بیت الریس
خاندانی مکی عهده‌دار منصب اذان‌گویی در مسجدالحرام «بیت الریس» عنوانی است در وصف خاندانی مشهور در مکه که ریاست مؤذنان مسجدالحرام و زمان‌گذاری (توقیت) اوقات شرعی را بر عهده داشته‌اند. تنها آگاهی اندکی از اصل و نس
خانداني مكي عهدهدار منصب اذانگويي در مسجدالحرام
«بيت الريس» عنواني است در وصف خانداني مشهور در مكه كه رياست مؤذنان مسجدالحرام و زمانگذاري (توقيت) اوقات شرعي را بر عهده داشتهاند. تنها آگاهي اندكي از اصل و نسب اين خاندان داريم؛ اما ميدانيم كه منصب توقيت و رياست مؤذنان را تا برآمدن آل سعود (حك: 1344ق.) همراه حرفههاي ديگر، به اقتضاي زمانه و خواست اشراف مكه در دست داشتهاند. بررسي حضوري و ميداني نشان ميدهد كه منصب اذانگويي بيت الريس در مسجدالحرام باقي نمانده؛ اما اكنون در مكه كم و بيش كساني هستند كه خود را به اين خاندان منتسب ميكنند.
لقب بيت الريس
اصطلاح «الريس» در كاربرد ويژه به منصب رياست مؤذنان مسجدالحرام اطلاق ميگردد. از آن جا كه گفتن اذان در بخشهاي گوناگون مسجدالحرام با اذان رئيس مؤذنان آغاز ميشده، سرپرست آنان به رئيس و سپس الريس شهرت يافت و اين عنوان لقب خانداني شد كه منصب توقيت و رياست اذانگويان را بر عهده داشت.[1] در كاربردها، به بزرگ اين خاندان كه رياست مؤذنان را بر عهده داشته «الريس»[2] يا «الريسيه» اطلاق شده است. در عرف مردم مكه، اصطلاح «الريس» را به مهندسان ساختمان كه نقشهكشي بنا، نظارت و رياست بر كارگران را انجام ميدهند، نيز اطلاق ميكنند.[3] گويا اين كاربرد ارتباطي به لقب بيت الريس ندارد. در يك زمينه مشترك با بيت الريس، لقب الريس بر ابن شاطر، ستارهشناس معروف كه مدتي رئيس موقّتان (تعيين كنندگان اوقات شرعي) مسجد جامع اموي دمشق بود[4]، اطلاق شده است. صرف نظر از منصب رياست مؤذنان كه دست كم پيشينه آن به سده هفتم ق. ميرسد، كاربرد لقب بيت الريس عنواني پسين است. از اين رو، در منابع افراد بيت الريس را بيشتر با نسبتهايي چون ريس زبيري، شيخ المؤذنين يا ميقاتي[5]، بيضاوي زمزمي[6] يا زمزمي[7] و شيرازي عجمي[8] دانستهاند. از ميان اين نسبتها، عنوان زمزمي در انتساب بيت الريس به چاه زمزم اطلاق شده است[9]؛ زيرا اينان در موسم حج به سقايت حاجيان از آب زمزم اشتغال داشتهاند. گاه پارهاي از اين وصفها را يكجا در معرفي كساني از بيت الريس به كار بردهاند؛ از جمله احمد بن اسماعيل كه از بيت الريس بوده و با نسبتهاي بيضاوي مكي زمزمي شافعي معرفي شده است.[10] برخي از اين نسبتها نشانگر مَوطِن جغرافيايي و پارهاي هم نشانه شغل و حرفه بيت الريس هستند. نسبت الريس افزون بر كاربرد در تركيب بيت الريس، به شكل نسبت فاميلي به نام افراد خاندان هم افزوده ميشد. براي نمونه، دو تن از بيت الريس كه در سده 14ق. رئيس مؤذنان حرم بودهاند، رضوان بن عبدالسلام الريس و اسعد بن عبدالسلام الريس نام داشتهاند.[11]
نسب بيت الريس
درباره نسب اين خاندان آگاهي موثقي كه بتوان بر آن تكيه كرد و از لحاظ علمي مخدوش نباشد، در دست نيست. درباره اصل و نسب بيت الريس دو ديدگاه در دست است. ديدگاه نخست مدعي است كه بيت الريس به آل زبير نسب ميبرند. در سده 14ق. اسعد الريس از منتسبان به بيت الريس، مدعي سندي خانوادگي شده كه نسب آنها را به آل زبير ميرساند. اما گويا سباعي،گزارشگر مطلب، سند مورد ادعا را در عين موافقت ضمني با آن، مشاهده و بررسي نكرده است. او همچنين در تأييد اين ادعا به كتاب نشر الآس (الانفاس) في فضائل زمزم و سقاية العباس نوشته خليفة بن ابوالفرج زمزمي (م.1060ق.) از دانشوران بيت الريس كه مدعي شده نسب خاندانش به آل زبير ميرسد، استناد كرده است.[12] به احتمال، سند مورد ادعاي اسعد الريس همان است كه در گزارش خليفه زمزمي آمده؛ زيرا از سده 11ق. به بعد بيت الريس به گزارش خليفه زمزمي استناد كرده و افزون بر آن، در نسب برخي متأخران بيت الريس، نسبت زبيري همراه الريس آمده است.[13] اما قدمت ادعاي انتساب بيت الريس به آل زبير حداكثر به سده 11ق. ميرسد و پيش از اين تاريخ، نشانه و شاهدي در منابع تاريخي و انساب ندارد. به نظر ميرسد بيت الريس با ادعاي انتساب به زبيريان در صدد بودهاند تا براي خود اصل و نسب عربي دست و پا كنند. ديدگاه دوم، بيت الريس را اصالتاً ايراني و از نسل علي بن محمد بيضاوي ميداند.[14] (← ادامه مقاله) به باور شماري از پژوهشگران، ميان اين دو نظر تعارضي نيست؛ زيرا شايد در هنگامي نامشخص نياي بيت الريس از مكه به جايي مثل ايران يا عراق هجرت كرده و چند نسل از مكه دور مانده باشند تا هنگامي كه علي بن محمد به موطن نياكانش بازگشت.[15] پيدا است كه اين تحليل دليلي موجه ندارد؛ زيرا دست كم ميبايست نشانهاي از گذشته اين خاندان در منابع تاريخي و نسبشناسانه سده سوم ق. به بعد بازتاب يافته باشد. آن چه از منابع برميآيد، انتساب بيت الريس به علي بن محمد بيضاوي و اصالت ايراني اين خاندان است.
بيت الريس از لحاظ فقهي، مذهب شافعي داشته و همواره بر اين مذهب بودهاند تا جايي كه محل استقرار بيت الريس در قبه زمزم را مظلة المذهب الشافعي نامگذاري كردهاند.[16] در سرگذشتنامهها، در شرح احوال دانشوراني بسيار از بيت الريس، به شافعي بودن آنها اشاره كردهاند.[17]
تاريخ اذان بر قبه زمزم
از گزارشها به دست ميآيد كه تاريخ ساخت قبه زمزم در روزگار منصور و مهدي، دو خليفه كوشا در امور حرمين، يا اندكي پيش از آن بوده است.[18] قبه زمزم و ساختمان سقايه عباس معماري ويژهاي داشت[19] و با مرمر و مصالح خاص، همانند بناهاي رومي طراحي شد.[20] خوشگلدي، حكمران جده، در 947ق. ديگر بار اين بناها و گنبدها را ساخت.[21]
عبدالله بن محمد طلحي، امير مكه در روزگار هارون الرشيد، را نخستين كسي دانستهاند كه بر جايگاه مؤذنان بر سطح مسجدالحرام سايباني ساخت. اما مؤذنان نميپذيرفتند كه در اين مكان گرد آيند و اذان گويند؛ بلكه همواره در روز جمعه بيرون از سايبان اذان را اجرا ميكردند. در دوره متوكل عباسي در240ق. اين سايبان ويران گشت و درون صحن مسجد سايباني نو ساخته شد.[22] در گزارشي متفاوت، فاكهي (م.279ق.) و ازرقي (م. حدود 250ق.) تصريح كردهاند كه در روزگار آنها صاحب الوقت در مناره باب العمره اذان ميخواند.[23] اين رسم گويا تا زمانهاي بعد برقرار بوده و در سده نهم ق. بر پايه برخي گزارشها از فأسي (م.832ق.) اذان مسجدالحرام در مناره باب شيبه اجرا ميشده است.[24] بر پايه گزارشي از آن پس، سايبان بالاي باب زمزم در 818ق. فروافتاد و ويران گشت و چهار سال بعد به شكلي زيبا از نو ساخته شد.[25] شيوه انجام اذان چنين بود كه رئيس مؤذنان در جايگاهي ويژه بر فراز قبه زمزم ميايستاد و آماده خواندن اذان ميشد. بر زمزم، بنايي چهارگوش ساخته و بالاي آن گنبدي نهاده بودند.[26] اذانگويي رئيس مؤذنان از بالا يا درون اين گنبد انجام ميشد.[27] ديگر مؤذنان از منارههاي مسجد، عبارات اذان را پس از گفتار رئيس ادامه ميدادند.[28] سخن ابن بطوطه كه مؤذنان در بالاي قبه زمزم ميايستند و اذان ميگويند[29]، اندكي خطاآميز است؛ زيرا اجراي اذان بالاي ساختمان وظيفه رئيس مؤذنان بوده و ديگر مؤذنان در پي او از درون جايگاه فراهم شده در منارههاي مسجد، نه از بالاي قبه زمزم، اذان ميگفتهاند. همچنين در يكي دو سده اخير، رئيس مؤذنان بر فراز قبه زمزم ميرفته و پس از اعلام وقت شرعي نماز از روي ساعت آفتابي نصب شده در اين مكان، اذان ميگفته است.[30] اين شيوه تا هنگام ويراني قبه به سال 1368ق.[31] ادامه داشته است؛ تعيين اوقات شرعي نمازهاي روزانه و اعلان اذان نمازها از مناصب مهم مسجدالحرام بوده است. رياست توقيت هم به بيت الريس اختصاص داشت. اين دو وظيفه يعني اعلان وقت و اعلام اذان با هم پيوسته بودند. مصحح اخبار مكه ازرقي گفته است كه رياست توقيت مسجدالحرام نزد آل زبير كه امروز به بيت الريس شهرت دارند، بوده است.[32] كساني از بيت الريس مدعي شدهاند كه منصب رياست مؤذنان و تعيين اوقات شرعي را از عهد متوكل عباسي (حك: 232-247ق.) بر عهده گرفتهاند. بر پايه اين گزارش، در روزگار متوكل عباسي، يكي از نياكان ريس به نام عبدالعزيز بن عبدالسلام چون در هنگام ازدحام مردم مشكل ايجاد ميشد، درخواست مديريت باز كردن و بستن ساختمان زمزم را كرد كه با موافقت متوكل روبهرو شد و طي نامه و سندي اين واگذاري به امضاي خليفه رسيد. پس از آن، بابي براي ساختمان زمزم ساختند و قفل آن را به زمزميها يعني كساني كه بعدها به بيت الريس شهرت يافتند، واگذار نمودند. از آن هنگام، بيت الريس اداره زمزم و وقتشناسي و گفتن اذان را عهدهدار شدند.[33] به نظر ميرسد اين گزارش براي مشروع جلوه دادن منصب رياست مؤذنان ساخته شده است؛ زيرا گذشته از فقدان آن در منابع معتبر و كهن، نامهايي كه در نامه و سند منسوب به متوكل عباسي به كار رفتهاند، از نامهاي پسين بيت الريس به شمار ميروند. از اين رو، اين سند همچون سند انتساب آنها به آل زبير ساختگي است؛ در برابر، درباره پيشينه منصب رياست مؤذنان گزارش مربوط به هجرت علي بن محمد بيضاوي اهميت و اعتبار بيشتري دارد. هجرت بيضاوي كه چه بسا از منسوبان به عبدالله بن عمر بيضاوي، مفسر و فقيه شافعي سده 7 و 8ق.[34] باشد، گويا پس از نابساماني و درگيري و اختلافات ميان اقوام و اميران در بيضا و ديگر سرزمينهاي فارس، رخ داده است. در آن هنگام، اين منطقه دوره انتقال قدرت را سپري ميكرد و دسخوش ناآرامي و ناپايداري بود.[35] او در630 يا 730ق. از بيضاي فارس به مكه هجرت كرد و پس از آشنايي با شيخ سالم و ازدواج با دختر او، مباشر اذان حرم شد و رياست مؤذنان را بر عهده گرفت.[36]
وضع ناآرام سياسي منطقه فارس، همنامي و پيشينه ويژه دانشوران بيضاوي، و اشتراك بيضاويهاي شيراز با بيت الريس در مذهب شافعي، اين گزارش را صرف نظر از هنگام وقوع آن، موجه و صحيح جلوه ميدهد. از سوي ديگر، ادعا شده خانداني كازروني از خاندانهاي ايراني مهاجر به حرمين، پيشتر از بيت الريس، مدتها عهدهدار منصب اذانگويي حرم بودهاند.[37] در نقد اين ادعا بايد گفت كه بررسي گزارشهاي فأسي كه بيشترين آگاهيها را از كازرونيها آورده[38]، نشان ميدهد آنان دست كم در سده هشتم ق. رياست مؤذنان يا اعلام اذان در بخشهاي گوناگون مسجدالحرام را بر عهده داشتهاند.[39] بدين سان، همزمان با همين هنگام كه بيت الريس مباشر اذان و رئيس مؤذنان شدهاند، با گزارشهايي از رياست كازرونيها بر اذان مسجدالحرام روبهرو هستيم. اين دو گزارش با هم ناسازگارند. نيز كسي به رياست دو خاندان بر اذان مسجدالحرام در يك زمان اشاره نكرده است. پس شايد بتوان گفت كه كازرونيها نياكان اصلي بيت الريس هستند. تصريح به اين نكته در پارهاي از منابع تاريخي آمده است.[40] شاهد ديگر بر يكساني بيت الريس و كازرونيها اين است كه گاه بيت الريس و كازرونيها با نسبت شيرازي، بيضاوي و حتي عجمي معرفي شدهاند. اين نشان ميدهد كه اينان دو خاندان متمايز و جدا نبودهاند. بر پايه اين سخن، كازرونيها همان بيت الريس هستند كه در زمانهاي گوناگون با عناوين متفاوت كازروني، بيضاوي و بيت الريس خوانده شدهاند. تحليل ديگر آن است كه ادعاي بيت الريس در داشتن رياست مؤذنان از هنگام هجرت علي بن محمد بيضاوي در سده هفتم يا هشتم ق. را نپذيريم يا هجرت بيضاوي را در هنگامي پسين بدانيم. در اين صورت، تمايز بيت الريس از كازرونيها پذيرفتني است؛ اما شاهد و دليلي بر چنين توجيهي در دست نيست. (← خاندان كازروني) مقرري مؤذنان حرمين در دوران عثماني سالانه 10 سكه طلا بوده كه به تساوي ميان آنها تقسيم ميشد. همين اندازه را براي مؤذنان مسجدالنبي تعيين كرده و در آييننامه توزيع آن آورده بودند كه به شرط خواندن فاتحه و معوذتين پس از اذان، سي طلا به اين مقرري سالانه افزوده ميشد.[41] درباره مقرري در دورههاي پيشين، آگاهيهايي اندك در دست است. در گزارشي از سده ششم ق. به تعيين مقرري خواندن دعا بر فراز قبه زمزم براي خليفه اشاره شده است.[42]
تعيين وقت نمازها براي بيت الريس منزلت اجتماعي پديد ميآورد؛ اما گاه خطا در تشخيص وقت، موقعيت آنها را سخت متزلزل ميساخت. براي نمونه، در نوزدهم رمضان 870ق. از آن پس كه رئيس مؤذنان وقت نماز مغرب را اعلان كرد و مردم افطار و نماز برپا كردند، ابرها پراكنده شدند و خورشيد آشكار گشت و مردم خشمگين غوغايي برپا نمودند كه با عذرخواهي و دخالت قاضي القضات شافعي و ناظر الحرم فروكش كرد.[43] در منابع، درباره كمكاري بيت الريس در انجام وظيفه، گزارشهايي آمده است؛ همچون اين كه بيت الريس وقت نمازها را به تأخير ميانداختند و اين كار اعتراض و شكايت مردم نزد مقامها را در پي داشت و كارگزاران شهر از جمله والي، قاضي و نائب الحرم در واكنش به عملكرد بيت الريس، ميكوشيدند اين مناصب را از دست آنان بيرون كنند.[44] نيز كساني بيت الريس را افرادي دنياطلب و مشتاق ارتباط با ثروتمندان شمردهاند.[45]
سقايت
در سده دوم و سوم ق.آب موجود در قبه زمزم روبهروي قبه عباس[46] به آب انباري در ميانه سقايه و زمزم ميريخته و به حوضهاي سقاية العباس سرازير ميشده است.[47] سقاية العباس كه در مكان مجلس درس ابن عباس قرار داشته و فاصله كمي با زمزم داشته، بعدها بارها بازسازي شده است.[48] وظيفه سقايت و مراقبت از محل سقاية العباس به طور سنتي بر عهده بنيعباس بوده است؛ اما به سبب اشتغال به حكومت و سياست، در امر سقايت و اداره قبه عباس اختلال ايجاد ميشد.
از اين رو، خلفاي عباسي اداره آن را به آل زبير واگذار كردند. بر اثر افزايش حجگزاران، كساني با نام زمزميان كه بعدها به بيت الريس شهرت يافتند، با زبيريها در اداره سقايت همكاري كردند. به نظر ميرسد خاستگاه ارتباط نَسَبي مورد ادعاي بيت الريس با آل زبير از همين گزارش مايه گرفته و زمينه را براي مشروع جلوه دادن اين ادعاي آنها فراهم ساخته است. آن چه بيشتر در منابع گزارش شده، اين است كه به تدريج منصب سقايت به بيت الريس تعلق گرفت و آنان مدعي شدند كه منصب سقايت در يك واگذاري تاريخي از سوي خليفه وقت به آنها داده شده است.
بدين سان، بيت الريس در نيمه اول سده هفتم ق. دو منصب اذانگويي بر فراز قبه زمزم و سقايت را يكجا به دست گرفتند و از آن هنگام، اين دو منصب نزد آنها باقي ماند. در روزگار عثماني (1299-1923م.) منصب سقايت و رياست مؤذنان نزد بيت الريس محفوظ ماند؛ اما اكنون سقايت متولي ويژه ندارد.[49]
خدمت به حاجيان و برداشتن آب از زمزم چندان اهميت داشت كه كساني به صرف اندك نقشي در سقايت، به فكر بهره بردن از نسبت زمزمي افتند و خود را زمزمي بخوانند. از اين رو، مدعياني يافت شدند و خود را متصدي زمزم و مشارِك با بيت الريس در امر سقايت شمردند. اما معمولاً واليان مكه مانع ميشدند و اين منصب بدون مشاركت ديگران به بيت الريس اختصاص مييافت.[50] ادعاي مشاركت با بيت الريس در اداره زمزم، در منابع تاريخ محلي مكه گزارش شده است؛ از جمله در 877ق. در دوران رياست شهاب الدين زمزمي، فردي به نام عبدالعزيز زمزمي مدعي اين نسبت شد كه طرح شكايت درباره انحصار منصب زمزم در بيت الريس را در پي داشت.[51] گاه نيز واليان مكه، خود، پشتيبان مدعيان ميشدند و بيت الريس ناچار به ارائه مستندات خود همراه نمايندهاي به دربار سلطان عثماني بودند كه معمولاً با موافقت سلطان و صدور فرمان به سود بيت الريس پايان مييافت.[52]
به نظر ميرسد كه سبب اصلي موفقيت بيت الريس در اين ستيزها، پايگاه اجتماعي نيرومندي بود كه منصب تعيين اوقات شرعي و رياست مؤذنان حرم براي آنها فراهم آورده بود.[53] از اين رو، به آساني مدعيان را شكست ميدادند و نسبت زمزمي را در انحصار خود نگه ميداشتند؛ دعا بر فراز قبه زمزم براي شريفان مكه و خليفه وقت، از ديگر وظايف رسمي بيت الريس بود.[54] اين سنت كه از جانب شريفان مكه وضع شده بود[55]، بيشتر در دو موقعيت اجرا ميشد. يكي در وقت ورود امير به مسجد و آغاز طواف او انجام مييافت.[56] معمولاً اين دعاها را يكي از بيت الريس كه نوجواني بود، ميخواند و با عبارات خوش، امير را تهنيت ميگفت و «صبح الله مولانا الامير» قرائت ميكرد.[57] او ميبايست با صداي بلند و خوش كه ديگران از دور و نزديك بشنوند، مراسم دعا و خوشامدگويي را انجام ميداد.[58] ابن جبير (م.614ق.) شاهد مراسم طواف مُكثِر بن عيسي از شرفاي هواشم بوده كه بر فراز قبه زمزم براي او دعا و تهنيت خوانده ميشد.[59] در گزارش ابن بطوطه (م.779ق.) كه گويا خود مشاهده نكرده و از ديگران شنيده بوده، آمده است كه مؤذن زمزمي بر فراز قبه زمزم ايستاده و در پايان هر شوط طواف امير، او را دعا كرده است.[60] گاه فرد زمزمي ديرتر از امير ميرسيد و تنها در برخي اشواط براي او دعا خوانده ميشد.[61] خواندن دعا از جانب بيت الريس، هنگام نصب شريف جديد بر حكومت مكه بود كه بيت الريس وظيفه داشت مراسم دعا را براي او اجرا كند و همواره در هنگام ورود شريف به حرم تكرار ميشد. در برهههايي كه دو شريف با مشاركت يكديگر مكه را اداره ميكردند، دعا براي هر دو خوانده ميشد. بهطور كلي با بركناري هر شريف، دعا بر فراز قبه هم قطع ميگشت و براي شريف جديد اجرا ميشد. در همين جايگاه، نامه خليفه يا سلطان وقت در نصب شريف جديد مكه به دست يكي از زمزميها خوانده ميشد.[62] گاه فرد زمزمي از انجام اين وظيفه استنكاف ميكرد، به ويژه هنگامي كه به شريف پيشين دلبستگي داشت. براي نمونه، در روزگار حسن عجلان در آغاز نصب فرزندش ابراهيم و مشاركت دادن او با شريف بركات (← آل بركات) فرد زمزمي از انجام دعا براي ابراهيم اكراه داشت.[63] دقيقاً دانسته نيست كه رسم قرائت دعا بر فراز قبه زمزم براي خلفاي عباسي هم انجام ميشده يا نه؛ اما در گزارشي از سال 815ق. مربوط به عهد حسن بن عجلان، امير مكه، اشاره شده كه براي خليفه عباسي مصر بر فراز قبه زمزم دعا خوانده شد.[64] در گزارشي از ابن بطوطه آمده كه در سال 729ق. براي سلطان ايران و عراق ابوسعيد بهادر خان* كه كمكهاي بسيار به مردم مكه كرده بود و روابطي حسنه با سلطان مماليك داشت، بر فراز قبه زمزم دعا خوانده شد.[65] به گفته فأسي، دعا براي خليفه بر فراز قبه زمزم پس از نماز مغرب خوانده ميشد.[66] از آن جا كه دعا خواندن بر فراز قبه زمزم به دست بيت الريس سنتي مستمر بود، گاه پس از بركناري يا وفات يك سلطان فوراً نام سلطان بعد در دعا برده ميشد.[67] مضمون اين دعاها، درخواست تأييد و توفيق الهي براي خليفه و شريف مكه بوده است.[68]
افزون بر اين وظايف رسمي، گاه كارهايي همچون اعلان وضع موسم حج سال مانند حج اكبر بودن آن سال را مؤذنان حرم و بيت الريس انجام ميدادند.[69] همچنين بيت الريس در مراسم رسمي شهر شركت ميكرد. حضور آنها را در مراسم جلوس خطيب بر منبر كعبه، تأييد كردهاند.[70] گاهي هنگام اجراي اذان براي رئيس مؤذنان حادثهاي طبيعي هم رخ ميداده است. براي نمونه، در886ق. آن گاه كه مؤذن بيت الريس آماده گفتن اذان شد، بر اثر صاعقه و رعد بخشي از مناره فروريخت و شمس الدين محمد بن خطيب نقش بر زمين شد.[71]
بيت الريس در عرصه علوم
بيت الريس تنها اذانگوياني عامي نبودند؛ بلكه بر پايه سنت خانوادگي، به علوم اسلامي روي آورده، با تسلط بر دانش زمانسنجي، به تعيين اوقات شرعي از روي قواعد و مباني نجوم پرداخته، با تنظيم جداول به چگونگي اندازهگيري زمان از حركت افلاك دست مييافتند.[72] كساني از بيت الريس با برآمدن خورشيد در روز و جنبش ستارهها در شب، اندازهگيري زمان را برآورد كرده[73]، آثاري با موضوع و عنوان علم الميقات نوشتند.[74] اينان به قواعد و فنون تعيين جداول و دوائر فلكي و آمد و شد ستارگان آگاه گشتند و از روي جداول و ساعتهاي آفتابي نصب شده در قبه زمزم يا مسجدالحرام، به كشف اوقات نماز ميپرداختند.[75] همچنين بيت الريس در ساخت ساعت آفتابي (مزوله) كارشناس بودهاند. (← قبلهيابي، مزوله) يكي از مباحث علم الميقات در ساخت ساعت آفتابي، تحليل حركت خورشيد و تعيين سايه برجسته بود. تعيين سايه برجسته با روشهاي محاسباتي ويژه از حركت خورشيد، شيوهاي معمول در سنت نجوم اسلامي بود.[76] در اين حال، كساني از بيت الريس با نگارش آثاري در علم الميقات، به اين سنت تداوم بخشيدند.
از اين رو، طالبان دانش از مكانهاي گوناگون براي آموختن دانشهاي حساب، علم الميقات، هيئت، ستارهشناسي و نيز فرائض (ارث) نزد بيت الريس كه در اين دانشها توانا و صاحب اثر بودند، ميآمدند.[77] آوردهاند كه احمد بن محمد ابن ظهيره، دانشور و مفتي مكه، دانش فرائض و حساب و هيئت را از حسين زمزمي آموخت يا احمد بن محمد ابن فرحون بخشي از اين دانشها را از بدر حسن زمزمي فراگرفت.[78] البته در نظام آموزشي گذشته، دانشها به شكل دانش خانوادگي انتقال مييافت. سنت آموزشي بيت الريس كه آميزهاي از دانش كاربردي و منصب خانوادگي بود، چشمگير است؛ زيرا ميبينيم كه علم الميقات در مكه بيشتر در انحصار بيت الريس مانده بود و مدلي از دانش متكي بر سنت خانوادگي را در مكه پديد آورده بود كه الگوهاي آن در زمانهاي ديگر فراوان نيست. از سوي ديگر، در منابع اشاره شده كه بيت الريس به سبب مسؤوليتشان در تعيين اوقات شرعي، در علم الفلك، حساب، هندسه و فرائض آثاري نوشتهاند.[79] از جمله نورالدين زمزمي (م.885ق.) صاحب نظر در علم الميقات، چند كتاب در حساب و رياضي نوشت.[80] دانشوران بيت الريس از دانشي كه در عرصه تدوين جداول و دوائر فلكي فراگرفته بودند، در تقسيمات فني ارث كه مستلزم تبيين شقوق و جداول بود، بهره ميگرفتند. افزون بر آثار گوناگون نوشتاري در اين زمينه،كساني چون ابراهيم بن علي زمزمي (م.864ق.) بر بغية الباحث عن جمل المواريث ابن مُتَقَنه شافعي (م.579ق.) شرح نوشتند.[81] از نتايج آگاهي بيت الريس از هيئت و تنظيم جداول فلكي اين بود كه برخي از آنها را به فكر استفاده از اين دانشها در حوزه علوم غريبه انداخت. از جمله حسن بن ثابت زمزمي مكي از علم الزيارج، از علوم غريبه، آگاهي داشت و نوشتهها و اسنادي فراهم كرد[82] كه آگاهي از آن بر پايه خواص حروف و تنظيم جداول بود.[83] بيت الريس در تاريخنگاري مكه و كعبه هم نقش داشته و آثاري پديد آوردهاند.[84] از جمله خليفة بن ابوالفرج زمزمي (م.1060ق.) اثري با عنوان الدرر المنيفة في تاريخ بناء الكعبة المشرفه نوشته است.[85] نيز كساني از بيت الريس كه در دانش حديث صاحب نظر بودند، توانستند به گسترش روايت بپردازند.[86]
آنها در حوزه فقه و فتوا هم افرادي سرشناس داشتهاند و به تناسب شغلشان در رياست مؤذنان، به مسائل و احكام فقهي اذان آگاه بودهاند و در منابع فقهي، گاه در مسائل اذان به برخي از عالمان بيت الريس استناد ميگردد.[87] افزون بر اينها، بيت الريس كنار مناصب سقايت و توقيت و اذانگويي مسجدالحرام، در خدمات عمومي و اجتماعي مشاركت داشتهاند.[88] يكي از اين خدمات وقف مدرسهاي به دست ابوعلي بن ابوزكرياي زمزمي است كه چند سده وقف ويژه نسل و نوادگان بيت الريس بوده است.[89]
عالمان برجسته بيت الريس
از بيت الريس بسياري شهرت يافته و برخي از آنها از شخصيتهاي نامدار روزگار خود بودهاند. در سده 13ق. بر پايه گزارش سباعي، تاريخنگار مكه، اين افراد از بيت الريس بيشتر شناخته شده بودند: محمود بن علي، عبدالعزيز بن محمد، محمد بن عبدالعزيز، ابراهيم بن محمد، عبداللطيف بن عبدالسلام، و علي بن عبدالسلام. در روزگار خود سباعي هم افرادي ديگر مانند درويش بن سليمان، صالح بن ابراهيم، عبدالرحمن بن محمد، و دو فرزندش شناخته شده بودند كه برخي از آنها به تقوا و پاكي شهرت داشتند.[90] بعضي از دانشوران برجسته بيت الريس عبارتند از:
1. محمد بن اسماعيل بيضاوي زمزمي در 811/809ق. در مكه زاده شد. نزد زين الدين مراغي و جمال بن ظهيره، برخي جوامع و سنن حديثي اهل سنت را فراگرفت. او در روزگار خود رياست مؤذنان را عهدهدار شد و در892ق. درگذشت.[91]
2. محمد بن ابوالفتح بن اسماعيل زمزمي شافعي در 844ق. در مكه زاده شد. علومي چون صرف و نحو و حديث را از دانشوران عصر از جمله ابوالفتح مراغي و ابوسعادات ابن ظهيره فراگرفت. او از عموي پدرش ابراهيم زمزمي و پسر عمويش نورالدين زمزمي دانش هيئت آموخت و سپس به طائف سفر كرد و نيز رئيس مؤذنان مكه شد.[92]
3. نورالدين علي بن محمد زمزمي شافعي در مكه زاده شد. از عالمان خاندانش بخشي از علوم اسلامي را آموخت و در علم الميقات و فرائض، كارشناسي مورد اعتماد بود. نورالدين زمزمي رياست مؤذنان حرم را بر عهده داشت. او در 885ق. درگذشت و در قبرستان معلات دفن شد. نورالدين زمزمي در فرائض و هيئت منظومههايي ساخت و چند اثر در دانش حساب نوشت. از آثار او است: المشرع الفائض في الفرائض، كنز الطلاب في الحساب، و تحفة الطلاب.[93]
4. ابوطاهر اسماعيل بن علي بيضاوي زمزمي در 766ق. در مكه زاده شد و نزد ابوطيب سحولي، ابن صديق، و ديگر استادان حديث آموخت. در سفر به قاهره، از استادان و مشايخ آن جا دانش فراگرفت و دانشوراني چون ابن نجم، ابن هُبل، ابن اُمَيله و صلاح بن ابوعمر به او اجازه روايت دادند. ابوطاهر زمزمي كوشيد دانش عروض و قواعد شعر را از نجم مرجاني بياموزد. او مشغول خدمت در قبه عباس بود و در 838ق. درگذشت.[94]
5. عبدالعزيز بن علي زمزمي فقيه شافعي مكه بود كه در900ق. زاده شد. وي چند بار به شام سفر كرد. ابن حجر مكي از استادان او بود و سخاوي از وي اجازه حديث گرفت. زمزمي پس از 976ق. درگذشت و از آثارش نظم علم التفسير قابل ذكر است.[95]
6. عبدالعزيز بن محمد زمزمي شافعي به سال 997ق. زاده شد. وي از جانب مادر نواده ابن حجر بود. او بزرگ شافعيان زمانه خود به شمار ميرفت و در علوم اسلامي به ويژه فقه توانا و صاحب فتوا شد و سرانجام در1072ق. درگذشت.[96]
بيت الريس مدينه
نزد مردم مدينه عنوان بيت الريس لقب كساني است كه در مناره بزرگ مرقد نبوي گوينده اذان هستند. در يك سده گذشته، عنوان الريسيه به معناي رئيس مؤذنان به آنها اطلاق ميشده است.[97]
رياست مؤذنان حرم نبوي در گذشته به سه تن تعلق داشت. يكي احمد بن خلف مطري دانشور سده هشتم ق. بود كه از مطريه به مدينه آمد و علم الميقات ميدانست و از خطيبان و قاضيان مسجدالنبي شد. مطري صدايي نيكو داشت و رياست مؤذنان حرم نبوي را بر عهده گرفت[98] و سپس اين منصب به فرزندانش رسيد. دومي شمس محمد قاهري و فرزندانش؛ و سومي محمد بن مرتضي كناني عسقلاني و فرزندانش بودند كه تا ديرزماني رياست مؤذنان حرم نبوي را بر عهده داشتند. انصاري به گزارش از سخاوي ميگويد كه در روزگار او (سده نهم ق.) رياست مؤذنان را به چهل تن نسبت ميدادهاند و به هر يك از اين افراد «الريس» ميگفتهاند؛ اما در همان هنگام، عنوان الريس، به صورت عَلَم بِالغَلَبه براي بيت الريس حنبلي درآمده كه رياست مؤذنان را در روز جمعه يا چهارشنبه[99] بر عهده داشتهاند و سرگروه رياست مؤذنان معمولاً از ميان اين خاندان بودهاند و اين عنوان بر ديگر مؤذنان اطلاق نميشده است.[100]
گزارش انصاري از بيت الريس حرم نبوي نشان ميدهد كه آنان در سده 12ق. از خاندانهاي مشهور مدينه بودهاند و او برخي از افراد اين خاندان را ميشناخته است. از جمله وي در ذيل بيت الريس ابوالنور به طرح اين مطلب پرداخته كه اينان از نسل محمد ملقب به مسكين هندي هستند كه به سال 1050ق. به مدينه آمدهاند و خود انصاري با محمد ابوالنور كه بزرگ قومش بوده، آشنايي و پيشينه دوستي داشته و او را آگاه به هيئت و نجوم ميداند كه سرانجام در 1144ق. كشته شده است.[101] از گزارشها برميآيد كه بيت الريس مدينه، حنبلي مذهب بودهاند.
منابع
آفاق الثقافة و التراث (فصلنامه): دولة الامارات العربية المتحده؛ اتحاف الوري: عمر بن محمد بن فهد (م.885ق.)، به كوشش عبدالكريم، مكه، جامعة ام القري، 1408ق؛ اخبار مكه: الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛ اخبار مكه: الفاكهي (م.279ق.)، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1414ق؛ الازمنة و الامكنه: احمد المرزوقي (م.421ق.)، به كوشش خليل المنصور، بيروت، دار الكتب العلميه، 1417ق؛ الارج المسكي في التاريخ المكي: علي عبدالقادر الطبري (م.1070ق.)، به كوشش الجمال، مكه، المكتبة التجاريه، 1416ق؛ الاستبصار في عجائب الامصار: كاتب مراكشي (م. قرن6ق.)، بغداد، دار الشؤون الثقافيه، 1986م؛ الاعلام: الزركلي (م.1396ق.)، بيروت، دار العلم للملايين، 1997م؛ اعلام المكيين: عبدالله بن عبدالرحمن معلمي، الفرقان، 1421ق؛ الاعلام باعلام بيت الله الحرام: محمد بن احمد النهروالي (م.990ق.)، به كوشش هشام عبدالعزيز، مكه، المكتبة التجاريه، 1416ق؛ بغية المسترشدين: عبدالرحمن بن محمد باعلوي، دار الفكر؛ تاريخ الادب العربي: كارل بروكلمان (م.1375ق.)، قم، دار الكتاب الاسلامي، 1429ق؛ التاريخ القويم: محمد طاهر الكردي، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1420ق؛ تاريخ مكه از آغاز تا پايان دولت شرفاي مكه: احمد السباعي (م.1404ق.)، ترجمه: جعفريان، تهران، مشعر، 1385ش؛ تحصيل المرام: محمد بن احمد الصباغ (م.1321ق.)، به كوشش ابن دهيش، 1424ق؛ تحفة المحبين و الاصحاب: عبدالرحمن الانصاري (م.1195ق.)، به كوشش العرويسي، تونس، المكتبة العتيقه، 1390ق؛ التحفة اللطيفه: شمس الدين السخاوي (م.902ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ جغرافياي حافظ ابرو: عبدالله حافظ ابرو (م.832ق.)، به كوشش سجادي، تهران، ميراث مكتوب، 1375ش؛ خلاصة الاثر: محمد امين المحبي (م.1111ق.)، بيروت، دار صادر؛ دانشنامه جهان اسلام: زير نظر حداد عادل و ديگران، تهران، بنياد دائرة المعارف اسلامي، 1378ش؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي: زير نظر بجنوردي، تهران، مركز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش؛ رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م.779ق.)، به كوشش التازي، الرباط، المملكة المغربيه، 1417ق؛ رحلة ابن جبير: محمد بن احمد (م.614ق.)، بيروت، دار مكتبة الهلال، 1986م؛ سفرنامه ناصر خسرو: ناصر خسرو (م.481ق.)، تهران، زوّار، 1381ش؛ شذرات الذهب: عبدالحي بن العماد (م.1089ق.)، به كوشش الارنؤوط، بيروت، دار ابن كثير، 1406ق؛ شفاء الغرام: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1421ق؛ صفويه در عرصه دين و فرهنگ و سياست: رسول جعفريان، تهران، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1379ش؛ صورة الارض: محمد بن حوقل النصيبي (م.367ق.)، بيروت، دار صادر، 1938م؛ الضوء اللامع: شمس الدين السخاوي (م.902ق.)، بيروت، دار مكتبة الحياة؛ طبقات الزيدية الكبري: ابراهيم بن القاسم بن المؤيد بالله (م.1152ق.)، عمان، مؤسسة الامام زيد بن علي الثقافيه؛ العرفان (دو هفتهنامه): بيروت؛ العقد الثمين في تاريخ البلد الامين: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1419ق؛ غاية المرام باخبار سلطنة البلد الحرام: عبدالعزيز بن فهد المكي (م.920ق.)، به كوشش شلتوت، السعوديه، جامعة ام القري، 1409ق؛ كتاب ماه علوم و فنون (ماهنامه): وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي؛ مختصر من كتاب نشر النور و الزهر: عبدالله مرداد ابوالخير، به كوشش العامدي و احمد علي، جده، عالم المعرفه، 1406ق؛ مرآة الحرمين: ابراهيم رفعت پاشا (م.1353ق.)، قم، المطبعة العلميه، 1344ق؛ مفرحة الانام: زين العابدين حسيني كاشاني (م. قرن11ق.)، به كوشش عبودي و جعفريان، تهران، مشعر، 1428ق؛ منائح الكرم: علي بن تاج الدين السنجاري (م.1125ق.)، به كوشش المصري، مكه، جامعة ام القري، 1419ق؛ موسوعة مرآة الحرمين الشريفين: ايوب صبري پاشا (م.1290ق.)، قاهره، دار الآفاق العربيه، 1424ق؛ ميقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت؛ النفحة المسكيه: عبدالله السويدي (م.1174ق.)، به كوشش عماد عبدالسلام، ابوظبي، المجمع الثقافي، 1424ق؛ نهرالذهب في تاريخ حلب: كامل حسين الحلبي (م.1351ق.)، به كوشش شوقي و فاخوري، حلب، دار القلم، 1419ق؛ وفاء الوفاء: السمهودي (م.911ق.)، به كوشش محمد عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، 2006م.
علي احمدي ميرآقا
[1]. اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص99، «پاورقي»؛ الارج المسكي، ص187.
[2]. مختصر نشر النور، ص90.
[3]. التاريخ القويم، ج2، ص346.
[4]. نك: كتاب ماه علوم و فنون، ش104، ص30، «پيشينيان فرهيخته».
[5]. مرآة الحرمين، ج1، ص235.
[6]. نك: اتحاف الوري، ج3، ص343.
[7]. اتحاف الوري، ج4، ص245، 342؛ مختصر نشر النور، ص90.
[8]. اتحاف الوري، ج4، ص206.
[9]. خلاصة الاثر، ج2، ص427.
[10]. الضوء اللامع، ج2، ص68.
[11]. التاريخ القويم، ج4، ص139.
[12]. تاريخ مكه، ص558؛ نك: تحصيل المرام، ج1، ص302.
[13]. اعلام المكيين، ج1، ص461.
[14]. خلاصة الاثر، ج2، ص426-427؛ مختصر نشر النور، ص90.
[15]. تاريخ مكه، ص558.
[16]. موسوعة مرآة الحرمين، ج2، ص569.
[17]. الضوء اللامع، ج2، ص62، 68.
[18]. نك: مفرحة الانام، ص95، «پاورقي».
[19]. رحلة ابن بطوطه، ص179-180.
[20]. اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص101.
[21]. الارج المسكي، ص177.
[22]. اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص99؛ اخبار مكه، فاكهي، ج2، ص205.
[23]. اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص97؛ اخبار مكه، فاكهي، ج2، ص203؛ نك: الارج المسكي، ص187.
[24]. شفاء الغرام، ج1، ص319.
[25]. موسوعة مرآة الحرمين، ج2، ص569.
[26]. جغرافياي حافظ ابرو، ج1، ص209.
[27]. نك: رحلة ابن بطوطه، ج1، ص399.
[28]. نك: شفاء الغرام، ج1، ص319.
[29]. رحلة ابن بطوطه، ج1، ص398.
[30]. اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص99؛ التاريخ القويم، ج2، ص528-529.
[31]. التاريخ القويم، ج2، ص528-529.
[32]. اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص99، «پاورقي».
[33]. التاريخ القويم، ج2، ص528.
[34]. نك: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج13، ص426-430، «بيضاوي».
[35]. نك: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج13، ص425-426.
[36]. خلاصة الاثر، ج2، ص426-427.
[37]. نك: تاريخ مكه، ص558، «پاورقي»؛ نك: ميقات حج، ش11، ص114-115، «نقش ايرانيان در حرمين شريفين».
[38]. نك: العقد الثمين، ج3، ص52، 69، 419؛ ج4، ص73، 388؛ ج5، ص72-73.
[39]. نك: العقد الثمين، ج2، ص165.
[40]. مختصر نشر النور، ص90.
[41]. نهرالذهب، ج2، ص50-51.
[42]. الاستبصار، ص22.
[43]. اتحاف الوري، ج4، ص466.
[44]. نك: اتحاف الوري، ج4، ص566-567.
[45]. النفحة المسكيه، ص312.
[46]. جغرافياي حافظ ابرو، ج1، ص209.
[47]. اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص106؛ صورة الارض، ج1، ص28؛ التاريخ القويم، ج2، ص527.
[48]. نك: التاريخ القويم، ج2، ص524.
[49]. خلاصة الاثر، ج2، ص427؛ التاريخ القويم، ج2، ص526؛ نك: اخبار مكه، ازرقي، ج2، ص106، «پاورقي».
[50]. الارج المسكي، ص187.
[51]. اتحاف الوري، ج4، ص582-583.
[52]. اتحاف الوري، ج4، ص582-583؛ تحصيل المرام، ج1، ص303-305.
[53]. نك: النفحة المسكيه، ص312.
[54]. اتحاف الوري، ج4، ص191؛ منائح الكرم، ج3، ص49، «پاورقي».
[55]. اتحاف الوري، ج4، ص352.
[56]. اتحاف الوري، ج3، ص291، 580.
[57]. تاريخ مكه، ص245-246.
[58]. نك: الاعلام باعلام بيت الله الحرام، ص251؛ العقد الثمين، ج3، ص386؛ غاية المرام، ج2، ص334.
[59]. رحلة ابن جبير، ص101؛ تاريخ مكه، ص242، 245-246.
[60]. رحلة ابن بطوطه، ج1، ص400، 404.
[61]. اتحاف الوري، ج4، ص191.
[62]. غاية المرام، ج2، ص206.
[63]. نك: اتحاف الوري، ج3، ص755.
[64]. العقد الثمين، ج3، ص366؛ اتحاف الوري، ج3، ص496.
[65]. رحلة ابن بطوطه، ج1، ص411؛ ج2، ص90.
[66]. العقد الثمين، ج3، ص366.
[67]. اتحاف الوري، ج4، ص420، 711.
[68]. تاريخ مكه، ص362.
[69]. صفويه در عرصه دين، ج2، ص836-837.
[70]. رحلة ابن بطوطه، ج2، ص122.
[71]. وفاء الوفاء، ج2، ص175.
[72]. نك: الازمنة و الامكنه، ص103-104.
[73]. آفاق الثقافة و التراث، ش22-23، ص177، «تراث المسلمين في علم الفلك».
[74]. نك: الضوء اللامع، ج1، ص86-270؛ الاعلام، ج5، ص10.
[75]. نك: آفاق الثقافة و التراث، ش22-23، ص177.
[76]. دانشنامه جهان اسلام، ج16، ص420، «خورشيد».
[77]. التحفة اللطيفه، ج1، ص284؛ ج2، ص415؛ الضوء اللامع، ج2، ص131، 134.
[78]. الضوء اللامع، ج2، ص131، 134.
[79]. اعلام المكيين، ج1، ص473-474.
[80]. الاعلام، ج5، ص10.
[81]. تاريخ الادب العربي، ج7-9، ص49.
[82]. شذرات الذهب، ج10، ص141.
[83]. نك: العرفان، ش693-694، ص115-118، «ابحاث اجتماعية كمبيوتر الحروف العربيه».
[84]. نك: اعلام المكيين، ج1، ص476.
[85]. تاريخ مكه، ص41.
[86]. نك: طبقات الزيديه، ج3، ص281.
[87]. نك: بغية المسترشدين، ص74.
[88]. نك: اعلام المكيين، ج1، ص483.
[89]. اتحاف الوري، ج3، ص54.
[90]. تاريخ مكه، ص558، 680.
[91]. الضوء اللامع، ج7، ص138.
[92]. الضوء اللامع، ج8، ص278.
[93]. الضوء اللامع، ج5، ص291؛ الاعلام، ج5، ص10.
[94]. الضوء اللامع، ج2، ص302.
[95]. الاعلام، ج4، ص23؛ تاريخ الادب العربي، ج7، ص7.
[96]. خلاصة الاثر، ج2، ص426-427؛ تاريخ الادب العربي، ج7، ص12.
[97]. تحفة المحبين، ص252.
[98]. التحفة اللطيفه، ج2، ص413-415.
[99]. تحفة المحبين، ص477-479.
[100]. تحفة المحبين، ص252.
[101]. تحفة المحبين، ص477-479.