روح حج؛ بیعت با کعبه است
شهرى است حج، که کعبه، کانون و مرکز آن است؛ پس باید با کعبه، بیعت کنیم که پاسدار حریم دین باشیم.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، مدرسهاى است حج، که کتاب و دفترش، عمل و تزکیه، سازندهاش ابراهیم و اسماعیل و جبرئیل و بنیانش تقوا است و آنکه در این مدرسه نام نویسد، باید مشق بندگى را خوب بنویسد و خط خلوص را زیبا بنگارد و تکلیف طاعت را در کلاس مناسک، به دقت و کمال و تمام، انجام دهد. امتحانش توبه و قبولى آن، غفران است.
شهرى است حج، که کعبه، کانون و مرکز آن است. پس باید با کعبه، بیعت کنیم که پاسدار حریم دین باشیم، به آرمانهاى پیامبر(ص) وفادار بمانیم، در مسیر پاکى و تقوا، گام برداریم، عزت و کرامت امت اسلام را نگهبان باشیم، بر شکوه و عظمت قبله بیافزاییم، ولایت را محور همه حرکتهاى اجتماعى و سیاسى خویش قرار دهیم، دینمدار و خدامحور باشیم و از دنیامدارى و خودمحورى بپرهیزیم.
اگر این سرزمین مقدس را وداع مىکنیم، همراه با آرزوى پذیرفته شدن حج و قبولى طاعات و دعا براى توفیق زیارتى مجدد، با معرفتى بیشتر و تعبدى ارزندهتر باشد. بیعت با کعبه و حجرالاسود، بیعت با خداست و بیعت با خدا یعنى میثاق با دین خدا، آن هم نه تنها در زبان و لفظ و نگارش، بلکه در متن عمل فردى و تعهد اجتماعى.
حجاج باید خدا را شاکر باشند که این موهبت را به آنان ارزانى داشت تا زائر خانهاش باشند و قدم در مکان و شهرى بگذارند که محل نزول قرآن، خاستگاه نهضت اسلام، مقاومت مسلمانان موحد، بعثت و هجرت است. در مسجدى نماز مىخوانند که برترین پرستشگاه روى زمین است. گرد کعبهاى طواف مىکنند که مطاف فرشتگان است و هزاران پیامبر و وصى و ولى خدا، بیت الله را دیدار کرده و کنارش عبادت کردهاند.
این زیارت و عبادت، تعهداتى را بر دوش انسان مىگذارد. زیارت کردن خانهاى که ابراهیم، بنیادش را بر افراشته است، رسالت دفاع از توحید و مبارزه با شرک را بر عهده ما مىنهد. دیدار سرزمینى که مخلصان و پاکان عالم، عاشقانه زیارتش کردهاند، خلوص و طهارت را از زائر، توقع دارد. فروتنى و خاکسارى و کبرزدایى، از درسهاى عظیم این سفر و فریضه است. این درس، از همان آغاز پوشیدن جامه احرام، در گوش دل و جان خوانده مى شود، تا طواف و سعى و هروله و حضور در عرفات و منا و مشعر و رمى جمرات و حلق موى سر و .... اگر لباسهاى عادى نشان تشخص است، اینجا دو جامه احرام، آن را از انسان مىگیرد و همه مثل هم مىشوند. اگر خودمحورى نشانه تکبر و خودبزرگ بینى است، اینجا خود را در جمع فانى ساختن و قطره وار به دریا پیوستن و خود را ندیدن و مطرح نکردن در کار است و خاکى بودن و خاکى زیستن. سعى بین صفا و مروه گامى دیگر در این راه است و هروله تکاندن خود از غرورها و کبرهاست.
وقتى حج حاجى تمام است که توانسته باشد نفسانیات را در مذبح ایمان، ذبح کند و خود را در قربانگاه منا، زیر پا بنهد و تیغ بر حلق نفس اماره بگذارد. راستى، چه تعداد از این انبوه زائران خانه خدا، به عمق معارف حج و درسهاى این سفر شگفت، پى بردهاند و در عالم روحى آن به سر مى برند؟ و چه تعداد، برخوردى سطحى و نگاه هاى بى عمق و بى نفوذ دارند و شکل گرایانى هستند، گریزان یا بى خبر از محتوا؟ ...
اگر جانهاى ما کاه باشد، کعبه کهرباست. اگر دلهاى ما رمیده باشد، قبله، عامل انس است، حرم ایمان است و صحن عبودیت و آستانه بندگى و سقف یقین و پنجرهاى رو به بهشت و روزنه اى گشوده رو به خدا و سکویى براى پرواز تا به ابدیت. اینهاست راز و رمز قداست و جاذبه کعبه، اینهاست سر جذبه قبله که حجاج باید دریابند.
ایکنا