چرا ائمه بر اشک بر امام حسین(ع) تأکید می‌کردند؟

اربعین یعنى میعاد شیعیان در یک کنگره‏ بین‌‏المللى، جهانى، در یک سرزمینى که خود آن سرزمین خاطره‌‏انگیز است؛ سرزمین خاطره‌هاست؛ خاطره‌‏هایى باشکوه،عظیم؛ سرزمین شهدا، مزار کشته‏ شدگان راه خدا.

45 سال پیش یعنی زمانی که هنوز مراسم اربعین به شکوه امروزین شکل نگرفته بود، رهبر انقلاب در تاریخ 1352/12/24 (روز جمعه 20صفر سال 1394 هجری قمری) در جریان سلسله جلساتی در مسجد امام حسن(ع) مشهد که به خواندن و تفسیر خطابه‌های نهج‌البلاغه اختصاص داشت، به‌مناسبت تقارن با شب اربعین حسینی(ع) تحلیلی تاریخی و جامع از چرایی اهمیت زیارت اربعین ارائه می‌دهند.


از نکات جالب توجه آن است که رهبر انقلاب در انتهای سخنرانی خود، به این موضوع اشاره می‌کنند که «اگر امروز هم بتوانند شیعیان، آن سرزمین پاک و مقدّس را یک چنین میعادى قرار بدهند، البتّه بسیار کار بجا و جالبى خواهد بود و هم دنباله‌گیرى از راهى است که ائمّه‌ هدی (ع) به ما ارائه دادند.» متن آن سخنرانی به این شرح است:


می‌دانید یکى از علائم ایمان زیارت اربعین است؟ بنده نمی‌دانم این روایت چقدر صحیح است، اصرارى هم ندارم که بگویم معناى این روایت همین است که من گمان کرده‌ام، واقعش هم این است که احتمال می‌دهم معنایش یکى از شقوق و احتمالات دیگرى باشد که در این زمینه بیان می‌شود؛ امّا اگر این احتمال هم که من می‌گویم باشد، مؤید فراوانى دارد؛ «زیارة الاربعین».


شیعه یک جمع متفرّقى بود، یک جامعه‏‌اى بود که در یک جا و در یک مکان زندگى نمی‌کرد؛ در مدینه بودند، در کوفه بودند، در بصره بودند، در اهواز بودند، در قم بودند، در خراسان بودند -اطراف و اکناف بلاد- امّا یک روح در این کالبدِ متفرّق و در این اجزای متشتّت در جریان است؛ مثل دانه‏‌هاى تسبیح، یک رشته و یک نخ، همه‌ این‌ها را به هم وصل می‌کرد. آن رشته چه بود؟ رشته‌‏ اطاعت و فرمان‌بَرى از مرکزیت تشیع، از رهبرى عالى تشیع یعنى امام؛ همه‏‌ این رشته‌‏ها به آنجا متّصل می‌شد؛ قلبى بود که به همه‏‌ اعضا فرمان می‌داد و به این ترتیب تشیع یک سازمان و یک تشکیلات بود. ممکن بود دو نفر از حال هم خبر نداشته باشند، امّا بودند کسانى که از حال همه باخبر بودند. اطاعت و فرمان‌بَرى آنها به‌حساب، فریاد زدنشان از روى دستور، سکوتشان برطبق نقشه، همه چیزشان با حساب.


فقط یک عیبى کار آنها داشت و آن اینکه همدیگر را کمتر می‌دیدند. اهل یک شهر و شیعیان یک منطقه که یکدیگر را می‌دیدند، امّا یک کنگره‌‏ جهانى لازم بود براى شیعیانِ روزگار ائمّه (ع). این کنگره‌‏ جهانى را معین کردند، وقتش را هم معین کردند، گفتند در این موعدِ معین در آن کنگره هرکس بتواند شرکت کند. آن موعد، روز اربعین است و محل و مکان شرکت سرزمین کربلاست، چون روح شیعه روح کربلائى است، روح عاشورائى است؛ در کالبد شیعه تپش روز عاشورا مشهود است، شیعه هرجا که هست دنباله‌‏روِ عاشوراى حسین(ع) است.


این است که مى‏‌بینیم همه جا این تپش‌هایى که در شیعه مکشوف شده از آن مرقد پاک ناشى است، این‌ها شعله‏‌هایى بوده که از آن روح مقدّس و پاک و از آن تربت عالى‏‌مقدار سرکشیده، به جان‌ها و روح‌ها زده و انسان‌ها را به گلوله‌‏هاى داغى تبدیل کرده و آنها را به قلب دشمن فرو برده.


اوّلین نهضتى که بعد از عاشوراى حسینى از طرف شیعیان به وجود آمد، نهضت توّابین بود. این‌ها آمدند در آن مرقد پاک دور هم جمع شدند -کتب تواریخ این‌ها را نوشته‌‏اند- مبلغ زیادى اشک ریختند. بعضى خیال می‌کنند این گریه‌ها وسیله‌‏ عقده‌‏گشایى است.


بله، گریه وسیله‌ عقده‌‏گشایى است، درصورتی‌که با فکر همراه نباشد. اگر گریه را و اشک ریختن را فقط احساسات هدایت بکند، همین است که گفته‌اند، امّا اگر فکر و اندیشه به انسان اشکى بدهد و چشم انسان قطره‌ى اشکى بچکاند این مثل همان آب کبابى است که آتش را تیزتر و تندتر می‌کند؛ این عقده نیست، سلاح است، از این رو است که گریه جزو کارهاى معمولى شیعیان صدر اوّل است که همه‌ی آنها در راه ستیزه‌‏گرى بودند.


همه آنها در راه عاشورا قدم برمی‌داشتند. امام جعفر صادق(ع) اهل گریه است، امام رضا (ع) اهل گریه است، شعرا را وادار می‌کنند و می‌گویند این قصائد بلند را بگویید، بروید گروه‌‏ها را به یاد گذشته تشیع بگریانید که با این گریه، آتش‌شان مشتعل‌تر و برافروخته‏‌تر بشود.


توّابین آمدند اینجا مبالغ زیادی گریه کردند، هرچه بخواهید. گمانم گفته‌‏ام یک شبانه‏‌روز یا دو شبانه‌‏روز -نوشته‌اند در تواریخ، بنده یادم رفته- اتّصالاً اشک [ریختند]؛ بعد از این گریه‌‏ها بود که دست به دست هم دادند، تصمیم گرفتند که بروند تا جانشان را در راه خدا بدهند و تا کشته نشده‌اند، دست از جنگ برندارند و از این جنگ زنده برنگردند، همین هم شد.


مردمان بزرگی؛ سلیمان‌بن‌صرد خزاعى -صحابى امیرالمؤمنین، حوارى امام حسن(ع)- و امثال این‌ها رفتند و آنجا جان دادند و کشته شدند، [شروعش] از کربلا بود، ببینید این چه حقیقت جلوه‌‏دار و جلوه‏‌گرى بوده در آن روزگار! در ذهن مردم ما امروز البتّه این حقیقت به آن زیبایى و به آن شکوهمندى باقى نمانده، جور دیگر است.


بنابراین، مسئله‏ اربعین یک مسئله‏ مهمّى است. اربعین یعنى میعاد شیعیان در یک کنگره‏ بین‌‏المللى، جهانى، در یک سرزمینى که خود آن سرزمین خاطره‌‏انگیز است؛ سرزمین خاطره‌‏ها است؛ خاطره‏‌هاى باشکوه، خاطره‌‏هاى عظیم؛ سرزمین شهدا، مزار کشته‏‌شدگان راه خدا. اینجا جمع بشوند پیروان تشیع، و دست برادرى و پیمان وفادارىِ هرچه بیشتر ببندند. این اربعین است.


غیر از توّابین باز هم سراغ داریم کسانى که آمدند آنجا و از آنجا مایه گرفتند و البتّه شنیده‌‏اید که جابربن‌عبداللّه‏ انصارى هم آمد. به نظر من این بزرگوار سوّمین کسى است که به زیارت قبر حسین‌‏بن‏‌على (ع) آمده است؛ سوّمین جمعى که به زیارت آمدند، جمع جابر است و عطیه؛ قبل از او کسانى به زیارت آمده بودند؛ شاید اوّلین کسانى که زیارت کردند این تربت پاک را همان بنى‌‏اسد بودند که آمدند نعش مقدّس حسین‌‏ بن‌‏على (ع) را دفن کردند. آنها اوّلین کسانى بودند که این تربت را زیارت کردند و جابر هم آمد به قصد زیارت، با آن تفصیلاتى که شنیده‌اید.


اجمالاً، یادآورى خاطره‌ عاشورا و خاطره آن جهاد و ازخودگذشتگى و فداکارى عظیم در روز اربعین انجام می‌گرفته و در آن سرزمین، اگر امروز هم بتوانند شیعیا، آن سرزمین پاک و مقدّس را یک چنین میعادى قرار بدهند البتّه بسیار کار بجا و جالبى خواهد بود و هم دنباله‌گیرى از راهى است که ائمّه‌ى هدی (ع) به ما ارائه دادند.


| شناسه مطلب: 91172







نظرات کاربران