«حج»، در شعر پروین اعتصامی «حج»، در شعر پروین اعتصامی «حج»، در شعر پروین اعتصامی بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
«حج»، در شعر پروین اعتصامی «حج»، در شعر پروین اعتصامی «حج»، در شعر پروین اعتصامی «حج»، در شعر پروین اعتصامی «حج»، در شعر پروین اعتصامی

«حج»، در شعر پروین اعتصامی

سالروز درگذشت اختر چرخ ادب، پروین اعتصامی فرصتی مغتنم برای شناخت دوباره بانوی شاعری است که در جوانی به دیار باقی شتافت.

به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، يكي از بانوان شناخته شده و نام آور ادبيات 100 سال اخير ايران پروين اعتصامي است. شعر پروين شعري سرشار از آموزه‌ها و نمادهاي تعليمي و اخلاقي ست اما اين بانوي شاعر در نگاه مستقيم به آموزه‌ها و رويدادهاي مذهبي هم كارنامه‌اي پر بار و درخشان دارد.
پروين اعتصامي در خانواده‌اي تربيت و پرورش يافت كه به شدت تحت تأثير اصول و آموزه‌هاي ديني بود. پس در اشعار اين شاعر اخلاق‌گرا، آموزه‌هاي ديني و باورهاي مذهبي نقشي پررنگ و قابل توجه دارند. ديوان او پر از واژه‌ها و عبارات و اصطلاحات ديني است كه در قرآن كريم و اساطير و داستان‌هاي قرآني يافت مي‌شوند. يكي از همين نمونه‌ها كه امروز با هم آن را مرور مي‌كنيم شعري است كه پروين براي عيد سعيد قربان سروده است.
او كه در صنعت مناظره يا همان پرسش و پاسخ مهارتي بي بديل دارد در اين شعر گفت‌وگوي كعبه با خود را در روز عيد قربان، به زيبايي به تصوير كشيده و ‌سروده است:
گه احرام، روز عيد قربان
سخن مي‌گفت با خود كعبه، زين‌سان
كه من، مرآت نور ذوالجلالم
عروس پرده بزم وصالم
مرا دست خليل الله برافراشت
خداوندم عزيز و نامور داشت
نباشد هيچ اندر خطه خاك
مكاني همچو من، فرخنده و پاك
چو بزم من، بساط روشني نيست
چو ملك من، سراي ايمني نيست
بسي سرگشته اخلاص داريم
بسي قربانيان خاص داريم
پرستشگاه ماه و اختر، اينجاست
حقيقت را كتاب و دفتر، اينجاست
بصورت، قبله آزادگانيم
بمعني، حامي افتادگانيم
كتاب عشق را، جز يك ورق نيست
در آن هم، نكته‌اي جز نام حق نيست
مقدس همتي، كاين بارگه ساخت
مبارك نيتي، كاين كار پرداخت
"انا الحق" مي‌زنند اينجا، در و بام
ستايش مي‌كنند، اجسام و اجرام
در اينجا، عرشيان تسبيح خوانند
سخن گويان معني، بي زبانند
پروين در ادامه شعر بلند خود كه بخش‌هايي از آن را براي شما آورديم در سطح متوقف نمي‌شود و به سراغ سيرت انساني مي‌رود و از دل، به عنوان كعبه دروني هر انسان سخن مي‌گويد:
بدو خنديد دل آهسته، كاي دوست
ز نيكان، خود پسنديدن نه نيكوست
چنان راني سخن، زين توده گل
كه گويي فارغي از كعبه دل
تو را چيزي برون از آب و گل نيست
مبارك كعبه‌اي مانند دل نيست
تو را گر ساخت ابراهيم آذر
مرا بفراشت دست حي داور
تو را گر آب و رنگ از خال و سنگ است
مرا از پرتو جان، آب و رنگ است
تو را گر گوهر و گنجينه دادند
مرا آرامگاه از سينه دادند
تو را در عيدها بوسند درگاه
مرا بازست در، هرگاه و بيگاه
ز ديبا، گر ترا نقش و نگاريست
مرا در هر رگ، از خون جويباريست
تو را گر غرق در پيرايه كردند
مرا با عقل و جان، همسايه كردند
درين عزلتگه شوق، آشناهاست
درين گمگشته كشتي، ناخداهاست
بظاهر، ملك تن را پادشاييم
بمعني، خانه خاص خداييم
درينجا رمز، رمز عشق بازي است
جز اين نقشي، هر نقشي مجازي است
درين گرداب، قربانهاست ما را
به خون آلوده، پيكانهاست ما را
خوش آنكس، كز سر صدق و نيازي
كند در سجدگاه دل، نمازي
كسي بر مهتران، پروين، مهي داشت
كه دل چون كعبه، ز آلايش تهي داشت


| شناسه مطلب: 87897




شعر هنرمندان



نظرات کاربران