اغوات
خادمان خواجه حرمین شریفین اَغوات، آغوات و آغاوات جمع کلمه آغا و اَغا است که به خادم خواجه حرمین می‌گفته‌اند. کلمه آغا از ریشه مغولی به معنای بانو، خانم و شاهزاده خانم[1] وآقا در زبان کهن مغولی به معنای برادر و خواهر بزرگ، فرمانده، نجیب،
خادمان خواجه حرمين شريفين
اَغوات، آغوات و آغاوات جمع كلمه آغا و اَغا است كه به خادم خواجه حرمين ميگفتهاند. كلمه آغا از ريشه مغولي به معناي بانو، خانم و شاهزاده خانم[1] وآقا در زبان كهن مغولي به معناي برادر و خواهر بزرگ، فرمانده، نجيب، قدرتمند، عمو، جد، پدرزن و بزرگسالتر است.[2] در زبان فارسي، آغا به معناي خاتون، بيبي، و بانوي حرم و كلمهاي احترامآميز براي خادمان خواجه بوده است.[3] اين دو كلمه از زبان تركي وارد زبان عربي شدند و عرب زبانان هر دو را به معناي «مرد بزرگوار» بهكار بردند.[4]
واژه آغا در اواخر دوران مماليك چَرْكَسي (حك: 784ـ922ق.) و نيز پس از قدرت گرفتن تركان عثماني، براي اشاره به شخص خواجه به كار ميرفت. اما در حجاز خادمان خواجه حرمين شريفين را اغوات گفتند كه پيشتر به طواشيه به معناي اخته[5] مشهور بودند. در سده يازدهم ق. اغوات براي خادمان خواجه حرم به كار رفت و آغا بر شيخ حرم نبوي اطلاق گشت.[6] گويا در كاربرد اين نام براي خادمان خواجه مسجدالنبي، بزرگداشت خدمت به پيامبر لحاظ شده است.
پيشينه و علل استخدام اغوات
به كارگيري بردگان خواجه در بسياري از نقاط جهان از ديرباز رواج داشته و حكمرانان براي در امان ماندن حرمسرايشان از خيانت خادمان مرد، افراد خواجه را در امور حرمسرا به خدمت ميگرفتند.[7] لقب «امين» نيز كه به اغوات حرمين دادهاند، بدين سبب است كه زائران زن از دست آنان در امان بودهاند.[8]
پيشينه به كارگيري خواجگان در حرم نبوي به روشني دانسته نيست. برخي به اشتباه معاويه يا يزيد را آغازگر آن ميدانند.[9] در دوران خلفاي اموي و عباسي، خدمت به مسجد نبوي و تعمير و نگهداري آن بيشتر بر عهده حكمرانان و دانشوران شهر بود كه در كنار ديگر كارهاي خود انجام ميدادند.[10]
رواج به كارگيري اغوات در مسجدالنبي به دوران ايوبيان بازميگردد.[11] در اينكه كدام يك از آنها نخستين بار بدين كار دست زده، اختلاف است. شماري به نورالدين زنگي[12] (534ـ616ق.) به منزله نخستين واقف اغوات در سال 557ق. و برخي به برادرش صلاح الدين ايوبي (م.589ق.)[13] اشاره كردهاند.[14] نشانههايي بر درستي وجه دوم ميتوان يافت.[15] گزارش ابن فرحون (693ـ769ق.) از وقف حدود 20 خادم و برقراري جايگاه خادمان حرم نبوي(صلي الله عليه و آله) و وقف جايي براي آنها به دست صلاح الدين[16] شاهدي بر اين سخن است. گزارشهايي از وجود اغوات در مدينه پيش از آن نيز در دست است؛ مانند گزارش ابن نجار كه به سال 554ق. از خادمي سياهپوست و خواجه خبر داده است.[17]
ابتكار ايوبيان در آغاز با مخالفت سخت دانشوران حجاز روبهرو شد؛ اما حكومت ايوبي مقاومت كرد.[18] برخي از دانشوران در مخالفت با اين كار قصيدههايي سرودند[19] و كتابهايي نوشتند؛ مانند كتاب تحفة المحبين للمحبوب في تنزيه مسجد رسول الله من كل خصي و مجبوب نوشته جمال الدين قطان. به گفته مخالفان، در دوران عباسيان، فقيهان، عارفان و دانشوران مشغول خدمت به مسجدالنبي و كعبه شريف بودند و اين روش جديد، بدعتي نابخشودني و دور از شأن پيامبر(صلي الله عليه و آله) به شمار ميرفت.[20]
درباره چگونگي، علل و انگيزههاي به كارگيري اغوات، چند نظريه وجود دارد؛ از جمله نبود ميل جنسي در آنان و در امان ماندن زنان زائر، و نيز فراغت آنها براي خدمت به سبب نداشتن همسر و زندگي خانوادگي.[21] بر پايه سخني، خواجگان با نفوذي كه در دربار ايوبي داشتند، توانستند مديريت خدمات حرم نبوي را به دست گيرند و اين كار انگيزه سياسي نداشت.[22] به گفتهاي ديگر، هنگامي كه صلاح الدين ايوبي (م.589ق.) دولت فاطميان مصر را شكست داد، بر آن شد تا ديگر سرزمينهاي اسلامي را زير نفوذ خود درآورد. از اين رو، براي بنيحسين، حاكمان وقت مدينه، هدايايي فراوان از جمله گروهي از اغوات را فرستاد و بنيحسين نيز حكومت او را پذيرفتند.[23] شماري اين تدبير را ترفندي براي حفظ مسجدالنبي از دستبرد احتمالي صليبيان دانستهاند؛ زيرا در آن هنگام شايع بود كه مسيحيان قصد حمله به مدينه و سرقت جسد مبارك پيامبر را دارند.[24] اغوات كه بهگونه شبانهروزي در خدمت حرم بودند، بر امنيت حرم نبوي ميافزودند. اين احتمال نيز در ميان است كه خواجگان تنها بخشي از هداياي ايوبيان به حرمين بودهاند و نيات سياسي در به كارگيري آنان راه نداشته است.[25]
استخدام اغوات براي مسجدالحرام حدود دو سده پس از به كار گيري آنان در مسجد نبوي، بهگونه رسمي آغاز گشت.[26] ابن جبير(540ـ614ق.) و ابن بطوطه (703ـ779ق.) در سفرنامههاي خود با اينكه به جزئياتي بسيار از مسجدالحرام اشاره كردهاند، از اغوات مكه سخن نگفتهاند؛ اما از اغوات مدينه ياد كردهاند.[27] در آغاز، گويا اغوات مسجد نبوي ميان مكه و مدينه در رفت و آمد بودهاند. براي مثال، طواشي نصر (م.736ق.) يك سال به مسجد نبوي و سال ديگر به مسجدالحرام خدمت ميكرد.[28]
سازمان و وظايف اغوات
در اواخر سده ششم ق. كه اغوات وقف حرم شدند، از سلسله مراتب و شرح وظايف آنان خبري نبود. بزرگسالترين فرد به منزله برترين مقام برگزيده ميشد كه به او مشيخة الحرم ميگفتند. پيشتر منصب شيخ الحرمي در دست غير اغوات بود. اين رسم ادامه يافت و بعدها خود اغوات، پيرترين فرد را به منصب مشيخة الحرم برميگزيدند يا حكومت مركزي به اين كار اقدام مينمود.[29]
سازمان و سلسله مراتب اغوات از نيمه دوم سده هفتم ق. اندك اندك انسجام يافت و تقسيم وظايف ميان آنان به تدريج نمودار گشت. در برخي از سفرنامههاي سدههاي هفتم و هشتم ق. تنها از لباس و ظاهر و نژاد حبشي اغوات گزارشهايي آمده؛ اما از وظايف آنان سخن نرفته است.[30]
از نخستين وظايف اغوات مدينه، درباني، نگهباني و تأمين روشنايي حرم و انجام امور انتظامي و مذهبي مانند بازديد حرم پس از نماز عشا و بيرون راندن زائران و پيشگيري از توقف و شبنشيني در مسجد، و نيز فراشي و اذان گفتن بود.[31] شستوشوي مطاف، حجر اسماعيل و مقام ابراهيم(عليه السلام)، فراشي، تأمين روشنايي با شمع و فانوس هنگام نماز صبح و مغرب و عشا نيز از وظايف اغوات مسجدالحرام به شمار ميرفت.[32]
در روزگار مماليك، دستيابي به منصب حكمراني[33] و قضاوت مدينه[34] و توليت مسجد نبوي[35] و مسجدالحرام[36] نيازمند انتصاب حكومت مركزي بود و بركناري و نصب شيخ حرم، مانند ديگر منصبهاي اجرايي به دست حكومت انجام ميگرفت.[37] در سدههاي هشتم و نهم ق. براي يك يا دو سال، كسي را از ميان اغوات به مقام شيخ حرم نبوي و مسجدالحرام برميگزيدند. ماندگاري شخص در اين مقام به لياقت و عملكرد وي بستگي داشت.[38] سخاوي (م.902ق.) به انتخاب شيخ حرم از ميان اغوات اشاره و تصريح كرده است كه در زمان او معمولاً رسم بر انتخاب شيخ الحرم از ميان اغوات بوده است.[39]
پس از ساماندهي دوران مماليك، اغوات در مدينه جايگاهي برتر يافتند و بيشتر امور مسجد نبوي را بر عهده گرفتند.[40] با روي كار آمدن اشراف آل نُمَي زير نظر حكومت عثماني، اغوات مدتي كوتاه در اداره مسجد نبوي و بركناري و گماشتن شيخ حرم استقلال كامل يافتند. حكومت تنها يكي از خادمان دربار را با عنوان نقيب يا مستشار و با وظيفه نظارت بر امور مالي، كليدداري حجره نبوي و برخي وظايف جزئي ديگر گسيل ميكرد.[41] در آغاز جز شيخ اغوات يا شيخ الحرم، مقامي ديگر ميان آنها وجود نداشت[42]؛ اما پس از مدتي به تدريج و بر پايه نياز، مراتب و سمتهاي ديگر نيز پديد آمدند كه به ترتيب عبارت بودند از: شيخ خدام، خازندار، نايب مشيخه، و رأس الخدام.[43]
به سال 622ق. پوشش قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) را عوض كردند و جمال الدين محسن صالحي (م.668ق.) را به منزله شيخ حجره نبوي برگزيدند تا نظافت و تعويض پرده قبر را بر عهده گيرد. از همان سال، به كاربردن شمع، بُخور، روغن و عطر در حجره نبوي مرسوم گشت و اين كار بر عهده اغوات نهاده شد.[44] امين الدين مفيد (م.774ق.) را به سبب امانت و درستكاري، محافظ خزانه حرم (قبة الزيت)كردند و اين مقام بعدها به خازندار حرم مشهور شد.[45] در اواخر سده دهم ق. به سبب پرهيزگاري و درايت شيخ حرمين شجاعي شاهين جمالي، كليد خزان مسجدالنبي را به اغوات سپردند كه پيشتر در دست قضات مدينه بود.[46] اين رخدادها سبب پديد آمدن وظايف و سمتهاي تازه گشت.
در دوران عثماني، اختلافهايي ميان حكمران مدينه، امير سپاه و شيخ حرم پديد آمد. سلطان سليمان قانوني (حك: 939ـ946ق.) امپراتور عثماني براي رفع اختلاف به ساماندهي جديدي در تشكيلات اداري اغوات دست زد و انضباطي بيشتر را بر كار آنان حاكم كرد.[47] وي در فرماني قدرت را ميان اين سه گروه قسمت نمود و سپس به تنظيم وظايف و مراتب دروني اغوات حرم پرداخت. برترين جايگاه در اختيار گروهي 40 نفره با عنوان «خُبزيون» قرار گرفت كه از همه پيرتر و كهنهكارتر بودند. آنان را از اين رو خبزي خواندند كه نان و خرجشان از بيت المال مسلمانان پرداخت ميشد.[48]
هر يك از ايشان وظيفهاي داشت و پيرترين آنان شيخ حرم بود. سپس به ترتيب، نايب حرم، خَزنِهدار حرم، مستسلم، نقيب حرم و رئيس دربان حرم جاي داشتند. پس از خبزيون، 40 تن ديگر با عنوان «بَطّالين» بودند كه به آنها عَجمي نيز ميگفتند.[49] وجه نامگذاري آنان به بطالين، آن است كه برترين فرد آنان يا شيخ بطاله، پس از مرگ يكي از خبزيون به پايينترين رتبه خبزيون ميرسيد. گويا اعضاي اين گروه، عضو علي البدل خبزيون بودند.[50] وظايف بطالين بيرون از حجره و مسجد نبوي تعريف شده بود و آنها حق نداشتند با گروه اول در دكة الاغوات بنشينند. سلسله مراتب و رياست سنّي در ديگر گروههاي اغوات نيز ديده ميشد و كسي كه در خدمت به مسجدالنبي پيشينه بيشتر داشت، پيش از ديگران به مقامات و مراتب برتر ميرسيد.[51]
در حدود 1073ق. وظايف بطاله به كارهاي بيرون از حجره و مسجدالنبي محدود بود. درون مسجدالنبي تنها در برخي كارها به خبزيون ياري ميكردند؛ مانند همكاري با دربانان و افروختن چراغ براي مؤذن نماز صبح.[52] اين گروه پس از گذشت چند سال به دو دسته سندبيس و مكاده قسمت شدند و مسئوليت روشنايي بخشهاي گوناگون مسجد ميان آنان تقسيم گشت.[53] در اين دوره، در سلسله مراتب آغوات تغييراتي روي داد. ولي كسي در امور مالي و موقوفههاي آنان دخالت نميكرد و اين روند تاكنون ادامه دارد.
در دوره آل سعود، مراتب و مقاماتي جديد بر اغوات افزوده شده است. خادم تازهكار را «نفر» مينامند. پس از مدتي كه ارتقا يابد، «شيخ مفتاح» خوانده ميشود كه كليد محل نگهداري شمعدانها و وسائل نظافت مطاف در مكه و حجره در مدينه را نزد خود دارد. رتبه بعد دُورْوَرَي يا مراقب اغوات است كه به ديگر اغوات در نظافت صحن حرمين ياري ميكند. مراقب اغوات در صورت انجام درست وظايف خود، به رتبه «ضابط» ميرسد كه پايينترين جايگاه در بطاله است و وظايف او همانند دوره عثماني است.[54]
اغوات در دوره آل سعود
با روي كار آمدن دولت سوم آل سعود، ملك عبدالعزيز در 19 ربيع الثاني 1346ق. در فرماني ادامه كار اغوات را درست شمرد و دخالت در امور داخلي و مالي آنان را ناروا دانست. به سال 1355ق. اين فرمان در قانون نيز گنجانده شد. 24 سال بعد، ملك سعود بن عبدالعزيز فرمان پدر را تأييد نمود و به سال 1391ق. مجلس وزرا قانوني با همان مضمون وضع كرد.[55]
در سالهاي اخير، پير شدن و درگذشت اغوات و نبود برده براي هديه به حرمين و ممنوعيت اخصاء (اختهكردن)، اغوات را به چارهانديشي براي رفع كمبود نيروي انساني واداشته است. آنان سالانه به كشورهاي گوناگون و معمولاً سرزمينهاي آفريقايي ميروند و از ميان خواجگان، افراد داراي شرايط را به حرمين دعوت ميكنند. اين افراد پس از طي مراحل اداري، تابعيت كشور عربستان را دريافت ميكنند و در حرمين به كار ميپردازند.[56] مهمترين شرط به كار گيري آنان، خواجه بودن و نداشتن ميل و نيروي جنسي، و نيز سلامت جسماني براي انجام وظايف مربوط است.
در روزگار فهد (حك: 1982ـ2005م.) مفتي عربستان، بن باز، در فتوايي، جذب اغوات را بدعت شمرد و ملك فهد نيز اين كار را ممنوع دانست. اين فتوا بر اين پايه بود كه به اشتباه به بن باز خبر داده بودند برخي براي آن كه پسرانشان در حرمين خدمت كنند، آنان را اخته ميسازند. پس از روشن شدن نادرستي اين خبر، ممنوعيت همچنان بر جاي ماند و ديگر خواجهاي جذب نشد. از اين رو، رفته رفته از شمار اغوات كاسته ميشود و بر پايه آمار، به سال 1432ق. نُه تن آغا در مدينه و هفت تن آغا در مكه به خدمت مشغول هستند.[57]
در دوران معاصر، بسياري از وظايف اغوات به شركتها واگذار شده و اكنون از 42 وظيفهاي كه بر عهده اغوات بود، تنها چند وظيفه از جمله نظافت و درباني، استقبال از مهمانان بلندپايه حكومتي، پيشگيري از طواف زنان پس از اذان، و جدا نگاه داشتن آنان از مردان بر جاي مانده است.[58]
ستيزهاي اغوات
اغوات از آغاز تاكنون به عللي ستيزهاي دروني و برونگروهي داشتهاند كه در منابع تاريخي بازتابي گسترده يافته است. نقص قوانين و ضوابط كاري و تقسيم وظايف و اختلاف فرهنگي و قومي ميان اغوات، از علل اصلي ستيزهاي دروني آنان بوده است. در آغاز، بزرگان و حكمرانان بدون نظر به شرايط گزينش، خواجهها را وقف روضه نبوي ميكردند و ازدحام منافع و وظايف و اختلاف فرهنگي اغوات سرزمينهاي گوناگون، گاه كار را به درگيري مسلحانه ميكشاند. بعدها با تدابيري مانند توجه به اختلاف فرهنگي اغوات، اين ستيزها از ميان رفت.[59]
بخش عمده ستيزهاي اغوات با حكومت و كارگزاران آن، بر سر قدرت و قلمرو وظايف و اختيارات بوده است. در نخستين درگيري گزارش شده آنان با مقامات حكومتي به سال 811 ق. و نيز درگيريهاي سدههاي 12 و 13ق.[60] دخالت حكومت در بركناري و نصب شيخ حرم، انگيزه ستيز بود.[61] برخي منابع، نبود قدرت مركزي ثابت و دستاندازي هر يك از صاحب منصبان مدينه براي دستيابي به قدرت بيشتر را از عوامل پسزمينه اين درگيريها دانستهاند.[62] مهمترين درگيريهاي اغوات با نيروهاي حكومتي عبارتند از: فتنه العُهد، فتنه بشير آغا به سال 1148ق. و فتنه عبدالرحمن آغا كبير و حسن كابوس در 1155ق.[63]
رويداد موسوم به شمامه از مشهورترين رخدادهاي مربوط به اغوات است كه درگيريهايي را برانگيخت و برخي درباره آن به تأليف رساله و كتاب پرداختند؛ مانند عمر بن علي سمهودي (م.1157ق.)كه كتابي با عنوان كسر الشمامه نوشت.[64] در دوران صفويه، شاهان ايراني توجهي ويژه به مسجد نبوي داشتند. از گرانبهاترين هدايا كه در گذر تاريخ به مسجدالنبي هديه شد، هديه شاه سلطان حسين اول (1105ـ1135ق.) بود كه در مدينه به شمامه مشهور شد. اين هديه شيئي تزييني و كرهمانند از طلاي ناب و سنگهاي قيمتي چون الماس، ياقوت و برليان با ارزش تقريبي 000/40 شتر سرخ بود كه براي آويختن در مسجد پيامبر هديه شده بود. شيخ حرم احمد آغا از آويختن شمامه در روضه سر باز زد و لزوم كسب اجازه از سلطان عثماني را بهانه كرد. شاه سلطان حسين در نامهاي به سلطان عثماني خواست تا شمامه را با نام سلطان عثماني در روضه بياويزند. سلطان عثماني فرماني بر جواز نصب شمامه در روضه صادر كرد. اين فرمان در محرم 1119ق. به دست شيخ حرم رسيد و او زمينه نصب شمامه را فراهم آورد. اما شمامه گم شد و پس از جستوجو معلوم گشت كه دو تن از اغوات اين هديه گرانبها را به سرقت برده و خرد كرده و در بازار فروختهاند. به مردم اماننامه دادند تا قطعههاي شمامه را بازگردانند. اين رويداد مايه بركناري و حبس شيخ و نايب حرم شد و اعتماد مردم مدينه به اغوات تا مدتي از ميان رفت.[65]
لباس اغوات
پوشش اغوات از آغاز با ديگر افراد تفاوت داشت. لباس ويژه آنان توجه سفرنامهنويسان را نيز به خود جلب كرده است. نخستين بار ابن جبير و ابن بطوطه به وضع ظاهري و لباس ويژه خادمان اشاره كردهاند كه به تعبير آن دو، يادآور شكل و شمايل بزرگان و حكمرانان بوده است.[66] در دوران عثماني، سلطان سليمان قانوني تغييراتي در نحوه مسئوليتها و همچنين پوشش آنها داد تا زائران از لباس آنان به سمتهايشان پي ببرند. براي تأمين لباسهاي مخصوص اغوات، سالانه پارچه و پيراهن سفيد از مصر براي آنها فرستاده ميشد. گذاشتن قاووق (گونهاي كلاه) بر سر، از فرمانهاي سلطان سليمان قانوني بود. اينگونه پوشش تا دوران معاصر حفظ شده است.[67] در دوران عثماني، اغوات يك عصا در دست راست و يك تركه در دست چپ داشتند تا با آن دو بتوانند نظم نمازگزاران و طوافكنندگان را تأمين كنند.[68] اغوات در مراسم گوناگون لباسهاي متفاوت ميپوشيدند. براي مثال، در مراسم افروختن چراغ روضه نبوي، شيخ و نايب حرم لباس يكدست سفيد برتن داشتند.[69] پيراهن سفيد، شال كرماني و عمامه عربي از لباسهاي اغوات بوده است.[70] امروزه پوشش اغوات در مكه و مدينه يكسان است و قبايي بلند به نام فرجيه ميپوشند و عمامهاي همراه كلاه يا قاووق بر سر مينهند و شالي سبز يا زرد دور كمر ميبندند.[71]
بودجه و درآمد اغوات
در آغاز كار اغوات در مدينه، بودجهاي ويژه آنان در ميان نبود و معيشت آنها با هدايا ميگذشت.[72] تخصيص بودجه و اعتبار مالي براي امور معيشتي اغوات به تدريج شكل گرفت. در آغاز هر سلطان به فراخور وضع خزانه و يا هنگام ورود به مدينه مبلغي هديه ميداد.[73] مماليك مصر نخستين حاكماني بودند كه سالانه براي اغوات بودجه اختصاص دادند. اين حقوقِ ماهانه تغيير مييافت.[74] در طول سدهها با شكلگيري نظام سازماني و سلسله مراتب و وظايف، منابعي براي تأمين بودجه اغوات در نظر گرفته شدكه مهمترين موارد آنها عبارتند از:
1. وقف: درآمد موقوفهها نخستين منبع تأمين هزينههاي اغوات بود و آغاز آن به زماني بازميگردد كه صلاح الدين ايوبي منطقه نُقاده از توابع الصيد و يك سوم منطقه سندبيس در پيرامون رود نيل را وقف كرد تا از درآمد آن 24 خادم ضريح نبوي، زندگي بگذرانند.[75] پس از صلاح الدين، صالح بن محمد قلاوون وقفي ديگر را به آنان اختصاص داد[76] و از آن پس بسياري از حكمرانان و توانگران اين راه را ادامه دادند.[77] باغ اغوات از ديگر موقوفههاي اغوات بود كه در شمال مدينه قرار داشت.[78] جز شهرهاي طائف، جدّه، احساء، مكه و مدينه در عربستان، در كشورهاي ديگر مانند عراق، مصر، مغرب و يمن موقوفههايي به اغوات اختصاص يافته بود كه امروزه بسياري از آنها باقي مانده و درآمد سالانه آنها به صورت مساوي و بدون در نظر گرفتن سن و رتبه، ميان اغوات قسمت ميشود.[79] درآمد موقوفهها پس از درگذشت آغا، به وارث يا وصي او انتقال نمييابد.
2. مستمري حكومتي: پرداخت مستمري به اغوات در دوران مماليك آغاز شد و هر حكومتي كه بر منطقه حجاز سلطه مييافت، مبلغي را به آنها اختصاص ميداد.[80] براي مثال، سلطان سليم خان به سال 923ق. طي فرماني بودجهاي را براي گروههاي گوناگون اغوات برنهاد.[81] مقدار اين مستمري در دوران مماليك ثابت نبود و بر پايه شماره خادمان و رتبه هر خواجه تغيير ميكرد.[82] در دوران عثماني، حقوق ماهيانه معين شد و در رديف بودجه سالانه حكومتي آمد.[83] حكومت عثماني در اواخر سده 11ق. براي خواجگان حرم 21600 نيم نقره ديواني اختصاص داد كه با صرّه٭ همايوني به حجاز فرستاد. اين مبلغ به عنوان مواجب فرّاشان حرم شريف مكه در بودجه سالانه ثبت ميشد. افزون بر اين، براي چارپايان آنها نيز علوفه فرستاده ميشد. مبلغي كه براي شيخ حرم مدينه اختصاص مييافت، مشخص نبود.[84] مستمري، جدا از مخارجي بود كه واقفان اغوات براي موقوفههاي خود ميفرستادند. براي مثال، به گفته سيف الدوله، چون بيشتر اغوات را پادشاه حبشه وقف كرده بود، همه ساله همو مخارج سالشان را ميفرستاد.[85] پرداخت مستمري با روي كار آمدن آل سعود متوقف نشد و امروزه ماهانه از سوي حكومت به آنها مبلغي پرداخت ميشود.[86]
3. هدايا: نخستين گزارش از اعطاي هديه به اغوات، به سال 662ق. بازميگردد كه سلطان مملوكي 000/200 سكه به شيخ حرم جمال الدين محسن صالحي (م.668ق.) هديه داد.[87] پرداخت هديه در اواخر حكومت مماليك رواج يافت و تاكنون ادامه دارد.[88] افزون بر وجه نقد، چارپايان و اشياي گرانبها نيز براي آنها ارسال ميشد.[89] هديه هميشه پذيرفته نميشده و گزارشهايي نيز درباره رد هديه از سوي اغوات در دست است.[90]
اين درآمدها اغوات را به ثروت كلاني رساند كه بيشتر صرف كارهاي عام المنفعه و خير ميشد. در سفرنامهها از ثروت بسيار اغوات سخن رفته[91] وگاه از اين جنبه ميان اغوات مكه و مدينه مقايسه صورت گرفته است.[92] اغوات به آزادسازي بردگان دلبستگي داشتند و مردم فقير مدينه را نيز فراموش نميكردند و به آبادسازي شهر بسيار اهميت ميدادند.[93] آنان زن و فرزند نداشتند و بيشتر اموالشان بر پايه قراري كه ميان خود نهاده بودند، به اغوات ديگر ميرسيد يا صرف كارهاي خير ميشد.[94] در دوران معاصر، براي تقسيم اموال آنان در آغاز ميكوشند تا اقوام متوفا را بيابند و سهم او را به آنها تحويل دهند تا كاري خلاف شرع صورت نپذيرد.[95]
حكمرانان مملوكي و بزرگان سرزمينهاي ديگر به شيخ حرم احترام ويژه مينهادند و هنگام ورود او و ديگر اغوات به مصر، به استقبال آنان آمده، هداياي فراوان به آنان ميدادند.[96] در مجالس به احترامشان برميخاستند و آنان را نزديك خود مينشاندند و با كشيدن دست بر لباس شيخ اغوات تبرك ميجستند.[97] سبب اين احترام، بزرگداشت حرمين بود كه اغوات خادمان آنها به شمار ميآمدند.[98] اغوات از التفات پادشاهان ايران نيز بهره داشتند و هر ساله از اين راه هدايا و مقرري براي آنها ميرسيد.[99] محبتورزي به اغوات در دوران معاصر نيز به چشم ميخورد. نواز شريف، رئيس جمهور پاكستان، و حسن دوم، پادشاه فقيد مغرب، اغوات را به صورت رسمي به كشور خود دعوت كردند.[100]
رسوم: وظايف، روابط و اختيارات اغوات موجب گشت تا آداب، سنن و رسومي پديد آيند. اين رسوم به مرور شكل خاص، الزامات و تشريفات ويژه يافتند. از جمله اين رسوم عبارتند از:
1. اذن ورود: در مسجدالنبي براي برگزاري برنامههايي مانند سخنراني يا خطابه نماز جمعه، اجازه اغوات براي ورود رسم بود. برخي آداب كسب اجازه به صورت سنتي الزامي درآمده بود. مثلاً خطيب نماز جمعه بايد كنار باب مناره ميايستاد و با قرائت آياتي از قرآن اذن ميگرفت و اغوات درِ منبر را بر او ميگشودند.[101] هيچ گاه از اين سنت تخلف نميشد.
رئيس مؤذنان كه ساعتي پيش از سپيده دم براي بيدار كردن مردم مناجات ميخواند، پشت باب جبرئيل يا باب النساء فرياد ميزد: «لا إله إلا الله» و آغاي مسئول آن شب پاسخ ميداد: «محمد رسول الله» و در را ميگشود. سپس براي او فرشي ميگستردند و او نيز بر پيامبر(صلي الله عليه و آله) و خاندانش درود ميفرستاد و به جايگاه ويژه اذان ميرفت و با خواندن مناجات و دعا مردم را به شركت در نماز فراميخواند و هنگام شفق اذان صبح ميگفت.[102]
2. غبارروبي: در دوران عثماني، اغوات روضه نبوي را سه بار در سال (نهم ربيع الاول، اول رجب و 19 ذيقعده) با تشريفات ويژه ميشستند. اين مراسم، آدابي داشت؛ از جمله تكرار ذكر «لا إله إلا الله، محمد رسول الله» در حين كار و صلوات مداوم زائران حرم كه با شوق و شور فراوان آنان همراه بود.[103]
3. افروختن چراغها: از دوره عثماني، روشن كردن چراغهاي حرم نبوي از وظايف روزانه اغوات بوده و به مرورآداب و رسوم ويژه يافته است؛ مانند خواندن ذكر و دعا، حمل شمعدانها به دست شيخ حرم و نايب او، آوردن بُخور مخصوص به دست خزندار با تشريفاتي خاص و گاه با حضور قاضي مدينه و نقيب حرم در حمل بُخور.[104]
4. معطر ساختن صندلهاي منسوب به پيامبر(صلي الله عليه و آله): به صورت سالانه در 19 ذيقعده مراسم معطر ساختن صندل منسوب به پيامبر انجام ميپذيرد. اغوات پس از معطر ساختن صندل، آن را در ظرفي از طلا و نقره و بر طاقچهاي بالاي سر مقبره پيامبر مينهادند.[105]
5. تبرّك نوزاد: در اين مراسم، نوزاد چهل روزه را ميشستند و لباسي نو بر تنش ميپوشاندند و با عطر و گلاب او را معطر ميكردند و در حدّ توان ِخانواده، به زيور آلات ميآراييدند. پس از نماز مغرب، كودك را به اغوات ميسپردند و آنان با تشريفات و اوراد و اذكار خاص، نوزاد را چند دقيقه زير پوشش مقبره پيامبر نگاه ميداشتند و مادر در برابر اين كار مبلغي ميپرداخت.[106]
6. بيتوته شبانه: در دوران مماليك، رسم برآن بود كه اغوات جز شيخ حرم و نقيب حرم، شبانگاه در مسجد نبوي بخوابند، مگر آن كه بيمار باشند.[107]
7. تنبيه و مجازات: اغوات از آغاز تاكنون براي گزاردن وظايف خود، مقرراتي داخلي داشته و به رعايت آنها موظف بودهاند. آنان به تدريج براي تخلف از وظايف يا ارتكاب جرم، تنبيه و مجازات برنهادند. هر يك از اغوات، در هر جايگاه و رتبه، در صورت لزوم بر پايه قوانين داخلي تنبيه ميشود. براي اثبات تخلف و اجراي كيفر معمولاً مراحلي با آداب و تشريفات برگزار ميشود. بر پايه گزارش منابع، در مسجد نبوي متهم را احضار ميكردند و پس از بازجويي، در آغاز آغاي خطاكار را پند ميدادند. در صورت اثبات اتهام، بر پايه قوانين داخلي، تنبيه بدني متهم ضروري بود. شيخ حرم به آوردن چوبدستي مخصوص فرمان ميداد و همراه دو آغاي ديگر، متهم را به درون خزانه شمعها يا بقعة الزيت ميبردند كه نزديك روضه پيامبر قرار داشت. سپس پاي او را فلك ميكردند و مراحلي ديگر را نيز طي مينمودند. مراسم تنبيه به گونهاي برگزار ميشد كه درس عبرتي براي ديگران شود.[108] اين روش تنبيه درون حرم با اعتراض بسياري از بزرگان روبهرو بوده است.[109] اجراي مجازات و تنبيه اغوات مسجدالحرام نيز مكان و آدابي ويژه داشته است.[110]
8. مكانهاي اغوات: در حرمين شريفين مكانهايي منسوب به اغوات وجود دارد كه در منابع تاريخي و سفرنامهها نيز از آنها ياد شده است. برخي از اين مكانها اكنون نيز موجودند و مهمترين موارد آنها عبارتند از:
أ. دكّة الاغوات: مكاني است با 12 متر طول و هشت متر عرض كه40 سانتي متر از سطح زمين مسجدالحرام ارتفاع دارد. شماري اين دكه را با دكه اصحاب صفه يكسان ميدانند[111] و بعضي نيز آن را باقيماندهاي از دكه اصحاب صفه ميشمرند.[112] اغوات در اين دكه به قرائت قرآن، ادعيه و نمازهاي مستحب مشغول ميشدند. شايد به همين سبب اين مكان را دكة الاغوات٭ ناميدند.[113] از ورود افراد ديگر به درون دكه پيشگيري ميشد و تنها اغوات اجازه حضور و استراحت در آن را داشتند.[114]
ب. مخزن الزيت: اين مكان، اتاقي در مسجدالنبي(صلي الله عليه و آله) ميان باب توسل و باب مدرسه در شبستان شمالي براي نشستن و استراحت اغوات بوده است. روغن چراغهاي مسجد در اين اتاق نگاهداري ميشد و از همين رو به آن «مخزن الزيت» ميگفتند.[115] قبة الزيت در گسترش دوره عثماني ويران شد و به جاي آن در صحن مسجد و كنار ديوار شامي، اتاقي براي اغوات ساختند.[116] امروزه اين اتاق كنار باب جبرئيل قرار دارد و معمولاً دو يا سه آغا در آن حضور دارند.[117]
ج. محراب شيخ الحرم: در كنار دكة الاغوات محرابي بوده[118] كه شيخ حرم در آن نماز تراويح ميگزارده و در گسترش حرم نبوي در قسمت بانوان قرار گرفت.[119]
د. حجرة الاغوات: اتاقي در مسجدالحرام بود كه در آن وسايل و ابزارهاي نظافت را مينهادند.[120] اين اتاق در گسترش دوران سعودي از ميان رفت.
ه . مقعد الاغوات: جايي نزديك مقام حنبلي و روبهروي حجرالاسود بود كه شيخ حرم و اغوات در آن گرد ميآمدند. از همين رو، به آن مقعد اغوات ميگفتند.[121]
و. عين الاغوات: در مدينه، نزديك كوه ذُباب، چاهي ويژه اغوات بوده است.[122] دو چاه ديگر نيز يكي در مجراي سيل العقيق[123] و ديگري در صحن مسجد نبوي، مشهور به چاه حضرت زهرا3 مخصوص آنان وجود داشته است.[124]
ز. حارّة الاغوات: حارة الاغوات محلهاي در مكه و مدينه بوده كه براي اغوات وقف كرده بودند[125] و ايشان در آن ميزيستند.[126] بخشي از اين محله بر اثر گسترشهاي آل سعود از ميان رفته است.[127]
اغوات و زائران ايراني: گويا برخورد اغوات با حاجيان در هر دوره بر پايه روش و مذهب حكمرانان شهر متفاوت بوده است. نخستين گزارش از خادمان حرم كه همزمان با حكومت شيعي آل سِنان بر مدينه است، نشان از وجود گرايشهاي شيعي در اغوات دارد. بر پايه اين گزارش، شخصي به سبب گفتن «الصلاة خير من النوم»، با ضرب و شتم يكي از اغوات روبهرو ميشود.[128] پس از روي كار آمدن حكومتهاي سني، اغوات نيز به سنيمذهبان متعصب بدل شدند. حجگزاران ايراني افزون بر عجم بودن، مذهب تشيع نيز داشتند و از اين رو، با برخوردهاي نامناسب روبهرو ميشدند. بدين سبب، برخي از ايرانيان خود را غير ايراني يا سنّي وانمود ميكردند تا از لطف اغوات بهرهمند شوند.[129] ايرانيان معمولاً به مراسم مذهبي توجهي ويژه داشتهاند و مجري بيشتر مراسم حرمين نيز اغوات بودهاند.[130] از اين رو، درباره برخورد آنان با ايرانيان بسيار گزارش شده است.
بيشتر آگاهيهاي ما از رفتار اغوات با حجگزاران ايراني، از سفرنامههاي حج ايرانيان مانند تذكرة الطريق، سفرنامه حاج سليم خان تكابي و سفرنامه فرهاد ميرزا برگرفته شده است. در اين سفرنامهها، از آزار و سختگيري بيش از حد اغوات در حق ايرانيان ياد شده است.[131] براي مثال، اغوات در مسجدالحرام شماري از حجگزاران ايراني را به بهانههاي واهي زدند و اموالشان را غارت كردند و كفشهاي آنان را ربودند و اگر كسي كفش خود را ميخواست، ديگر بار او را ميزدند.[132] نيز به بهانه عبور ايرانيان در ميان صفوف نماز جماعت، آنان را ميآزردند.[133] در برخي سالها، رخدادهايي مايه خشونت بيشتري ميشد. براي مثال، در سالي شايع شد كه شخصي ايراني با نجاست قبر شيخين را آلوده است. به همين سبب، اغوات، حاجيان ايراني را با چوب زدند و ورود آنها را به مسجدالنبي ممنوع كردند.[134]
ايرانيان براي در امان ماندن از آزار اغوات، به آنان مبالغي ميپرداختند. به ايرانيان تأكيد ميشد كه دستكم يك قِران يا قروش به اغوات بدهند تا حرمت خويش را نگاه دارند.[135] گاه اغوات اشيايي گرانبها
مانند انگشتر و ساعت نزد حاجيان ايراني ميديدند و آن را طلب ميكردند و اگر به هدف خود نميرسيدند، به بهانهاي حاجي را ميزدند.[136]
مانند انگشتر و ساعت نزد حاجيان ايراني ميديدند و آن را طلب ميكردند و اگر به هدف خود نميرسيدند، به بهانهاي حاجي را ميزدند.[136]
سكوت يا باج دادن ايرانيان به اغوات هميشگي نبود و گاه پادرمياني كنسول ايران، آنان را از ستم بازميداشت. در اين حال، كنسول با حكمران و پاشاي مكه يا مدينه رايزني و طلب قصاص و رد مال ميكرد. در گزارشهايي، تنبيه و حبس اغوات به دست اشراف مانند شريف عون به سبب آزار ايرانيان آمده است.[137] در اواخر سده 13ق. اغوات براي گرفتن باج، به بهانههاي گوناگون بر ايرانيان بسيار سخت گرفتند تا آنجا كه حتي بعضي بزرگان را با چوب زدند. ميرزا حسين خان مشير الدوله سپهسالار با ديدن اين اوضاع مقرر كرد هر ايراني6000 دينار ايراني به مطوف و مزور بدهد. اغوات و مطوفان اين مبلغ را ميان خود قسمت ميكردند و از آن پس هيچ كس با حاجيان ايراني بدرفتاري نميكرد و ايرانيان بيمزاحمت ميتوانستند اعمال خود را بر پايه مذهب شيعه انجام دهند. اشراف و بزرگان ايراني بيشتر از مبلغ تعيين شده ميپرداختند و جز گروهي اندك، همه ايرانيان آن مبلغ را ميدادند يا اين پول به زور از آنها گرفته ميشد.[138]
ايرانيان به سبب خدمت اغوات در حرمين شريفين، به آنها احترام مينهادند و محبت ميكردند.[139] بدرفتاري اغوات نيز هميشگي نبود. آنان از سران حكومتي ايران به بهترين شيوه استقبال و ايشان را در اداي نيكوي حج ياري ميكردند و در مراسم ويژه مانند افروختن چراغ روضه نبوي، شركت ميدادند.[140] از سخن حسام السلطنه (م.1300ق.) برميآيد كه رفتار اغوات بسته به هدايا و احترام نهادن به آنها دگرگون ميشده و در صورت ناخشنودي، با نهايت درشتي با حاجيان رفتار ميكردهاند.[141] از اين رو، آنها معمولاً با دانشوران، بزرگان و توانگران رفتاري نيكو داشتهاند. براي مثال، عبدالحسين خان افشار از شيخ اغوات مسجدالحرام براي سهولت اداي طواف ياري خواست و شيخ دو آغا را با او همراه كرد و عبدالحسين خان ناچار نشد كه در برخي اعمال تقيه كند. به گفته او[142] در برخورد با خادمان حرم، هركس مال خود را ذليل كند، عزت خود را حفظ كرده است.[143] در دوران قاجاريه، آنگاه كه اشراف و بزرگان ايران در مدينه حضور داشتند، اغوات شبها درهاي حرم نبوي را نميبستند.[144] به سال 1358ش. نيز اغوات مدينه به احترام آيت الله شيرازي كه در آن سال به مدينه سفر كرده بود، درهاي مسجد نبوي را تا صبح براي زائران باز نهادند.[145]
منابع
آثار اسلامي مكه و مدينه: رسول جعفريان، قم، مشعر، 1386ش؛ اتحاف الوري: عمر بن محمد فهد (م.885ق.)، به كوشش عبدالكريم، مكه، احياء التراث الاسلامي؛ اتحاف فضلاء الزمن: محمد بن علي الطبري (م.1172ق.)، به كوشش محسن محمد، قاهره، دار الكتاب الجامعي؛ الاخبار الغريبه: سيد جعفر بن سيد حسين هاشم (م.1342ق.)، قاهره، مكتبة الخانجي، 1413ق؛ امارة الحج في مصر العثمانيه: سميرة فهمي علي عمر، الهيئة المصرية العامة للكتاب، 2001م؛ بدائع الزهور في وقايع الدهور: محمد بن احمد اياس، به كوشش محمد مصطفي، قاهره، الهيئة المصرية للكتاب، 1402ق؛ به سوي ام القري: رسول جعفريان، مشعر، 1373ش؛ پنجاه سفرنامه حج قاجاري: به كوشش رسول جعفريان، تهران، نشر علم، 1389ش؛ تاج العروس: الزبيدي (م.1205ق.)، به كوشش گروهي از محققان، دار الهدايه، 1409ق؛ تاريخ حجگزاري ايرانيان: اسراء دوغان، مشعر، 1389ش؛ التاريخ الشامل للمدينة المنوره: عبدالباسط بدر، المدينه، 1414ق؛ التاريخ القويم: محمد طاهر الكردي، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1420ق؛ تاريخ الكعبة المعظمة عمارتها و كسوتها و سدانتها: حسين عبدالله باسلامه، به كوشش يحيي حمزه، مكتبة الثقافة الدينيه، 1420ق؛ تاريخ عمارة المسجدالحرام: حسين عبدالله باسلامه، جده، تهامه، 1400ق؛ تاريخ مدينة دمشق: ابن عساكر (م.571ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ تاريخ معالم المدينة المنوره: احمد ياسين الخيار (م.1380ش.)، به كوشش عبيدالله محمد، دار العلم، 1412ق؛ تحصيل المرام: محمد بن احمد الصباغ (م.1321ق.)، به كوشش ابن دهيش، مكه، 1424ق؛ التحفة اللطيفة في تاريخ المدينه: شمس الدين السخاوي (م.902ق.)، قاهره، دار الثقافه، 1399ق؛ تحفة المحبين و الاصحاب: عبدالرحمن الانصاري (م.1195ق.)، به كوشش العرويسي، تونس، المكتبة العتيقه؛ تذكرة الطريق: حافظ محمد عبدالحسين كربلايي (م.قرن13ق.)، به كوشش جعفريان، قم، مورخ، 1386ش؛ حارة الاغوات: عاصم حمدان، علي حمدان، جده، دار القبله، 1413ق؛ خاطرات حج محمد عظيمي: مؤسسه مطبوعاتي دهخدا، 1363ش؛ الدرة الثمينة في اخبار المدينه: محمد بن محمود النجار (م.643ق.)، به كوشش صلاح الدين، مركز بحوث و دراسات المدينه، 1427ق؛ رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م.779ق.)، به كوشش الكتاني، بيروت، الرساله، 1405ق؛ رحلة ابن جبير: محمد بن احمد (م.614ق.)، بيروت، دار مكتبة الهلال، 1986م؛ الرحلة الحجازيه: محمد اللبيب البتنوني (م.1329ق.)، مصر، المطبعة الجماليه؛ الرحلة الهندية الي الجزيرة العربيه (1201ق.): رفيع الدين المرادآبادي، ترجمه: سمير عبدالحميد، قاهره، المجلس الاعلي للثقافه، 2004م؛ رسائل في تاريخ المدينه: حمد الجاسر، رياض، دار اليمامه؛ سفرنامه حاج سليم خان تكابي: به كوشش جعفريان، قم، مورخ، 1388ش؛ سفرنامه حاج عليخان اعتماد السلطنه: به كوشش قاضي عسكر، تهران، مشعر، 1384ش؛ سفرنامه حجاز: عبدالماجد الدريابادي، ترجمه: سمير عبدالحميد ابراهيم، الجزيره ـ قاهره، المجلس الاعلي للثقافه، 2004م؛ سفرنامه سيف الدوله: سيف الدوله سلطان محمد، به كوشش خداپرست، نشر ني، 1364ش؛ سفرنامه مكه (دو سفرنامه سالهاي 1260 و 1299): به كوشش جعفريان، دليل ما، 1384ش؛ سفرنامه مكه حسام السلطنه: به كوشش جعفريان، مشعر، 1374ش؛ سفرنامه مكه معظمه: ميرزا عبدالحسين خان افشار، به كوشش جعفريان، علم، چاپخانه چاوشگران؛ السلوك لمعرفة دول الملوك: المقريزي (م.845ق.)، به كوشش عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ صبح الاعشي: احمد بن علي القلقشندي (م.821ق.)، به كوشش زكار، دمشق، وزارة الثقافه، 1981م؛ صفحات من تاريخ مكة المكرمه: هورخرونيه سنوك، ترجمه: السرياني و معراج نواب، دارة الملك عبدالعزيز، 1419ق؛ صور من الحياة الاجتماعية بالمدينة المنوره: ياسين احمد ياسين الخياري (م.1415ق.)، ادارة التحفيظ العمراني بهيئة المملكة المدينة المنوره؛ الضوء اللامع لاهل القرن التاسع: شمس الدين السخاوي (م.902ق.)، بيروت، مكتبة الحياة؛ لغتنامه: دهخدا (م.1334ش.) و ديگران، تهران، مؤسسه لغتنامه و دانشگاه تهران، 1373ش؛ ماهنامه آينده: محمود افشار يزدي؛ مجلة اليمامه: رياض، مؤسس: حمد الجاسر؛ مخصصات الحرمين الشريفين: السيد محمد علي فهيم بيومي، دار القاهرة للكتاب، 1421ق؛ المدينة المنورة في العصر المملوكي: عبدالرحمن المديرس، رياض، مركز الملك فيصل، 1422ق؛ المدينة المنورة في مئة مخطوطات: مصطفي عمار، المدينه، 1420ق؛ مدينهشناسي: سيد محمد باقر نجفي، 1364ش؛ المسجد النبوي الشريف في العصر العثماني: محمد هزاع الشهري، دار القاهره، 2003م؛ المعجم الوسيط: ابراهيم انيس و ديگران، تهران، فرهنگ اسلامي، 1375ش؛ مقتطفات من رحلة العياشي: عبدالله بن محمد العياشي (م.1090ق.)، دار الرفاعي؛ منائح الكرم في اخبار مكه: علي بن تاج الدين السنجاري (م.1125ق.)، مكه، جامعة ام القري، 1419ق؛ موسوعة مرآة الحرمين الشريفين: ايوب صبري پاشا (م.1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربيه، 1424ق؛ ميقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت؛ نزهة الناظرين في تاريخ مسجد سيد الاولين و الآخرين: جعفر بن اسماعيل المدني، به كوشش احمد سعيد، مدينه، مكتبة بن مسلم ـ قاهره، مكتبة الرفاعي؛ نصيحة المشاور: ابن فرحون (م.769ق.)، به كوشش علي عمر، قاهره، مكتبة الثقافة الدينيه، 1427ق؛ وفاء الوفاء: السمهودي (م.911ق.)، به كوشش السامرائي، مؤسسة الفرقان، 1422ق.
سيد مجتبي حسيني
[1]. آينده (ماهنامه)، س16، ص394-396؛ lessing , Mongolia. Doerfer-Turkish v0l, 1 «آقا ـ آغا مغولي است، نه تركي».
[2]. آينده (ماهنامه)، سال16، ص394-399؛ Doerfer-Turkish v0l,1.
[3]. لغتنامه، ج1, ص113، «آغا».
[4]. تحفة المحبين، ص53؛ التاريخ القويم، ج4، ص26.
[5]. المعجم الوسيط، ج2، ص570؛ تاج العروس، ج17، ص248، «خصو».
[6]. تحفة المحبين، ص53.
[7]. صفحات من تاريخ مكة المكرمه، ج2، ص331.
[8]. صبح الاعشي، ج6، ص9.
[9]. تحفة المحبين، ص53.
[10]. المسجد النبوي، ص377.
[11]. موسوعة مرآة الحرمين، ج3، ص43؛ المسجد النبوي، ص377.
[12]. اتحاف فضلاء الزمن، ج1، ص104؛ نزهة الناظرين، ص252.
[13]. تحفة المحبين، ص53؛ بدائع الزهور، ج1، ص243.
[14]. اتحاف فضلاء الزمن، ج1، ص104؛ اتحاف الوري، ج4،
ص94.
ص94.
[15]. نزهة الناظرين، ص254.
[16]. نصيحة المشاور، ص290-291.
[17]. الدرة الثمينه، ص420.
[18]. اتحاف فضلاء الزمن، ج1، ص104-105.
[19]. مدينة منورة في مئة مخطوطات، ص308.
[20]. تحفة المحبين، ص53-54.
[21]. مقتطفات من رحلة العياشي، ص177.
[22]. تحفة المحبين، ص54-55.
[23]. بدائع الزهور، ج1، ص243؛ نزهة الناظرين، ص253-254؛ المسجد النبوي، ص377.
[24]. المسجد النبوي، ص377.
[25]. نزهة الناظرين، ص255.
[26]. التاريخ القويم، ج4، ص30.
[27]. رحلة ابن جبير, ص153؛ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص139.
[28]. نصيحة المشاور، ص61.
[29]. بدائع الزهور، ج1، ص243؛ نزهة الناظرين، ص253.
[30]. رحلة ابن جبير، ص153؛ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص139.
[31]. التحفة اللطيفه، ج1، ص63.
[32]. مخصصات الحرمين، ص320-321؛ تاريخ كعبة المعظمه، ص435.
[33]. صبح الاعشي، ج12، ص237.
[34]. صبح الاعشي، ج12، ص253.
[35]. صبح الاعشي، ج12، ص254-256.
[36]. السلوك، ج7، ص301.
[37]. نك: نصيحة المشاور، ص48.
[38]. صبح الاعشي، ج12، ص254-256؛ السلوك، ج7، ص301؛ مقتطفات من رحلة العياشي، ص177.
[39]. التحفة اللطيفه، ج1، ص61.
[40]. المدينة المنورة في العصر المملوكي، ص211-212.
[41]. مقتطفات من رحلة العياشي، ص177.
[42]. نصيحة المشاور، ص60؛ السلوك، ج2، ص60.
[43]. نصيحة المشاور، ص37-65.
[44]. السلوك، ج2، ص9، 60.
[45]. نصيحة المشاور، ص52.
[46]. الضوء اللامع، ج3، ص293-294؛ وفاء الوفاء، ج2، ص70، «پاورقي».
[47]. رسائل في تاريخ المدينه، ص69-74؛ المسجد النبوي، ص379؛ امارة الحج في مصر العثمانيه، ص336.
[48]. المسجد النبوي، ص380.
[49]. موسوعة مرآة الحرمين، ج3، ص42.
[50]. المسجد النبوي، ص387؛ التاريخ الشامل، ج2، ص384.
[51]. مقتطفات من رحلة العياشي، ص177.
[52]. مقتطفات من رحلة العياشي، ص177؛ المسجد النبوي، ص387.
[53]. رسائل في تاريخ المدينه، ص77؛ موسوعة مرآة الحرمين، ج3، ص44-45؛ المسجد النبوي، ص387- 389.
[54]. تاريخ كعبة المعظمه، ص435.
[55]. مجلة اليمامه، ش1092، 12رجب، نصر الله توفيق، «اغوات»؛ روزنامه عكاظ، الجمعة 13/04/1432ق. ، 18مارس 2011م. العدد : 3561.
[56]. مجلة اليمامه، ش1092، 12؛ روزنامه عكاظ، الجمعه 13/04/1432ق. ، 18 مارس2011م. العدد : 3561.
[57]. صفحات من تاريخ مكة المكرمه، ج2، ص331؛ نك: سفرنامه حجاز، دريابادي، ص195؛ روزنامه عكاظ، الجمعه 13/04/1432ق. ، 18مارس2011م. العدد : 3561.
[58]. التاريخ القويم، ج4، ص41؛ مجلة اليمامه، ش1092، 12رجب، نصر الله توفيق، «اغوات»؛ روزنامه عكاظ، الجمعه 13/04/1432ق.، 18مارس2011م. العدد : 3561.
[59]. نزهة الناظرين، ص254؛ موسوعة مرآة الحرمين، ج3، ص43-44.
[60]. السلوك، ج6، ص209-210؛ الاخبار الغريبه، ص20.
[61]. التاريخ الشامل، ج2، ص384.
[62]. التاريخ الشامل، ج2، ص384.
[63]. الاخبار الغريبه، ص34-58؛ التاريخ الشامل، ج2، ص388-389؛ المسجد النبوي، ص379.
[64]. مدينة منورة في مئة مخطوطات، ص311-313.
[65]. منائح الكرم، ج5، ص433-436؛ مدينة منورة في مئة مخطوطات، ص311-313.
[66]. رحلة ابن جبير، ص153؛ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص139.
[67]. رسائل في تاريخ المدينه، ص71؛ التاريخ القويم، ج4، ص41-42؛ المسجد النبوي، ص389.
[68]. سفرنامه مكه معظمه، ص142.
[69]. پنجاه سفرنامه، ج3، ص199، 218، «سفرنامه فرهاد ميرزا».
[70]. پنجاه سفرنامه، ج2، ص442، «حج منصور».
[71]. روزنامه عكاظ، الجمعه 13/04/1432ق.، 18 مارس2011م. العدد : 3561.
[72]. موسوعة مرآة الحرمين، ج3، ص43.
[73]. السلوك، ج2، ص60.
[74]. صبح الاعشي، ج12، ص254؛ مخصصات الحرمين، ص324-325.
[75]. السلوك، ج1، ص165؛ بدائع الزهور، ج1، ص243.
[76]. نصيحة المشاور، ص290-291؛ التحفة اللطيفه، ج1، ص63.
[77]. مخصصات الحرمين، ص324-327.
[78]. صور من الحياة الاجتماعيه، ص158.
[79]. التاريخ القويم، ج4، ص41؛ مجلة اليمامه، ش 1092، 12رجب، نصر الله توفيق، «اغوات»؛ روزنامه عكاظ، الجمعه 13/04/1432ق.، 18 مارس2011م. العدد : 3561.
[80]. صبح الاعشي، ج12، ص254؛ نزهة الناظرين، ص255.
[81]. امارة الحج، ص337-339.
[82]. نزهة الناظرين، ص255؛ مخصصات الحرمين، ص328-330.
[83]. مخصصات الحرمين، ص325.
[84]. موسوعة مرآة الحرمين، ج3، ص127؛ مخصصات الحرمين، ص324-327.
[85]. سفرنامه سيف الدوله، ص133.
[86]. مجلة اليمامه، ش 1092، 12رجب، نصر الله توفيق، «اغوات»؛ روزنامه عكاظ، الجمعه 13/04/1432ق.، 18مارس2011م. العدد : 3561.
[87]. السلوك، ج2، ص60.
[88]. موسوعة مرآة الحرمين، ج3، ص43.
[89]. نزهة الناظرين، ص255.
[90]. سفرنامه حجاز، دريابادي، ص197.
[91]. پنجاه سفرنامه، ج5، ص480، «سفرنامه نائب الصدر»؛ پنجاه سفرنامه، ج5، ص235، «سفرنامه محمد حسين فراهاني».
[92]. پنجاه سفرنامه، ج7، ص734، «ميرزا علي اصفهاني».
[93]. نصيحة المشاور، ص37-63؛ تحفة المحبين، ص58-65.
[94]. مجلة اليمامه، ش1092، 12رجب، نصرالله توفيق، «اغوات».
[95]. مجلة اليمامه، ش1092، 12 رجب، ص42-46.
[96]. نصيحة المشاور، ص37-60؛ السلوك، ج2، ص60.
[97]. بدائع الزهور، ج1، ص243.
[98]. نزهة الناظرين، ص253؛ موسوعة مرآة الحرمين، ج3، ص43؛ التاريخ القويم، ج4، ص37-38.
[99]. سفرنامه مكه معظمه، ص171.
[100]. روزنامه عكاظ، الجمعه 13/04/1432ق.، 18مارس2011م. العدد : 3561.
[101]. رسائل في تاريخ المدينه، ص76.
[102]. رسائل في تاريخ المدينه، ص76؛ موسوعة مرآة الحرمين، ج3، ص53.
[103]. پنجاه سفرنامه، ج3، ص199، «سفرنامه فرهاد ميرزا»؛ نك: پنجاه سفرنامه، ج5، ص235، «سفرنامه حسين فراهاني»؛ موسوعة مرآة الحرمين، ج3، ص47.
[104]. موسوعة مرآة الحرمين، ج3، ص51؛ رسائل في تاريخ المدينه، ص71-74؛ المسجد النبوي، ص384-385.
[105]. رسائل في تاريخ المدينه، ص74-75.
[106]. رسائل في تاريخ المدينه، ص65؛ رحلة هنديه، ص114؛ ميقات حج، ش48، ص88، «جغرافياي انساني مدينه منوره».
[107]. مقتطفات من رحلة العياشي، ص177.
[108]. موسوعة مرآة الحرمين، ج3، ص48-49.
[109]. موسوعة مرآة الحرمين، ج3، ص48-49.
[110]. نك: مجلة اليمامه، ش1092، 12رجب، نصرالله توفيق، «اغوات»؛ روزنامه عكاظ، الجمعه 13/04/1432ق.، 18 مارس2011م. العدد : 3561.
[111]. مخصصات الحرمين، ص323؛ آثار اسلامي مكه و مدينه، ص196.
[112]. رسائل في تاريخ المدينه، ص70؛ تاريخ معالم المدينه، ص68-69.
[113]. موسوعة مرآة الحرمين، ج3، ص42.
[114]. روزنامه عكاظ، جمعه13/4/1432ق.، عدد 3561.
[115]. رسائل في تاريخ المدينه، ص63،70؛ الرحلة الحجازيه، ص239-240؛ التاريخ الشامل، ج2، ص405.
[116]. رسائل في تاريخ المدينه، ص63.
[117]. روزنامه عكاظ، الجمعه 13/04/1432ق.، 18 مارس 2011م. العدد : 3561.
[118]. مدينهشناسي، ص102؛ تاريخ معالم المدينه، ص71.
[119]. تاريخ معالم المدينه، ص71.
[120]. پنجاه سفرنامه، ج5، ص192، «سفرنامه محمد حسين فراهاني»؛ تاريخ عمارة المسجدالحرام، ص183.
[121]. تحصيل المرام، ج1، ص283، 402-403؛ سفرنامه مكه معظمه، ص141.
[122]. رسائل في تاريخ المدينه، ص19-20.
[123]. رسائل في تاريخ المدينه، ص26.
[124]. رسائل في تاريخ المدينه، ص62-63؛ پنجاه سفرنامه، ج3، ص219، «سفرنامه فرهاد ميرزا».
[125]. نصيحة المشاور، ص50-64؛ رسائل في تاريخ المدينه، ص71؛ مخصصات الحرمين، ص320.
[126]. رسائل في تاريخ المدينه، ص46-47.
[127]. التاريخ الشامل، ج3، ص271؛ حارة الاغوات، ص16-18.
[128]. تاريخ دمشق، ج11، ص104-105.
[129]. تذكرة الطريق، ص124، 136؛ سفرنامه حاج سليم خان تكابي، ص73.
[130]. سفرنامه اعتماد السلطنه، ص109؛ تاريخ حجگزاري ايرانيان، ص256-258.
[131]. پنجاه سفرنامه، ج2، ص442؛ ج7، ص734، «سفرنامه ميرزا علي اصفهاني».
[132]. سفرنامه مكه (دو سفرنامه)، ص36-37؛ تاريخ حجگزاري ايرانيان، ص256.
[133]. سفرنامه مكه (دو سفرنامه)، ص36.
[134]. به سوي ام القري، ص249.
[135]. تاريخ حجگزاري ايرانيان، ص256.
[136]. پنجاه سفرنامه، ج2، ص442، «حج منصور».
[137]. سفرنامه مكه (دو سفرنامه)، ص38-39.
[138]. پنجاه سفرنامه، ج5، ص236، «سفرنامه حسين فراهاني».
[139]. سفرنامه مكه حسام السلطنه، ص153؛ پنجاه سفرنامه، ج5، ص498، «سفرنامه نائب الصدر شيرازي».
[140]. سفرنامه مكه حسام السلطنه، ص107-108، 157.
[141]. سفرنامه مكه حسام السلطنه، ص117.
[142]. سفرنامه مكه معظمه، ص141-142، 146.
[143]. سفرنامه مكه معظمه، ص144.
[144]. پنجاه سفرنامه، ج3، ص193، «سفرنامه فرهاد ميرزا».
[145]. خاطرات حج محمد عظيمي، ص33.