بررسی جامعه شناسی مردم کوفه

کوفه به تعبیر حضرت امیر(ع) جمجمه اسلام است و تنها شهری که آداب و عقائد شیعه به راحتی و با آزادی نسبت به بقیه شهر‌ها اجرا می‌شد کوفه بود.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، فهم و دانستن تاریخ فقط برای عبرت نیست. دانستن تاریخ می تواند فانوسی باشد برای دیدن آینده و برنامه ریزی بهتر برای آن. تاریخ اسلام برای یک مسلمان سرشار از این فانوس هاست.


تاریخ تشیع همیشه با چند سوال مهم مواجه بوده است که خیلی وقت ها هم به خاطر این سوالات مورد اتهام قرار گرفته است که شیعیان خودشان امامشان را کشتند. به مرور زمان و با تلاش اهل بیت علیهم السلام و اصحاب ایشان تشیع در کوفه یک مقدار اعتقادی می شود تا به یک قوام خوبی برسد. یک وقت هایی به قول معروف از آن طرف بام می افتند و دچار غلو می شوند.


در همین راستا خبرگزاری رسا با حجت الاسلام حامد قرائتی مدیر بخش مکتوبات مرکز ملی پاسخگویی به شبهات دینی و استاد حوزه و دانشگاه گفت و گویی کرده است که در ادامه آن را می خوانید.


 


آیا صلح از طرف امام حسن علیه السلام بود یا معاویه؟ چرا شیعیان امام حسن علیه السلام تنها گذاشتند؟


شاید موضوع مهمی باشد که چرا امام حسن علیه السلام رویکرد صلح را انتخاب کرد. البته این را باید اصلاح کنیم امام حسن علیه السلام متقاضی صلح نبود ، متقاضی صلح معاویه است و امام آن را قبول کرد. باید بگوییم صلح معاویه و پذیرش امام حسن علیه السلام چون از یک طرف پیشنهاد میشود و طرف دیگر آن را قبول می کند.


این برای من علامت سوال است . تاریخ تشیع همیشه با چند سوال مهم مواجه بوده است که خیلی وقت ها هم به خاطر این سوالات مورد اتهام قرار گرفته است که شیعیان خودشان امامشان را کشتند. امیرمومنان علیه السلام چون ابن ملجم از سپاهیان حضرت بود و در جنگ جمل شرکت کرده بود و جزو مبارزان و محاهدان جنگ صفین بود و او امام را به شهادت رساندند. دوباره یاران حضرت در جنگ امام حسن علیه السلام با معاویه حضرت را تنها گذاشتند. عبیدالله بن عباس پسر عموی حضرت به معاویه پیوست و یا به نفع معاویه از حنگ کنار کشید.


همه این عقب نشینی ها باعث شد صلح را بپذیرد. یا درباره امام حسین علیه السلام می گویند مردم کوفه که شیعه بودند حضرت را دعوت کردند و بعد ایشان را تنها گذاشتند و امام حسین علیه السلام در کربلا با شرایطی که همه می دانیم به شهادت رسیدند.


رسا ـ علت این سوال در تاریخ تشیع چه می تواند باشد؟ آیا کوفیان خصوصیت خاصی داشتند؟


شناخت جامعه کوفه خیلی مهم است. همه این سوالات را وقتی می شود جواب داد که کوفه را بشناسیم که اهل کوفه شیعه بودند یا نبودند. اگر بودند دارای چه گرایشاتی بودند. حالا در ادبیات انقلاب هم یک زمانی مد بود در تمامی نماز جمعه ها می گفتند ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند این هم ناظر به همین شناخت ما از کوفه است که شناخت دقیق و درستی نبود که الحمدلله روی تاکید بزرگان این شعار برداشته شد.


کوفه مهمترین خاستگاه شیعه است. کوفه به تعبیر حضرت امیر علیه السلام جمجمه اسلام است. تعابیر زیادی را حضرت از کوفه دارد. بزرگترین دانشمندان و اصحاب اهل بیت علهیم السلام از کوفه هستند. تنها شهری که آداب و عقائد شیعه به راحتی و با آزادی نسبت به بقیه شهرها اجرا می شد کوفه بود. یعنی آزادی که شیعیان در کوفه داشتند در مدینه نداشتند.


خود اهل بیت علیهم السلام در مدینه تحت فشار بودند اما شیعیان در کوفه آزادی بیشتری داشتند. بسیاری از قیام های شیعی در کوفه اتفاق افتاده است یعنی توان مالی و نظامی و سیاسی شیعیان کوفه اینقدر بود که بتوانند قیام برپا کنند اما در مدینه همچنین شرایطی وجود نداشت ما قیام شیعی در مدینه به آن صورت نداریم.


قیام در مدینه خیلی کم هست مثلا قیام نفس زکیه است که آن هم به یک شکلی تحت اشراف اهل بیت علیهم السلام نیست اما قیام توابین مختار و زید و قیام های متعددی که در کوفه و عراق یا قیام ابراهیم باخمرا برگزار شده است. کوفه یک شهر شیعی هست و خیلی وقت ها ما در ایران مدیون شیعیان کوفه هستیم.


 از نخستین شهرهای شیعه نشین ایران شهر قم است که به خاطر مهاجرت یک خانواده شیعی از کوفه به نام اشعری ها قم هم شیعه شده است. حتی بعضی وقت ها جرقه هایی از کوفه باعث می شده است که یک کشور و یا یک منطقه بزرگ با شیعه آشنا شوند. پس میراث حتی شیعه در ایران هم مدیون کوفه است.


 


پس چرا کوفه با این وضعیت همچنین برخوردی با امامان داشت؟


حالا کوفه چه شده است که اینقدر وقایع تلخ در آن اتفاق افتاده است و امیرمومنان علیه السلام در آن به شهادت رسیده است؟ امام حسن علیه السلام مجبور به پذیرش صلح شده است، امام حسین علیه السلام با آن وضع دعوت شده است و به شهادت رسیده است؟ این را وقتی می توانیم متوجه شویم که تشیع در کوفه را دارای یک روند ببینیم. یعنی عکس نداریم یک فیلم ببینیم. یک روندی که از یک زمانی شروع می شود تا زمانی به یک مرحله می رسد یعنی روند صعودی و نزولی دارد.


یک زمان شروع می شود با یک سری عقائد و مشخصاتی و سیر فراز و فرودی که این طور باید ببینیم. اگر بگوییم شیعه ای که زمان امام صادق علیه السلام بوده است همان شیعه زمان امیرمومنان علیه السلام جنایت کردند خوب این اشتباه است. طبیعتا پیدایش شیعه در کوفه یک تشیع سیاسی است و هنوز کاملا اعتقادی نیست.


 به مرور زمان و با تلاش اهل بیت علیهم السلام و اصحاب ایشان تشیع در کوفه یک مقدار اعتقادی می شود تا به یک قوام خوبی برسد. یک وقت هایی به قول معروف از آن طرف بام می افتند و دچار غلو می شوند.


آن زمان، اهل بیت علیهم السلام را صرفا خلیفه می دانند؛ حتی در ابتدا حتی خلفای قبلی را قبول دارند. شیعیان کوفه، یعنی خلیفه اول و دوم را قبول دارند. خلیفه سوم را در نیمه اول خلافتش قبول دارند، حضرت امیر علیه السلام را هم خلیفه چهارم می دانند. شیعه کوفه در ابتدا این شکلی بوده است.


خوب همین ها هستند که حضرت امیر علیه السلام را به شهادت می رسانند،‌ همین ها هستند که امام حسن علیه السلام را مجبور به صلح می کنند و همین ها هستند که امام حسین علیه السلام را دعوت می کنند و بعد تنها می گذارند.


ولی به مرور زمان با توجه به تلاش های اهل بیت علیهم السلام و اصحابشان دائما شیعه در کوفه کامل تر می شود و قوام پیدا می کند و تبدیل به شیعه اعتقادی می شود. این جا دیگر امیرمومنان علیه السلام را امام اول می دانند و حالت قبلی را دیگر قبول ندارند و غاصب می دانند. این تشیع همان تشیع مطلوب است که ما هم در این دوره است که تشیع در کوفه منتشر می شود و در ایران از آن تشیع ما بهره مند می شویم.


 


زمانه حضرت امیر و امام حسن علیهماسلام چنین خصوصیتی داشته است؟


حالا ما باید ببینیم که این وقایع مخصوصا صلح امام حسن علیه السلام در زمانی اتفاق افتاده است که تشیع در کوفه به بلوغ نرسیده است یعنی امام حسن علیه السلام را امام نمی داند و ایشان را صرفا یک خلیفه می داند آن هم خلیفه پنجم! خلیفه ای که می شود عزلش هم کرد! همین مردم کوفه هستند که اعتراض می کنند و عثمان را می کشند و به اضافه مثلا معترضین بصره و مصر و اینها و خلیفه یک مقام الهی نمی دانند بلکه یک حاکمی می دانند که جای پیامبر نشسته است و به عدل و داد و دستورات دینی عمل کند و اگر عمل نکرد عزلش می کنیم و حتی او را می کشیم و دقیقا همان جریانی است که عثمان را کشت همان جریان با تفاوت هایی حضرت امیر علیه السلام را مجبور به پذیرش حکمیت کرد و بعد همان جریان ایشان را به شهادت رساند و همان جریان است که نسبت به امام حسن علیه السلام هم تبعیت ولایی ندارد.


امام حسن علیه السلام را یک حاکم می داند که تاوقتی که قدرت دارد و به نفع اینها کار می کند مشروع است. یکی این موضوع. دوم اینکه ما در کوفه یک جریان دیگری داریم این مقدار کمتر شناخته شده است به آن می گویند به نام طبقه قراء.


عبدالله بن مسعود وقتی که در زمان خلفا عامل بیت المال یا مسئول بیت المال در کوفه منصوب شد، مدت زیادی در کوفه است و آنجا کلاس های قرآن کریم داریم. عبدالله بن مسعود جزء کاتبان وحی است. کلاس قرآن کریم که می گوییم نه قرائت قرآن کریم بلکه مفاهیم و توضیح دین از منظر قرآن کریم. یک گروهی در کوفه ایجاد می شوند به نام قراء که اینها زمان عثمان هم خیلی اعتراض کردند علیه عثمان و او آنها را تبعید کرد و ده نفر آنان را تبعید کرد شامات.


اینها بعد از آن تبعید برمی گردند کوفه و وقتی که عثمان دیگر اشتباهاتش زیاد می شود مردم خیلی اعتراض زیادی می کنند که از آن جمله همین قراء هستند. می آیند مدینه و در محاصره و کشته شدن عثمان نقش دارند و متاسفانه – حالا خوشبختانه نمی شود گفت – همین گروه از افرادی هستند که جدید الاسلام اند یعنی سابقه زیادی در اسلام ندارند.


 پیامبر را اکثرا درک نکردند لذا افرادی بودند که بعد از اواخر عمر پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم یا حتی پس از رحلت ایشان ایمان آوردند و بعد از آن توسط مثلا صحابه با قرآن کریم آشنا شدند و خیلی دید بسته ای دارند.


 


خصوصیات آنها چیست؟ نقش اینها در خلافت حضرت امیر و امام حسن علیهماسلام چیست؟


با یک آیه افراد را مرتد می کنند ، با یک آیه مهدور الدم می کنند،  با یک آیه خلیفه مسلمین را زمین می زنند، با یک آیه حکمیت را تحمیل می کنند به حضرت و دوباره با یک آیه دیگر به حکمیت اعتراض می کنند و حضرت امیر علیه السلام را محکوم می کنند. همه آن ها استفاده هایشان، نصی و لفظی به قرآن کریم است. یعنی فهم دینی شان خیلی کم ولی استدلالشان و جزمیتشان در این جزمیت خیلی خشک  و متعصبانه است.


در کوفه اینها فعال هستند. خوب معترضین که می آیند عثمان را محاصره می کنند و اعتراض می کنند -که عثمان در واقع به خاطر رفتار خودش دچار این فتنه می شود-  پس قطعا حضرت امیر علیه السلام راضی به کشته شدن او نیست و در ابتدا تلاش می کند و با کوتاهی عثمان و بالاخره شرایطی که شورشیان فراهم کردند زیاد آن مطلبی که حضرت پی آن بود به وجود نمی آید و در نهایت عثمان کشته می شود.


 در حالی که در گزارشات تاریخی خواندید، در گزارشات حدیثی هم هست که حضرت امیر علیه السلام برای عثمان آب می بردند و یا بنی هاشم از خانه عثمان دفاع می کردند. نه که کارهای او را تایید می کردند ؛ ام راضی به کشته شدن این چنینی هم نبودند.


همین افراد عثمان را می کشند ، همین افرادی که قاتل عثمان هستند و شیخین را قبول دارند و عثمان را در دوره اول قبول دارند همین افراد می آیند خدمت حضرت امیر علیه السلام و می گویند که شما خلافت را عهده دار شوید. حضرت نمی پذیرد ارجاع می دهد به اصحاب دیگر، مثلا بروید پیش طلحه و فلان، اینها می روند و دوباره برمی گردند و اصرار می کنند که حضرت خلافت را بپذیرد ایشان می فرمایند اصحاب بدر بیایند، کسانی که در جنگ بدر شرکت کردند، می فرمایند در خانه بیعت نمی کنم فردا در مسجد بیعت می کنند.


این تدبیر حضرت به خاطر چیست؟‌ به خاطر این – به نظر من البته – است که حضرت نمی خواهد توسط اینها به خلافت برسد یعنی اینها پیشنهاد دهنده خلافت باشند. دنبال یک سری آدم های معقول تر و آگاه تری می گردد. دوست دارد آن ها حلقه اولیه خلافت شان را تشکیل دهد که آن ها هم در این دوره هم کم هستند و هم شاید کوتاهی دارند یا حضور چندانی ندارند یا از این دوران فتنه سعی می کنند بپرهیزند و خودشان را گرفتار فتنه نکنند.


به هر ترتیب حضرت توسط این شورشیان به خلافت می رسد و این شورشیان آدم های تند و تیزی هستند همان طور که گفتم در رکاب حضرت هستند ولی در مواقع متعددی به حضرت اعتراض می کنند و حتی ایشان را تهدید می کنند. مثلا در ماجرای تقسیم غنائم جنگ جمل از ایشان می خواهند که غنائم تقسیم شود حضرت با برده گیری و کنیز گیری مخالف است و می فرماید این ها دشمن ما بودند ولی مسلمان هستند و ما اجازه برده گیری نداریم و آن ها اصرار می کنند که نه، وا عمراه، ما وقتی در رکاب عمر می جنگیدیم در جنگ ها برده و کنیز می گرفتیم.


این نشان می دهند که شیخین را قبول دارند و حتی سیره حضرت را قبول نمی کنند اگر در مخالفت با سیره شیخین باشد. این ها شیعیان هستند و همین افرادی که می گویند وا عمراه در آن دوره شیعه علی گفته می شد.


 چون اینها کسانی بودند که از خلافت حضرت امیر علیه السلام به عنوان خلیفه چهارم پذیرفته بودند در مقابل کسانی که ایشان را به عنوان خلیفه چهارم هم قبول نداشتند مثل معاویه، طلحه، زبیر، عائشه و خیلی های دیگر.


آن افرادی که گفتیم بعدا در کوفه آمدند نماز تراویح بخوانند حضرت مخالفت کردند و آن ها گفتند واعمراه ما زمان عمر نماز تراویح می خواندیم.


در جنگ صفین حضرت را وادار به حکمیت کردند و اگر ایشان نمی پذیرفتند چه بسا جان حضرت به خطر می افتاد. بعد از جریان حکمیت دوباره اعتراض کردند که چرا شما حکمیت را پذیرفتید. امام حسن علیه السلام هم با اینها مواجه هستند.


با یک جامعه ای که حتی مخالفانش مثل معاویه که آدم های زیرک و سیّاس و فرصت طلب و طماع و خیلی هم کیّس، هواداران هم که اینقدر متشتت که به استثنای افراد خاص و معدود و انگشت شماری که شیعه اعتقادی هستند، اکثریت کسانی هستند که شیعه اعتقادی نیستند.


 امام حسن علیه السلام را امام و وصی پیامبر نمی دانند. خوب امام حسن علیه السلام چکار کند با اینها؟ اینها را میدان جنگ بفرستد؟‌ قسمت قابل توجه سپاه ایشان از خوارج هستند. خوارجی که امیرالمومنان علیه السلام را شهید کردند. خوب حضرت با این چینش و ترکیب از جمعیت کوفه که سپاهیانش را تشکیل می دهد به نظرم صلاح در جنگ نبود چه بسا که در گزارشات می بینیم که خود لشکریان زمزمه می کردند که بیاییم امام حسن علیه السلام دست بسته تحویل معاویه بدهیم!


 


پس جریان پذیرش صلح از طرف امام با این وضعیت، کاملا به نفع جریان اسلام به خصوص تشیع بوده است؟


این جریان به نظرم اگر با این شرایط کوفه را ببینیم شاید به حضرت حق بدهیم که صلح را بپذیرد. چون جنگ با چه کسانی؟ با افرادی که در صورتی که پیروز هم بشویم مثل حضرت امیر علیه السلام خواهند بود و به حضرت حکمیت را تحمیل می کنند.


 پس فردا ایشان را مرتد می دانند و نیازمند توبه. اصل حکومت در اینجا یک مقدار بحثش فلسفه و حکمتش متزلزل می شود. مردمی که به دنبال حکومت هستند اما حکومتی که نماز تراویح باید در آن خوانده شود، از زنان و مردان مسلمان باید کنیز گرفته شود.


 


روش اهل بیت علیهم السلام در این دوره برای ساخت جامعه شیعی چه بوده است؟


اینجاست که فکر کنم اهل بیت علیهم السلام هم در دوره امام حسن و هم امام حسین علیهماسلام به فکر یک نوع بازسازی و اصلاح درونی جامعه شیعه می افتند. حالا در زمان امام حسین علیه السلام هم یک تلاشی برای تشکیل حکومت اتفاق می افتد آن هم به درخواست شیعیان با چندین هزار بیعت نامه که حضرت هم عاقلانه و محتاطانه برخورد می کند و  مسلم را می فرستد تا بررسی کند شرایط اینها را و انگیزه یا درون مایه دارند برای حکومت شیعی؛ ولی بعد از امام حسین علیه السلام به نظر می رسد اهل بیت علیهم السلام دیگر تمایلی به تشکیل حکومت ندارند نه اینکه انگیزه سیاسی ندارند و یا برای خودشان حق سیاسی قائل نیستند نه، بلکه اولویت با مردم است چه اینکه اگر مردم باطل را بخواهند حتی اگر من خلیفه باشم از من مطالبه باطل می کنند و اگر حق عمل کنم بر من می شورند.


به نظرم رفتار درستی بود چون که الان شیعه ای که باقی مانده است شیعه اعتقادی است الان از آن شیعه سیاسی خبری نیست. یعنی کسی خودش را شیعه بداند و حضرت امیرالمومنین علیه السلام را صرفا یک پادشاه و یک حاکم بداند. نه، همه شیعیانی که امروزه شیعه از آن ها یاد می شود، اهل بیت علیهم السلام را امام و وصی و واسطه فیض، مبیّن احکام دین می دانند نه صرفا یک حاکم و پادشاه.


یک شرایطی امام حسن علیه السلام در آن واقع است و به نظر می رسد که مهمترین عامل رویکرد امام حسن علیه السلام در پذیرش صلح این است که معاویه به حضرت تحمیل کرده است. یک افراد خاصی داریم مثل حجر بن عدی یا صحابه خاصی که یک مقدار شاید ایده آل فکر می کردند یا این چینش و ترکیب جمعیتی را نمی بینند و دید آینده نگر ندارند که بر فرض که امام حسن علیه السلام جنگید و توانست معاویه را شکست دهد که به نظرم فرض واقع بینانه ای نیست.


حتی اگر پیروز هم می شد این افرادی که حضرت را به خلافت رساندند اینها چه توقعی از امام حسن علیه السلام دارند؟‌ همان مشکلات حضرت امیر علیه السلام تکرار می شد از اول و دوباره امام حسن علیه السلام توسط یک ابن ملجم دوباره شهید می شد.


عده ای از افراد شیعه هم حضرت را مذل المومنین نامیدند. کسی که مومنین را ذلیل کرد به خاطر پذیرش این صلح.  یعنی افرادی که آدم های شیعه هستند و عوام و جاهلی نیستند ولی به نظر می رسد عمق جامعه را و مولفه های جامعه کوفه را خیلی درک نکردند و البته شیعه اعتقادی بودند. البته از روی تند روی این را می گویند و امام را امام می دانند و عزت و ذلت مومنین به دست شما بود و با این صلح مومنین ذلیل شدند.


صلح امام علیه السلام را صرفا یک تقابل سیاسی می دیدند. یک لشگری داریم به نام معاویه یک لشگری داریم به نام شیعیان. خوب اگر بچه گانه و ساده ببینیم خوب بهتر است که لشگر شیعه بر لشگر معاویه پیروز شود و هر کس صلح را بپذیرد آدم ناتوانی است.


 ولی صرفا یک جنگ نیست، کوفه و سپاهیان امام حسن علیه السلام چه کسانی هستند؟ ترکیبشان چگونه است و دوای دردشان پیروزی در جنگ است؟ نه، اصلاح اندیشه هایشان و باورهایشان است که این در صلح امام حسن علیه السلام دیده شد و مورد نظر بوده است.


در حالی که مومنین آن دوره را نگاه کنید چند درصد از جامعه شیعه بودند و مومنین الان چند درصد؟ مومنین به این معنا کسانی که شرایط اولیه ایمانی و تشیع را دارند که اعتقاد به امامت و ولایت دارند.


 


مفاد عهدنامه چه بود و صلح در چه وضعیتی قرار داشت؟‌نظامی یا اجتماعی یا غیر از این؟


البته مفاد عهدنامه موجود است و معاویه آن ها را نقض کرد. روز اول گفت خلافتش گفت که من جنگ نکردم که شما نماز بخوانید و روزه بگیرید جنگ کردم که بر شما حاکم شوم که شدم و کاملا سلطنت می بیند. آن نکته مهم در صلح که حالا ما هنوز هم به نظر در تحلیل هایمان گاهی وقت ها دچار افراط و تفریط می شویم یا بعضی وقت ها حضرت را خیلی سست عنصر و متفاوت از امام حسین علیه السلام فهم می کنیم یا اینکه جامعه شیعه را تخطئه می کنیم.


جامعه شیعه در آن دوران در دوره طفولیت و ابتدایی است و هنوز قابلیت اینکه روی پای خودش بایستد ندارد و این شرایط خود را به امام هم تحمیل می کند و طبیعتا با امام نمی تواند همراهی کند و حتی امام را وادار می کند که مانند خودش مثلا تنزل پیدا کند و طبیعتا آن حکومت شیعی و مطلوب نیست.


صلح را صرفا یک عملیات سیاسی یا نظامی نبینیم. الان هم هر وقت در مشکلات سیاسی و نظامی گیر می کنیم که مثلا امام حسن علیه السلام که صلح کرده است چرا دائم به امام حسین علیه السلام تمسک می کنیم!؟ این درست است که 12 امام داریم و 14 معصوم داریم و همه آن بزرگواران الگو هستند برای شرایط زمانه خودشان. البته این نکته هم خوب است اینجا بگویم این که اهل بیت علیهم السلاک کلهم نور واحد و همه از یک منبع و یک دیدگاه و رویکرد دارند. این شرایط است که تغییر کرده است یک شرایط باعث شده است که امام حسن علیه السلام صلح کنند و یک شرایط باعث شد امام حسین علیه السلام قیام کنند و یک شرایط باعث شد که امام رضا علیه السلام در دربار مامون و ولایت عهدی را بپذیرد.


 


شناخت و عمل کردن به سیره خاص امامان چگونه حاصل می شود؟


به تغییر شرایط بستگی دارد. ما اگر در شرایط امام رضا علیه السلام باشیم قطعا عمل کردن به سیره امام حسین علیه السلام خطاست یا در شرایط امام حسین علیه السلام باشیم عمل به سیره امام حسن علیه السلام خطاست. در هر شرایطی بودیم باید به الگوی همان شرایط تمسک کنیم بنابراین اگر یک نفر گفت که سیره امیرمومنان علیه السلام این بوده است دلیل نیست که این سیره در زمان ما درست باشد. آن شرایط است که مشخص می کند کدام سیره مهم است.


شرایط زمان خود را درست بفهمیم، شرایط زمان اهل بیت علیهم السلام را درست بفهمیم ببینیم ایشان در آن شرایط چه کردند و ما با رویکرد شرایط آن امام عمل کنیم. نکته دوم اینکه صرفا رویکردها را عمل اهل بیت علیهم السلام را عمل های سیاسی و نظامی ندانیم.


 امام حسین علیه السلام اگر قیام کرده است به خاطر این قدرت طلبی و الان شرایط مهیاست و من هم مثلا خلافت را بگیرم و یک عهدنامه با یزید و معاویه داشتیم که بعد از معاویه مثلا من به خلافت می رسم و حق خودم را بگیرم صرفا این نیست. همه ابعاد را باید ببینیم اهل بیت علیهم السلام ناظر به همه شرایط مادی و معنوی تصمیم می گیرند.


ما هم همین طور، تا مثلا با غرب و آمریکا یک مناسباتی پیش می آید می گوییم صلح امام حسن علیه السلام برویم و صلح کنیم. شرایط داخلی و خارجی را هم ببینیم همانطور که امام حسن علیه السلام ناظر به شرایط داخلی و خارجی صلح کردند و امام حسین علیه السلام ناظر به شرایط داخلی و خارجی قیام کردند طبیعتا ما در الگوگیری سیاسی مان باید همه این ملاحظات مدنظرمان باشد.


این تعبیر تلخی است ما بیشتر از اینکه مسلمان باشیم شیعه هستیم به این معنا که معمولا یا حالا به تعابیر آیین ها و مناسک، رفتارهای دینمان، - در اعتقادات را نمی گویم آن درست و به جاست - ولی رفتارهای دینمان معمولا پیامبر علیه و آله الصلوه و السلام به یک گوشه و اهل بیت علیهم السلام به یک گوشه دیگر.


مدل پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم را جزء الگوهایمان قرار بدهیم بد نیست. یک وقت هایی ما در دوره پیامبر زندگی می کنیم و دائما داریم با الگوی امام حسن و امام حسین علیهماسلام می خواهیم مشکلات را حل کنیم. اگر در دوره پیامبر باشیم باید با الگوی ایشان مشکلات را حل کنیم.


پیامبر صلح حدیبیه دارد، فتح مکه دارد، عهد با یهود دارد، عقد اخوت دارد، اعلام برائت دارد. یعنی هم تقابل دارد و هم تعامل. خیلی وقت ها شرایطمان صلح حدیبیه است می رویم صلح امام حسن علیه السلام را انجام می دهیم آن هم اشتباه است.


ان شاءالله هم طلاب و هم پژوهشگران ما این حوزه ها را بیشتر برایمان روشن کنند و تحقیق و پژوهش کنند به نظرم هم فهم بهتری از دین داریم و هم ان شاءالله در شرایط حاضر الگوهای اهل بیت علیهم السلام را بهتر می توانیم بفهمیم و ان شاءالله مسیر را چراغ راه خودمان قرار دهیم.


| شناسه مطلب: 91996




کوفه



نظرات کاربران