حج‌گزاری حج‌گزاری حج‌گزاری بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
حج‌گزاری حج‌گزاری حج‌گزاری حج‌گزاری حج‌گزاری

حج‌گزاری

اعمال عبادی خاص در سرزمین مکه حج، به معنای زیارت و قصد بیت الله الحرام، مناسک ویژه‌ای دارد و طبق روایات اسلامی، تاریخ آن به دوره آدم(علیه السلام) یا ابراهیم(علیه السلام) می‌رسد. سنت زیارت کردن و به سمت کعبه آمدن در موسم خاص، پیوند دهنده انسان

اعمال عبادي خاص در سرزمين مكه

حج، به معناي زيارت و قصد بيت الله الحرام، مناسك ويژه‌اي دارد و طبق روايات اسلامي، تاريخ آن به دوره آدم(عليه السلام) يا ابراهيم(عليه السلام) مي‌رسد. سنت زيارت كردن و به سمت كعبه آمدن در موسم خاص، پيوند دهنده انسان با خداوند و تأمين‌كننده آرامش و امنيت و رفاه عمومي بوده است. (قصص/57، 88)

در سنت تاريخ‌نگاري اسلامي، اخبار حج معمولاً در منابع تاريخ عمومي و سفرنامه‌هاي حج، گزارش داده مي‌شد. ارائه اطلاعاتي از حج‌گزاران هر ناحيه، از كاروان‌ها، وضع راه و توقفگاه‌ها و ياد كردن از نام‌آوران حج‌گزار و خدمات آن‌ها در امور حج و حرمين، محتواي اخبار اين منابع را شكل مي‌داد. درباره شمار حج‌گزاران، بيشتر به جمله‌اي كلي حاكي از كم يا زيادن بودن حاجيان هر سال، بسنده مي‌شد؛ با اين‌كه گاه از جشن‌هاي هنگام رفت و بازگشت كاروان سخن مي‌رفت.[1] اما در منابع متقدم، اطلاعي از آيين‌ها و رسوم مناطق اسلامي در امر حج‌گزاري ارائه نمي‌شد.

عمدتاً از سده دوازدهم قمري در ايران، آسياي ميانه، شام، مصر، مغرب، يمن و هند، به زبان‌هاي فارسي، عربي و تركي، نگارش سفرنامه و خاطرات حج رشد كرد. اما در مناطق دور، مانند اندلس و مغرب اقصي كه سفر حج بيشتر به صورت فردي و خانوادگي بود، سفرنامه‌نويسي قدمت بيشتري دارد؛ زيرا از سده ششم تا يازدهم قمري، دانشوراني مانند ابن جُبير، ابن رُشيد، عَبدَري، ابن بَطوطه، قَلصادي، عَياشي و هَشتوكي، با نوشتن سفرنامه حج، افزون بر گزارش وضع حج، به راهنمايي حج‌گزاران سال‌هاي آتي مي‌پرداختند.[2] (← سفرنامه‌نويسي)

ƒ حج پيش از اسلام: به گفته منابع روايي پيش از آفرينش آدم(عليه السلام)، فرشتگان بر گرد بيت المعمور، جايي محاذي كعبه در آسمان چهارم، طواف مي‌كردند.[3] بعد از آفرينش و هبوط آدم(عليه السلام)، او كعبه را ساخت و سپس مناسك حج را از جبرئيل آموخت و 40 بار از راه دور به مكه آمد و حج گزارد.[4] حج‌گزاري ميان اخلاف حضرت آدم(عليه السلام) (ملقب به ابوالحجاج) تداوم يافت[5] و پيامبران بعد از او، بر انجام حج اهتمام ورزيده، بسياري از آنان در جوار كعبه به خاك سپرده شدند.[6] طبق اين روايات، كعبه در طوفان نوح(عليه السلام) ناپديد[7] و به‌تدريج آيين حج به فراموشي سپرده شد. ظاهراً حضرت ابراهيم(عليه السلام) به
احياي سنت حج پرداخت؛ زيرا او پايه كعبه
را بالا برد و مناسك حج را از جبرئيل آموخت. سپس مردمان را به حج دعوت
كرد[8] و سپس خود او، پسرش اسماعيل و گروهي از مردم، حج به‌جاي آوردند.[9]
(← ابراهيم، حج انبيا)

پيش از اسلام، قبايل جزيرة‌العرب، معابد گسترده‌اي برپا كرده بودند و هر معبد، آداب و رسوم خاص داشت. كثرت تلبيه‌هاي مرسوم در عصر جاهليت نشانگر تنوع مناسك ميان اين قبايل است.[10] آن‌ها براي بيت‌اللات، بيت مناة و بيت ذي ‌الخلصة و معابد ديگر، قرباني و طواف انجام مي‌دادند.[11] (← جاهليت، حج جاهلي) با اين حال، حج به سمت بيت الله الحرام رو به گسترش داشت و عموم اين قبايل، در موسم خاص، مناسك حج خود را به سمت آن به جا مي‌آوردند. ادعا شده در عصر جاهليت، حج بيت الله الحرام مختص اهالي حجاز نبود و كعبه، حتي نزد اهل كتاب و برخي اقوام غير عرب، تقدس داشت.[12] به احتمال، مواردي چون هديه دادن ايرانيان به كعبه و زيارت آن[13]، رفتن پادشاهان حِمْير، كنده، غسّان و لخم به زيارت كعبه[14] نشانه فراگيري حج و زيارت كعبه، در آن عصر است. از سوي ديگر، توليت قريش بر حرم و وضع آداب خاص و الزام زائران به رعايت آن و نيز رواج تقسيم سه‌گانه حُمس٭، حِلَّه و طُلْس و تطبيق آن بر حج‌گزاراني از جنوب و شمال جزيره العرب[15] را نشانه محدود بودن گستره جغرافيايي حج‌گزاران به حجاز و نواحي اطراف آن دانسته‌اند.[16] (← قريش، حُمس)

مقارن ظهور اسلام، حج به عنوان سنّتي مقدّس و با آدابي چون مُحرِم شدن، طواف، سعي، وقوف در عرفه، مَشعَر، مِنا و مزدلفه، قرباني، تهليل، تلبيه و رَمْي جمره، هر سال برگزار مي‌شد و براي حج‌گزاران، افزون بر برپايي بازار كالا، خدمات رفاهي در قالب قيادت (راهنمايي حاجيان)، سقايت (آبرساني به حاجيان) و رفادت (پذيرايي از حاجيان) پديد آمد.[17] عبدمناف و فرزندانش كه عهده‌دار اين مناصب بودند، با تدابير رفاهي خاص، چون تهيه شير و عسل، حاجيان را سيراب مي‌كردند.[18] (← بنوعبدمناف)

ƒ حج‌گزاري دوره اسلامي: بعد از ظهور اسلام و در سال ششم يا دهم هجري كه حج واجب شد[19]، بسياري از سنت‌هاي ابراهيمي حج احياء گرديد و نشانه‌هاي شرك از مناسك پيراسته و سنت‌هاي جاهلي از بين رفت. در سال نهم، با سرپرستي ابوبكر، 300 تن از مسلمانان عازم حج شدند. حضرت علي(عليه السلام) به فرمان پيامبر(صلي الله عليه و آله) خود را به كاروان رساند و مانع پيوستن مشركان به كاروان مسلمانان شد و تأكيد نمود مشركان نمي‌توانند در حال شرك حج گزارده و عريان طواف كنند.[20] حج پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله)، به همراه مردم مدينه و قبايل اطراف، در سال دهم هجري، بدون حضور مشركان، به حجة الاسلام٭ و حجة الوداع٭ شهرت يافت و سنت‌هاي جاهلي، چون نسيء، ملغا گرديد.[21] (← نسيء) بسياري از فروعات حج از سيره پيامبر(صلي الله عليه و آله) در حج اين سال، به دست آمده و راه استنباط اين احكام را عالمان اسلامي، با نوشتارهاي مستقل، توضيح داده‌اند.[22] (← حجة الوداع)

از دوره ابوبكر٭ تا پايان خلافت حضرت علي(عليه السلام)، حج‌گزاري با سرپرستي خود خليفه يا اميري كه او تعيين مي‌كرد، به عمل مي‌آمد. خليفه دوم به سبب فراهم بودن شرايط و مقتضيات، سال‌هاي بيشتري در كسوت امير الحاج مسلمانان حج گزارد. (← عمر بن خطاب) خليفه سوم هم چند سالي حج گزارد و سرپرست كاروان مسلمانان بود. گرچه گاه خواندن نماز تمام در منا از سوي عثمان اعتراض برخي صحابه را برمي‌انگيخت.[23] (← عثمان بن عفان) در اين دوره، در توجه به امر آبرساني براي حج‌گزاران، آب قنات‌ها به سمت استخرهايي در عرفات كشيده شد.[24] در دوره حضرت علي(عليه السلام)، به سبب كارشكني برخي صحابه، به خصوص معاويه، موسم حج گاه شاهد درگيري و اختلاف شده بود.[25]
(← علي بن ابي‌طالب) معاويه به منظور ايجاد هرج و مرج در خلافت حضرت علي(عليه السلام)، جاسوساني را در موسم حج به مكه
فرستاده بود.[26]

‚دوره امويان: در دوره‌اي كه خلافت اموي دچار بحران شده و ابن زبير٭ خلافتش را در مكه (حك: 63-72ق.) اعلام كرد، او چند سالي، كاروان حج را سرپرستي مي‌كرد.[27] اما موسم حج غالباً با چنددستگي مواجه بود و گاه دو يا سه گروه ديگر، هر كدام پرچم خاص خود را در عرفات برافراشته و از نام و نشان خود دفاع مي‌كردند.[28] در اين برهه از بحران خلافت، اين تلقي كه امارت حج به منزله دست يافتن به خلافت است، وجود داشت.[29] به سبب اثرگذاري تبليغات ابن زبير بر حج‌گزاران، عبدالملك بن مروان چند سالي مانع حج شاميان شد و سعي كرد با ساختن قبة الصخره، توجه همگان را به مسجدالاقصي جلب كند.[30] (← ابن زبير)

بعد از سقوط ابن زبير، عبدالملك در كسوت اميرالحاج، سياست خود را در مكه به گوش مردم مي‌رساند و با تهديد و ارعاب، مردم را از عواقب نافرماني برحذر مي‌داشت.[31] اين تهديدها گاه نتيجه عكس مي‌داد و حتي اقدام امويان٭ در توسعه مسجدالنبي، مسجدالحرام و كعبه، به سبب دين‌ستيزي علني برخي از آن‌ها[32]، با واكنش منفي مردم مواجه مي‌شد.[33] به هر روي، در گزارش‌ها، به برخي كارهاي عهد امويان، مانند تعبيه جاي توزيع آشاميدني به حج‌گزاران[34]، بر افروختن آتش براي حفظ اموال حج‌گزاران از دستبرد[35]، وقف سكونت‌گاه براي حاجيان[36]، ترميم راه‌هاي حرمين و چاه‌ها اشاره شده است.[37] (← امويان)

درباره كاروان‌هاي حج‌گزار نواحي بيرون از جزيرة العرب، بايد گفت كه گرچه خبر حج‌گزاري از عراق تازه فتح شده، به سال 12قمري، مي‌رسد[38]، اما كاروان اصلي حج از سمت شام، از سال‌هاي آغازين تثبيت خلافت امويان عازم مي‌شد. اين كاروان، در سال چهلم، با سرپرستي مغيرة بن شعبه و سپس تا سال 61، با سرپرستي كساني از دستگاه اموي، چون عتبة بن ابوسفيان، معاويه، مروان حكم، سعيد بن ابوالعاص، وليد بن عتبه و عثمان بن محمد، روانه حج مي‌شد.[39] سال‌هاي بعد نيز كاروان حج شام، با مديريت رجال حكومتي، خود خلفا و گاه كساني از مخزومي‌ها فرستاده مي‌شد.[40] در اين دوره كه رجال سياسي عهده‌دار امارت حج بودند، آن‌ها كمتر به مناسك آشنا بوده و از عالمان همراه كاروان، مناسك را مي‌آموختند.[41] در دوره امويان، خوارج گاه موسم حج را به صحنه اختلاف و تشنج مي‌كشاندند[42]؛ از جمله چند سال متوالي، ابوحمزه خارجي، با حضور در موسم حج، حج‌گزاران را به شورش عليه بني‌اميه واداشت.[43] (← خوارج)

‚دوره عباسيان: عباسيان٭ بيشتر از امويان از نقش سياسي حج، آگاهي داشتند. داعيان عباسي، با حضور در موسم حج، مردم را به بيعت با خليفه عباسي فرامي‌خواندند.[44] عباسيان، بعد از تثبيت خلافت، كساني را مأمور يافتن بازماندگان بني‌اميه ميان حج‌گزاران مي‌كردند.[45] نيز حج ابومسلم خراساني، سردار عباسيان،
در 136ق. جنبه سياسي پررنگي داشت؛ زيرا او تأمين آب حاجيان، كمك به فقرا و هموار كردن راه حج را در كنار بيعت گرفتن براي ابوجعفر منصور، انجام مي‌داد.[46] مخالفان دستگاه عباسي نيز به اهميت موقعيت حج در امور سياسي واقف گشته و مخالفت‌هاي خود را در ميان حج‌گزاران علني مي‌ساختند. اما بروز چندين شورش، عباسيان را به مراقبت بيشتر از حج‌گزاران واداشت.[47] نيز آن‌ها از اين‌كه بنو‌حسن و بنو‌حسين بتوانند از اهل حجاز و حج‌گزاران بيعت بگيرند، وحشت داشته و مراقب اوضاع بودند.[48] گرچه در سده سوم قمري، بني‌حسن سرانجام بر مكه مسلط شدند[49] و تا سده چهاردهم و به قدرت رسيدن
آل سعود، حاكم آن‌جا بودند. (← اشراف حسني، آل سعود)

از خلفاي عباسي ابوجعفر منصور (حك:136-158ق.) شش بار، مهدي عباسي (حك:158-169ق.) دو بار و هارون الرشيد (حك:170-193) نُه بار حج گزاردند.[50] آن‌ها در موسم حج، از نزديك، مشكلات حاجيان را مشاهده مي‌كردند.[51] منصور عباسي٭ در راه حج و رفتن به مكه وفات يافت.[52] هارون الرشيد در موسم حج، در كمك مالي و توزيع صدقات ميان اهالي حرمين، دست و دل بازي بسيار مي‌كرد.[53] در حوزه خدمت‌رساني، خلفاي عباسي، افزون بر توسعه مسجدالحرام[54]، مسجدالنبي[55]، كعبه[56]، اماكن و مساجد مكه[57] و مدينه، به حفر چاه و چشمه و ساخت آب‌انبار[58] و خدمات رفاهي[59] براي حج‌گزاران اقدام مي‌كردند. همسران خلفا نيز در ساخت چشمه و آبرساني به حج‌گزاران فعال بودند.[60] نيز منصب سقايت حاجيان، به طور سنتي، بر عهد خاندان بني‌عباس بود.[61]

در دوره عباسيان، كاروان عراق٭ (شامل حاجيان شرق از خراسان و جبال و عراق و ميان راه حرمين) گاه به رياست خود خلفا يا اميرالحاج‌هاي توانمند فرستاده مي‌شد.[62] اميرالحاج وظايفي چون گردآوري حج‌گزاران، راهنمايي هر گروه به محل خود، پيشگيري از درگيري، تأمين امنيت، كمك به ناتوانان، نشان دادن مناسب‌ترين راه، يافتن محل آب و منزلگاه مناسب و مراقبت از پراكنده شدن مردم را برعهده داشت.[63] عباسيان در قرن اول خلافت، بسياري از خويشانشان را بر منصب امير الحاجي گماشتند.[64]

گاه از علويان امير الحاج برگزيده مي‌شد[65]؛ از جمله ابواحمد موسوي، پدر سيد رضي، كه فردي توانا در ايجاد تفاهم ميان كاروان عراق و مصر بود، مدت‌ها امير حاج كاروان عراق و نقيب علويان شد.[66] با قدرت يافتن سلجوقيان٭، امارت حج به سپاهيان توانمند واگذار شد[67] و از جمله براي نخستين بار در 468ق. يك امير ترك با نام خُطلُغ بن كنتكين امير حاج شد.[68] از اميران حاج توانمند دوره عباسي، بيشتر از طاشتكين ياد مي‌شود كه طي 26 سال سرپرستي كاروان، مانع زورگويي اشراف مكه نسبت به حج‌گزاران شد.[69] در سال‌هايي كه خود خليفه اميرالحاج بود، معمولاً با آوردن هدايا و صدقات، موسم را به فصل پر رونق اقتصادي تبديل مي‌كرد و دل ساكنان حرمين را به حكومت متمايل مي‌ساخت.[70]

نفوذ ايرانيان در دستگاه عباسي و گرفتن منصب امارت بر حجاز[71] و منصب عمل الحرمين از عهد طاهريان (205-259ق.).[72] به امنيت راه حج افزوده بود. ايرانيان، در كنار روانه كردن كاروان خراسان و حفظ امنيت آن، امنيت منزلگاه‌هاي مسير را تا حرمين برقرار ساخته بودند. در اين دوره، اهميت كاروان خراسان تا آن‌جا بود كه تأخير آن، موجب فوت حج عراقيان مي‌شد.[73] (← ايران) در عين حال، به خصوص از اوايل سده چهارم، ناامن كردن راه از سوي قبايل، بيشترين اثر را در كاهش شمار حج‌گزاران داشت.

قرامطه٭ سال‌هاي بسيار، راه حج را ناامن كرده، اموال حاجيان را غارت مي‌كردند.[74] در يك حمله، قرامطه حج‌گزاران بسياري كشته و جنازه‌شان را در چاه زمزم ريخته و با ناامن كردن شهر مكه، حجرالاسود را به بحرين انتقال دادند.[75] قبايل طي، بنوسليم، بنوهلال و خفاجه، سال‌هاي متمادي به كاروان‌هاي حج‌گزاران حمله مي‌كردند.[76] از اين رو در سده چهارم و پنجم، كاهش در شمار حج‌گزاران مناطق جهان اسلام از راه عراق، راه مصر و راه شام به چشم مي‌خورد؛ زيرا منصب عمل الحرمين بيشتر به صحنه رقابت و اختلاف اميران محلي ايران و مصر و شريفان مكه بر سلطه بر حرمين تبديل شده بود. و زمينه را براي هجوم قرامطه به كاروان‌ها، فراهم ساخته بود.[77] (← عمل الحرمين)

در دوره آل بويه٭ (320-447ق.)، عضدالدوله، با اجراي اقدامات رفاهي و عمراني، چون لغو ماليات راهداري، حفر چاه‌هاي آب مسير مكه، هزينه پول در امور حرمين، بر اعتبار
خود افزود.[78] همچنين در اين دوره، حاكم منطقه جبال كه تابع آل بويه بود، تا سال‌ها امنيت كاروان خراسان و عراق را فراهم ساخت.[79] اما با تضعيف آل‌بويه و بالاگرفتن راهزني اعراب، برخي سال‌ها حج تعطيل مي‌شد[80] و محمود غزنوي هم كه در پي گسترش قلمرو خود بود، تنها با اعتراض حج‌گزاران، به امور حج توجه كرد و امنيت راه حج را برقرار نمود.[81] در اين دوران گاه اميرالحاج كاروان خراسان و عراق را دو نفر بر عهده داشت؛ از جمله در 415ق. كاروان خراسان، با سرپرستي حَسَنَك٭ وزير و كاروان عراق، با سرپرستي ابوالحسن اُقساسي علوي، مسير بازگشت را آن دو از راه شام با موافقت خليفه فاطمي برگزيدند كه خليفه عباسي
را خشمگين ساخت و فرجام تلخي برايشان
رقم زد.[82] (← حسنك وزير)

ورود طُغرُل سلجوقي (431-455ق.) به بغداد، به منظور بازگشايي راه حج، بعد از تعطيلي سي ساله كاروان عراق، اعلام شد.[83] او اهدافي در موضوع حج داشت كه مهلت اجرا نيافت.[84] اما نظام‌الملك طوسي، سياست تحقق نيافته طغرل را در اصلاح راه و تسهيلات براي حج‌گزاران عملي كرد. در زمان او، امور حج و بازسازي بناهاي حرمين، سر و سامان گرفت و كاروان‌ها از خراسان و عراق به سمت حجاز راه مي‌افتاد.[85] ملكشاه سلجوقي نيز راه‌ها را تعمير و امكانات رفاهي و استراحتگاهي براي كاروان‌ها ساخت.[86] انتقال آب از عرفات به مكه در قنات قديمي ساخته زبيده، به فرمان ملكشاه سلجوقي محقق شد.[87] جواد اصفهاني، از صاحب منصبان موصل، كه تابع سياست‌هاي سلجوقيان بود، خدمات زيادي براي حج‌گزاران و حرمين انجام داد.[88]
(← جواد اصفهاني)

قدرت گرفتن فاطميان در مصر و سلطه آن‌ها بر حرمين[89]، اختلاف دامنه‌داري را ميان آن‌ها و عباسيان پديد آورد.[90] در اين دوران، حج كاروان‌هاي شام و مصر و مغرب، گاه با مشكلاتي همراه بود.[91] پيش‌تر نيز، سلطه اخشيديان بر مصر و شام و حرمين و اختلاف با اميرالامراي بغداد، چند سالي حج اين نواحي را به تعطيلي كشانده بود.[92] مصريان با اين‌كه از سده چهارم، در نفوذ بر حرمين، در رقابت با ايران بودند[93]، به تدريج و با تثبيت خلافت فاطميان، بر حرمين مسلط شدند. مقارن اين دوران، مقدسي گزارش مي‌داد كه مصريان، حجاز را آباد كرده و به موسم حج رونق داده‌اند.[94] در ميان حج‌گزاران مصر، مسلمانان مشتاق اندلس نيز حضور داشتند. آن‌ها براي در امان ماندن از خطرهاي فراوان راه دريايي، به صورت خانوادگي، راهي بس دور و پر محنت را طي مي‌كردند.[95] (← اندلس)

‚سده هفتم تا سيزدهم: در اين دوران، به خصوص بعد از تشكيل خلافت عثماني (حك923-1342ق.)، سه كاروان مهم روانه حج مي‌شد:

1. كاروان شرق (شامل حاجيان هند، آسياي ميانه، ايران و عراق) از راه جبل و گاه از راه شام، راه مصر و در اين اواخر از راه استانبول؛

2. كاروان مصر؛

3. كاروان شام كه مورد حمايت مماليك و سپس عثماني بود و به سبب امكانات و گستردگي و شمار حاجيان‌اش، آن را از ديگر كاروان‌ها متمايز مي‌كرد.

كاروان شرق، سال‌ها قبل و بعد از سقوط عباسيان، تعطيل شده بود[96]و به سبب ناامني راه يا مسلمان نشدن مغولان، امكان حج‌گزاري از سمت عراق مهيا نبود. عطاملك جويني، حاكم عراق، با تلاش فراوان، از خان ايلخاني فرمان بازكردن راه حج عراق و شرق را گرفت.[97] در عهد ايلخاني، بايد دوره سلطان ابوسعيد را كه با مماليك مصر روابط حسنه داشت و در مكه به نامش خطبه خوانده مي‌شد، بهترين سال‌هاي حج شرق شمرد.[98] بعد از مرگ او، 11 سال حج، از سمت عراق تعطيل شد. (← ابوسعيد ايلخاني) در سال‌هاي تاخت و تاز تيمور لنگ در ايران و عراق، تنها در برخي سال‌ها، كارواني كم‌شمار از سمت شرق، عازم حج مي‌شد.[99]

در برهه‌هايي از عهد صفويه (حك907-1135ق.) به سبب اختلاف با عثماني، حج‌گزاران شرق با سختي فراوان مواجه مي‌شدند. در عهد شاه‌عباس اول، بعد از تصرف بغداد از سوي ايران در1042ق.، حكومت عثماني در واكنش، اعلام كرد ايرانيان حق آمدن و انجام حج را ندارند.[100] از سوي ديگر هنگام حضور حاجيان ايراني در حرمين، به سبب نفوذ و تبليغات عثماني عليه صفويان و مردم ايران، دچار زحمت و رنج مي‌شدند. گاه به بهانه تلويث كعبه، غوغايي به راه مي‌افتاد و با هياهو از قاضي و حاكم، فتواي اعدام فرد ايراني شيعي را مي‌گرفتند.[101]
(← صفويان)

به جز دوره اندكي كه با توافق نادرشاه و عثماني، كاروان ايران و شرق به استقلالي نيم‌بند دست يافته بود، دشمني با حاجيان ايراني و شيعي، تا دوران قاجاري و پهلوي، ادامه داشت و هر از چندي تب ايران‌آزاري در موسم حج عود مي‌كرد. با پيدايش وهابيان، آزردن زائران ايراني بيشتر هم شد؛ از جمله در عصر پهلوي، جواني با نام ابوطالب يزدي را به اتهام تنجيس كعبه كشتند كه با واكنش مردم و حكومت ايران مواجه شد.[102]
(← ابوطالب يزدي) مهم‌تر از همه، در عهد جمهوري اسلامي ايران، اقدام حكومت سعودي در كشتار شماري از حاجيان ايران در سال1361ش. كه به جمعه خونين شهرت يافت، واكنش‌هاي بسياري پديد آورد.
(← جمعه خونين)

بعد از انقلاب اسلامي ايران، فعال بودن بعثه جمهوري اسلامي ايران و ايجاد ارتباط با بعثه‌هاي ديگر، اجراي منظم برنامه برائت از مشركان با تأكيدهاي امام خميني=، برگزاري سخنراني و مناظره و تعامل با حاجيان جهان اسلام، نشانه تحول و اثرگذاري حج ايران بر جهان اسلام است. (← ايران)

كاروان مصر كه به كاروان غرب شناخته مي‌شد، در سده هفتم، مقارن قدرت يافتن ايوبيان در مصر، رونق خاص يافت. البته چند سالي بعد از سقوط عباسيان، پرده كعبه از يمن فرستاده مي‌شد[103] و حكومت يمن، حتي در برخي برهه‌ها، توان سلطه بر مكه و حجاز را در سر مي‌پروراند.[104] اما سال‌هاي متمادي، حج يمن به علل داخلي[105] و نيز به سبب اختلاف با كاروان مصر، تعطيل مي‌شد.[106] تا اين‌كه در سده دهم هجري، تجهيز محمل يمن به رونق حج آن‌جا انجاميد.[107]

خارج از قدرت محدود يمن، اين مصر و كاروان مصر بود كه به خصوص با قدرت يافتن ايوبيان، نفوذ خود را بر حرمين افزايش داد. سلاطين ايوبي و سپس مماليك، حاكمان مكه را از اخذ ماليات از حج‌گزاران منع كردند و به اين خواسته حاجيان اهتمام ويژه داشتند.[108] مماليك (حك: 650-922ق.) فرستادن محمل پرتجمل (با هزينه 120 و حتي 200 هزار ديناري) را كه از سده چهارم رواج يافت بود، حق انحصاري خود تلقي كرده و با رفتن به حج، موجب تحول در حج‌گزاري مي‌شدند.[109] در 675ق. ظاهر بَيبَرس بُنُقداري محمل و كسوه كعبه را از مصر تجهيز كرد.[110] از اين دوران، در مصر، دو كاروان با فاصله يك شبانه‌روز عازم حج مي‌شدند. كاروان اول با فرماندهي اميرالحاج و كاروان دوم شامل محمل و تداركات كامل در حمايت نظاميان، راه مي‌پيمود و توجه مردمان ميان راه را به خود جلب مي‌كرد.[111] (← مصر)

كاروان شام٭ هم با برپايي جشن، آماده حركت و گذر از منزلگاه‌هاي بسيار شده و بعد از حدود 40 روز، سفر خود را به انجام مي‌رساند. اين كاروان، اهميت خود را از سده دهم و از دوره عثماني به دست آورد.[112] عثمانيان با محمل‌هاي ديگر نواحي، در صورت تبعيت از محمل رومي (كاروان شام)، مخالفت نمي‌كردند. آن‌ها از استانبول، همراه محمل رومي، هداياي نقدي و غير نقدي گسترده و چشمگير خود را با عنوان صره٭ همايون براي اهالي حرمين فرستاده و ضمن توزيع، در نوشته‌اي گواهي اهالي حرمين به حمايت از سلطان را مي‌گرفتند.[113] در دوران متأخر، با پيوستن حاجيان هند، آسياي ميانه و قفقاز، ايران، عراق و تركيه از راه استانبول به كاروان شام، قافله‌اي بزرگ آماده و عازم حج مي‌شد.[114]

در برخي سال‌هاي سده دوازدهم هجري، آمار حاجيان كاروان شام، به 000/15 تا 000/20 نفر مي‌رسيد. اين‌كه گاه مي‌بينيم اين آمارها به 000/86، گاه 000/70 تا 000/91 گزارش شده، با احتساب حاجيان تركيه، آسياي ميانه، ايران و عراق است كه خود را به كاروان شام رسانده‌اند. شمار حاجيان خود شام، به طور متوسط به 000/20 و گاه تا مرز 000/40 نفر رشد مي‌كرد.[115]

 در سده سيزدهم و چهاردهم از مغرب نيز كارواني با گروهي نظامي، حاجيان را از شهر فاس، با جشن و شادي، حركت داده و با طي مسير از الجزاير، تونس، طرابلس خود را به كاروان مصر مي‌رساندند.[116] پيش‌تر نيز پاره‌اي از سلاطين افريقا و ملوك تَكرور، با انجام حج و توزيع ثروت در امور حج و حرمين، براي خود، شهرتي دست و پا كرده بودند.[117]

ƒ حج‌گزاري معاصر: از سده 13-14ق. /18-19م. كه اروپايي‌‌ها بر برخي كشورهاي اسلامي سلطه يافتند، حج‌گزاران اين نواحي، حج خود را با رنج و سختي بسيار انجام مي‌دادند؛ زيرا حج كه محل اجتماع مسلمانان بود، اروپايي‌ها را نسبت به شكل گرفتن قيام‌هاي ضد اروپايي بيمناك مي‌كرد.[118] آنهايي كه موفق به حج‌گزاري مي‌شدند، در حرمين سكونت كرده و از راهنمايي عالمان حرمين بهره مي‌بردند. اين وضع، استعمارگران را به تأسيس كنسولگري در جده، به منظور مراقبت از رفتار و كردار حاجيان، واداشت.[119]

افزون بر استعمار، سياست قرنطينه حاجيان كه همواره با آزار آن‌ها همراه بود، در كاهش شمار حاجيان تا پايان سده نوزدهم مؤثر بود.[120] از اين رو و نيز به سبب سختي و دوري راه و ضعف وسايل نقليه تا پيش از نيمه اول سده20م.، آمار حج‌گزاران در هر سال، به بيش از صدهزار نفر نمي‌رسيد.[121] در عين حال، در آغاز سده بيستم، با به كار افتادن ماشين‌هاي بخار و خط راه آهن، سفر حج سريع‌تر و ايمن‌تر شد و از جمله در هند، شمال افريقا و ايران، راه دريايي با ورود كشتي‌هاي اروپايي رواج يافته[122] و در افزايش شمار حج‌گزاران مؤثر بود. بعد از جنگ جهاني دوم، حج‌گزاري روند روبه‌رو رشد داشت. البته اين روند در دهه شصت كند شد، سپس در دهه هفتاد سرعت گرفت و در دهه نود دوباره كند شد. اختلاف ميان ملي‌گرايي مصر دوره جمال عبدالناصر و عربستان را عامل كاهش حج‌گزاري در دهه شصت ميلادي دانسته‌اند.[123] در برخي مقاطع اين سده، عواملي مانند بحران مالي شرق آسيا در 1998م.، جنگ اعراب و اسرائيل و جنگ ايران و عراق، به كاهش حج، و عواملي مانند استقلال سياسي بيشتر كشورهاي اسلامي، به رشد چشمگير حج انجاميد.[124] رشد حج‌گزاري بعد از به قدرت رسيدن ملك فيصل در عربستان، با پيش گرفتن سياست تعامل با جهان اسلام، به اوج خود رسيد. او نيز با دعوت از سران ممالك اسلامي براي انجام حج در رونق حج‌گزاري مهم‌ترين كشورهاي اسلامي، از جمله پاكستان، تركيه، يمن، نيجريه، عراق، مصر، ايران و اندونزي اثرگذار بود.

رشد شديد شمار حج‌گزاران جهان اسلام، تنها بعد از نيمه سده بيستم/ نيمه دوم سده چهاردهم رخ داد. بنا بر گزارشي، شمار حج‌گزاران سال 1385ق. بيش از 000/294 نفر ذكر شده است.[125] آمار حاجيان 1390 در سنجش با آمار سال 1370 رشد فزاينده‌اي را نشان مي‌دهد.[126] در 1401ق. آمار حاجيان به بيش از نه برابر عدد سال1385ق. رسيد؛ زيرا 000/879 حاجي به مكه آمدند. در 1405ق. اين تعداد به 000/912 رسيد. اين آمار
كه تنها شامل حج‌گزاران خارج از عربستان است، در 1415ق. به 374/402/1 نفر رسيد.[127] حج‌گزاري اين برهه‌ها، به خصوص
در پاكستان، تركيه، يمن شمالي، نيجريه، عراق و سپس مصر و ايران و اندونزي رشد فزاينده داشت.[128]

بعد از سال‌هاي 1988م. كه سازمان كنفرانس اسلامي (همكاري اسلامي) طرح سهميه‌بندي حج را پيش گرفت، روند حج‌گزاري كاهش يافت. طبق تصميم اين سازمان، مبني بر اعزام شمار مشخصي حج‌گزار به نسبت جمعيت هر كشور، شمار حج‌گزاران در هر ميليون مسلمان، هزار نفر اعلام شد. از اين رو ميزان حج‌گزاران سال1990م. به يك مليون و در 2003م. به يك ميليون و سيصد هزار نفر رسيد.[129] در اين سال‌ها حج‌گزاري از اروپا هم رواج بيشتري يافت و هر ساله شمار زيادي از مسلمانان فرانسه، آلمان و اتريش و ديگر كشورهاي اروپايي، خود را به مكه مي‌رسانند.[130]

ƒراه‌هاي حج: حاجيان از شهرهاي دور و نزديك بهم مي‌پيوستند و خود را به راه حج رسانده و سپس با راهنمايي اميرالحاج، حركت خود را ادامه مي‌دادند. اما راه داخلي و مسيري كه در هر منطقه طي مي‌شود تا به كاروان اصلي برسد، در شمار راه اصلي حج ذكر نمي‌شود.[131] در گذشته، معرفي كردن راه‌هاي حج خراسان، مصر، مغرب و يمن و مناطقِ با فاصله زياد از حرمين، در قالب سفرنامه‌نويسي، كتب مسالك و ممالك و كتب منازل الحج رواج داشته و ضمن آن از امكانات، وضع آب، كاروانسراها، قلعه‌ها و برقراري امنيت هر راه سخن مي‌رفته است.[132] برخي، شمار راه‌هاي حج را هفت مورد، برخي هم كمتر دانسته‌اند. در منابع سده سوم راه بغداد، راه كوفه، راه يمامه، راه يمن، راه حضرموت، راه مصر، راه شام، راه طائف و راه جده، مسيرهاي اصلي حج جهان اسلام معرفي شده‌اند.[133] راه حج ابعاد و آثار ديني، اقتصادي و فرهنگي هم داشت؛ زيرا در اين راه‌ها، علم گسترش مي‌يافت و دانشوران از همديگر مي‌آموختند و به انتقال دانش در شهرهاي ميان راه كمك مي‌كردند.

ƒوسايل حمل و نقل: حج‌گزاري همواره با مركب‌هاي متناسب هر دوره انجام مي‌شده است. تحول در وسايل حمل و نقل را، از تفاوت‌هاي حج‌گزاري ادوار مختلف دانسته‌اند.[134] وسايل حمل و نقل در گذشته، چون تابع توليد و اقتصاد زمانه خود بوده و دگرگوني ابزار توليدي روند كندي داشته، كمتر با تحولات بنيادين مواجه بوده است. معمولاً در گذشته، ابزار اصلي حمل و نقل در شتر، اسب، قاطر، الاغ و گاو خلاصه مي‌شد. با اين‌كه استفاده معمول حاجيان از وسايل محلي و حيوانات بومي مناطق خود بوده، اما با نزديك شدن به جزيرةالعرب، از شتر استفاده مي‌كردند. معمولاً شتر را نشانه حج رفتن و حاجي بودن مي‌دانستند و حاجي مي‌بايست بر شتر سوار شود.[135] برخي شترها، به سبب توان و چابكي بيشتر، بر گونه‌هاي ديگر ترجيح داده مي‌شد. اهل باديه با گله‌هاي شتران، خود را به راه‌هاي اصلي كاروان رو رسانده و هر شترداري، بخشي از حاجيان را با طي منزلگاه‌ها از ينبع يا جده به سمت مكه، منا، مزدلفه و عرفات و سپس در بازگشت با رفتن به مدينه، حمل و انتقال مي‌دادند.[136]

شتران كجاوه‌دار از وسايل معمول انتقال مسافران بود. براي در امان ماندن از گرما، حاجيان بر شتران سايبان نهاده، با آرامش مسير را طي مي‌كردند. روي يك نوع از اين شتران، با نام شقادف، دو تخت همتراز با سايباني پوشيده، وجود داشت كه براي نشستن دو نفر روبه‌روي هم كفايت مي‌كرد.[137]

با اين‌كه اميرالحاج وظيفه داشت از مكان‌هاي عبور، اطلاع درستي داشته باشد[138]، اما راه بردن مركب‌هاي باربر از گردنه‌ها، سختي را دوچندان مي‌كرد. برخي از كارشناسان امور حج، از مشخصات شتران مورد استفاده حاجيان خبر داده‌اند.[139] كرايه كردن شتر هزينه بسيار داشت.

در ادواري كه تزيين شتران رواج داشت، كجاوه‌ها و محمل‌هاي تزييني نهاده بر شتران، حركتي چونان حركت قطار به چشم مي‌آمد. كجاوه جميله بنت ناصرالدوله و كجاوه شجرة الدر نمونه‌هايي از اين نوع شتران تزيين شده است.[140] گاه اصل كجاوه‌ها و تزيين آن با مخالفت برخي فقيهان مواجه مي‌شد.[141]

در دوره اسلامي زنان و بيماران كه سوار شدن بر شتران را بر خود دشوار مي‌ديدند، كجاوه‌اي شبيه اتاقكي كوچك بر پشت ستوران (هودج، عمار) نهاده و گاه به صورت تخت روان، بسته ميان دو ستور، استفاده مي‌كردند. اما استفاده از ارابه چرخدار در امر حج‌گزاري رواج نداشت. در گزارشي، سفر حج ابراهيم بن مظهر كاتب، از شخصيت‌هاي عهد عباسي در242ق. از بصره را بر
ارابه‌اي توصيف كرده‌اند كه شتران، آن را
مي‌كشيدند و مردم از ديدن وسيله مذكور شگفت‌زده شده بودند.[142]

در ايران از عهد فتحعلي‌شاه قاجار كه راه‌ها و جاده‌هاي هموار و شوسه ايجاد شد و سيستم پست و چاپارخانه تأسيس گرديد، استفاده از گاري، كالسكه و دليجان و ديگر وسايل چرخدار رواج يافت. ثروتمندان با اين وسايل، سفر خود را با سرعت و آرامش بيشتري تجربه مي‌كردند و با طي كردن راه‌هاي داخلي
ايران، خود را به مرزها رسانده و سپس به
كاروان مي‌پيوستند.[143]

با ورود كشتي‌هاي بزرگ اروپايي به آب‌هاي درياي سرخ و اقيانوس هند، تحولي مهم در وسايل حمل و نقل رخ داد. بعد از استقرار و تسلط اروپايي‌ها بر مناطقي از آسيا و افريقا، راه دريايي از پر رفت و آمدترين راه‌ها شد. راه دريايي در گذشته، به سبب كوچك و نامناسب بودن كشتي‌ها پر مخاطره بود و انتخاب اول حج‌گزاران نبود. كشتي‌هاي بزرگ اروپايي، هم در استعمار و غارت اموال مسلمانان به كار مي‌آمدند و هم براي حج‌گزاران مسيرهاي دور، كارايي داشتند. در بنادر هند، انبوهي از گاري‌ها و درشكه‌ها، حمل و نقل حج‌گزاران و وسايلشان به محل كشتي‌ها را عهده‌دار مي‌شدند.[144] حج‌گزاران هند كه بر كشتي‌هاي پستي و تجاري سوار مي‌شدند، در مواقع بسيار، دچار طوفان و مصائب فراواني مي‌شدند.[145] در عين اين سختي‌ها، آن‌ها با عبور دادن خود و كالاهاشان از درياي سرخ و رسيدن به جده و حرمين، موجب رشد اقتصادي حجاز مي‌شدند. شريفان مكه با بستن ماليات بر حج‌گزاران هند، در جهت تصاحب بخشي از اين اموال تلاش مي‌كردند.[146]

مسافرت با كشتي، با اين‌كه در سرعت و كاهش هزينه به سود حاجيان بود، اما معضلاتي چون باري بودن كشتي‌ها، اروپايي و غير مسلمان بودن خدمه و بي‌حرمتي كردن به مسلمانان، كثرت مسافران، آلودگي محيط و شيوع بيماري‌ها و طوفان‌هاي شديد و قرنطينه، موجب آزار و رنج حاجيان مي‌شد.[147]

تحول دوم با تأسيس راه آهن دمشق به حجاز در 1908م. پديد آمد. اين خط كه در دوره عثماني و با اجراي مهندسان آلماني صورت گرفت، در گسترش حج‌گزاري از راه‌هاي دور اثر گذاشت.[148] در همين دوران‌ها، در سمت شمال ايران، جنوب روسيه، قفقاز و باكو، خط راه آهن، حج‌گزاران مسلمان را از اين سرزمين‌ها به درياي سياه مي‌رساند و باقيمانده راه را با كشتي يا با رفتن به راه آهن دمشق طي مي‌كردند.[149] گذر از بصره به بغداد، از باكو به تفليس و سپس باطوم، از اسكندريه به قاهره و سوئز، از معروف‌ترين راه‌هاي قطار در حج‌گزاري است. اهميت پيدايش قطار، افزون بر امنيت و راحتي، در سرعت آن بود؛ به‌گونه‌اي كه حج‌گزاران سفر بيش از يك ماه خود را در 4 روز به پايان مي‌رساندند.

بزرگ‌ترين تحول در امر نقل و انتقال حج‌گزاران، پديد آمدن هواپيما بود. سرعت، راحتي و آرامش حاصل از سفر با هواپيما، با وسايل حمل و نقل گذشته قابل قياس نيست. بسياري از مشكلات ناشي از سفر با شتر و حيوانات و كشتي و راه آهن، با اين وسيله نقليه از بين رفته و دغدغه‌هاي حج‌گزاران را كاهش داده است. فراگير بودن اين وسيله نقليه براي همه كشورها و مناطق، باعث رونق و رشد اساسي در آمار حج‌گزاران شده است. سفر با هواپيما، حج‌گزاري از همه قاره‌هاي جهان را امكان‌پذير ساخته است. در دوران معاصر، سفر حج از راه زميني، راه دريايي و هوايي فراهم است. اما معمولاً راه هوايي كه آساني و آرامش بيشتر دارد، انتخاب نخست حج‌گزاران جهان اسلام، به خصوص حج، از سرزمين‌هاي دور است.

ƒمشكلات حج: حج‌گزاري در گذشته، به خصوص از راه‌هاي دور، بسيار سخت بود و مشكلات فراوان داشت كه گاه موجب تعطيلي حج مي‌شد و در كاهش شمار حج‌گزاران اثرگذار بود.[150] پاره‌اي از اين مشكلات، جنبه منطقه‌اي و محلي داشت و پاره‌اي ديگر، همه‌گير بود. مشكل اخذ ماليات در بنادر مصر تا جده كه شامل حاجيان نواحي غرب اسلامي مي‌شد، مايه آزار آن‌ها مي‌شد.[151] حتي در گزارشي اغراق‌آميز گفته مي‌شد، به خوردن آب نيل، ماليات تعلق مي‌گرفت.[152] به فرامين سلاطين به متوليان بنادر و شرفاي مكه و قول جبران ارزاق عمومي حرمين[153]، كمتر جامه عمل پوشانده مي‌شد.[154] توجيه متوليان اين بود كه ماليات براي تعمير و اصلاح راه‌ها و حفظ امنيت است.[155] مشكل ناامني و دستبرد زدن به كاروان، همه جا به چشم مي‌خورد[156]، اما در راه‌هاي منتهي به حرمين، بيشتر بود.[157]

مشكل عمومي ديگر، اختلاف كاروان مصر و عراق و گاه جنگ و نزاع بين آن‌ها بود. از سده سوم تا دوران متأخر، هر از گاه در موسم حج، ميان اين دو كاروان شرق و غرب اسلامي درگيري رخ مي‌داد و آزار و رنج حاجيان را موجب مي‌شد.[158]

مشكلات طبيعي و دير شدن موسم هم، گاه موجب تعطيلي حج مي‌شد.[159] گاه ناآگاهي از تنظيم زمان، يا به سبب گم كردن راه و به موقع نرسيدن كاروان، مردمان را مجبور به بازگشت بدون انجام مناسك مي‌كرد.[160]

مشكلاتي از قبيل كمبود آب در منزلگاه‌ها، انهدام چاه‌ها، وقوع طوفان، سيل و سرماي شديد، سختي‌هاي راه دريايي، گراني و كمبود ارزاق عمومي، قحطي و نابساماني، از مشكلات تحمل‌ناپذير سفر حج بود.[161] در برخي سال‌ها بعد از موسم، سفر زيارتي به مدينه، به سبب كمبود آب، ناتمام مي‌ماند.[162] به سبب عموميت مشكل كمبود آب، بسياري از اقدامات رفاهي افراد متمكن، در رفع كم‌آبي و خشكي چاه‌ها بوده است.[163]

در بسياري مواقع، بر اثر گرما و سرما و شرايط اقليمي متنوع، حج‌گزاران دچار بيماري مي‌شدند كه گاه موجب سرايت و انتقال به ديگران هم شده، شرايط بر همگان سخت مي‌شد.[164] بارها به سبب وجود بيماري وبا، حج‌گزاري مردم مختل مي‌شد؛ مثلاً در 357ق. به سبب وبا، بيشتر مردم نتواستند به مراسم حج برسند و حج آن‌ها فوت شد.[165] يا در سال 423ق. وقوع وبا سراسر شرق، از هند و خراسان تا عراق، را فراگرفت و كارواني به حج اعزام نشد.[166] گاه منشأ طاعونِ شيوع يافته در مكه را در هند جست‌وجو مي‌كردند.[167]

در سده نوزدهم ميلادي، كارشناسان اروپايي، توجه عموم را به سرايت بيماري‌ها از راه آب و هوا جلب كردند و با قرنطينه حاجيان، مانع شيوع آن شدند. در سال 1858م. به دنبال شيوع وباي كوليرا، بسياري از حج‌گزاران، با گريختن به مصر، در القصير قرنطينه شدند. با گسترش راه دريايي، مراكز بهداشتي متعددي در مصر و تبوك، براي پيشگيري از انتقال بيماري احتمالي از راه شام ساخته شد. در 1289ق. به دنبال شيوع وبا در مدينه منوره، مركزي براي كنترل و قرنطينه در منطقه زاهر مكه ساخته شد.[168] عبور از برخي بنادر و سوار شدن بر كشتي، جز با گرفتن ورقه آبله‌كوبي، ممكن نبود.[169]

در دوران معاصر نيز اتفاق‌هاي ناگوار به كرات در موسم حج به وقوع مي‌پيوست. در يك مورد 700/2 نفر در منا كشته شدند. در 1997م. هفتادهزار خيمه آتش گرفت و 343نفر قرباني گرفت و 500/1 نفر مجروح شدند. در 1407ق./ 1987م. حادثه جمعه خونين رخ داد و 402 نفر از ايرانيان كشته شدند.[170] درباره اين رخداد، هيئت كبار العلماء عربستان، به جاي عذرخواهي، به توجيه و مقصر اعلام كردن حاجيان ايراني پرداخت.[171] تلاش براي ثبت و گزارش رخدادهاي موسم مورد اهتمام نويسندگان و آشنايان به راه
حج بود.[172]

آخرين نمونه از اين وقايع كه در سال 1394ش. به وقع پيوست، فاجعه كشته شدن هزاران تن از حاجيان در ازدحام به وجود آمده در مسير حركت به منا بود كه در اثر سوء مديريت و بستن يكي از خيابان‌هاي منتهي به منا ايجاد شد. در اين واقعه 461 تن از حاجيان ايراني جان خود را از دست دادند.

ƒتسهيلات امور حج: موسم حج به طور سنتي يك فصل تجاري و پر رونق اقتصادي بود. پيش از اسلام، بازارهاي برپا شده عكاظ، نشانه اهميت خريد و فروش كالا در موسم حج بود و قرآن هم در سوره حج/28 به آن اشاره صريح كرده است. بازار كالا و تجارت، تنها منحصر در حرمين نبود و همواره در منزلگاه‌ها و شهرهاي ميان راه، بازاري پر رونق بر پا مي‌شد و حاجيان در رفت و برگشت، كار بازرگاني خود را در آن‌جا سامان داده و كالا خريد و فروش مي‌كردند.[173]

يكي از امور مشترك ميان همه كاروان‌هاي اعزامي، در غرب و شرق جهان اسلام، به همراه آوردن صدقات، نفقات، هدايا و اموال براي شريفان، عالمان، مجاوران و فقيران يا عموم ساكنان حرمين بود.[174] در اين ميان اموال ارسالي سلاطين، خلفا و بزرگان، بيشتر از ديگر هدايا بود.[175] صرة النقود، حاوي اموال و صدقات ارسالي خلفا و امراء، رسمي در كمك مالي به حرمين بود كه از دوره
عباسيان آغاز، و در عهد عثماني رشد قابل توجهي كرد.[176] بالطبع در سال حج‌گزاري خود خلفا، سلاطين، شاهزادگان و اميران، بيشترين هدايا ميان حج‌گزاران و ساكنان حرمين
تقسيم مي‌شد.[177]

به نظر مي‌رسد بسياري كمك‌ها و اموال ارسالي خلفا و امرا كاملاً جنبه سياسي داشت[178]و بسياري براي تفوق بر رقيبان، ثروت بيشتري در اماكن مقدس هزينه مي‌كردند.[179] كسان بسياري با اين‌كه خود عازم حج نمي‌شدند، همواره هدايا و اموال خود را به رؤساي كاروان‌ها و فرمانده محمل سپرده يا در اختيار حاجيان آشنا گذاشته تا در محل مخصوص آن مصرف گردد.[180] كالاها و كمك‌هاي مالي، از شهرهاي مختلف، به همراه محمل فرستاده مي‌شد.[181] در اين ميان اموال اهدايي بازرگانان، فرماندهان، و ثروتمندان، مبالغ چشمگيري را شامل مي‌شد.[182] اموال و هدايا، با حفاظت گروه نظامي به مكه مي‌رسيد و در جلسه‌اي با حضور بزرگان، عالمان و رؤساي حرمين، در دفاتر مخصوص، با ذكر جزئيات نوشته مي‌شد و از حاضران گواهي وصول گرفته مي‌شد. سپس اين گواهي به رؤيت سلطان وقت مي‌رسيد.[183] اين اموال فراوان، موجي از شادي و رفاه را براي اهالي حرمين فراهم مي‌ساخت.[184] نيز در طول سال، سرانه مشخصي براي ساكنان حرمين فرستاده مي‌شد.[185]

سنت وقف و خدمات عام المنفعه در امور حج و حرمين هم رواج بسيار داشته و از سنت‌هاي مورد اهتمام مسلمانان است. تنها بررسي فهرستي از زمين‌ها، املاك، باغات و بستان‌هايي كه محصولاتشان وقف امور حج و حرمين مي‌شد، نشان دهنده كثرت كارهاي عام المنفعه در مسئله حج است.[186]

اشخاص و بازرگانان بسياري ثروت‌هاي هنگفت در تعمير كعبه و مساجد حرمين هزينه كرده‌اند؛ براي مثال از شمار نيكوكاران ايراني مي‌توان به ابونصر استرآبادي اشاره كرد كه در 466ق. سي هزار دينار را صرف مساجد مكه كرد.[187] همچينن ابوالقاسم رامشت در532ق. ثروت زيادي هزينه پرده كعبه كرد و كاروانسرايي در537ق. در نزديكي باب الحزوره مسجدالحرام ساخت.[188] همچنين صاحب منصباني چون جمال‌الدين اصفهاني و امير چوپان قابل ذكرند كه پول‌هاي هنگفت صرف امور حج و حرمين مي‌كردند.[189] بيشترين گزارش‌هاي وقف در امور حرمين، به زمين‌هاي مصر ارتباط دارد.[190] برخي سلاطين مصر، نوع خاصي از اوقاف را به نام جاليه براي امور حج و حرمين از اهل ذمه مي‌گرفتند.[191] بررسي موارد وقف براي حرمين نشان مي‌دهد كه از لحاظ جغرافيايي، تنوع وسيعي در اين وقف‌ها وجود دارد. از اين رو نام اوقاف فراواني در كشورهاي مختلف اسلامي از افريقا، الجزاير، شام و فلسطين، مغرب، هند، يمن، تونس، ليبي، ايران، مصر و تركيه، به خصوص در عهد عثماني، ذكر شده كه براي امور حج و حرمين اختصاص يافته بود.[192]

وقف در امور حج و حرمين در همه جا، يكسان مورد اهتمام نبود؛ در مصر و شام، صاحبان ثروت و مكنت به فراهم كردن وسايل حاجيان سرزمين خود اهتمام مي‌كردند، ما در مغرب و اندلس اين اهتمام به چشم نمي‌خورد.[193] مهم‌ترين مصارف اوقاف به اصلاح چاه‌هاي ميان راه و حرمين، ساخت كاروانسراها و قلعه‌هاي نظامي، ساخت منزلگاه ميان راه، ساخت سكونت‌گاه در حرمين، تهيه طعام و آب، تعمير مسجدها و مكان‌هاي حرمين و كمك مالي به ساكنان حرمين اختصاص داشت.[194]

خدمت‌رساني به حاجيان و زائران، گاه شكل ملي و محلي داشت؛ از جمله جواد اصفهاني كاروانسرايي براي زائران ايراني در مدينه ساخت.[195] بدر حسنويه، پولي بابت تعمير پاي‌افزار و نعل اسب حاجيان ايراني به صنعتگران شهرهاي ميان راه داده بود. (← بدر بن حسنويه) چنين متمكناني در مصر، شام، هند، تركيه و مناطق ديگر، خدمات عام المنفعه براي حاجيان و ساكنان حرمين انجام مي‌دادند.[196] در مصر از عهد فاطميان، ايوبيان و سپس مماليك، كمك و فرستادن نفقات و كالا براي اهالي حرمين رواج داشت، اما در عهد عثماني اختصاص پول و كمك به امور حج و حرمين رشد فزاينده‌اي يافت.[197]

… منابع

آثار عجم: محمد نصير بن جعفر فرصت شيرازي، به كوشش منصور رستگار فسايي، تهران، اميركبير، 1377ش؛ ابوطالب يزدي شهيد مروه: سيد علي قاضي‌عسكر، تهران، مشعر، 1384؛ اتحاف الوري: عمر بن محمد بن فهد (م.885ق.)، به كوشش عبدالكريم، مكه، جامعة ام القري، 1408ق؛ اتعاظ الحنفاء باخبار الائمة الفاطميين الخلفا: احمد بن علي المقريزي (م.845ق.)، به كوشش جمال‌الدين الشيال، قاهره، احياء التراث الاسلاميه، بي‌تا؛ احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم: محمد بن احمد المقدسي (م.380ق.)، قاهره، مكتبة مدبولي، 1411ق؛ اخبار الدولة العباسيه و فيه اخبار العباس و ولده: مؤلف ناشناس (قرن 3ق.)، به كوشش عبدالعزيز الدوري و عبدالجبار المطلبي، بيروت، دار الطليعه، 1391ق؛ اخبار مكة في قديم الدهر و حديثه: محمد بن اسحق الفاكهي (م.275ق.)، به كوشش عبدالملك بن عبدالله بن دهيش، بيروت، دار خضر، 1414ق؛ اخبار مكه و ما جاء فيها من الآثار: محمد بن عبدالله الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح ملحس، مكه، دار الثقافه، 1415ق؛ ادام القوت في ذكر بلدان حضر موت: عبدالرحمان بن عبيدالله السقاف، به كوشش محمد مصطفي باذيب و محمد ابوبكر الخطيب، بيروت، دار المنهاج، 1425ق؛ الارج المسكي في التاريخ المكي: علي بن عبدالقادر الطبري (م.1070ق.)، تصحيح اشرف احمد جمال، مكه، مكتبه التجاريه، 1416ق؛ اردبيل در گذرگاه تاريخ: بابا صفري، اردبيل، دانشگاه آزاد اردبيل، 1370ش؛ الازهر في الف عام: محمد عبدالمنعم خفاجي، بيروت، عالم الكتب، 1408ش؛ الاستيعاب في معرفة الاصحاب: يوسف بن عبدالله بن عبدالبر (368-463ق.)، تحقيق علي محمد البجاوي، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛ الاعلام باعلام بيت الله الحرام: محمد بن احمد النهروالي (م.990ق.)، تحقيق سعيد عبدالفتاح و هشام عبدالعزيز عطا، مكه، مكتبة التجارية مصطفي احمد الباز، 1416ق؛ امراء مكه المكرمه في العهد العثماني: اسماعيل حقي، اوزن جارشلي، ترجمه خليل علي مراد، بصره، دراسات العلوم الاجتماعيه، 1985م؛ الامن العالم (فصلنامه): القاهره، جمعية النشر الثقافة الرجال الشرطه؛ الانباء في تاريخ الخلفاء: محمد بن علي بن العمراني (580 ش)، به كوشش قاسم السامرائي، القاهره، الآفاق العربيه، 1419ق؛ انساب الاشراف: احمد بن يحيي البلاذري (م.279ق.)، تحقيق سهيل صادق زكار و رياض زركلي، بيروت، دار الفكر، ‌1417‌ق؛ الانساب: عبدالكريم السمعاني (م.562ق.)، به كوشش عبدالرحمن، حيدرآباد، دائرة المعارف العثمانيه، 1382ق؛ البحوث الاسلاميه (فصلنامه): رياض، 1407ق؛ البداية و النهاية في التاريخ: اسماعيل بن عمر بن كثير (700-774ق.)، بيروت، مكتبة المعارف، 1411ق؛ البلدان: احمد بن ابي يعقوب اليعقوبي (م.284ق.)، به كوشش محمد حسن اسماعيل، بيروت، دار الكتب العلميه، 1422ق؛ بهجة النفوس و الاسرار: عبدالله المرجاني (م.699ق.)، به كوشش محمد عبدالوهاب، بيروت، دار الغرب الاسلامي، 2002م؛ پنجاه سفرنامه حج قاجاري: به كوشش رسول جعفريان، تهران، نشر علم، 1389ش؛ تاج المفرق: خالد البلوي، الرياض، ملك الفيصل للبحوث و الدرات الاسلاميه؛ تاريخ ابن خلدون (العبر و ديوان المبتداء و الخبر في ايام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوي السلطان الاكبر): عبدالرحمان بن محمد عبدالرحمان بن محمد ابن خلدون (م.808ق.)، به كوشش خليل شحاده و سهيل صادق زكار، بيروت، دار الفكر، 1408ق؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الاعلام: شمس‌الدين محمد بن احمد الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق؛ التاريخ الشامل للمدينة المنوره: عبدالباسط بدر، مدينه، 1414ق؛ تاريخ الطبري (تاريخ الامم و الملوك): محمد بن جرير الطبري (224-310ق.)، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تاريخ الفي: آصف خان قزويني، قاضي احمد تتوي (م.996ق.)به كوشش غلام رضا طباطبايي، تهران، علمي وفرهنگي، 1382ش؛ التاريخ القويم لمكة و بيت الله الكريم: محمد طاهر الكردي، تصحيح عبدالملك بن عبدالله بن ‌دهيش، بيروت، دار خضر، 1420ق؛ تاريخ اليعقوبي: احمد بن ابي‌يعقوب اليعقوبي (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق؛ تاريخ امراء المدينة المنورة ‌۱ ه -۱۴۱۷ ه.: عارف احمد عبدالغني، تهران، اقليم، 1418ق؛ تاريخ امراء مكة المكرمة من ۸ ـ-۱۳۴۴ه‍ : عارف احمد عبدالغني، دمشق، دار البشائر، 1413ق؛ تاريخ بلعمي (تاريخنامه طبري): بلعمي (م.325ق.)، به كوشش محمد روشن، سروش، 1378ش. و البرز، 1373ش؛ تاريخ خليفة بن خياط: خليفة بن خياط (م.240ق.)، به تحقيق مصطفي نجيب فواز و حكمت كشلي فواز، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ تاريخ دولة آل سلجوق: انوشروان بن خالد كاشاني، القاهره، دار الرائد العربي، 1974م؛ تاريخ گزيده: حمدالله مستوفي، به كوشش عبدالحسين نوايي، تهران، اميركبير، 1364ش؛ تاريخ مختصر الدول: ابوالفرج ابن العبري (م.685ق.)، به كوشش اليسوعي، بيروت، دار الشرق 1992م؛ تاريخ مكة المشرفة و المسجدالحرام و المدينة الشريفة و القبر الشريف: محمد بن احمد ابن الضياء (م.854ق.)، به كوشش علاء الازهري و ايمن الازهري، بيروت، دار الكتب العلميه، 1424ق؛ تاريخ مكه، دراسات في السياسه و العلم و الاجتماع و العمران: احمد السباعي (م.1404ق.)، مكه، مطبوعات نادي مكة الثقافي، 1404ق؛ تجارب الامم: ابوعلي احمد بن محمد مسكويه (م.421ق.)، به كوشش امامي، تهران، سروش، 1379ش؛ تحصيل المرام في اخبار البيت الحرام و المشاعر العظام و مكه و الحرم و ولاتها الفخام‌: محمد بن احمد الصباغ (م.1321ق.)، به كوشش عبدالملك بن عبدالله بن ‌دهيش، مكه، مكتبة الاسدي، 1424ق؛ التحفة اللطيفة في تاريخ المدينة الشريفه: شمس‌الدين محمد بن عبدالرحمان السخاوي (م.902ق.)، مدينه، مركز بحوث و دراسات المدينة المنوره، 1429ق؛ التدوين في اخبار القزوين: عبدالكريم بن محمد رافعي قزويني (م.قرن6ق.)، به كوشش عزيزالله عطاردي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1408ق؛ تذكرة الطريق في مصائب حجاج بيت الله العتيق: حافظ محمد عبدالحسين هندي، به كوشش رسول جعفريان و اسرا دوغان، قم، مورخ، 1386ش؛ ترحال في الجزيرة العربيه (يتضمن تاريخ مناطق الحجاز المقدسة عند المسلمين‏): جان لوئيس بوركهارت (م.1817ق.)، ترجمه صبري محمد حسن، قاهره، المركز القومي للترجمه، 2007م؛ تفسير العياشي: محمد بن مسعود العياشي (م.320ق.)، تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، مكتبة العلمية الاسلاميه، 1380ق؛ التنافس الدولي في الخليج العربي: مصطفي عقيل اسحاق، لبنان: المكتبة العصرية، 1981؛ التنبية و الاشراف: علي بن الحسين المسعودي (م.346ق.)، بيروت، دار الصعب، بي‏تا؛ الجواهر الثمينه في محاسن المدينه: محمد كبريت الحسيني (م.1070ق.)، به كوشش محمد حسن اسماعيل، بيروت، دار الكتب العلميه، 1417ق؛ چاپارخانه‌ها و راه‌هاي چاپاري در ايران: فريدون عبدلي فرد، تهران، هيرمند، 1381ش؛ حج ۲۶: گزارش حج سال ۱۴۲۶ق. برابر سال ۱۳۸۴ش.: محمد حسين رجبي، تهران، مشعر، 1386ش؛ حج 28: (گزارشي از حج‌گزاري سال 1428ق.): رضا بابايي و علي‌اكبر جوانفكر، تهران، مشعر، 1387ش؛ الحج قبل مئة سنة الرحلة السرية للضابط الروسي عبدالعزيز دولتشين الي مكة المكرمة ۱۸۹۸-۱۸۹۹: عبدالعزيز دولتشين، به كوشش نعيم ريزفان، بيروت، دار التقريب بين المذاهب الاسلاميه، 1414ق؛ حسن المحاضرة في اخبار مصر و القاهره: عبدالرحمان بن ابي‌بكر السيوطي (849-911ق.)، به كوشش خليل المنصور، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ الحوادث الجامعه و التجارب النافعه: عبدالرزاق بن احمد ابن فوطي، ترجمه آيتي، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1381ش؛ خاطرات سفر مكه: احمد هدايتي، تهران، 1343ش؛ خدا در نهج البلاغه: محمد علي گرامي، انتشارات فتح؛ خزانة التواريخ النجديه: عبدالله بن عبدالرحمان بن صالح آل بسام، 1419؛ دانشنامه جهان اسلام: زير نظر غلام علي حداد عادل و ديگران، تهران، بنياد دائرة المعارف اسلامي، 1378ش؛ دراسات تاريخيه (فصلنامه): دمشق، تصدرها لجنة كتابة تاريخ العرب بجامعة دمشق؛ درب زبيده طريق الحج من الكوفة الي مكة المكرمه: سعد عبدالعزيز سعد الراشد، رياض، دار الحديث؛ الدرر الفرائد المنظمة في اخبار الحاج: عبدالقادر الجزيري (م.977ق.)، به كوشش محمد حسن اسماعيلي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1422ق؛ درس‌هايي از مكتب اسلام (ماهنامه): آيت جعفر سبحاني، قم، 1346ش؛ دروب الحجيج (الملامح الجغرافية لدروب الحجيج): عبدالمجيد بكر، جده، تهامه، 1401ق؛ دين و دولت در ايران در عهد مغول: شيرين بياني، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1381ش؛ راه حج: رسول جعفريان، تهران، زيتون سبز، 1389؛ رحالة الغرب الاسلامي: نواف عبدالعزيز جحمه، اردن، دار السويدي، 2008م؛ الرحلات المغربية و الاندلسيه: عواطف محمد يوسف نواب، رياض، مكتبة الملك فهد الوطنيه، 1417ق؛ رحلة ابن جبير: محمد بن احمد بن جبير (م.614ق.)، بيروت، دار مكتبة الهلال، 1986م؛ الرحلة الحجازيه المسماة الارتسامات اللطاف في خاطر الحاج اقدس مطاف: شكيب ارسلان، به كوشش محمد رشيد رضا و حسن سماقي سويدان، بيروت، دار النوادر، 1428ق؛ الرحلة الحجازيه: اولياء چلبي، ترجمه احمد المرسي، القاهره، دار الآفاق العربيه؛ رحلة في الجزيرة العربية الوسطي: شارل هوبير (م.19ق.)، بيروت، كتب، 2003م؛ رحلة ابن بطوطه (تحفة النظار في غرائب الامصار و عجائب الاسفار): ابن بطوطه (م.779ق.)، تحقيق عبدالهادي تازي، رباط، اكاديميه المملكه المغربيه، 1417ق؛ الرحلة الي مصر و السودان و الحبشه: اوليا چلبي، ترجمه احمد المرسي، قاهره، دار الآفاق العربيه، 1427ق؛ الروض الانف في شرح السيرة النبوية لابن هشام: عبدالرحمان بن عبدالله السهيلي (م.581ق.)، به كوشش عبدالرحمان الوكيل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1412ق؛ سبل الهدي و الرشاد في سيرة خير العباد: محمد بن يوسف الشمس الشامي (م.942ق.)، به كوشش عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ سفرنامه حج منظوم: شهربانو بيگم، به كوشش جعفريان، تهران، مشعر، 1374ش؛ سفرنامه ميرزا داوود وزير طايف: ميرزا داود بن علي نقي (م.1277ق.)، به كوشش قاضي عسكر، تهران، مشعر، 1386ش؛ سفرنامه ميرزا محمدحسين فراهاني: محمدحسين بن مهدي فراهاني، به كوشش مسعود گلزاري، تهران، فردوسي، 1362ش؛ السيرة النبويه: عبدالملك بن هشام (م.218ق.)، تحقيق مصطفي السقاء و عبدالحفيظ شبلي و ابراهيم الابياري، بيروت، دار المعرفه، بي‌تا؛ شَذَراتُ الذَهَب في اخبار من ذَهَب: عبدالحي بن عماد (م.1089ق.)، به كوشش عبدالقادر الارنووط، بيروت، دار ابن كثير، 1406ق؛ شفاء الغرام باخبار البلد الحرام: محمد بن احمد التقي الفاسي (م.832ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1421ق؛ صبح الاعشي في صناعة الانشاء: احمد بن علي قلقشندي (م.821ق.)، به كوشش سهيل صادق زكار، دمشق، وزاره الثقافه، 1981م؛ صفحات من تاريخ مكة المكرمة في نهاية القرن الثالث عشر الهجري: سنوك هروخرونيه، ترجمه محمد بن محمود سرياني و معراج بن نواب، مكه، مطبوعات نادي مكه الثقافي الادبي، 1411ق؛ صفوة الاعتبار مستودع الامضار و الاقطار: محمد المصطفي بيرم الخامس، به كوشش مأمون بن محيي‌الدين جنان، بيروت، دار الكتب العلميه، 1417ق؛ ضيوف الرحمن: روبرت بيانكي، ترجمه سعيد محمد الاسعد، رياض مكتبة العبيكان، 1427ق؛ طبقات الشافعية الكبري: تاج‌‌الدين السبكي (م.771ق.)، به كوشش عبدالفتاح محمد الحلو و محمود محمد الطناجي، بيروت، هجر للطباعه و النشر، 1413ق؛ العقد الثمين في تاريخ البلد الامين: محمد بن احمد التقي الفاسي (م.832ق.) به كوشش محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دار الكتب العلميه، 1419ق؛ الكامل في التاريخ: علي بن محمد بن الاثير (555-630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛ كربلاء في الارشيف العثماني: قاياديلك، به كوشش جازم سعيد و مصطفي رهران، بيروت، الدارالعربيه؛ مجالس المؤمنين: نورالله شوشتري، تهران، اسلاميه، 1377؛ مجمل التواريخ و القصص: مهلب بن محمد بن شادي (قرن6)، به كوشش ملك ‌الشعراي بهار، تهران، كلاله خاور، 1318ش؛ المحبّر: محمد بن حبيب (م.245ق.)، به كوشش ايلزه ليختن شتيتر، بيروت، دار الآفاق الجديده، بي‌تا؛ محمد در آيينه اسلام: سيد محمد حسين طباطبايي (1282-1360ش.)، تهران، انتشارات نور فاطمه؛ مرآة الحرمين: ابراهيم رفعت باشا (م.1353ق.)، قم، المطبعة العلميه، 1344ق؛ مروج الذهب و معادن الجوهر: علي بن الحسين المسعودي (م.346ق.)، به كوشش يوسف اسعد داغر، قم، انتشارات هجرت، 1409ق؛ مسيحيون في مكه: اغسطس رالي، الرياض، ملك عبدالعزيز؛ معالم المدينة المنورة بين العماره و التاريخ: عبدالعزيز كعكي، بيروت، دار و مكتبة الهلال، 1419ق؛ معجم البلدان: ياقوت بن عبدالله الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام: جواد علي عبيدي (1324-1408ق.)، بيروت، دار الساقي، 1422ق؛ مكتب اسلام (ماهنامه): قم، مؤسسه مكتب اسلام؛ المملكة العربية السعودية في مائه عام: سالم بن محمد السالم، مكتبة المصطفي؛ المناسك و اماكن طرق الحج: ابواسحاق الحربي (م.285ق.)، به كوشش حمد الجاسر، رياض، دار اليمامه، 1401ق؛ منائح الكرم في اخبار مكه و البيت و ولاه الحرم: علي بن تاج‌الدين السنجاري (م.1125ق.)، تحقيق جميل عبدالله محمد المصري، مكه، جامعة ام القري، 1419ق؛ المنتظم في تاريخ الملوك و الامم: عبدالرحمان بن علي ابن الجوزي (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفي عبدالقادر عطا و نعيم زرزور، بيروت، دار الكتب العلميه، 1412ق؛ المنمق في اخبار قريش: محمد بن حبيب (م.245ق.)، به كوشش خورشيد احمد فاروق، بيروت، عالم الكتب، 1405ق؛ المواعظ و الاعتبار بذكر الخطط و الآثار (الخطط المقريزيه): المقريزي (م.845ق.)، به كوشش خليل المنصور، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ الموجز في تاريخ فلسطين السياسي: محمود الياس شوفاني، بيروت، دراسات فلسطينيه؛ المورد (سالنامه): بغداد، وزارة الثقافة و الاعلام، دارالشئون الثقافيه العامه الاعلمية؛ موسوعة مكة المكرمه و المدينة المنوره: احمد زكي يماني، مصر، مؤسسة الفرقان، 1429ق؛ موسوعة العتبات المقدسه: جعفر خليلي، بيروت، الاعلمي، 1407ق؛ موسوعة مرآة الحرمين الشريفين: ايوب صبري باشا (م.1290ق.)، القاهره، دار الآفاق العربيه، 1424ق؛ ميراث اسپانياي مسلمان: سلمي خضراء جيوسي، ترجمه اكبري و ديگران، مشهد، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1380ش؛ ميقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت؛ النجوم الزاهره في ملوك مصر و القاهره: ابن تغري بردي الاتابكي (م.874ق.)، قاهره، وزارة الثقافه و الارشاد القومي، الهيئه المصرية العامه، 1391ق؛ نهج البلاغه: شريف الرضي (م.406ق.)، شرح صبحي صالح، قم، دار الاسوه، 1415ق؛ هداية الحجاج: محمدرضا طباطبايي تبريزي، به كوشش جعفريان، قم، مورخ 1386ش؛ وفيات الاعيان وانباء ابناء الزمان ممّا ثبت بالنقل او السماع او اثبته العِيان: احمد بن محمد بن خلكان (م.681ق.)، به كوشش احسان عباس، بيروت، دار صادر، 1414ق.

علي احمدي ميرآقا

 
[1]. نك: رحلة ابن بطوطه، ج1، ص221؛ الرحلة الي مصر و السودان و الحبشه، ج1، ص559؛ ترحال في الجزيرة العربيه، ج2، ص39.

[2]. نك: تاج المفرق، ص98-101، «مقدمه».

[3]. تاريخ بلعمي، ج1، ص53؛ تاريخ گزيده، ص21.

[4]. تاريخ الطبري، ج1، ص125.

[5]. تاريخ الطبري، ج1، ص125.

[6]. اخبار مكه، الازرقي، ج1، ص51، 68-69، 72-74؛ تاريخ الطبري، ج1، ص125؛ تفسير عياشي، ج1، ص60.

[7]. اخبار مكه، الازرقي، ج1، ص38، 52-53.

[8]. مجمل التواريخ، ص193.

[9]. اخبار مكه، الازرقي، ج1، ص66-72؛ تاريخ الطبري، ج1، ص260-262.

[10]. نك: المفصل، ج11، ص351.

[11]. السيرة النبويه، ج1، ص83-87؛ الروض الانف، ج1، ص355.

[12]. اخبار مكه، الازرقي، ج1، ص167-169؛ السيرة النبويه، ج1، ص23-24.

[13]. مروج الذهب، ج1، ص283-284.

[14]. معجم البلدان، ج5، ص183.

[15]. نك: اخبار مكه، الازرقي، ج1، ص180، 177-182؛ العقد الثمين، ج1، ص302-304.

[16]. دانشنامه جهان اسلام، ج12، ص593، «حج -مباحث تاريخي».

[17]. المنمق، ص222-224؛ السيرة النبويه، ج1، ص77-78، 83-85؛ اخبار مكه، الازرقي، ج1، ص194-195.

[18]. اخبار مكه، الازرقي، ج1، ص113-114.

[19]. البداية و النهايه، ج4، ص180.

[20]. التنبيه و الاشراف ص237؛ سبل الهدي، ج8، ص443.

[21]. اخبار مكه، الازرقي، ج1، ص186، 175؛ سبل الهدي، ج8، ص443؛ التاريخ القويم، ج3، ص299.

[22]. تاريخ الطبري، ج3، ص158؛ الدرر الفرائد، ج2، ص325.

[23]. تاريخ الطبري، ج4، ص267-268.

[24]. البلدان، ص90، «پاورقي»؛ تحصيل المرام، ج2، ص609.

[25]. نك: مروج الذهب، ج4، ص301-302.

[26]. نهج البلاغه، نامه 33.

[27]. نك: تاريخ الطبري، ج5، ص494؛ الاستيعاب، ج3، ص907.

[28]. تاريخ الطبري، ج6، ص138-139؛ اخبار الدولة العباسيه، ص107.

[29]. نك: تاريخ اليعقوبي، ج2، ص269.

[30]. البداية و النهايه، ج8، ص280.

[31]. تاريخ خليفه، ص171.

[32]. نك: تاريخ الطبري، ج7، ص209.

[33]. تاريخ اليعقوبي، ج2، ص284.

[34]. اخبار مكه، الازرقي، ج2، ص249.

[35]. اخبار مكه، الازرقي، ج2، ص172.

[36]. اخبار مكه، الازرقي، ج2، ص240-241، 249.

[37]. تاريخ الطبري، ج6، ص437.

[38]. نك: تاريخ الطبري، ج3، ص348-349.

[39]. نك: المحبر، ص20-33؛ تاريخ الطبري، ج5، ص171-474؛ المورد، ش36، ص181، «تأريخ امراء الحج».

[40]. نك: تاريخ اليعقوبي، ج2، ص281، 348.

[41]. نك: البداية و النهايه، ج9، ص324.

[42]. مروج الذهب، ج4، ص303-305.

[43]. انساب الاشراف، ج9، ص289؛ تاريخ الطبري، ج7، ص374؛ تاريخ مكه، ص109.

[44]. نك: تاريخ مختصر الدول، ص119.

[45]. نك: مجمل التواريخ، ص323.

[46]. الدرر الفرائد، ج2، ص375.

[47]. نك: تاريخ اليعقوبي، ج2، ص480.

[48]. البداية و النهايه، ج10، ص80.

[49]. تاريخ ابن خلدون، ج4، ص128.

[50]. التحفة اللطيفه، ج1، ص53؛ التاريخ القويم، ج4، ص463.

[51]. تاريخ الفي، ج2، ص1353.

[52]. تاريخ الفي، ج2، ص1294.

[53]. نك: تاريخ الطبري، ج8، ص234؛ تاريخ ابن خلدون، ج3، ص273؛ المنتظم، ج8، ص331.

[54]. اخبار مكه، الازرقي، ج2، ص79؛ الارج المسكي، ص164؛ التاريخ القويم، ج4، ص463.

[55]. التاريخ الشامل، ج2، ص65.

[56]. اخبار مكه، الازرقي، ج1، ص225.

[57]. تاريخ اليعقوبي، ج2، ص369؛ تاريخ مكة المشرفه، ج1، ص181؛ تحصيل المرام، ج1، ص525.

[58]. الكامل في التاريخ، ج6، ص55؛ تاريخ مكه، ص156.

[59]. اتحاف الوري، ج2، ص217.

[60]. الارج المسكي، ص83؛ تحصيل المرام، ج2، ص610-612؛ التاريخ القويم، ج5، ص354.

[61]. اخبار مكه، الازرقي، ج1، ص114-115.

[62]. نك: مروج الذهب، ج4، ص306-313.

[63]. الدرر الفرائد، ج1، ص135-136.

[64]. موسوعة العتبات المقدسه، ج2، ص197.

[65]. مروج الذهب، ج4، ص309.

[66]. الانباء، ص183.

[67]. نك: المورد، ش36، ص179، «تاريخ امراء الحج».

[68]. اتحاف الوري، ج2، ص478.

[69]. البداية و النهايه، ج13، ص45؛ الارج المسكي، ص116، 357؛ اتحاف الوري، ج2، ص538.

[70]. نك: تاريخ الطبري، ج8، ص285؛ الكامل في التاريخ، ج6، ص173؛ مرآة الحرمين، ج2، ص309.

[71]. تاريخ الطبري، ج7، ص511؛ الكامل في التاريخ، ج5، ص505-506؛ شفاء الغرام، ج1، ص316.

[72]. تاريخ الطبري، ج9، ص258.

[73]. موسوعة مكة المكرمه، ج3، ص522.

[74]. الانساب، ج6، ص57؛ المنتظم، ج13، ص49.

[75]. معجم البلدان، ج2، ص224.

[76]. الكامل في التاريخ، ج8، ص574، 647؛ ج9، ص236.

[77]. تاريخ الطبري، ج9، ص599-600، 652-653؛ الكامل في التاريخ، ج8، ص506.

[78]. نك: الكامل في التاريخ، ج8، ص504-705.

[79]. تاريخ الاسلام، ج27، ص19؛ النجوم الزاهره، ج4، ص169.

[80]. اتحاف الوري، ج2، ص428-433.

[81]. الكامل في التاريخ، ج5، ص458؛ النجوم الزاهره، ج4، ص255-256.

[82]. الكامل في التاريخ، ج9، ص340؛ تاريخ الاسلام، ج28، ص251؛ اتعاظ الحنفا، ج2، ص137-139.

[83]. تاريخ دولة آل سلجوق، ص19؛ الكامل في التاريخ، ج9، ص609؛ تاريخ الاسلام، ج30، ص21-22.

[84]. المنتظم، ج14، ص239؛ اتحاف الوري، ج2، ص444، 446، 450؛ راه حج، ص123-124.

[85]. طبقات الشافعيه، ج4، ص319؛ راه حج، ص124.

[86]. وفيات الاعيان، ج5، ص284-285.

[87]. العقد الثمين، ج3، ص164؛ اتحاف الوري، ج2، ص475-476.

[88]. اتحاف الوري، ج2، ص518.

[89]. صبح الاعشي، ج8، ص272.

[90]. نك: التنافس.

[91]. الموجز في تاريخ فلسطين السياسي، ص184.

[92]. تاريخ مكه، ص174.

[93]. تجارب الامم، ج6، ص195، 343؛ الكامل في التاريخ، ج8، ص506، 509.

[94]. احسن التقاسيم، ص193.

[95]. ميراث اسپاناي مسلمان، ج2، ص463.

[96]. اتحاف الوري، ج2، ص374؛ البداية و النهايه، ج13، ص182.

[97]. الحوادث الجامعه، ص394؛ دين و دولت در ايران، ج2، ص399-400؛ نك: ميقات حج، ش29، ص44، «احكام و فرمانهاي حج در دوره ايلخاني».

[98]. مجالس المؤمنين، ج2، ص293.

[99]. الدرر الفرائد، ج1، ص429.

[100]. «ميقات حج»، ش4، ص126، «حجاج شيعي در دوره صفويه».

[101]. تاريخ امراء مكه، ص727-731.

[102]. نك: ابوطالب يزدي شهيد مروه.

[103]. التاريخ القويم، ج3، ص564.

[104]. تاريخ مكه، ص231-232.

[105]. اتحاف الوري، ج3، ص342.

[106]. اتحاف الوري، ج3، ص331، 408.

[107]. التاريخ القويم، ج5، ص194؛ تاريخ مكه ص464؛ مرآة الحرمين، ج2، ص305.

[108]. التحفة اللطيفه، ج2، ص382؛ النجوم الزاهره، ج9، ص59؛ تحصيل المرام، ج2، ص744، 749.

[109]. منائح الكرم، ج3، ص36؛ مرآة الحرمين، ج2، ص304؛ الملامح الجغرافيه، ص86-88.

[110]. المورد، ش36، ص180، «تأريخ امراء الحج».

[111]. حسن المحاضره، ج2، ص266؛ الملامح الجغرافيه، ص90-91.

[112]. الرحلة الحجازيه، ص140، «پاورقي»؛ تاريخ مكه، ص336، 464.

[113]. تاريخ امراء المدينه، ص324-325؛ الرحلة الي مصر و السودان و الحبشه، ج1، ص54، 186؛ الرحلة الحجازيه، ص35،
45-50.

[114]. صفوة الاعتبار، ج2، ص290-291؛ سفرنامه ميرزا محمدحسين فراهاني، ص7.

[115]. دراسات تاريخيه، ش6، ص6، «قافله الحج الشامي و اهميتها في العهد العثماني».

[116]. مكه از ديدگاه جهانگردان، ص101.

[117]. الدرر الفرائد، ج2، ص359-360.

[118]. صفحات من تاريخ مكه، ج2، ص572، 581.

[119]. موسوعة مرآة الحرمين، ج1، ص98.

[120]. الملامح الجغرافيه، ص215-216؛ ضيوف الرحمن، ص83.

[121]. المملكة العربية السعوديه في مائة عام، ج7، ص315.

[122]. سفرنامه ميرزا داوود وزير وظايف، ص44-45؛ راه حج، ص205.

[123]. ضيوف الرحمن، ص85-86.

[124]. ضيوف الرحمن، ص85.

[125]. مكتب اسلام، س1346ش، ش6، ص16، «تعداد افراد شركت كننده در كنگره جهاني مسلمانان».

[126]. نك: الامن العالم، ش76، ص16-17، «شرطة الحرم».

[127]. المملكة العربية السعوديه في مائة عام، ج7، ص315.

[128]. نك: ضيوف الرحمن، ص87.

[129]. ضيوف الرحمن، ص86-87.

[130]. حج، 28، ص313؛ حج26، ص475، 478.

[131]. نك: الملامح الجغرافيه.

[132]. نك: الدرر الفرائد المنظمه، ج2، ص43-284.

[133]. المناسك، ص543-657؛ الاعلاق النفيسه، ص174-184.

[134]. التاريخ القويم، ج2، ص321.

[135]. طهران قديم، ج3، ص455.

[136]. التاريخ القويم، ج1، ص305.

[137]. التاريخ القويم، ج3، ص189.

[138]. الدرر الفرائد، ج1، ص148-149.

[139]. الدرر الفرائد، ج2، ص22-26.

[140]. النجوم الزاهره، ج4، ص126؛ التاريخ القويم، ج2، ص323، ج3، ص189؛ الازهر في الف عام، ج3، ص104.

[141]. التاريخ القويم، ج5، ص300؛ الازهر في الف عام، ج3، ص104.

[142]. المنتظم، ج11، ص296؛ النجوم الزاهره، ج2، ص307.

[143]. چاپارخانه‌ها، ج1، ص60.

[144]. نك: خاطرات سفر مكه هدايتي، ص75.

[145]. نك: خاطرات سفر مكه هدايتي، ص81-85.

[146]. اتحاف الوري، ج4، ص43.

[147]. پنجاه سفرنامه، ج5، ص663؛ «سفرنامه ظهيرالملك»، ص255؛ پنجاه سفرنامه، ج6، ص243، «سفرنامه ملاابراهيم كازوني».

[148]. مسيحيون في مكه، ص256.

[149]. نك: سفرنامه ميرزا داوود وزير وظايف، ص44، 56-70.

[150]. اتحاف الوري، ج1، ص333.

[151]. الرحلات المغربيه و الاندلسيه، ص145؛ تاريخ مكه،
ص224، 242.

[152]. رحلة ابن جبير، ص29؛ التاريخ القويم، ج2، ص221؛ الرحلات المغربيه و الاندلسيه، ص193.

[153]. الرحلات المغربيه و الاندلسيه، ص193.

[154]. الملامح الجغرافيه، ص103.

[155]. نك: تاريخ مكه، ص265.

[156]. تاريخ ابن خلدون، ج4، ص130.

[157]. آثار عجم، ج1، ص73؛ التدوين، ج1، ص217.

[158]. اتحاف الوري، ج1، ص328.

[159]. اتحاف الوري، ج1، ص337.

[160]. اتحاف الوري، ج2، ص411.

[161]. اتحاف الوري، ج2، ص413؛ ج3، ص714؛ التاريخ القويم، ج3، ص373؛ خزانة التواريخ النجديه، ج1، ص228.

[162]. المنتظم، ج18، ص57.

[163]. شذرات الذهب، ج7، ص245؛ سبل الهدي، ج1، ص262.

[164]. الرحلة الحجازيه المسماة الارتسامات اللطاف، ص148.

[165]. التدوين، ج1، ص169.

[166]. نك: المنتظم، ج15، ص229-230.

[167]. موسوعة مرآه الحرمين، ج4، ص986.

[168]. تاريخ مكه، ص166؛ الملامح الجغرافيه، ص215-216.

[169]. خاطرات سفر مكه، ص70-73.

[170]. ضيوف الرحمن، ص30-31.

[171]. البحوث الاسلاميه، ش20، ص318، «بيانيه هيئه كبار العلماء حول الشعب اللتي قامر بها...».

[172]. الدرر الفرائد، ج1، ص704-733.

[173]. الملامح الجغرافيه، ص11-12.

[174]. نك: تاريخ الاسلام، ج18، ص17؛ البداية و النهايه، ج10، ص132؛ ج11، ص354؛ ج13، ص137.

[175]. الارج المسكي، ص202؛ حسن المحاضره، ج2، ص104؛ التاريخ القويم، ج2، ص290.

[176]. التاريخ القويم، ج3، ص51.

[177]. الارج المسكي، ص202؛ تاريخ مكه، ص196.

[178]. نك: تاريخ الطبري، ج8، ص285؛ الكامل في التاريخ، ج6، ص173.

[179]. نك: البداية و النهايه، ج12، ص99؛ المنتظم، ج11، ص341.

[180]. التاريخ القويم، ج1، ص517.

[181]. الملامح الجغرافيه، ص86.

[182]. نك: المنتظم، ج11، ص160؛ التحفة اللطيفه، ج2، ص496؛ شذرات الذهب، ج9، ص323؛ ج10، ص106.

[183]. الارج المسكي، ص203-205؛ الجواهر الثمينه، ص209.

[184]. نك: التاريخ القويم، ج1، ص517.

[185]. التاريخ القويم، ج5، ص234؛ تاريخ مكه، ص462.

[186]. نك: الارج المسكي، ص200-203.

[187]. العقد الثمين، ج1، ص261؛ اتحاف الوري، ج2، ص476.

[188]. شفاء الغرام، ج1، ص167؛ العقد الثمين، ج4، ص385؛ اتحاف الوري، ج1، ص275.

[189]. اتحاف الوري، ج3، ص181-185؛ معالم المدينة المنوره، ج5، ص386.

[190]. نك: الرحلة الي مصر و السودان و الحبشه، ج1، ص181؛ الرحلة الحجازيه، ص37.

[191]. التاريخ القويم، ج4، ص523؛ الرحلة الحجازيه، ص37.

[192]. التاريخ القويم، ج5، ص193؛ نك: موسوعة مكة المكرمه و المدينة المنوره، ج4، ص137-209، «اوقاف الحرمين الشريفين».

[193]. نك: رحالة الغرب، ص265-268.

[194]. نك: الاعلام باعلام بيت الله الحرام، ص293.

[195]. بهجة النفوس، ج1، ص543؛ تاريخ مكة المشرفه، ج1، ص291.

[196]. نك: التحفة اللطيفه، ج2، ص496؛ الاعلام باعلام بيت الله الحرام، ص237؛ التاريخ القويم، ج1، ص517.

[197]. الاعلام باعلام بيت الله الحرام، ص291-293، 334-336، 357؛ مرآة الحرمين، ج2، ص310؛ موسوعة مرآه الحرمين، ج2، ص588. 


| شناسه مطلب: 86991




حج‌گزاري



نظرات کاربران