مناظره امام صادق(ع) با زندیق مصری در مسجد الحرام
از بررسی پاسخهای معصومان در اینگونه مناظرهها، معلوم میشود که معیار واقعی شناخت، حس و عقل است، نه حس تنها؛ و آنچه ملحدان دارند، در حدّ تعجّب و استبعاد است، نه در حدّ برهان. ازاینرو آنان، هم از راه جدال احسن و هم از راه برهان محکوماند.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، مقاله «مناظره امام صادق(ع) با زنديق مصري در مسجد الحرام» به قلم حجت الاسلام غلامرضا رضائي در يكصدو دومين شماره فصلنامه ميقات حج به چاپ رسيد.
مقالة حاضر، به بررسي و تحليل مرحلة دوم از مناظرة امام صادق(عليه السلام) با زنديق مصري پرداخته است؛ چنانكه در قسمت پيشين آمد، امام(عليه السلام) در مرحلة اول مناظره، بهشيوة جدال احسن با زنديق به گفتوگو پرداخته و در اين مرحله، بهشيوة موعظة حسنه (خطابه) وارد شده است.
مضمون فرمايش امام(عليه السلام) اين است كه هر كس به وجوبِ وجودِ عالَم و بي نيازي آن از وجود صانع مدبر معتقد است، بهحكم ضرورت، بايد حقيقت آن و حقيقت اجزاي آن را بهخوبي شناخته باشد؛ زيرا هر چيز تا زماني كه واقعاً شناخته نشود، هيچ قضاوتي در بارة آن، نفياً يا اثباتاً صحيح نيست.
امام(عليه السلام) در اين مرحله از مناظره، از در مماشات و مُجارات با زنديق وارد شده و بر اساس نوع معرفتشناسي زنديق، كه حسگرايي است، با او به گفتوگو پرداخته و از همان طريق، او را محكوم كرده و به اهدافش؛ يعني بيرون آوردن وي از جهل مركب و انتقال او به مرحلة گمان و از آنجا به مرحلة شك و ترديد، رسيده است.
همچنين امام(عليه السلام) براي همگان آشكار كرده است كه زنديق مصري و امثال وي، جز نديدن صانع، هيچ دليلي بر ادعاي خود ندارند. افزون بر اين، آن حضرت، بي اعتباري گمان در مسائل اعتقادي را به زنديق يادآور ميشود و به قاعدة عدم الوجدان در ردّ ادعاي زنديق نيز استدلال ميكند.
در نتيجه گيري اين مقاله مي خوانيم:
يك ـ اينكه زنديق در پاسخ به پرسش امام7 كه فرمود: «فَأَنْتَ مِنْ ذَلِكَ فِي شَكٍّ»، عرض كرد: «لَعَلَّ ذَلِكَ»، نشان ميدهد كه امام7 در اين بخش از مناظره در عبور دادن زنديق از مرحلة جهل مركب به مرحلة شك و اقرار گرفتن از او، بسيار موفق عمل كرده است (مجذوب تبريزي، 1429ق، ج2، ص13؛ مجلسي، 1404ق، ج1، ص237).
دوـ امام7 در اين بخش از مناظره، زنديق را نخست از جهل مركب به گمان كشانده: «أَنِّي أَظُنُّ أَنْ لَيْسَ تَحْتَهَا شَيْءٌ»، سپس از مرحله گمان به شك و ترديد منتقل كرده است: «لَعَلَّ ذَلِكَ».
سه ـ علت اينكه امام7 تا اينجا سخن بهاجمال و در پرده گفته و به نظيرها بسنده كرده و منظور خود را بهصراحت بيان نفرموده، ازآنروست كه مبادا اهل مجلس، انكار صريح زنديق را بشنوند و مجلس را بر هم زنند و سخن، ناتمام ماند (قزويني، 1429ق، «ب»، ج2، ص18).
چهار ـ بررسي گفتوگوهاي صورتگرفته در اين روايت و مشابه آن، نشان ميدهد كه سخن ملحدان عصر حاضر، شبيه سخنان ملحدان پيشين است و اينان، سخن تازهاي ندارند... ملحدان برآناند كه معيار شناخت، حس است؛ يعني انسان تا چيزي را احساس نكند، نبايد آن را باور كند (جوادي آملي، 1388، ج8 ، ص256).
پنجـ امام7 نيز براساس همين معيار مورد قبول زنديق با وي به مناظره پرداخت و فرمود: شما كه ميگوييد: ما تا احساس نكنيم باور نميكنيم، آيا كل عالم را گشتيد و ديديد خدا نبود و بعد انكار كرديد يا از كل عالم بي اطلاعيد؟
شش ـ از بررسي پاسخهاي معصومان: در اينگونه مناظرهها، معلوم ميشود كه معيار واقعي شناخت، حس و عقل است، نه حس تنها؛ و آنچه ملحدان دارند، در حدّ تعجّب و استبعاد است، نه در حدّ برهان. ازاينرو آنان، هم از راه جدال احسن و هم از راه برهان محكوماند (همان، ص257).
هفتـ كسي كه براساس «حسّ» حركت ميكند، در پي چشم خود ميرود و تا چيزي را نبيند، باور نميكند؛ اما كسي كه با «عقل» ميانديشد، جهان را نزد عقل خويش حاضر ميكند. ازاينرو، در شناختِ براساس «عقل»، به مسافرت نياز نيست و يك جهانبينِ عقلي «جهاني است بنشسته در گوشهاي» (همان).
هشتـ در اثبات مسائل اعتقادي، مظنه كفايت نميكند، در آنجا تنها يقين لازم است؛ «فالظّنّ عجزٌ لما لا تستيقن».