بَدَنه بَدَنه بَدَنه بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
بَدَنه بَدَنه بَدَنه بَدَنه بَدَنه

بَدَنه

شتر یا گاو آماده برای قربانی یا کفاره در مناسک حج   واژه «بَدَنه» از ریشه «ب ـ د ـ ن» (چاق و تنومند بودن) و به معنای شتر نر یا ماده[1] و شتری است که برای قربانی شدن آن را چاق کرده‌اند.[2] جمع این واژه، «بُدْن&

شتر يا گاو آماده براي قرباني يا كفاره در مناسك حج

 

واژه «بَدَنه» از ريشه «ب ـ د ـ ن» (چاق و تنومند بودن) و به معناي شتر نر يا ماده[1] و شتري است كه براي قرباني شدن آن را چاق كرده‌اند.[2] جمع اين واژه، «بُدْن» و «بُدُن» است.[3] در پاره‌اي منابع لغوي، «شعيره» معادل بدنه به شمار رفته است.[4] تفاوت مفهوم واژه «هَدْي» با بدنه آن است كه هدي شامل شتر، گاو و گوسفندي است كه براي قرباني در نظر گرفته شده؛ اما بدنه تنها شامل شتر مي‌شود.[5] (← هدي) البته گاهي بدنه بر گاو نيز اطلاق شده است.[6]

 

مراد از بدنه در اصطلاح فقهي، شتر[7] يا گاوي[8] است كه قرباني مي‌شود، خواه به سبب وجوب يا استحباب در مناسك حج يا غير آن[9] و خواه براي كفاره شماري از كارهاي شخصي حج‌گزار يا غير حج‌گزار.[10] اماميان و مالكيان[11] و بيشتر شافعيان[12] واژه بدنه را تنها بر شتر اطلاق مي‌كنند. حنبليان و حنفيان[13] بدنه را بر شتر و گاو و پاره‌اي از منابع شافعي[14] بر شتر و گاو و نيز گوسفند اطلاق كرده‌اند؛ در آيه 36 حجّ/22 بدنه از شعائر الهي خوانده شده است: (وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللهِ) مفسران مقصود از «بُدْن» را در اين آيه، شتران بزرگ اندام دانسته[15] و سبب قرار گرفتن آن‌ها را در زمره شعائر، اِشعار و تقليد (نشانه‌‌گذاري ويژه قرباني حج) شمرده‌اند كه در احكام فقهي مقرر شده است.[16] برخي نيز بدنه را از نشانه‌هاي دين خدا يا مناسك حج شمرده و سوق بدنه (همراه آوردن و راندن بدنه براي قرباني)، اشعار٭، تقليد، نحر و اطعام فقيران از گوشت بدنه را از مظاهر عبادت خداوند و در شمار شعائر الهي دانسته‌اند.[17]

 

نحر بدنه، نذر نحر بدنه[18] و حركت دادن و راندن بدنه براي نحر در حج[19]، ميان اعراب روزگار جاهليت مرسوم بوده است. اگر كسي در دوران جاهليت بدنه‌اي را براي حرم الهي، حتي در غير ماه‌هاي حج، اشعار مي‌نمود، از آسيب نبرد و راهزني در امان بود. اسلام نيز اين رسم را تقرير و تأييد كرد.[20] بر پايه منابع تاريخي[21] و حديثي اماميان[22] و اهل سنت[23]، پيامبر(ص) در حجة الوداع 100 بدنه همراه خود آورده بود كه بيش از 60 نفر از آن‌ها را خود نحر فرمود و نحر كردن بقيه را به امام علي(ع) واگذار كرد. بر پايه شماري از منابع تاريخي، در پي گسترش مسجدالحرام به دست ابن زبير، بيشترين نحر بدنه تا آن روز انجام گرفت.[24]

 

از واجبات حج تمتع، بر پايه ديدگاه فقيهان امامي[25] و اهل سنت[26] به پشتوانه ادله شرعي از جمله آيه 196 سوره بقره/2 و احاديث[27] قرباني كردن است و بدنه از مصداق‌هاي قرباني به شمار مي‌رود. همچنين اماميان[28] و اهل سنت[29] در حج قران بر خلاف حج افراد، به وجوب قرباني كردن يعني نحر شتر يا ذبح گاو يا گوسفند باور دارند. بر پايه احاديث اماميان[30] و اهل سنت[31] و بر پايه منابع فقهي[32] برترين‌گونه قرباني، بدنه (شتر) است و به باور فقيهان امامي[33] شتر ماده از شتر نر برتر است. حتي اندكي از پيشينيان به وجوب قرباني كردن شتر ماده باور داشته‌اند.[34]

 

قرباني كردن شتر با نحر يعني فروبردن چاقو يا خنجر در گودي زير گلوي شتر صورت مي‌گيرد.[35] شرايط اصلي بدنه براي قرباني شدن عبارتند از: 1. پنج سال كامل داشتن، به باور فقيهان امامي[36] و اهل سنت[37] به پشتوانه احاديث.[38] 2. نابينا و معيوب و معلول نبودن، به باور فقيهان امامي[39] و اهل سنت[40] با استدلال به روايات.[41] 3. خصيّ نبودن بدنه، به باور بيشتر فقيهان امامي[42] به پشتوانه احاديث.[43]

 

به تصريح فقيهان امامي[44] و مالكي [45] به دليل احاديث[46] مشاركت حج‌گزار با ديگري در قرباني واجب يك بدنه جائز نيست و هركس بايد به‌گونه مستقل يك قرباني داشته باشد. شافعيان[47] و حنفيان[48] و حنبليان[49] به پشتوانه روايات[50] به جواز اشتراك چند تن در قرباني كردن يك بدنه به صورت مستحب يا واجب باور دارند. احكام و آداب ويژه نحر بدنه در منابع فقهي به تفصيل ياد شده است. 

 

افزون بر قرباني حج، در شماري از موارد ديگر نيز قرباني كردن بدنه، واجب به شمار رفته است، از جمله به عنوان كفاره برخي از كارها كه عبارتند از:

1. آميزش جنسي*. به باور فقيهان امامي[51]، شافعي[52] و مالكي[53] به دليل احاديث[54] كفاره آميزش جنسي در حال احرام حج يا عمره، قرباني كردن بدنه است. فقيهان حنبلي[55] و حنفي[56] به پشتوانه روايات[57] فقط كفاره
آميزش جنسي در حج را قرباني بدنه مي‌دانند. به باور فقيهان حنفي[58] شرط اين وجوب آن است كه آميزش در پي وقوف در عرفه و پيش از حلق و طواف زيارت صورت گرفته باشد. مالكيان[59] و شماري از شافعيان[60] و حنبليان[61] شرط كرده‌اند كه آميزش جنسي در پي «تحلل اول» و پيش از «تحلل دوم» رخ داده باشد.

 

فقيهان امامي[62]، شافعي[63]، حنبلي[64] و شماري از فقيهان مالكي[65] افزون بر مباشرت زن و مرد، آميزش با همجنس و حيوان را نيز موجب واجب شدن قرباني بدنه دانسته‌اند.

 

2. خودارضايي. بر پايه ديدگاه اماميان[66]، مالكيان[67] و حنبليان[68] به پشتوانه احاديث[69] و ادله ديگر[70] كفّاره خودارضايي براي احرام‌گزار، قرباني كردن بدنه است.

 

3. كاميابي جنسي. در صورتي كه كاميابي‌هاي جنسي مانند ملاعبه، بوسيدن و نگاه شهوت‌آميز با انزال همراه باشد، بر پايه ديدگاه اماميان[71]، مالكيان[72] و حنبليان[73] به استناد احاديث[74] و ادله ديگر[75] از جمله آيه 197 بقره/2 قرباني بدنه به عنوان كفاره، واجب مي‌شود. به باور شماري از فقيهان امامي[76] و نيز مشهور فقيهان مالكي[77] حتي اگر اين قبيل كاميابي‌ها به انزال نينجامد، كفاره بدنه واجب است.

 

4. انعقاد عقد نكاح به دست احرام‌گزار، به باور فقيهان امامي[78] به دليل احاديث.[79]

 

5. بيرون رفتن عمدي از عرفات پيش از غروب روز عرفه و بازنگشتن به آن جا تا غروب، بر پايه ديدگاه مشهور اماميان[80] به پشتوانه احاديث.[81] حتي شماري برآنند كه در صورت بازگشت به عرفات تا غروب نيز كفاره بدنه بر حج‌گزار واجب است.[82]

 

6. ادا نكردن طواف زيارت به سبب جهل يا فراموشي و آميزش با همسر در پي حج، بر پايه ديدگاه شماري از فقيهان امامي[83] به پشتوانه احاديث.[84]

 

7. اداي طواف زيارت در حال جنابت و اعاده نكردن آن با شرايط كامل، بر پايه ديدگاه فقيهان حنفي.[85]

 

8. سوگند دروغ خوردن به خداوند براي بار سوم، به باور مشهور فقيهان امامي[86] به دليل احاديث.[87]

 

9. فساد حج بر پايه ديدگاه فقيهان امامي[88]، شافعي[89]، مالكي[90] و حنبلي[91] و نيز فساد عمره به باور فقيهان امامي،[92] شافعي[93] و مالكي[94] به پشتوانه احاديث.[95]

 

10. ناتواني از اداي حج با پاي پياده كه به موجب نذر واجب شده باشد، به باور شماري از فقيهان امامي[96] به پشتوانه روايات.[97]

 

11. كشتن شترمرغ، به باور فقيهان امامي[98]، شافعي[99]، حنبلي[100] و مالكي[101] به استناد احاديث.[102]

 

12. نابود كردن تخم شترمرغ. به باور مشهور فقيهان امامي[103] به پشتوانه احاديث[104] كفاره آن در صورت زنده بودن جوجه، قرباني كردنِ يك شتر بكر و در غير اين صورت، قرباني كردن بچه شتر پديد آمده از اقدام احرام‌گزار به جفت‌گيري دو شتر نر و ماده است.[105]

 

13. كشتن الاغ وحشي، به باور شماري از فقيهان امامي[106] به دليل شماري از احاديث.[107] البته بيشتر اماميان كفاره آن را قرباني كردن گاو دانسته‌اند[108] كه مستند به احاديثي ديگر است.[109] شماري نيز با جمع كردن ميان دو دسته احاديث و حمل احاديث وجوب كفاره بدنه بر استحباب، به تخيير ميان قرباني بدنه يا گاو باور دارند.[110]

 

14. كشتن فيل، بر پايه ديدگاه مالكيان[111] كه كفاره آن قرباني كردن يك شتر دو كوهانه است.[112]

 

به باور مشهور فقيهان امامي[113] به پشتوانه احاديث[114] در صورت ناممكن بودن قرباني كردن بدنه، بايد بدل آن ادا شود كه هم در بيشتر كفارات و هم در نذر، به ترتيب قرباني كردن هفت گوسفند و 18 روز روزه گرفتن است. فقيهان مالكي،[115] شافعي[116] و شماري از فقيهان امامي[117] بدل بدنه را در نذر، به ترتيب قرباني كردن گاو يا هفت گوسفند؛ و فقيهان حنبلي[118] تنها قرباني كردن هفت گوسفند دانسته‌اند. به باور فقيهان امامي به پشتوانه احاديث[119] بدل قرباني بدنه در كفاره صيد، به ترتيب اطعام 60 مسكين، دو ماه روزه گرفتن و 18 روز روزه گرفتن است.[120] به باور فقيهان مالكي و حنبلي به پشتوانه آيه95 مائده/5 اين بدل، خريد غذا معادل ارزش بدنه و اطعام مساكين با آن يا يك روز روزه گرفتن به ازاي غذاي هر مسكين است.[121] فقيهان امامي[122] و شافعي[123] برآنند كه بدل قربانيِ بدنه در افساد حج مانند آميزش جنسي، به ترتيب عبارت است از: قرباني كردن گاو، قرباني نمودن هفت گوسفند و فراهم ساختن غذا به اندازه بهاي بدنه و صدقه دادن آن. فقيهان حنبلي اين بدل را 10 روز روزه گرفتن، سه روز در ايام حج و هفت روز در پي بازگشت از حج، دانسته‌اند.[124]

 

از جمله آداب سفارش شده و مستحب درباره بدنه، «اِشعار» (شكافتن كوهان شتر و آغشته نمودن آن با خون خود شتر)، «تقليد» (آويزان كردن كفش يا طناب بر گردن حيوان) و «تجليل» (پوشاندن قرباني با پارچه يا چيزي مانند آن) است. فقيهان امامي[125] و شماري از فقيهان اهل سنت[126] اِشعار را ويژه شتر دانسته‌اند. 

 

منابع

احكام و آداب حج: السيد الگلپايگاني (م.1414ق.)، قم، دار القرآن الكريم، 1413ق؛ اخبار مكه: الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛ الاستبصار: الطوسي (م 460ق.)، به كوشش موسوي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363ش؛ الاقتصاد الهادي: الطوسي (م.460ق.)، تهران، مكتبة جامع چهل ستون، 1400ق؛ الام: الشافعي (م 204ق.)، بيروت، دار الفكر، 1403ق؛ امتاع الاسماع: المقريزي (م.845ق.)، به كوشش محمد عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1420ق؛ الامثل: مكارم الشيرازي، قم، مدرسه امام علي بن ابي‌طالب عليه‌السلام، 1421ق؛ الانتصار: السيد المرتضي (م.436ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1415ق؛ ايضاح الفوائد: محمد بن الحسن بن يوسف الحلي (م.771ق.)، به كوشش اشتهاردي و ديگران، قم، العلميه، 1387ق؛ البداية و النهايه: ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق؛ بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق؛ تاريخ مدينة دمشق: ابن عساكر (م.571ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ تاريخ اليعقوبي: احمد بن يعقوب (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق؛ تحرير الاحكام الشرعيه: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسة الامام الصادق عليه‌السلام، 1420ق؛ تحفة الفقهاء: علاء الدين السمرقندي (م.535/539ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1414ق؛ تعاليق مبسوطه: محمد اسحق الفياض، انتشارات محلاتي؛ تفسير بغوي (معالم التنزيل): البغوي (م.510ق.)، به كوشش خالد عبدالرحمن، بيروت، دار المعرفه؛ تفسير سمعاني (تفسير القرآن): منصور السمعاني (م.489ق.)، به كوشش غنيم و ياسر، رياض، دار الوطن، 1418ق؛ تفسير قرطبي (الجامع لاحكام القرآن): القرطبي (م.671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛ التفسير الكبير: الفخر الرازي (م.606ق.)، قم، دفتر تبليغات، 1413ق؛ تفسير واحدي (الوجيز في تفسير الكتاب العزيز): الواحدي (م.468ق.)، به كوشش داودي، بيروت، دار القلم، 1415ق؛ توضيح المسائل از ديدگاه مذهب حنفي: آنه طواق آخوند گلشاهي، مؤلف، 1386ش؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ تهذيب الكمال: المزي (م.742ق.)، به كوشش بشار عواد، بيروت، الرساله، 1415ق؛ الثمر الداني: الآبي الازهري (م.1330ق.)، بيروت، المكتبة الثقافيه؛ جامع المقاصد: الكركي (م.940ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1411ق؛ الجامع للشرائع: يحيي بن سعيد الحلي (م.690ق.)، به كوشش گروهي از فضلا، قم، سيد الشهداء، 1405ق؛ جوامع الجامع: الطبرسي (م.548ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1418ق؛ حاشية الدسوقي: الدسوقي (م.1230ق.)، احياء الكتب العربيه؛ حاشية العدوي: علي الصعيدي العدوي (م.1189ق.)، به كوشش البقاعي، بيروت، دار الفكر، 1412ق؛ حاشية رد المحتار: ابن عابدين (م.1252ق.)، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ الحدائق الناضره: يوسف البحراني (م.1186ق.)، به كوشش آخوندي، قم، نشر اسلامي، 1363ش؛ الخلاف: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش خراساني و ديگران، قم، نشر اسلامي، 1407ق؛ الدروس الشرعيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامي، 1412ق؛ دعائم الاسلام: النعمان المغربي (م.363ق.)، به كوشش فيضي، قاهره، دار المعارف، 1383ق؛ ذخيرة المعاد: محمد باقر السبزواري (م.1090ق.)، آل البيت عليهم‌السلام؛ رسالة ابن ابي‌زيد: القيرواني (م.389ق.)، به كوشش الازهري، بيروت، المكتبة الثقافيه؛ روح المعاني: الآلوسي (م.1270ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ روضة الطالبين: النووي (م.676ق.)، به كوشش عادل احمد و علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه؛ رياض المسائل: سيد علي الطباطبائي (م.1231ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1422ق؛ السرائر: ابن ادريس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامي، 1411ق؛ سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م.275ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1395ق؛ سنن ابي‌داود: السجستاني (م.275ق.)، به كوشش سعيد محمد اللحام، بيروت، دار الفكر، 1410ق؛ سنن الدارقطني: الدارقطني (م.385ق.)، به كوشش مجدي الشوري، بيروت، دار الكتب العلميه، 1417ق؛ سنن الدارمي: الدارمي (م.255ق.)، احياء السنة النبويه؛ السنن الكبري: البيهقي (م.458ق.)، بيروت، دار الفكر؛ سير اعلام النبلاء: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش گروهي از محققان، بيروت، الرساله، 1413ق؛ شرائع الاسلام: المحقق الحلي (م.676ق.)، به كوشش سيد صادق شيرازي، تهران، استقلال، 1409ق؛ الشرح الكبير: ابوالبركات (م.1201ق.)، مصر، دار احياء الكتب العربيه؛ الشرح الكبير: عبدالرحمن بن قدامه (م.682ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ شرح مختصر خليل: محمد بن عبدالله الخرشي (م.1101ق.)، بيروت، دار الفكر؛ الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛ صحيح البخاري: البخاري (م.256ق.)، بيروت، دار الفكر، 1401ق؛ صحيح مسلم: مسلم (م.261ق.)، بيروت، دار الفكر؛ علل الشرائع: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش بحر العلوم، نجف، المكتبة الحيدريه، 1385ق؛ العين: خليل (م.175ق.)، به كوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق؛ غنية النزوع: ابن زهرة الحلبي (م.585ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسه امام صادق عليه‌السلام، 1417ق؛ فتح العزيز: عبدالكريم بن محمد الرافعي (م.623ق.)، دار الفكر؛ فتح الوهاب: زكريا بن محمد الانصاري (م.936ق.)، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ فقه الرضا عليه‌السلام: علي بن بابويه (م.329ق.)، مشهد، المؤتمر العالمي للامام الرضا عليه‌السلام، 1406ق؛ فقه الصادق عليه‌السلام: سيد محمد صادق روحاني، قم، دار الكتاب، 1413ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ الكافي في الفقه: ابوالصلاح الحلبي (م.447ق.)، به كوشش استادي، اصفهان، مكتبة امير المؤمنين عليه‌السلام، 1403ق؛ كتاب الحج: محاضرات الخوئي (م.1413ق.)، الخلخالي، قم، مدرسة دار العلم، 1410ق؛ كشاف القناع: منصور البهوتي (م.1051ق.)، به كوشش محمد حسن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ كشف الرموز: الفاضل الآبي (م.690ق.)، به كوشش اشتهاردي و يزدي، قم، نشر اسلامي، 1408ق؛ كشف اللثام: الفاضل الهندي (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامي، 1416ق؛ كفاية الاحكام (كفاية الفقه): محمد باقر السبزواري (م.1090ق.)، به كوشش الواعظي، قم، النشر الاسلامي، 1423ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1415ق؛ مجمع الفائدة و البرهان: المحقق الاردبيلي (م.993ق.)، به كوشش عراقي و ديگران، قم، انتشارات اسلامي، 1416ق؛ المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ المحلي بالآثار: ابن حزم الاندلسي (م.456ق.)، به كوشش سليمان بنداري، بيروت، دار الكتب العلميه، 1405ق؛ مختصر خليل: محمد بن يوسف (م.897ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ مختلف الشيعه: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛ مدارك الاحكام: سيد محمد بن علي الموسوي العاملي (م.1009ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1410ق؛ المدونة الكبري: مالك بن انس (م.179ق.)، مصر، مطبعة السعاده؛ المستدرك علي الصحيحين: الحاكم النيشابوري (م.405ق.)، به كوشش مرعشلي، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مستمسك العروة الوثقي: سيد محسن حكيم (م.1390ق.)، قم، مكتبة النجفي، 1404ق؛ مستند الشيعه: احمد النراقي (م.1245ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1415ق؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م.241ق.)، بيروت، دار صادر؛ المصنّف: ابن ابي‌شيبه (م.235ق.)، به كوشش سعيد محمد، دار الفكر، 1409ق؛ المصنّف: عبدالرزاق الصنعاني (م.211ق.)، به كوشش حبيب الرحمن، المجلس العلمي؛ معجم الفروق اللغويه: ابوهلال العسكري (م.395ق.)، قم، انتشارات اسلامي، 1412ق؛ معجم مقاييس اللغه: ابن فارس (م.395ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبليغات، 1404ق؛ المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ مفاتيح الشرائع: الفيض الكاشاني (م.1091ق.)، قم، مكتبة النجفي؛ المقنع: الصدوق (م.381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادي عليه‌السلام، 1415ق؛ المقنعه: المفيد (م.413ق.)، قم، نشر اسلامي، 1410ق؛ من لا يحضره الفقيه: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛ مناسك الحج: السيستاني، قم، 1413ق؛ مناسك الحج: الگلپايگاني، قم، دار القرآن الكريم، 1413ق؛ مناسك حج: بهجت، مهديه، 1415ق؛ مناسك حج: ميرزا جواد تبريزي، قم، مهر، 1414ق؛ المنتقي شرح الموطا: سليمان بن خلف الباجي (م.474ق.)، قاهره، مطبعة السعاده؛ منتهي المطلب: العلامة الحلي (م.726ق.)، مشهد، آستان قدس رضوي، 1412ق؛ الموطّأ: مالك بن انس (م.179ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1406ق؛ المهذب: القاضي ابن البراج (م.481ق.)، قم، نشر اسلامي، 1406ق؛ نزهة الناظر: يحيي بن سعيد حلي (م.689ق.)، به كوشش حسيني و واعظي، النجف، مطبعة الآداب، 1386ق؛ النهايه: الطوسي (م.460ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، 1400ق؛ النهايه: مبارك ابن اثير (م.606ق.)، به كوشش الزاوي و الطناحي، قم، اسماعيليان، 1367ش؛ نيل الاوطار: الشوكاني (م.1255ق.)، بيروت، دار الجيل، 1973م.

 

محمد قديريان

 


[1]. العين، ج8، ص52، «بدن».

[2]. معجم الفروق اللغويه، ص92-93؛ معجم مقاييس اللغه، ج1، ص211، «بدن».

[3]. العين، ج8، ص52؛ الصحاح، ج5، ص2077، «بدن».

[4]. العين، ج1، ص251؛ الصحاح، ج2، ص698؛ لسان العرب، ج4، ص414، «شعر».

[5]. معجم الفروق اللغويه، ص93.

[6]. النهايه، ابن اثير، ج1، ص108، «بدن».

[7]. مدارك الاحكام، ج8، ص321؛ الحدائق الناضره، ج15، ص175؛ فتح الوهاب، ج1، ص263.

[8]. بدائع الصنائع، ج2، ص224؛ المغني، ج3، ص579.

[9]. المجموع، ج8، ص383، 395.

[10]. المغني، ج3، ص315؛ ج11، ص98، 353-354؛ حاشية رد المحتار، ج6، ص633؛ رياض المسائل، ج7، ص253، 255.

[11]. المدونة الكبري، ج1، ص387؛ النهايه، طوسي، ص257؛ السرائر، ج3، ص67.

[12]. المجموع، ج8، ص470؛ روضة الطالبين، ج2، ص592.

[13]. بدائع الصنائع، ج5، ص85؛ المغني، ج3، ص579؛ كشاف القناع، ج2، ص536-537.

[14]. المجموع، ج8، ص470؛ روضة الطالبين، ج2، ص591-592.

[15]. تفسير سمعاني، ج3، ص439؛ جوامع الجامع، ج2، ص560؛ الامثل، ج10، ص351.

[16]. تفسير سمعاني، ج3، ص439؛ تفسير بغوي، ج3، ص288.

[17]. مجمع البيان، ج7، ص154.

[18]. مسند احمد، ج2، ص182؛ نيل الاوطار، ج4، ص140؛ روح المعاني، ج27، ص66.

[19]. تاريخ دمشق، ج15، ص113؛ تهذيب الكمال، ج7، ص185؛ سير اعلام النبلاء، ج3، ص49.

[20]. تفسير واحدي، ج1، ص307؛ التفسير الكبير، ج11، ص129.

[21]. تاريخ يعقوبي، ج2، ص109؛ البداية و النهايه، ج5، ص134؛ امتاع الاسماع، ج2، ص98؛ ج9، ص37.

[22]. دعائم الاسلام، ج1، ص324-325؛ علل الشرائع، ج2، ص412؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص237.

[23]. صحيح البخاري، ج2، ص186؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1027؛ المستدرك، ج3، ص55.

[24]. اخبار مكه، ج1، ص210.

[25]. الانتصار، ص238؛ المبسوط، طوسي، ج1، ص307-308؛ مدارك الاحكام، ج8، ص15.

[26]. بدائع الصنائع، ج2، ص172-173؛ المغني، ج3، ص567؛ المجموع، ج7، ص173.

[27]. التهذيب، ج5، ص36.

[28]. غنية النزوع، ص189؛ جامع المقاصد، ج3، ص246؛ مناسك الحج، سيستاني، ص79، مسئله 161.

[29]. الام، ج2، ص155؛ المغني، ج3، ص497؛ فتح العزيز، ج7، ص126.

[30]. الكافي، ج4، ص489؛ التهذيب، ج5، ص204.

[31]. صحيح البخاري، ج1، ص213؛ صحيح مسلم، ج3، ص4؛ السنن الكبري، ج5، ص172.

[32]. النهايه، طوسي، ص257؛ المجموع، ج4، ص539-540؛ بدائع الصنائع، ج5، ص85؛ المغني، ج3، ص575.

[33]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص266؛ مدارك الاحكام، ج8، ص40؛ كشف اللثام، ج6، ص169-170.

[34]. المهذب، ج1، ص257؛ الاقتصاد، ص307.

[35]. التهذيب، ج5، ص221؛ المغني، ج3، ص453.

[36]. المبسوط، طوسي، ج1، ص372؛ مجمع الفائده، ج7، ص273-274؛ فقه الصادق، روحاني، ج12، ص64-65.

[37]. رساله ابن ابي زيد، ص391؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص141-142؛ المغني، ج3، ص580-581؛ المجموع، ج8، ص399، 404.

[38]. الكافي، ج4، ص489؛ السنن الكبري، ج9، ص269؛ التهذيب، ج5، ص204، ح20.

[39]. تحرير الاحكام، ج1، ص624؛ جامع المقاصد، ج3، ص241؛ مناسك الحج، گلپايگاني، ص147.

[40]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص141-142؛ المغني، ج3، ص582-583؛ ج11، ص102؛ المجموع، ج8، ص399-400، 404.

[41]. سنن ابي داود، ج1، ص641؛ التهذيب، ج5، ص212-213.

[42]. النهايه، طوسي، ص258؛ تذكرة الفقهاء، ج8، ص264؛ الحدائق، ج17، ص100.

[43]. التهذيب، ج5، ص211، ح47.

[44]. الخلاف، ج6، ص65؛ كشف الرموز، ج1، ص367؛ كتاب الحج، خويي، ج5، ص218.

[45]. الموطّأ، ج1، ص387.

[46]. التهذيب، ج5، ص207-208؛ الموطّأ، ج1، ص387؛ المغني، ج11، ص96.

[47]. المجموع، ج8، ص397-398.

[48]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص131-132؛ تحفة الفقهاء، ج3، ص85؛ بدائع الصنائع، ج5، ص69.

[49]. المغني، ج11، ص96، 118.

[50]. سنن الدارمي، ج2، ص78؛ صحيح مسلم، ج4، ص87-88؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1047.

[51]. المبسوط، طوسي، ج1، ص336؛ ج4، ص119؛ السرائر، ج1، ص549، 551، 574؛ مناسك حج، تبريزي، ص99.

[52]. الام، ج2، ص239؛ فتح العزيز، ج7، ص472؛ المجموع، ج7، ص389، 422.

[53]. الموطّأ، ج1، ص381، 382؛ نك: حاشية الدسوقي، ج2، ص68-69؛ نك: الثمر الداني، ص380.

[54]. الكافي، ج4، ص373-374؛ السنن الكبري، ج5، ص167.

[55]. المغني، ج3، ص315؛ كشاف القناع، ج2، ص515-516.

[56]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص40؛ بدائع الصنائع، ج2، ص216.

[57]. المصنف، ابن ابي شيبه، ج4، ص451؛ السنن الكبري، ج5، ص171.

[58]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص57؛ بدائع الصنائع، ج2، ص217؛ توضيح المسائل از ديدگاه مذهب حنفي، ص168.

[59]. المدونة الكبري، ج1، ص415؛ الموطّأ، ج1، ص382.

[60]. فتح العزيز، ج7، ص472، 477؛ المجموع، ج7، ص405-406.

[61]. المغني، ج3، ص493، 515-516؛ الشرح الكبير، ابن قدامه، ج3، ص320.

[62]. الخلاف، ج2، ص370؛ الكافي في الفقه، ص203؛ كشف اللثام، ج6، ص438.

[63]. فتح العزيز، ج7، ص471؛ المجموع، ج7، ص409.

[64]. كشاف القناع، ج2، ص515.

[65]. شرح مختصر خليل، ج2، ص358؛ نك: فتح العزيز، ج7، ص471.

[66]. الكافي في الفقه، ص203؛ السرائر، ج1، ص552؛ مناسك حج، تبريزي، ص114-115.

[67]. مختصر خليل، ص73؛ شرح مختصر خليل، ج2، ص358، 360؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص68.

[68]. الشرح الكبير، ابن قدامه، ج3، ص341؛ كشاف القناع، ج2، ص530.

[69]. الكافي، ج4، ص376؛ الاستبصار، ج2، ص192-193؛ التهذيب، ج5، ص324.

[70]. كشاف القناع، ج2، ص530؛ شرح مختصر خليل، ج2، ص358-359.

[71]. الكافي في الفقه، ص203؛ السرائر، ج1، ص552؛ مجمع الفائده، ج7، ص28.

[72]. مختصر خليل، ص73؛ شرح مختصر خليل، ج2، ص358، 360؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص68.

[73]. المغني، ج3، ص324، 326، 329-330؛ الشرح الكبير، ابن قدامه، ج3، ص341؛ كشاف القناع، ج2، ص530.

[74]. الكافي، ج4، ص375، 377؛ الاستبصار، ج2، ص192-193؛ التهذيب، ج5، ص324.

[75]. المغني، ج3، ص322؛ الشرح الكبير، ابن قدامه، ج3، ص339.

[76]. المقنعه، ص434؛ المبسوط، طوسي، ج1، ص338؛ مجمع الفائده، ج7، ص27.

[77]. الثمر الداني، ص380.

[78]. السرائر، ج1، ص553؛ مناسك حج، بهجت، ص88؛ مناسك حج، تبريزي، ص115.

[79]. الكافي، ج4، ص372، ح5؛ التهذيب، ج5، ص331.

[80]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص186-189؛ جواهر الكلام، ج19، ص28؛ كتاب الحج، خويي، ج5، ص149-150.

[81]. الكافي، ج4، ص468؛ التهذيب، ج5، ص186.

[82]. نزهة الناظر، ص57.

[83]. النهايه، طوسي، ص240؛ نك: تحرير الاحكام، ج1، ص590-591.

[84]. الكافي، ج4، ص467-468؛ الاستبصار، ج2، ص228؛ التهذيب، ج5، ص127-128.

[85]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص38-39؛ الدر المختار، ج2، ص606؛ توضيح المسائل از ديدگاه مذهب حنفي، ص168.

[86]. الحدائق الناضره، ج15، ص465-467؛ مستند الشيعه، ج13، ص290-292؛ جواهر الكلام، ج20، ص420-422.

[87]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص329.

[88]. الخلاف، ج2، ص362، 371.

[89]. المجموع، ج7، ص389.

[90]. الموطّأ، ج1، ص382؛ حاشية العدوي، ج1، ص691-692؛ المنتقي، ج3، ص3.

[91]. المغني، ج3، ص315.

[92]. الخلاف، ج2، ص371؛ مدارك الاحكام، ج8، ص422.

[93]. المجموع، ج7، ص384.

[94]. المنتقي، ج3، ص3.

[95]. الكافي، ج4، ص373؛ السنن الكبري، ج5، ص166-167؛ التهذيب، ج5، ص317.

[96]. المبسوط، طوسي، ج1، ص303؛ تعاليق مبسوطه، ج8، ص322.

[97]. الاستبصار، ج2، ص149؛ ج4، ص49؛ التهذيب، ج8، ص315.

[98]. فقه الرضا، ص227؛ الكافي في الفقه، ص205.

[99]. الام، ج2، ص209.

[100]. المغني، ج3، ص535، 541.

[101]. الموطّأ، ج1، ص415؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص81-82.

[102]. المصنف، صنعاني، ج4، ص398-399؛ سنن الدارقطني، ج2، ص217؛ التهذيب، ج5، ص341.

[103]. كفاية الاحكام، ج1، ص312؛ مستند الشيعه، ج13، ص168.

[104]. الكافي، ج4، ص389؛ التهذيب، ج5، ص355؛ الاستبصار، ج2، ص202.

[105]. مجمع الفائده، ج6، ص369؛ ذخيرة المعاد، ج2، ص605؛ مفاتيح الشرائع، ج1، ص323.

[106]. المقنع، ص246.

[107]. الكافي، ج4، ص385.

[108]. المقنعه، ص435؛ الكافي في الفقه، ص205؛ المبسوط، طوسي، ج1، ص340.

[109]. الكافي، ج4، ص385-386؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص365؛ التهذيب، ج5، ص341، 343.

[110]. نك: مختلف الشيعه، ج4، ص95، 97؛ نك: مدارك الاحكام، ج8، ص326؛ مناسك حج، تبريزي، ص105.

[111]. مختصر خليل، ص75؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص82؛ حاشية العدوي، ج1، ص705.

[112]. مختصر خليل، ص75؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص82؛ حاشية العدوي، ج1، ص705.

[113]. المهذب، ج2، ص237-238؛ تحرير الاحكام، ج2، ص54-55؛ مدارك الاحكام، ج8، ص62.

[114]. الكافي، ج4، ص385.

[115]. المدونة الكبري، ج1، ص477؛ مختصر خليل، ص87؛ الشرح الكبير، ابوالبركات، ج2، ص163.

[116]. الام، ج2، ص283؛ ج7، ص73.

[117]. شرائع الاسلام، ج3، ص730؛ تحرير الاحكام، ج1، ص629؛ ايضاح الفوائد، ج4، ص74.

[118]. المغني، ج3، ص577-578؛ كشاف القناع، ج2، ص537.

[119]. الكافي، ج4، ص374-385.

[120]. المقنعه، ص435؛ تحرير الاحكام، ج2، ص54-55؛ مناسك حج، تبريزي، ص105.

[121]. المدونة الكبري، ج1، ص373؛ كشاف القناع، ج2، ص526.

[122]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص47؛ الدروس، ج1، ص372.

[123]. الام، ج2، ص240؛ المجموع، ج7، ص385.

[124]. الشرح الكبير، ابن قدامه، ج3، ص315؛ كشاف القناع، ج2، ص530.

[125]. تذكرة الفقهاء، ج7، ص257؛ منتهي المطلب، ج2، ص679؛ الحدائق، ج15، ص51.

[126]. تفسير قرطبي، ج6، ص40؛ المحلي، ج7، ص110؛ الموطّأ، ج1، ص340-341.




نظرات کاربران