاند، اگر نزد حاكم گواهي دهند و حاكم شهادت آنان را به هر دليل رد كند، اين پرسش مطرح است كه وظيفه آنان وقوف بر پايه يقين خودشان است يا آن كه بايد همراه ديگران در عرفات وقوف كنند. فقيهان امامي[88]، شافعي[89] و مالكي[90] ديدگاه نخست را پذيرفتهاند؛ زيرا آنها با توجه به يقين خود به حلول ماه، بايد مطابق آن رفتار كنند.[91] در برابر، شماري از حنبليان[92] و حنفيان[93] بدين استناد كه وقوف چندباره بدعت است، وظيفه آنان را وقوف همراه ديگران دانستهاند. حتي برخي حنبليان[94] وقوف پيش از ديگران را جايز ندانستهاند. در پاسخ به استدلال ديدگاه دوم گفته شده كه وقوف چندباره در حق افراد گوناگون ناشي از اختلاف سبب وجوب در حق هر يك آنها است و از اين رو، كار هيچ يك از آنان بدعت به شمار نميرود.[95]
2. بر پايه فقه شافعي[96] و حنفي[97] هرگاه در ساعات پاياني روز ترويه (هشتم ذيحجه) گروهي شهادت دهند كه آن روز، عرفه است، اگر وقوف امير الحاج همراه بيشتر مردم ممكن باشد، گواهي آنان پذيرفته ميشود. در اين صورت، ترك وقوف در آن روز مايه فوات حج ميگردد كه آثاري در پي دارد. (← فساد حج) اما اگر وقوف امير الحاج با بيشتر مردم امكانپذير نباشد، اين گواهي پذيرفته نميشود و وقوف در عرفات بايد روز بعد انجام گيرد.
3. اگر در واپسين روز ذيقعده آسمان ابري باشد و پس از وقوف در عرفات معلوم شود كه وقوف در روز دهم ذيحجه صورت گرفته، صحت و مجزي بودن حج مورد بحث است. بسياري از فقيهان امامي اين حج را نادرست دانسته و در مُجزي بودن آن ترديد كردهاند.[98]
برخي نيز به پشتوانه حديثي نبوي[99] و به دليل مشقتبار بودن قضاي حج، صحت و مجزي بودن آن را احتمال دادهاند.[100] شافعيان[101]، مالكيان[102] و حنبليان[103] نيز با تمسك به ادله گروه اخير، به صحت حج و واجب نبودن قضا باور دارند و حتي برخي آن را اجماعي دانستهاند.[104] شماري از حنفيان ميان مقتضاي استحسان و قياس تفاوت نهاده و به پشتوانه دليل نخست، وقوف را مجزي و به پشتوانه دليل دوم، آن را غير مجزي دانستهاند.[105] اگر پس از وقوف حاجيان در عرفات مشخص شود كه وقوف در روز هشتم ذيحجه صورت گرفته، هرگاه جبران اين اشتباه ممكن نباشد، حنبليان[106] و شماري از شافعيان[107] و اندكي از مالكيان[108] به مجزي بودن؛ و حنفيان[109] و برخي از شافعيان[110] و مالكيان[111] به مجزي نبودن آن حج باور دارند.
4. درباره احكام ثبوت هلال بر پايه حكم حاكم مخالف مذهب مكلف، اختلاف ديدگاه ديده ميشود. به تصريح برخي از اهل سنت، پيروي از حكم چنين حاكمي لازم نيست.[112] در فقه امامي، نخستين بار شهيد ثاني به بحث از اختلاف عملي ميان شيعيان و اهل سنت درباره ثبوت هلال ذيحجه پرداخته و در فرض ممكن نبودن وقوف براي مكلف شيعه در زمان مقرر، آن را از مصداقهاي صَدّ (ممنوعيت از گزاردن حج)(← احصار و صدّ) به شمار آورده است. وي تقيه را در اين مورد ثابت نشمرده و عمل به حكم تقيه را مجزي ندانسته است.[113] بسياري از فقيهان متأخر نيز صحت عمل مطابق تقيه را در اين مورد از آن رو نپذيرفتهاند كه به رغم اختلاف نظر درباره موضوع حكم شرعي، درباره حكم مسئله وحدت نظر وجود دارد.[114] در برابر، شماري از فقيهان امامي به كفايت حجِ ادا شده به پشتوانه تقيه تصريح كردهاند.[115] حتي شماري ديگر در صورت علم به مخالفت حكم او با واقع نيز به وجوب پيروي و صحت حج فتوا دادهاند.[116] گروهي ديگر ضرورت پيروي از حكم حاكم مخالف را تنها در صورت احتمال مطابقت حكم او با واقع پذيرفتهاند. پشتوانه آنان سيره اهل شريعت در عمل به حكم حاكمان اهل سنت در دوران امامان: است. قدر متيقن از اين سيره، فرض علم نداشتن به مخالفت حكم با واقع است. بر اين اساس، اگر مكلف بدون هيچ عذري وظيفه قطعي خود را ترك كند، حج او نادرست خواهد بود.[117]
از ديگر شاخههاي ثبوت هلال كه در فقه شافعي آمده، آن است كه اگر احرام حج به سبب اشتباه در ثبوت هلال، پيش از حلول ماههاي آن(شوال، ذيقعده و ذيحجه) صورت پذيرد، به احرام عمره تبديل ميشود.[118] بايد دانست كه يكي از مصداقهاي احصار (← احصار و صدّ) به تصريح مالكيان، ناتواني از اتمام مناسك حج به سبب نامعلوم ماندن وضع هلال است.[119]
منابع
اجوبة الاستفتائات: سيد علي خامنهاي، بيروت، الدار الاسلاميه، 1420ق؛ احكام القرآن: ابن العربي (م.543ق.)، به كوشش البجاوي، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ احكام القرآن: الجصاص (م.370ق.)، به كوشش قمحاوي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛ الاستبصار: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363ش؛ الاستذكار: ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش سالم عطاء و محمد معوض، دار الكتب العلميه، 2000م؛ استفتائات جديد: تبريزي (م.1427ق.)؛ الاشباه و النظائر: عبدالرحمن سيوطي (م.911ق.)، دار الكتب العلميه، 1411ق؛ الام: الشافعي (م.204ق.)، بيروت، دار الفكر، 1403ق؛ الانتصار: السيد المرتضي (م.436ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1415ق؛ الانصاف: مرداوي (م.885ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1419ق؛ اوائل الشهور العربيه: احمد محمد شاكر، مصر، مكتبة ابن تيميه؛ ايضاح المكنون: اسماعيل پاشا البغدادي (م.1339ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ البحر الرائق: ابونجيم المصري (م.970ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ بداية المجتهد: ابن رشد القرطبي (م.595ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق؛ البيان و التحصيل: ابن رشد قرطبي (م.450ق.)، به كوشش محمد حجي و ديگران، بيروت، دار الغرب الاسلامي، 1408ق؛ پنجاه سفرنامه حج قاجاري: به كوشش رسول جعفريان، تهران، نشر علم، 1389ش؛ تاج العروس: الزبيدي (م.1205ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1414ق؛ التبيان: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش العاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تحرير الاحكام الشرعيه: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسة الامام الصادق7، 1420ق؛ تحرير الوسيله: امام خميني1 (م.1368ش.)، نجف، دار الكتب العلميه، 1390ق؛ التحفة السنيه: سيد عبدالله الجزائري (م.1180ق.)؛ تحفة الفقهاء: علاء الدين السمرقندي (م.535/539ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ تحفة المحتاج في شرح المنهاج: احمد بن حجر الهيتمي (م.974ق.)، مصر، المكتبة التجارية الكبري، 1357ق؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت:، 1414ق؛ التفسير الكبير: الفخر الرازي (م.606ق.)، قم، دفتر تبليغات، 1413ق؛ تفسير قرطبي (الجامع لاحكام القرآن): القرطبي (م.671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛ تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيله (الصوم): فاضل لنكراني (م.1428ق.)، قم، مركز فقهي ائمه اطهار:، 1426ق؛ التمهيد: ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش مصطفي و محمد عبدالكبير، وزارة الاوقاف، 1387ق؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ جامع الشتات: ميرزا ابوالقاسم القمي (م.1231ق.)، به كوشش رضوي، تهران، مؤسسه كيهان، 1413ق؛ جامع المسائل: محمد تقي بهجت (م.1430ق.)، قم، دفتر معظم له، 1426ق؛ الجامع للشرائع: يحيي بن سعيد الحلي (م.690ق.)، به كوشش گروهي از فضلا، قم، سيد الشهداء، 1405ق؛ جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ حاشية الدسوقي: الدسوقي (م.1230ق.)، احياء الكتب العربيه؛ حاشية رد المحتار: ابن عابدين (م.1252ق.)، بيروت، دار الفكر، 1412ق؛ حاشية الصاوي علي الشرح الصغير (بلغة السالك): احمد بن محمد الصاوي (م.1241ق.)، دار المعارف؛ الحاوي الكبير: الماوردي (م.450ق.)، به كوشش علي محمد و عادل احمد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1419ق؛ حلية العلماء في معرفة مذاهب الفقهاء: محمد بن احمد الشاشي (م.507ق.)، به كوشش ياسين احمد، بيروت، مؤسسة الرساله، 1980م؛ خزانة الادب: عبدالقادر البغدادي (م.1093ق.)، به كوشش طريفي و اليعقوبي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1998م؛ الخلاصة الفقهية علي مذهب السادة المالكيه: محمد العربي القروي، دار الكتب العلميه؛ الخلاف: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش خراساني و ديگران، قم، نشر اسلامي، 1407ق؛ الدر المنثور: السيوطي (م.911ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1365ق؛ الدروس الشرعيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامي، 1412ق؛ دروس في معرفة الوقت و القبله: حسن حسنزاده آملي، قم، انتشارات اسلامي، 1416ق؛ دليل المناسك: سيد محسن طباطبايي (م.1390ق.)، به كوشش قاضي طباطبايي، نجف، دار الحكمه، 1416ق؛ الذخيره: احمد بن ادريس القرافي، به كوشش حجي، بيروت، دار الغرب الاسلامي، 1994م؛ الذريعة الي تصانيف الشيعه: آقا بزرگ تهراني (م.1389ق.)، بيروت، دار الاضواء، 1403ق؛ رحلة ابن جبير: محمد بن احمد (م.614ق.)، بيروت، دارمكتبة الهلال، 1986م؛ رساله استفتائات: حسين علي منتظري، قم؛ الرسائل العشره: امام خميني1 (م.1409ق.)، قم، نشر آثار امام، 1420ق؛ الروضة البهيه: الشهيد الثاني (م.965ق.)، به كوشش كلانتر، قم، داوري، 1410ق؛ رؤيت هلال: رضا مختاري و محسن صادقي، قم، دفتر تبليغات، 1426ق؛ رياض المسائل: سيد علي الطباطبائي (م.1231ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛ سلسلة المسائل الفقهيه: جعفر سبحاني، قم؛ السنن الكبري: البيهقي (م.458ق.)، بيروت، دار الفكر؛ سنن النسائي: النسائي (م.303ق.)، به كوشش عبدالغفار و سيد كسروي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1411ق؛ السيرة الحلبيه: الحلبي (م.1044ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1400ق؛ الشرح الكبير: ابوالبركات (م.1201ق.)، مصر، دار احياء الكتب العربيه؛ شرح فتح القدير: السيواسي (م.861ق.)، بيروت، دار الفكر؛ شفاء الغرام: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش مصطفي محمد، مكه، النهضة الحديثه، 1999م؛ الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛ صفويه در عرصه دين، فرهنگ و سياست: رسول جعفريان، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1389ش؛ صلاة الجماعه: محمد حسين كمپاني اصفهاني (م.1361ق.)، انتشارات اسلامي، 1409ق؛ الصوم في الشريعة الاسلامية الغراء: جعفر سبحاني، قم، مؤسسه امام صادق7، 1420ق؛ العروة الوثقي: سيد محمد كاظم يزدي (م.1337ق.)، قم، نشر اسلامي، 1420ق؛ عمدة القاري: العيني (م.855ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ غاية المرام في شرح شرائع الاسلام: مفلح بن الحسن الصيمري (م.قرن9ق.)، به كوشش كوثراني، بيروت، دار الهادي، 1420ق؛ غنية النزوع: الحلبي (م.585ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسه امام صادق7، 1417ق؛ فتاوي السبكي: تقي الدين السبكي (م.756ق.)، دار المعارف؛ الفتاوي الكبري: ابن تيميه (م.728ق.)، به كوشش مصطفي عطاء، دار الكتب العلميه، 1408ق؛ الفتاوي الواضحه: محمد باقر صدر (م.1400ق.)، بيروت، دار التعارف، 1403ق؛ الفتاوي الهنديه: لجنة علماء برئاسة نظام الدين البلخي، دار الفكر، 1310ق؛ فتح الباري: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ فتح العزيز: عبدالكريم بن محمد الرافعي (م.623ق.)، دار الفكر؛ الفروق: اسعد بن محمد النيسابوري (م.570ق.)، به كوشش محمد طموم، كويت، وزارة الاوقاف، 1402ق؛ فقه اهل بيت: (فصلنامه): قم، دائرة المعارف فقه اسلامي؛ الفقه علي المذاهب الاربعة و مذهب اهلالبيت:: عبدالرحمن الجزيري، محمد غروي و مازج ياسر، بيروت، الثقلين، 1419ق؛ الفهرست: ابن النديم (م.438ق.)، به كوشش تجدد؛ الكافي: ابن عبدالبر (م.463ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1407ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ الكافي في فقه اهل المدينه: ابن عبدالبر (م.463ق.)، دار الكتب العلميه، 1407ق؛ كتاب الحج: تقرير بحث محقق داماد (م.1388ش.)، جوادي آملي، قم، چاپخانه مهر، 1401ق؛ كتاب الحج: سيد حسن طباطبايي قمي (م.1428ق.)، قم، مطبعة باقري، 1415ق؛ كتاب الحج: تقرير بحث الگلپايگاني، الصابري، قم، الخيام، 1400ق؛ كشاف القناع: منصور البهوتي (م.1051ق.)، به كوشش محمد حسن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ الكشاف: الزمخشري (م.538ق.)، قم، بلاغت، 1415ق؛ كشف الارتياب: سيد محسن الامين (م.1371ق.)، به كوشش امين، مكتبة الحريس، 1382ق؛ كشف الغطاء: كاشف الغطاء (م.1227ق.)، قم، دفتر تبليغات، 1422ق؛ الكنز اللغوي: ابن السكيت (م.244ق.)، به كوشش اوغست هفنر، بيروت؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ اللمعة البيضاء: التبريزي الانصاري (م.1310ق.)، به كوشش سيد هاشم الميلاني، قم، الهادي، 1418ق؛ لوامع صاحبقراني: محمد تقي مجلسي (م.1070ق.)، قم، اسماعيليان، 1414ق؛ مباني منهاج الصالحين: سيد تقي طباطبايي، به كوشش حاجياني، قم، قلم الشرق، 1426ق؛ المبدع شرح المقنع: ابواسحاق ابراهيم بن محمد (م.884ق.)، رياض، دار عالم الكتب، 1423ق؛ المبسوط في فقه الاماميه: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛ المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمع الأنهر في شرح ملتقي الأبحر: عبدالرحمن بن محمد افندي (م.1078ق.)، دار احياء التراث العربي؛ مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ المحيط البرهاني في الفقه النعماني: محمود بن احمد البخاري (م.616ق.)، به كوشش عبدالكريم، بيروت، دار الكتب العلميه، 1424ق؛ المدونة الكبري: مالك بن انس (م.179ق.)، مصر، مطبعة السعاده؛ مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح: علي بن محمد الملا الهروي القاري (م.1014ق.)، بيروت، دار الفكر، 1422ق؛ مسالك الافهام الي تنقيح شرائع الاسلام: الشهيد الثاني (م.965ق.)، قم، معارف اسلامي، 1416ق؛ مسائل الناصريات: السيد المرتضي (م.436ق.)، تهران، رابطة الثقافة و العلاقات الاسلاميه، 1417ق؛ مستمسك العروة الوثقي: سيد محسن حكيم (م.1390ق.)، قم، مكتبة النجفي، 1404ق؛ مستند الشيعه: احمد النراقي (م.1245ق.)، قم، آل البيت:، 1415ق؛ مستند العروة الوثقي: تقرير بحث الخوئي (م.1413ق.)، مرتضي بروجردي، قم، مدرسة دار العلم؛ مصباح الهدي في شرح العروة الوثقي: محمد تقي آملي (م.1391ق.)، تهران، مؤلف، 1380ش؛ مطالب اولي النهي في شرح غاية المنتهي: مصطفي السيوطي (م.1243ق.)، دمشق، المكتب الاسلامي، 1961م؛ المعالم المأثوره: ميرزا هاشم آملي (م.1413ق.)، به كوشش اسماعيلپور، قم، نويسنده، 1406ق؛ المعتمد في شرح المناسك: محاضرات الخوئي (م.1413ق.)، الخلخالي، قم، مدرسة دارالعلم، 1410ق؛ معجم مقاييس اللغه: ابن فارس (م.395ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبليغات، 1404ق؛ المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ مفردات: الراغب (م.425ق.)، نشر الكتاب، 1404ق؛ مقالات تاريخي: رسول جعفريان، قم، دليل ما، 1387ش؛ مقامع الفضل: آقا محمد علي بن وحيد بهبهاني (م.1206ق.)، قم، مؤسسه علامه مجدد وحيد بهبهاني، 1421ق؛ المقنع: الصدوق (م.381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادي7، 1415ق؛ المقنعه: المفيد (م.413ق.)، قم، نشر اسلامي، 1410ق؛ ملاذ الاخيار في فهم تهذيب الاخبار: محمد باقر مجلسي (م.1110ق.)، به كوشش رجايي، قم، كتابخانه نجفي، 1406ق؛ مناسك حج: محمد فاضل لنكراني (م.1428ق.)، قم، امير قلم، 1423ق؛ منتهي المطلب: العلامة الحلي (م.726ق.)، مشهد، آستان قدس رضوي، 1412ق؛ منهاج الصالحين: الخوئي (م.1413ق.)، قم، مدينة العلم، 1410ق؛ مواهب الجليل: الحطاب الرعيني (م.954ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ ميراث حديث شيعه: به كوشش مهريزي و صدرايي، قم، دار الحديث، 1377ش؛ ميقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت؛ نجاة العباد: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش رضوي و ديگران، 1318ق؛ النهايه: ابن اثير مبارك بن محمد الجزري (م.606ق.)، به كوشش الزاوي و الطناحي، قم، اسماعيليان، 1367ش؛ نهاية المطلب في دراية المذهب: عبدالملك بن عبدالله الجويني (م.478ق.)، به كوشش عبدالعظيم، دار المنهاج، 1428ق؛ وسيلة النجاة: محمد تقي بهجت (م.1430ق.)، قم، شفق، 1423ق؛ هيويات فقهيه: محمد سند بحراني، به كوشش ماحوزي، قم، الاجتهاد، 1429ق.
حميدرضا خراساني، رضا مختاري
[1]. النهايه، ج5، ص271، «هلل».
[2]. الصحاح، ج5، ص1852؛ لسان العرب، ج11، ص703؛ تاج العروس، ج15، ص813، «هلل».
[3]. مفردات، ص544، «هلل».
[4]. نهاية المطلب، ج11، ص208؛ حاشية رد المحتار، ج2، ص227.
[5]. اللوامع صاحبقراني، ج6، ص321؛ كشف الغطاء، ج4، ص17.
[6]. الكنز اللغوي، ص159؛ معجم مقاييس اللغه، ج6، ص11، «هلل».
[7]. الانتصار، ص254.
[8]. حاشية رد المحتار، ج2، ص227.
[9]. معجم مقاييس اللغه، ج6، ص11.
[10]. غنية النزوع، ص131.
[11]. نك: الخلاف، ج2، ص171؛ المغني، ج3، ص7؛ المجموع، ج6، ص269.
[12]. الكشاف، ج1، ص234؛ نك: مجمع البيان، ج2، ص508.
[13]. سنن النسائي، ج4، ص136؛ التهذيب، ج4، ص166؛ السنن الكبري، ج4، ص247.
[14]. المجموع، ج8، ص293؛ جامع الشتات، ج1، ص287.
[15]. نك: تذكرة الفقهاء، ج6، ص120؛ تحرير الاحكام، ج1، ص493؛ رساله استفتائات، ج2، ص136.
[16]. مجمع الانهر، ج1، ص238؛ مرقاة المفاتيح، ج4، ص1373.
[17]. التحفة السنيه، ص167؛ كشف الغطاء، ج4، ص17.
[18]. احكام القرآن، جصاص، ج2، ص144، 303؛ التبيان، ج5، ص215-217؛ التفسير الكبير، ج16، ص55-57.
[19]. تفسير قرطبي، ج8، ص137؛ الدر المنثور، ج3، ص237.
[20]. احكام القرآن، ابن عربي، ج1، ص99؛ تفسير قرطبي، ج2، ص343.
[21]. مجمع البيان، ج2، ص523- 524؛ التفسير الكبير، ج5، ص177؛ اللمعة البيضاء، ص528.
[22]. نك: التفسير الكبير، ج5، ص175-176.
[23]. عمدة القاري، ج6، ص35؛ خزانة الادب، ج4، ص431.
[24]. السيرة الحلبيه، ج1، ص6-7.
[25]. پنجاه سفرنامه، ج3، ص226- 277.
[26]. پنجاه سفرنامه، ج5، ص438.
[27]. ميراث حديث شيعه، ج1، ص416-417.
[28]. پنجاه سفرنامه، ج6، ص469.
[29]. كشف الارتياب، ص80-81.
[30]. نك: شفاء الغرام، ج2، ص385-386.
[31]. نك: رؤيت هلال، ص114-122، «مقدمه».
[32] . نك: صفويه در عرصه دين، ج3، ص1082-1083؛ مقالات تاريخي، دفتر8، ص257-259.
[33] . رحلة ابن جبير، ص130-131.
[34]. نك: الفهرست، ص140، 245، 317، 331؛ ايضاح المكنون، ج1، ص574؛ ج2، ص81؛ الذريعه، ج6، ص391؛ ج11، ص65، 160.
[35]. تذكرة الفقهاء، ج6، ص117؛ الروضة البهيه، ج2، ص109.
[36]. جواهر الكلام، ج16، ص355؛ مستند العروه، ج2، ص72.
[37]. الخلاف، ج2، ص172.
[38]. المقنع، ص183؛ الكافي، حلبي، ص181؛ غنية النزوع، ص135.
[39]. الام، ج1، ص264؛ الحاوي الكبير، ج3، ص412.
[40]. المدونة الكبري، ج1، ص194.
[41]. الانصاف، ج3، ص195.
[42]. المحيط البرهاني، ج2، ص376.
[43]. تحفة الفقهاء، ج1، ص346؛ بدائع الصنائع، ج2، ص82.
[44]. المقنعه، ص727؛ منتهي المطلب، ج9، ص237.
[45]. المدونة الكبري، ج1، ص267.
[46]. المغني، ج3، ص10.
[47]. المجموع، ج6، ص194.
[48]. تحفة الفقهاء، ج1، ص346؛ المحيط البرهاني، ج2، ص376؛ البحر الرائق، ج2، ص330.
[49]. الدروس، ج1، ص286؛ تحرير الوسيله، ج1، ص297؛ تفصيل الشريعه، ص240، «صوم».
[50]. الفقه علي المذاهب الاربعه، ج1، ص717.
[51]. الذخيره، ج2، ص493.
[52]. نك: ميقات حج، ش4، ص27، «حجاج شيعي در دوره صفوي».
[53]. المبسوط، طوسي، ج1، ص268؛ تذكرة الفقهاء، ج6، ص122؛ تحرير الوسيله، ج1، ص297.
[54]. مستند الشيعه، ج10، ص422-423؛ جواهر الكلام، ج16، ص361؛ الفتاوي الواضحه، ص620.
[55]. منهاج الصالحين، ج1، ص280؛ استفتائات جديد، ج1، ص150.
[56]. حاشية ردّ المحتار، ج2، ص393؛ الفتاوي الهنديه، ج1، ص198-199.
[57]. المغني، ج3، ص87-88؛ كشاف القناع، ج1، ص349.
[58]. الشرح الكبير، ج1، ص510.
[59]. المجموع، ج6، ص273.
[60]. رؤيت هلال، ج5، ص3264.
[61]. تحرير الاحكام، ج1، ص493؛ العروة الوثقي، ج3، ص629؛ تحرير الوسيله، ج1، ص296.
[62]. مصباح الهدي، ج8، ص377؛ وسيلة النجاة، ص321.
[63]. الفتاوي الواضحه، ص633؛ جامع المسائل، ج2، ص33.
[64]. عمدة القاري، ج10، ص272؛ اوائل الشهور العربيه، ص15؛ رؤيت هلال، ج5، ص3264.
[65]. حاشية رد المحتار، ج2، ص387.
[66]. بداية المجتهد، ج1، ص267؛ مواهب الجليل، ج3، ص289.
[67]. كشاف القناع، ج2، ص364.
[68]. المجموع، ج6، ص273.
[69]. فتح الباري، ج4، ص104.
[70]. فتاويالسبكي، ج1، ص209؛ الصومفيالشريعه، ج2، ص100، 128.
[71]. الخلاف، ج2، ص171؛ غنية النزوع، ص134؛ الجامع للشرائع، ص154.
[72]. الاستبصار، ج2، ص73-74؛ التهذيب، ج4، ص178.
[73]. مسائل الناصريات، ص291؛ منهاج الصالحين، ج1، ص278؛ مباني منهاج الصالحين، ج6، ص219.
[74]. حلية العلماء، ج3، ص149-150؛ المجموع، ج6، ص272؛ الانصاف، ج3، ص271.
[75]. نك: حاشية رد المحتار، ج2، ص392؛ الحاوي الكبير، ج3، ص411.
[76]. هيويات فقهيه، ص139.
[77]. مستند العروه، ج2، ص124؛ سلسلة المسائل الفقهيه، ج25، ص29.
[78]. اجوبة الاستفتائات، ج1، ص146؛ فقه اهل البيت، ش40، ص121، «اعتبار الاجهزة الحديثة في رؤية الهلال».
[79] . نك: دروس في معرفة الوقت، ص524.
[80]. دليل الناسك، ص36.
[81]. المعتمد، ج3، ص219.
[82]. الاستبصار، ج2، ص327-328؛ التهذيب، ج5، ص437.
[83]. رياض المسائل، ج7، ص178؛ جواهر الكلام، ج20، ص460؛ العروة الوثقي، ج4، ص611.
[84]. المدونة الكبري، ج1، ص400؛ الذخيره، ج3، ص204.
[85]. الكافي، كليني، ج4، ص300.
[86]. التهذيب، ج5، ص391.
[87]. التهذيب، ج5، ص391؛ ملاذ الاخيار، ج8، ص373؛ كتاب الحج، صابري، ج1، ص118.
[88]. تحرير الاحكام، ج1، ص607؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص191؛ جواهر الكلام، ج19، ص30.
[89]. فتح العزيز، ج7، ص366؛ المجموع، ج8، ص292.
[90]. البيان و التحصيل، ج2، ص351؛ مواهب الجليل، ج4، ص135؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص38.
[91]. المجموع، ج8، ص292؛ منتهي المطلب، ج11، ص62.
[92]. المبدع، ج3، ص193؛ كشاف القناع، ج2، ص609؛ مطالب اولي النهي، ج2، ص460.
[93]. بدائع الصنائع، ج2، ص126-127؛ شرح فتح القدير، ج3، ص169.
[94]. الفتاوي الكبري، ج2، ص463؛ حاشية رد المحتار، ج2،ص618.
[95]. منتهي المطلب، ج11، ص62.
[96]. المجموع، ج8، ص292.
[97]. البحر الرائق، ج3، ص80؛ الفتاوي الهنديه، ج1، ص263.
[98]. تحرير الاحكام، ج1، ص606؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص191؛ نجاة العباد، ص140.
[99]. نك: السنن الكبري، ج5، ص175.
[100]. الدروس، ج1، ص420؛ غاية المرام، ج1، ص438.
[101]. الام، ج1، ص264؛ فتح العزيز، ج7، ص365؛ المجموع، ج8، ص293.
[102]. الكافي، ابن عبدالبر، ص162؛ الخلاصة الفقهيه، ج1، ص218-219؛ حاشية الصاوي، ج2، ص53.
[103]. المغني، ج3، ص553؛ المبدع، ج3، ص193.
[104]. التمهيد، ج14، ص356؛ المجموع، ج8، ص293؛ مطالب اولي النهي، ج2، ص218.
[105]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص56؛ بدائع الصنائع، ج2، ص126؛ الفتاوي الهنديه، ج1، ص229.
[106]. المبدع، ج3، ص193؛ مطالب اولي النهي، ج2، ص218.
[107]. نك: المجموع، ج8، ص293.
[108]. الكافي، ج1، ص401.
[109]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص100.
[110]. فتح العزيز، ج7، ص366؛ المجموع، ج8، ص293.
[111]. البيان و التحصيل، ج4، ص57.
[112]. الفروق، ج4، ص49؛ نك: حاشية الصاوي، ج1، ص684.
[113]. مسالك الافهام، ج2، ص391.
[114]. صلاة الجماعه، ص228؛ مصباح الهدي، ج3، ص325.
[115]. مقامع الفضل، ج1، ص304؛ مستمسك العروه، ج2، ص407.
[116]. كتاب الحج، جوادي، ج3، ص52؛ الرسائل العشره، ص59؛ مناسك حج، فاضل، ص488.
[117]. المعتمد، ج5، ص155، 157؛ المعالم المأثوره، ج4، ص310؛ كتاب الحج، قمي، ج3، ص41.
[118]. نك: المجموع، ج8، ص293؛ الاشباه و النظائر، ج1، ص190، تحفة المحتاج، ج4، ص35.
[119]. الاستذكار، ج4، ص177؛ بداية المجتهد، ج1، ص285؛ مواهب الجليل، ج4، ص301.