نشانه حج مقبول از منظر قرآن کریم
آیتالله احدی با بیان اینکه در کلام معصومین(ع) از حج به عنوان فرصت دیدار با خداوند تعبیر شده است، این سفر را به عنوان مَرکبی برشمرد که میتوان با آن به سرعت به سوی خداوند شتافت و پرواز کرد؛ از اینرو انس با خداوند، خلوت، ذکر قلبی و زمینهسازی در طول سال چهار ویژگی است که اعمال حج اولیای الهی را از حج سایر مردم ممتاز میکند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، ماه ذیالحجه نویددهنده آغاز مراسم شکوهمند و معنوی حج است. در سفر حج فرصتی برای خلوت با خداوند متعال دست میدهد و بندگان با هر فرهنگ و قومیتی جامه از تن بر میکنند و با لباسهای یکدست گرداگرد خانهای که ابراهیم خلیل(ع) بنیان آن را استوار کرده است طواف میکنند. از آنجا که ممکن است توفیق این سفر تنها یک بار در سراسر طول زندگی نصیب انسان شود، لازم است از پیش آگاهیهایی درباره فرصتهای معنوی که در اعمال و مناسک حج نهفته است کسب شود.
بیگمان بهرهگیری بهتر از سفر معنوی حج نیازمند آشنایی و کسب معرفت نسبت به فضائل بیشمار این عمل عبادی و ادب عاشقی با معبود جهانیان است. به همین منظور گفتوگویی داشتیم با آیتالله مهدی احدی که افتخار تلمذ در محضر عارفان بسیاری را در کارنامه دارد. وی توفیق حضور در محضر عالمانی چون آیت عظام بهاءالدینی، بهجت و حسنزاده آملی را زمینهساز سلوک معنوی و روحانی خویش قرار داده است. وی به دستور علامه جوادی آملی جلسات عرفانی و اخلاقی برگزار میکند که مورد توجه طلاب قرار گرفته است.
آیتالله احدی از سفر حج به عنوان فرصت دیدار با خداوند متعال یاد میکند و بر این نکته تأکید دارد که مناسک حج بهسان مرکبی است که میتوان با بهرهگیری از آن به سرعت به سوی رحمت خداوند شتافت و به جانب آسمان بینهایت معرفت پروردگار پرواز کرد. در ادامه مشروح گفتوگوی این استاد حوزه علمیه با خبرگزاری ایکنا از نظر میگذرد؛
برای ورود در بحث، ابتدا درباره اهمیت سفر حج و ابعاد معنوی این عمل عبادی توضیح بفرمایید.
ارزش معنوی حج از دیدگاه قرآن «ترک وابستگیها» و «رهایی از سرگرمیها» و به تمام معنا سرعت گرفتن به سوی خداوند تبارک و تعالی است. خداوند متعال در آیه ۵۰ سوره مبارکه ذاریات به حاجیات فرمان میدهد: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ؛ پس به سوى خدا بگریزید»؛ یعنی به سوی خداوند تبارک و تعالی بشتابید.
یقینا «عجله» با «سرعت» فرق میکند. عجله از صفات شیطان و از صفات دنیاخواهی است؛ اما سرعت از صفت نیک است. میگوییم فلان اتومبیل سریع راه میرود. هواپیما به خاطر سرعتی که دارد ما را زودتر به مقصد میرساند؛ پس سرعت مرکب میخواهد، یک مرکب راهوار، یک مرکب بسیار خوب. همانطور که قرآن کریم فرمود: «فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا؛ بنابراین بر اطراف و جوانب زمین راه روید» (ملک/۱۵).
قطعا مَرکب دستیابی به این سرعت اعمال حج است. فرصت در سفر حج بسیار محدود است؛ به خاطر اینکه این مرکب در ظرف هشت روز در اختیار شماست. مگر سفر حج چند روز است؟ اگر انسان بخواهد عمره و مفرده را با حج حساب کنند هفت روز میشود. خداوند این مرکب را در اختیار شما قرار داده است تا به واسطه آن پرواز کنید. اگر شما در خانه بودید فرصت پرواز نداشتید چون این اعمال را نداشتید.
در سفر حج درک میکنید سرعت واقعی همین چند روز است که من باید به خدا برسم و فرصت بعدی ندارم. آغاز سفر از احرام و لبیک گفتن است، منتهی و مقصد هم خداوند است. در روایات هست که اگر حاجی به وطن خود برگردد و گناه نکند همچنان پاک است و اگر بمیرد انگار از مادر متولد شده است؛ یعنی اینقدر مقام عالی دارد.
میان سفر حجی که اولیای الهی انجام میدهند و سفر حج عموم مردم چه تفاوتهایی وجود دارد؟
عموم مردم مقلد هستند. اولیای الهی مستنبط و کارشناسند. اعمالی که کارشناس انجام میدهد با اعمال عامّه مردم فرق میکند. کارشناس میبیند و عمل میکند. برای او مکاشفه شده است. به مرحله شهود رسیده است. لذا او با یک مشاهداتی اعمال خود را انجام میدهد. البته ما نمیخواهیم مسیر تصوف را برویم و اصلاً آنها را قبول نداریم. ما میخواهیم مسیر ائمه(ع) را برویم. امامان و اولیای الهی در این سفر آن قدر توجه خاص داشتند که یک وقت کوچکترین کراهات در زندگیشان وارد نشود.
من نمونه عرض میکنم: ابابصیر به امام صادق(ع) عرض کرد: «ما اکثر الحجیج؛ حاجی چقدر زیاد است!». امام صادق(ع) به او نشان داد آن چیزی که من میبینم را تو نمیبینی. آن چیزی که من میبینم این نیست. وقتی حضرت مشاهدات خودش را نشان ابابصیر داد گفت: «ما اقلّ الحجیج؛ حاجی چقدر کم است». واقعا خیلی حرف است.
آیتالله بهاءالدینی میفرمودند که در سفر حج یک نفر از خداوند درخواست کرد که نشانش بدهند حاجی هست یا نه. شب در خواب دید یک آقایی آمد و به او گفت: «انت لیس بحاج؛ تو حاجی نیستی». خیلی فکر کرد که چرا به او گفتهاند حاجی نیستی. بعد فهمید پدرش یک زمینی را غصب کرده است. از همانجا پیام داد و رضایت صاحبزمین را گرفت. یکسال همانجا ماند. سال بعد دوباره اعمال حج را به جا آورد. دوباره خواب دید همان آقا آمد و به او گفت: «انت حاجّ؛ تو حاجی هستی».
به نظر میرسد اولین امتیازی که اولیای الهی دارند این است که فهمیدند چگونه با خداوند انس بگیرند. دومین امتیازشان خلوت است. سومین امتیاز این است که اینها ذکر قلبی را فهمیدند. چهارم اینکه اینها از یک سال خودشان را آماده کردهاند و برای این چند روز زمینهسازی کردهاند. اولیای خدا خلوتشان فرق میکند، انسشان فرق میکند، مشاهداتشان فرق میکند. اصلا با عوام قابل قیاس نیست.
یکی از فرصتهایی استثنایی که در سفر حج فراهم است امکان تشرف خدمت امام عصر(عج) است. در این خصوص توضیحی ارائه فرمایید.
در سفر حج خیلیها به دیدار امام عصر(عج) رسیدهاند. مگر علی بن مهزیار از اولیای خدا نبود؟ علی بن مهزیار چه کار کرد تا در شهر مکه به دیدار امام عصر(عج) مشرف شد. قصههای زیادی نقل شده است. مرحوم سیدعبدالهادی شیرازی قصه معروفی دارد. اینقدر به شما بگویم تعبیر خاصی که ائمه(ع) برای سفر حج دارند این است که از حج به عنوان دیدار با خداوند تعبیر کردهاند. حج خیلی عجیب است.
وقتی پدر آقای مرعشی نجفی در مدینه به محضر امام عصر(عج) میرسند از ایشان میخواهند من را کنار قبر مادرم ببر، حضرت میفرمایند: مادرم اجازه نمیدهد. ایشان میگوید: من فرزندشان هستم. امام میفرمایند: شما به زیارت قبر حضرت معصومه(س) بروید، ثواب زیارت قبر مادرم را دارد. این حکایت ظاهرا قصه است اما نشان میدهد ایشان قبلا مقدمات را طی کرده است. بدون طی مقدمات انسان نمیتواند به این مقام برسد.
شیخ مفید نقل میکند امام کاظم(ع) به علی بن حمزه فرمود: یک آقایی در طواف ریشت را میزند و از تو میپرسد منزل موسی بن جعفر کجاست. تو سه سوال از او بپرس بعد نشانی خانه مرا به او بده. اول بپرس اهل کجایی؟ اگر گفت اهل مغربم راست میگوید. بعد بپرس چطور مرا شناختی؟ اگر گفت من در خواب امام را همراه تو دیدم راست میگوید. بعد بپرس با امام چه کار داری؟ اگر گفت من وجوهات شرعی دارم و میخواهم به وصیت پدرم عمل کنم راست میگوید.
علی بن حمزه سوالات را از شخص بپرسید و آن شخص را خدمت امام آورد. وقتی آن شخص امام را زیارت کرد خودش را در دامان امام انداخت. امام کاظم(ع) فرمود: تو دروغ میگویی! آن شخص گفت چطور دروغ میگویم؟ امام فرمود: تو در وطن خودت برای ارث پدرت با برادرت دعوا کردهای و به او فحش دادهای، بعد به حج مشرف میشوی؟! امام فرمود: پشیمان نیستی؟ آن شخص گفت: چرا پشیمانم. امام فرمود: برادرت از دنیا رفت.
مقصودم این است که بگویم یک نفر با این عشق به حج میآید، با این مکاشفات میآید اما باز هم در یک جایی کمبود دارد. خیلی از حجاج خمس ندادهاند. خیلیها فضای دیگری را در آغوش گرفتهاند. حج فقط فرصت دیدار با خداست. روایات در این زمینه بسیار است.
از کجا باید فهمید اعمالی که حجاج انجام دادهاند مورد قبول خداوند متعال واقع شده است؟
قرآن یک اصل کلی ارائه داده است و میفرماید: «لَمْ یُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا؛ بر آنچه مرتکب شدهاند پافشارى نمىکنند» (العمران/۱۳۵). اگر کارهایی که قبل از حج انجام میدادید را بعد از حج کنار بگذارید بدانید اعمالتان قبول شده است. لذا قرآن مجید صریحاً کارهای آخرتی را ضمانت میکند و میگوید من تلاشتان را جواب میدهم: «وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا؛ و هر کس خواهان آخرت است و نهایت کوشش را براى آن بکند و مؤمن باشد آنانند که تلاش آنها مورد حقشناسى واقع خواهد شد»(اسرا/۱۹).
تلاش آخرتی همراه با باورهای اعتقادی و درونی قطعا اجر و مزد خواهد داشت و هیچوقت اجر و مزدش از بین نمیرود: «أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ؛ من عمل هیچ صاحب عملى از شما را تباه نمیکنم» (العمران/ ۱۹۵). مرحوم طبرسی در تبیین این عبارت که «کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا» میگوید یعنی طاعتشان قطعا قبول است. اتفاقا در ترجمه عبارت «وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ» نوشته است که «فعل الطاعات و تجنّب المعاصی و هو مع ذلک مصدق بتوحید الله تعالی، مقر بانبیاءه». قطعا اگر کسی اعمال حج خود را انجام دهد و از گناه تجنّب پیدا کند و از معاصی بیگانه شود و بر بداخلاقیها و کینهها و حسادتهای خود اصرار نداشته باشد خداوند به او میگوید: «سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا»؛ یعنی عملتان مورد قبول است.