سلام اول دلم را زیر و رو کرد سلام اول دلم را زیر و رو کرد سلام اول دلم را زیر و رو کرد بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
سلام اول دلم را زیر و رو کرد سلام اول دلم را زیر و رو کرد سلام اول دلم را زیر و رو کرد سلام اول دلم را زیر و رو کرد سلام اول دلم را زیر و رو کرد

سلام اول دلم را زیر و رو کرد

اما سلام اول حرم حسین فرق داشت،بوی آرامش نمی داد ،دلم را سنگین تر کرد، ذهنم را آشفته کرد، بغضم بیشتر و بیشتر شد،در حرم عجب غوغایی برپاست.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، یکی از برنامه های ستادعمره و عتبات دانشگاهیان در کربلای معلی همایش احلی من العسل است که در آن چندنفر از دانشجویان دلنوشته های خود را قرائت می کنند.در ادامه شما را دعوت می کنم که دلنوشته ی یکی از زاِیرین کاروان استان تهران،به نام خانم زهرا قاسمی ،که حال و هوای متفاوت و معنوی را برجلسه حاکم کرد را بخوانید:


سلام آقا.....


تمام سال های دوری از حرمت با دل خود قرار گذاشته بودم،که دروقت وصال تمام زخم های دلم را باز کنم و تو مرهم دل زخمی ام شوی


اما اینگونه نشد.....


آمدم و بغض هایم سنگین تر شد


مرهم دل پر درد تو کیست یا حسین؟


تمام حرم ها را می گریستم و با تمام وجود نوکریت را می کردم که شاید روزی منو هم بطلبی


سال بعدش همه را طلبیده بودی الا من


سالها گذشت و اربعین ها آمدند و جا می ماندم.


سالها گذشت و بدون هوای حرمت نفس می کشیدم


تا خداوند منت نهاد و فرزندی به ما عطا کرد


به یمن وجود پاکش مهر کربلا بر برگه تقدیرمان خورد


چه روزها که با عکس حرم اشک ریخته بودم و با نوحه عزای حسین نوای دوری سر نداده بودم


تا درست ۱۵روز به سفر در شب جمعه ای برات کربلا در عرفه به زندگی مان نور بخشید.


ولی کاش نمی طلبید چگونه علی هشت ماهه خود را به حرم ببرم؟


چگونه به آغوش بکشمش و در وقت تشنگی اش چگونه با آب بنوشانم؟


علی اصغر بی سر، بر سینه پدر آرمیده.....


او را به تیری زهرآگین سیراب نمودند


ولی مادرش هیچگاه سیراب نشد


از خنده های شیرین و صورت همچون ماهش سیراب نشده بود که قلب او را دریدند و روحش را به عزا نشاندند


وای از دل رباب که حتم دارم اگر علی مرا ببیند داغ طفل صغیرش تازه می شود


بعد دو روز آمدن به کربلا هنوز شیرخواره ام را به زیارت حسین نبرده ام


کاش در نجف می‌ماندیم


مولایم دردهای دلم را برداشت و دلم را سبک کرد


می‌دانم.....


دلم را سبک کرد تا سنگینی مصیبت حسین در کربلا را تاب داشته باشم


دلم را سبک کرد تا بغض های نشکسته ای که مهمان دلم می شوند مرا از پای درنیاورند


سلام اول، به شاه نجف بهترین سلام عمرم بود


در تمامی مسیر چشمان خیسم به انتهای راه بود تا بارگاهش چشمانم را منور کند


قلبم از تپش ایستاد ه بود و نفس در سینه حبس شده بود


هیاهو و شلوغی راه تابم را برای رسیدن به مرجع درماندگان کم کرده بود


چشمانم که به شبکه های ضریح افتاد دیدگانم تار شد و اشک مرهم دل خسته ام شد


سلام اول دلم را زیر و رو کرد


سلام آقا که الان رو بروتونم


سلام ای پدر مهربانم


اما سلام اول حرم حسین فرق داشت


بوی آرامش نمی داد ،دلم را سنگین تر کرد، ذهنم را آشفته کرد،


بغضم بیشتر و بیشتر شد


در حرم عجب غوغایی برپاست


گویا هنوز صدای هل من ناصر ینصرنی حسین به گوش می‌رسد و مقربان درگاهش لبیک گویان به یاری اش می شتابند


گویا هنوز خون ازشریعه های حسین جوشان است


گویا هنوز علی اصغر تلذی می کند


گویا هنوز زینب چشم به راه عباس است


گویا هنوز خیمه‌ها شعله ورند


چگونه می‌شود که در حرمت باشم و جان به جان آفرین نسپارم؟


چگونه نام آن مکان را حرم گذاشته اند وقتی که تمام دشمنان به آنجا حمله ور شدند و حریم ولایت را زیر پا گذاشتند


خیمه ها را غارت کردند


دلتنگ آرامش مسجد کوفه و سهله شدم


دلتنگی ای از جنس آرامش.


بوی دل انگیز حضرت یار فضا را عطرآگین کرده بود


کاش منتقم خون حسین با ظهورش دل ما را تسکین می‌داد.


کاروانی با معرفت به نام معرفت قدم های ما را به نجف و کربلا رساند.


خدمتگزاران بعثه مقام معظم رهبری و ستاد عمره و عتبات دانشجویی و تمامی خادمان حسینی دست به دست هم دادند تا عاشقانی به کوی حسین برسند و خداوند خیرات و رحمتش را شامل حال همه آنها کند!


یا علی




مطالب مرتبط

نظرات کاربران