ولادت حضرت زهرا (س) از زبان امام صادق(ع) ولادت حضرت زهرا (س) از زبان امام صادق(ع) ولادت حضرت زهرا (س) از زبان امام صادق(ع) بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
ولادت حضرت زهرا (س) از زبان امام صادق(ع) ولادت حضرت زهرا (س) از زبان امام صادق(ع) ولادت حضرت زهرا (س) از زبان امام صادق(ع) ولادت حضرت زهرا (س) از زبان امام صادق(ع) ولادت حضرت زهرا (س) از زبان امام صادق(ع)

ولادت حضرت زهرا (س) از زبان امام صادق(ع)

مرحوم علامه امینی در کتاب «فاطمة الزهرا علیهاالسلام» روایتی درباره ولادت حضرت زهرا (س) نقل کرده که در آن آمده است: آن نور بسیار درخشانى که در میلاد حضرت فاطمه در آسمانها حادث شد، نورى که قبل از آن هرگز فرشتگان نظیر آنرا مشاهده نکرده بودند، بشارت دهنده این مطلب بود، که عالم از طلعت این نوزاد، چراغان و جهان از پرتو رحمت نور باران است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، روایت مورد نظر«حدیثى است از مفصل بن عمر که او از حضرت صادق (سلام الله علیه) سؤال مى کند که ولادت فاطمه (علیهاالسلام) چگونه بوده است ؟ آن حضرت در ابتداى کلام مى فرماید: نعم ...
گفتن کلمه نعم (بلى) در شروع سخن نشانگر عظمت موضوع و موید این است که طرح این  سؤال، بسیار ارزنده و قابل بحث و گفتگو است و این مطلبى است گفتنى و داستانى است شنیدنى .
نعم، بلى چه ولادتى، چه مولودى ... چه داستان عجیبى ...
سپس امام صادق (ع) فرمود: « بعد از آنکه خدیجه (ع) با پیامبر اکرم (ص) ازدواج کرد، زنهاى مکه از او دورى جسته و دیگر به خانه او نمى آمدند و در هنگام ملاقات با خدیجه (ع) از سلام کردن به او خوددارى مى کردند و از ورود زنان به خانه او جلوگیرى مى نمودند به این جهت قلب خدیجه را غم و وحشت فراگرفت ، البته نه از ترس جان خودش بلکه براى خطرى که جان پیامبراکرم را تهدید مى کرد.
هنگامیکه خدیجه (ع) به فاطمه علیهاالسلام باردار شد، حضرت فاطمه (ع) در بطن او غفلتا رسول خدا (ص) وارد خانه شد، و سخن گفتن فاطمه را با خدیجه بشنید، از خدیجه (ع) سؤ ال فرمود، با چه کسى سخن مى گفتى؟ عرض کرد:
این کودکى که در بطن من است، هم صحبت من و مونس تنهائى من است.
پیامبر اکرم (ص) فرمود:
اى خدیجه، اینک جبرئیل به من خبر مى دهد که این کودک، دختر است بدرستی که اوست اصل و ریشه نسب مبارک و پاکیزه من، که خداى تبارک و تعالى سلسله اولاد مرا از او قرار داده است، و از نسل اوست ائمه طاهرین و خلفاى روى زمین، بعد از انقضاء دوران وحى من.
حضرت فاطمه (ع) تا هنگام ولادتش با خدیجه سخن مى گفت، و مونس و هم صحبت مادر بود وقتى که میلادش نزدیک شد، خدیجه (همانگونه که بین سایر زنان مرسوم است) به زنان قریش و بنى هاشم پیغام داد که زمان وضع حمل من نزدیک است به نزد من آئید، و مرا در ولادت نوزادم یارى و مساعدت نمائید. ولى آنان چنین پاسخ دادند: اى خدیجه، چون تو در امر ازدواجت گفتار ما را قبول نکردى، و از سخنان ما سرپیچى نمودى، و محمد، یتیم آل ابی طالب را که فقیرى تهیدست است به همسرى برگزیدى ما نیز به نزد تو هرگز نمى آئیم، و در هنگام زادن، یارو پرستارت نخواهیم بود. حضرت خدیجه (ع ) از جواب رد آنان سخت غمگین و آزرده خاطر شد. در آن بین، ناگهان چهار زن، همانند زنان بنى هاشم، به خانه جناب خدیجه وارد شدند، در حالى که خدیجه (ع) از دیدار آنان هراسان شده بود، یکى از آن چهار زن به او گفت: اى خدیجه، غم مخور، پروردگار تو ما را براى یارى تو فرستاده است، ما خواهران و یاوران تو هستیم، من، ساره هستم، این آسیه دختر مزاحم، رفیق بهشتى تو است. این، مریم دختر عمران، و این، کلثوم خواهر موسى بن عمران است. خدا ما را براى کمک تو فرستاده است، تا (در این حالت که هر زنى معمولا به کمک زنان دیگر نیازمند است) یار و پرستار تو باشیم .
یک نفر از آن چهار زن در سمت راست خدیجه (ع)، دومى در طرف چپ او، سومى در پیش رویش، و چهارمى در پشت سر او (به ترتیبى که براى تولد نوزاد مرسوم است ) نشستند.
فاطمه علیهاالسلام پاک و پاکیزه تولد یافت، و چون آن مولود مقدس بر زمین فرود آمد، نورى از طلعت او ساطع شد که پرتو آن در تمام خانه هاى مکه وارد گردید، و در شرق و غرب زمین محلى نماند که از آن نور بى بهره باشد در آن هنگام ده نفر حورالعین ، که در دست هر یک آفتابه اى بهشتى، پر از آب کوثر و یک طشت بهشتى بود، وارد شدند و به خدمت آن بانوئى که در پیش روى حضرت خدیجه (ع ) نشسته بود، تقدیم کردند، و آن بانو، حضرت فاطمه (ع ) را (نه با آبهاى دنیا) بلکه با آب کوثر شست و شو نمود، و سپس در میان پارچه اى که از شیر سپیدتر، و از مشک و عنبر خوشبوتر بود، پیچید و از همان پارچه، مقنعه اى براى سر مبارک او ترتیب داد، و قبل از اینکه او سخن بگوید، فاطمه علیهاالسلام چنین به سخن آغاز فرمود:
شهادت مى دهم که خدائى جز الله نیست، و اینکه پدرم پیام آور از جانب خدا و سید و سالار پیمبران است، و اینکه همسرم سیدالاوصیاء و فرزندانم سید و سالار نوادگان رسول خدا هستند.
این کلمات نخستین سخن حضرت صدیقه سلام الله علیها، بعد از تولد اوست، و سپس فاطمه  (ع) به هر یک از آن چهار زن با ذکر نامش سلام فرمود، و آنان شاد و خندان به سلام او پاسخ گفتند.
حوران بهشتى که در آنجا حضور داشتند ولادت حضرت زهرا(ع) را به یکدیگر مبارکباد گفتند، و دامنه این شور و سرور به آسمانها کشیده شد، و اهالى آسمان هر یک در بشارت و تهنیت بر دیگران پیشى مى گرفت آن نور بسیار درخشانى که در میلاد حضرت فاطمه (ع) در آسمانها حادث شد، نورى که قبل از آن هرگز فرشتگان نظیر آنرا مشاهده نکرده بودند، بشارت دهنده این مطلب بود، که عالم از طلعت این نوزاد، چراغان است، و جهان از پرتو رحمت نور باران ...
آن چهار بانو، نوزاد را به خدمت خدیجه (ع ) آوردند و گفتند:
اى خدیجه، بگیر فرزند خود را، که پاک و پاکیزه و مطهر و مبارک است، و برکات بى پایان الهى در وجود او، و نسل اوست.
ناسپاسی  است که در اینجا یادی از امام راحل، خمینی عزیز (رضوان الله علیه)، نداشته باشیم؛ او که در چنین روزی متولد شد و الحق که یکی از مصداق های روشن و برجسته برکات بی پایان الهی در نسل صدیقه کبری (سلام الله علیها) است. روحش شاد و باز هم تبریک.




مطالب مرتبط

نظرات کاربران