تبریزی‌ها آشپز زائران مدینه/ ماجرای 400 پرس غذای اضافه تبریزی‌ها آشپز زائران مدینه/ ماجرای 400 پرس غذای اضافه تبریزی‌ها آشپز زائران مدینه/ ماجرای 400 پرس غذای اضافه بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
تبریزی‌ها آشپز زائران مدینه/ ماجرای 400 پرس غذای اضافه تبریزی‌ها آشپز زائران مدینه/ ماجرای 400 پرس غذای اضافه تبریزی‌ها آشپز زائران مدینه/ ماجرای 400 پرس غذای اضافه تبریزی‌ها آشپز زائران مدینه/ ماجرای 400 پرس غذای اضافه تبریزی‌ها آشپز زائران مدینه/ ماجرای 400 پرس غذای اضافه

تبریزی‌ها آشپز زائران مدینه/ ماجرای 400 پرس غذای اضافه

وارد سالن طبخ غذا که بشوی حرارت و بخار آب دیگ‌ها، صورتت را نوازش می‌دهند، همه لباس‌ها خیس است. امسال تبریزی‌ها برای زائران مدینه قبل آشپزی می‌کنند که آرزویشان سلامتی و خدمت به زائران بیت الله الحرام است.

امسال به گفته مسئولان ستاد حج، برنامه غذایی متنوعی برای زائران تدارک دیده شده و انصافاً هم از کیفیت خوبی برخوردار است. این را زائران به سرپرست حجاج ایرانی و رئیس سازمان حج و زیارت در بازدید از هتل‌ها گفته‌اند و دست آخر هم تقدیر و تشکر کرده‌اند.


در مدینه النبی آشپزخانه های مرکزی زین و الدخیل فعال هستند که صبحانه، ناهار و شام زائران را طبخ و بر اساس زمان‌بندی تهیه شده در هتل‌ها توزیع و نهایتا زائران میل می‌کنند.


در آشپزخانه الدخیل ۱۹ سرآشپز، آشپز و کمک آشپز به تهیه غذا مشغول‌اند. برای تهیه صبحانه ساعت کار از 23 شب تا ۵ صبح، برای ناهار ۴ صبح تا ۱۰ و نیم و شام ۱۳ تا ۱۸ عصر است.


به گفته آقای محمد‌زاده مسئول آشپزخانه الدخیل، در ایام پیک تا 6500 غذا هم پخت می‌شود. وارد سالن بزرگ پخت غذا که می‌شوی گرما و حرارت صورتت را نوازش می دهد لباس آشپز‌ها خیس به نظر آید و شرایط کار سخت است. اما آن چیزی که انسان را به کار در اینجا علاقه مند می‌کند عشق به رسول الله و ائمه و دعای خیر زائران است.


 



دور تا دور این محوطه وسیع دیگ‌‌های بزرگی که با بخار آب کار می‌کند به چشم می‌خورد که خورش، سوپ و برنج در آن تهیه می شود. همه مشغول کارند و در این گرما که امانمان را بریده با لهجه ترکی می گویند و می خندند. اکثر آشپزها اهل تبریز هستند با تک تکشان که صحبت می‌کنی کارکشته در حرفه ای آشپزی هستند و تجارب زیادی دارند.



سلمان عسکرزاده سرآشپز سوپ ۵۰ ساله از تبریز، ۸ عمره و 4 حج تمتع و ۶ بار سفر عتبات در کارنامه دارد. صورتش عرق کرده و با دستمال پیشانی پر از چین و چروک خود را پاک می کند. از وقایع و حادثه منا در سال ۹۴ می‌گوید: که برای مناسک و انجام اعمال آنجا بوده و بیان می‌کند: ما در خیابان کناری حادثه بودیم و قربانی کردیم و مشغول عمل حلق (تراشیدن موی سر) شدیم که آمبولانس‌ها آژیر کشان به حرکت درآمدند همه دعا می کردند صحنه ها عجیب بود؛ بگذریم. می گوید: دوست دارد بهترین غذا را برای زائران بپزد تا شرمنده آنها نشود. میانگین ساعت کاری اینجا ۱۲ ساعت است. وی عنوان می‌کند: امسال تعداد آشپز‌ها کم شده و کار سخت. برایم عجیب بود خودش از ناحیه پا جانباز است، ولی همیشه سرپا. عسگرزاده بیان می‌کند: خستگی ما با حرم رفتن بیرون می آید. السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا اهل بیت النبوه.



کاوه دهقان نژاد سرآشپز برنج است که به سراغش می رویم. ۲۰ سفر عمره و ۱۳سفر تمتع رفته و تا دلتان بخواهد آشپزی کرده؛ گوشهایش شنوایی خوبی ندارند و از خاطره جالب یکی از این سال‌ها می‌گوید: سال گذشته آمار از دستم در رفته بود اشتباهی برنج زیادی پختیم. مسئول بالاسری نمی دانست و بعد از گذشت یک ساعت فوری صدایم کرد و گفت آمار جدید داده‌اند و باید ۴۰۰ تا غذای سفری برای زائران آماده شود. کار خدا بود، انگار این اتفاق از عمد باید می‌افتد تا زائران بدون غذا نمانند. عاشق کارش است و می‌گوید: از اینجا که به ایران بروم به فکر کربلا رفتن هستم. روزی یک تن برنج می پزد و تصور کنید فقط جابجایی این حجم از برنج چقدر زمان می‌برد.



آنطرف‌تر فردی مشغول هم زدن و چشیدن خورش‌هاست که به سراغش رفتیم. ناصر به‌نقش سرآشپز خورش مشغول کار است وی هم مانند دیگران سفرها و تجارب بسیاری دارد. به ما می‌گوید: بعضی وقتها روزو شب کار کرده و فقط زیارت رفتن و حال و هوای معنوی و نماز، خستگی را از تنش به در می کند و معتقد است کاری که برای زائر انجام می‌شود شبیه معجزه است و انگار ائمه به این غذاها نظر می‌کنند ما وسیله هستیم.


در تبریز به اسم نوشته زهرا می‌شناسندش. آشپزی می کند و از هیئت ها یک قِرآن هم پول نمی‌گیرد.



وی بیان می‌کند: آشپزها برای اینجا سر و دست می شکنند و التماس می‌کنند پخت غذای زائر بیت الله الحرام دعوت و سعادت می خواد که امیدواریم لایق باشیم.


حمید نیکو خصلت از دیگر سرآشپزها است که کار خود را از مهندسی برق شروع کرده و کم کم برای آشپزی به مدینه آمده است. آقا حمید مسئول تهیه کباب، جوجه و سرخ کردن ماهی و شنسل مرغ است که نحوه تهیه آن را با دستگاه مخصوص توضیح می‌دهد. یک سفر سوریه در کارنامه دارد و ۱۹ عمره و ۷ تمتع قسمتش شده است.


لحظه های حضور در آشپزخانه زائران برای او خاطره است. آرزوی شفای مریضان را دارد و می گوید: دستگاهی شبیه به نوار نقاله مانند آبکش عمل می‌کند تا بتوان برنج‌ها را آبکش کرد و شست.


یک روز حین آبکشی، برق رفت و دستگاه‌ خاموش شد برنج‌ها وسط کار مانده، همه استرس داشتند که چه می‌شود و امروز برنج نداریم و زائران بدون ناهار می‌مانند. همه بسیج شدن با ابزارها و وسایلی که وجود داشت با کفگیر های بزرگ که کفه آن شبیه بیل است به سرعت با همکاری بچه‌ها، برنج ها را به صورت دستی آبکش کردیم. روز سخت و پر استرسی بود. آن روز خاطره شد (لبخندی بر لب دارد).



اینجا آشپزی با دستگاه های مکانیزه انجام می‌شود از تهیه خورش، برنج، سرخ کن، کباب‌زن و سایر مباحث. در میان آشپزها دو حج اولی هم دیده می شود که با آموزش هایی که دیدند قسمت شده در خدمت زائران باشند. جوانان پر انرژی هستند. آمده اند تا تجربه کسب کنند.



به سراغ مسئول توزیع غذا برای هتل‌ها رفتیم خود را جعفر عارفی لاله معرفی می‌کند که از سال ۸۴ سفرهای زیارتی متعددی رفته و ابتدا مأمور پذیرایی و خانه‌داری بوده و حتی معاونت هتل هم در کارنامه‌اش به چشم می‌خورد. خاطره جالبی تعریف می کند با شور و هیجان و خنده. عارفی بیان می‌کند: یک بار در مدینه مشغول توزیع غذا بودم و پس از انجام کار هنگام بازگشت دو زائر ایرانی را دیدم که توی آفتاب کنار خیابان نشستند. گویا پدرش بدحال شده و خودش هم نمی توانست بلندش کند. به هر ترتیب آنها را سوار کرده و به بیمارستان بردم. این موضوع گذشت عید سال بعد من با خانواده به اصفهان رفته بودیم و جایی که قرار بود بگیریم پر شده بود دنبال یک آدرس شب هنگام کنار خیابان ایستاده بودم ماشینی از خیابانی بیرون آمد که خواستم کمکم کند، آدرس را دید، تاملی کرد و نگاهی به من انداخت و گفت: پشت سرم بیا. به راه افتادیم و چند خیابان و کوچه را طی کردیم با خود گفتم که چرا ما را این جا آورده، پیاده شدیم. راننده گفت: اینجا خانه من است و سه طبقه دارد یک طبقه در اختیار شما باشد تا هر وقت که خواستید می‌توانید بمانید. فکری کردیم و هنوز سوالات ذهنیمان تمام نشده بود که به هر تقدیر گفتیم امشب را بمانیم. به داخل منزل رفتیم. تا اینکه فردا صاحب خانه با وسایل پذیرایی آمد و گفت یادت می‌آید در مدینه من و پسرم کنار خیابان بودیم آنگاه متوجه شدم همان فردی است که آن روز او را به بیمارستان برده بودم. خیلی خوشحال شدم. این خاطره در ذهنم مانده است که کار خیر بی جواب نمی‌ماند. «تو نیکی می‌کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز».


 




نظرات کاربران