ایام الحج ایام الحج ایام الحج بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
ایام الحج ایام الحج ایام الحج ایام الحج ایام الحج

ایام الحج

 روزهای ادای مناسک حج تعبیر «ایام الحج» یا روزهای حج، در متون و منابع دینی و تاریخی، به معنای روزهایی است که مناسک حج در آن‌ها ادا می‌شود.[1] برخی تعابیر قرآنی و حدیثی که با ایام حج تقارن مفهومی یا انطباق دارند، عبارتند از: &

 روزهاي اداي مناسك حج

تعبير «ايام الحج» يا روزهاي حج، در متون و منابع ديني و تاريخي، به معناي روزهايي است كه مناسك حج در آن‌ها ادا مي‌شود.[1] برخي تعابير قرآني و حديثي كه با ايام حج تقارن مفهومي يا انطباق دارند، عبارتند از: «اشهر الحج» [2] (ماه‌هاي حج)، «اشهر معلومات» [3] (بقره/2، 197)، « ايام معلومات» [4] (حج/22، 28)، و «ايام معدودات» [5] (بقره/2، 203).

 

مفهوم اجمالي ايام حج مشخص است؛ اما در متون ديني و منابع فقهي، معناي دقيق و يكساني براي ايام حج ياد نشده و مصاديق گوناگون براي آن بيان شده است كه مهم‌ترين آن‌ها عبارتند از: هشتم تا سيزدهم ذي‌حجه[6]، ظهر روز هفتم تا ظهر روز سيزدهم ذي‌حجه براي كسي كه كوچ اول را انجام نداده[7] و ظهر روز هفتم تا ظهر روز دوازدهم ذي‌حجه براي كسي كه كوچ اول را انجام داده است.[8] از روز عرفه (نهم ذي‌حجه) تا سيزدهم ذي‌حجه[9]، دهه اول ذي‌حجه[10]، نيمه اول ذي‌حجه[11]، همه ماه ذي‌حجه[12]، ماه‌هاي حج يعني شوال و ذي‌قعده و ذي‌حجه.[13] در اين ميان، ايام حج بيشتر به روزهاي هفتم تا سيزدهم ذي‌حجه اطلاق مي‌شود.[14]

 

در دوران جاهلي، اعراب در ايام حج عمره به جا نمي‌آوردند و ‌گزاردن عمره را در اين ايام نادرست مي‌پنداشتند. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) اين رسم جاهلي را از ميان برد و ‌گزاردن عمره را در ايام حج جايز دانست.[15] برخي مفسران در تفسير جمله {لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ} (بقره/2، 198) گفته‌اند كه تجارت در ايام حج نزد عرب جاهلي ممنوع بود و خداوند با نزول اين آيه، آن را در اسلام مباح اعلام فرمود.[16] در تفسير آيه 32 اعراف/7 كه تحريم زينت‌ها و طيبات را نكوهش كرده است: {قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللهِ الَّتي‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ} ‌گزارش شده كه عده‌اي از اعراب جاهلي خوردن گوشت و روغن را در ايام حج حرام مي‌دانستند؛ ولي با نزول آيه، اين حرمت از ميان برداشته شد.[17]

 

در آغاز اسلام، ايام حج زمان اجتماع گروه‌ها و قبائل عرب در مكه بوده است. از اين رو، در اين ايام، اعرابي كه به مكه آمده بودند، درباره پيامبر(صلي الله عليه و آله) و رسالت ايشان به تفحص و پرسش مي‌پرداختند.[18] همچنين ايام حج بهترين فرصت ممكن براي تبليغ و نشر دعوت پيامبر (صلي الله عليه و آله) به اسلام بود.[19] دو پيمان مهم در آغاز اسلام يعني پيمان اول عقبه كه ميان پيامبر(صلي الله عليه و آله) و 12 تن از اهل يثرب بسته شد (← بيعت عقبه اول) و پيمان دوم عقبه كه ميان پيامبر(صلي الله عليه و آله) و 70 تن از مردم يثرب انعقاد يافت (← بيعت عقبه دوم) در ايام حج رخ داد.[20] از سوي ديگر، ايام حج براي شيعيان بهترين فرصت ديدار با امامان: بود؛ زيرا حاكمان معمولاً در ديگر اوقات مانع ارتباط و ديدار شيعيان با امامانشان مي‌شدند.[21]

 

بر پايه برخي تفاسير، مقصود از «يوم الحج الاكبر» در آيه 3 توبه /9 ايام حج است؛ همچنان‌كه گاه بر ايام نبرد جمل يا صفين، «يوم الجمل» يا «يوم الصفين» اطلاق شده است.[22] به موجب احاديث، برترين روز از ايام حج، روز عرفه است.[23] مفسران مقصود از تعبير «اجل مسمّي» را در آيه 33 حجّ/22 {لَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ إِلَي أَجَلٍ مُسَمًّي ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَي الْبَيْتِ الْعَتِيقِ} پايان ايام حج دانسته‌اند.[24] برخي ديگر مقصود از {وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ} در آيه 29 حجّ/22 را همه اعمال خير نذري از جمله قرباني در ايام حج دانسته‌اند.[25]

 

در منابع فقهي، پاره‌اي از احكام درباره ايام حج ياد شده است، از جمله:

1. فقيهان امامي به پشتوانه احاديث[26] بر آنند كه مستحب است مردم مكه و كساني كه حج تمتع را به پايان رسانده‌اند، در ايام حج، خود را شبيه احرام‌گزاران سازند و به جاي لباس‌هاي معمولي لباس احرام بپوشند. همچنين مستحب است حاكم مسلمانان آنان را به اين كار تشويق كند.[27]

 

2. فقيهان امامي بر پايه احاديث[28] انجام دادن 360 طواف را در ايام حج مستحب شمرده و در صورت ممكن نبودن اين كار، بر استحباب طواف هر چه بيشتر در اين ايام تأكيد كرده‌اند.[29]

 

3. بر پايه فقه امامي و اهل سنت، هر گاه فرد غير مستطيع در ايام حج در يكي از ميقات‌هاي حج حضور يابد، در صورت تحقق ديگر شرايط وجوب، حج بر او واجب مي شود.[30]

 

4. بر پايه احاديث[31] اگر شخصي در ماه‌هاي حج، عمره مفرده انجام دهد و تا آغاز ايام حج (هشتم ذي‌حجه) در مكه بماند، مي‌تواند آن را عمره تمتع به شمار آورد و به ادامه مناسك حج بپردازد.[32]

 

5. ‌گزاردن عمره مفرده در ايام حج براي كسي كه حج واجب خود را به جا نياورده، جايز نيست.[33] برخي فقيهان و مفسّران به پشتوانه اختصاص ايام حج به ‌گزاردن مناسك حج، ‌گزاردن عمره در ايام حج را مكروه شمرده‌اند.[34]

 

6. فقيهان امامي[35] و اهل سنت[36] به پشتوانه آيه196 بقره/2 {فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ اذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَـرَةٌ كامِلَةٌ} و احاديث[37] گفته‌اند كه بدل قرباني واجب حج تمتع، سه روز روزه گرفتن در ايام حج و هفت روز روزه گرفتن در پي بازگشت از سفر حج تمتع است.

 

7. فقيهان مالكي بر اين باورند كه در ايام حج، خانه كعبه نبايد با ماده خوشبوي خَلوق آغشته گردد (← خلوق كعبه) تا موجب معطر شدن احرام‌گزاران نشود. به باور مالك، عطر فروشان نيز بايد در ايام حج ميان صفا و مروه دور از محل عبور احرام‌گزاران باشند.[38]

 

8. بر پايه برخي حديث‌هاي اهل سنت[39]، حمل كردن سلاح در ايام حج ممنوع است؛ هر چند امامان مذاهب اهل سنت آن را جايز شمرده‌اند.[40]

 

… منابع

احكام القرآن: الجصاص (م.370ق.)، به كوشش عبدالسلام، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ استفتائات حج (هزار مسئله): لطف ‌الله صافي گلپايگاني، قم، حضرت معصومه عليهاالسلام، 1422ق؛ اضواء البيان: محمد امين الشنقيطي (م.1393ق.)، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ الاقناع: الشربيني (م.977ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ الامثل: مكارم الشيرازي، قم، مدرسه امام علي بن ابي طالب عليه‌السلام، 1421ق؛ الانتصار: السيد المرتضي (م.436ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1415ق؛ البحر المحيط: ابوحيان الاندلسي (م.754ق.)، به كوشش عادل احمد و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، 1422ق؛ بداية المجتهد: ابن رشد القرطبي (م.595ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ بدائع الصنائع: علاء الدين الكاساني (م.587ق.)، پاكستان، المكتبة الحبيبيه، 1409ق؛ تأويل الدعائم: النعمان المغربي (م.363ق.)، به كوشش اعظمي، قاهره، دار المعارف؛ تحرير الاحكام الشرعيه: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسة الامام الصادق عليه‌السلام، 1420ق؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، 1414ق؛ التسهيل لعلوم التنزيل: ابن جزي الغرناطي (م.741ق.)، لبنان، دار الكتاب العربي، 1403ق؛ تفسير ابن كثير (تفسير القرآن العظيم): ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش مرعشلي، بيروت، دار المعرفه، 1409ق؛ التفسير الكبير: الفخر الرازي (م.606ق.)، قم، دفتر تبليغات، 1413ق؛ تفسير بغوي (معالم التنزيل): البغوي (م.510ق.)، به كوشش خالد عبدالرحمن، بيروت، دار المعرفه؛ تفسير ثعلبي (الكشف و البيان): الثعلبي (م.427ق.)، به كوشش ابن عاشور، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422ق؛ تفسير سمعاني (تفسير القرآن): منصور السمعاني (م.489ق.)، به كوشش غنيم و ياسر، رياض، دار الوطن، 1418ق؛ تفسير صنعاني (تفسير عبدالرزاق): عبدالرزاق الصنعاني (م.211ق.)، به كوشش مصطفي مسلم، رياض، مكتبة الرشد، 1410ق؛ تفسير قرطبي (الجامع لاحكام القرآن): القرطبي (م.671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛ تفسير واحدي (الوجيز في تفسير الكتاب العزيز): الواحدي (م.468ق.)، به كوشش داودي، بيروت، دار القلم، 1415ق؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ جامع البيان: الطبري (م.310ق.)، به كوشش صدقي جميل، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ جامع المدارك: سيد احمد الخوانساري (م.1405ق.)، به كوشش غفاري، تهران، مكتبة الصدوق، 1405ق؛ جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ حاشية الدسوقي: الدسوقي (م.1230ق.)، احياء الكتب العربيه؛ الحدائق الناضره: يوسف البحراني (م.1186ق.)، به كوشش آخوندي، قم، نشر اسلامي، 1363ش؛ حواشي الشرواني و العبادي: الشرواني (م.1301ق.) و العبادي (م.994ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ حول مسائل الحج: السيد الگلپايگاني (م.1414ق.)، قم، دار القرآن الكريم، 1413ق؛ ذخيرة المعاد: محمد باقر السبزواري (م.1090ق.)، آل البيت عليهم‌السلام؛ روض الانف: السهيلي (م.581ق.)، لبنان، دار الفكر، 1409ق؛ زاد المسير: ابن جوزي (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالرحمن، بيروت، دار الفكر، 1407ق؛ زبدة البيان: المقدس الاردبيلي (م.993ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛ السرائر: ابن ادريس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامي، 1411ق؛ السنن الكبري: البيهقي (م.458ق.)، بيروت، دار الفكر؛ السيرة الحلبيه: الحلبي (م.1044ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1400ق؛ شرح اصول كافي: محمد صالح مازندراني (م.1081ق.)، قم، دار الحديث، 1429ق؛ العروة الوثقي: سيد محمد كاظم يزدي (م.1337ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1420ق؛ علل الشرايع: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش بحر العلوم، نجف، المكتبة الحيدريه، 1385ق؛ عمدة القاري: العيني (م.855ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ عون المعبود: العظيم آبادي (م.1329ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415ق؛ غنية النزوع: ابن زهرة الحلبي (م.585ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسه امام صادق عليه‌السلام، 1417ق؛ فتح الوهاب: زكريا بن محمد الانصاري (م.936ق.)، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ الفقه علي المذاهب الخمسه: المغنيه، بيروت، دار التيار الجديد- دار الجواد، 1421ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ كشف اللثام: الفاضل الهندي (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامي، 1416ق؛ المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1415ق؛ المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ مختصر خليل: محمد بن يوسف (م.897ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، 1416ق؛ مختلف الشيعه: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1412ق؛ مدارك الاحكام: سيد محمد بن علي الموسوي العاملي (م.1009ق.)، قم، آل البيت عليه‌السلام، 1410ق؛ المدونة الكبري: مالك بن انس (م.179ق.)، مصر، مطبعة السعاده؛ مرآة العقول: المجلسي (م.1110ق.)، به كوشش رسولي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1363ش؛ المعتبر: المحقق الحلي (م.676ق.)، مؤسسه سيد الشهداء، 1363ش؛ معتمد العروة الوثقي: محاضرات الخوئي (م.1413ق.)، الخلخالي، قم، مدرسة دار العلم، 1404ق؛ المعتمد في شرح المناسك: محاضرات الخوئي (م.1413ق.)، الخلخالي، قم، مدرسة دار العلم، 1410ق؛ مغني المحتاج: محمد الشربيني (م.977ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق؛ المفصل: جواد علي، دار الساقي، 1422ق؛ المقنعه: المفيد (م.413ق.)، قم، نشر اسلامي، 1410ق؛ من لا يحضره الفقيه: الصدوق (م.381ق.)،
به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي،
1404ق؛ مناسك حج و احكام عمره: جعفر سبحاني تبريزي، قم، مؤسسه امام صادق عليه‌السلام، 1428ق؛ منتهي المطلب: العلامة الحلي (م.726ق.)، چاپ سنگي؛ الموطّأ: مالك بن انس (م.179ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1406ق؛ الهدايه: الصدوق (م.381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادي عليه‌السلام، 1418ق.

 

محمد قديريان

 

 
[1]. السرائر، ج1، ص540؛ نك: فتح الوهاب، ج1، ص234؛ جامع المدارك، ج2، ص277.

[2]. علل الشرايع، ج2، ص414؛ المعتبر، ج2، ص780-781.

[3]. الانتصار، ص236؛ غنية النزوع، ص154؛ مختلف الشيعه، ج4، ص28.

[4]. المعتبر، ج2، ص321، 322؛ مغني المحتاج، ج1، ص506؛ ذخيرة المعاد، ج2، ص322.

[5]. تذكرة الفقهاء، ج8، ص446؛ كشف اللثام، ج6، ص288؛ جواهر الكلام، ج20، ص45-46.

[6]. نك: حواشي الشرواني، ج4، ص14.

[7]. فتح الوهاب، ج1، ص234؛ الاقناع، ج1، ص231؛ نك: حواشي الشرواني، ج4، ص14.

[8]. حواشي الشرواني، ج4، ص14.

[9]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص178.

[10]. بداية المجتهد، ج1، ص295؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص63.

[11]. نك: الهدايه، ص112.

[12]. زبدة البيان، ص259.

[13]. السرائر، ج1، ص538-540؛ منتهي المطلب، ج2، ص664؛ نك: مدارك الاحكام، ج7، ص389.

[14]. فتح الوهاب، ج1، ص234؛ الاقناع، ج1، ص231؛ حواشي الشرواني، ج4، ص14.

[15]. الروض الانف، ج4، ص247؛ بداية المجتهد، ج1، ص262؛ المفصل، ج11، ص392.

[16]. علل الشرايع، ج2، ص414؛ التسهيل، ج1، ص115؛ تفسير البحر المحيط، ج2، ص103.

[17]. تفسير بغوي، ج2، ص157؛ السيرة الحلبيه، ج3، ص233؛ اضواء البيان، ج2، ص14.

[18]. التفسير الكبير، ج30، ص189؛ تفسير قرطبي، ج19، ص60.

[19]. التفسير الكبير، ج30، ص189؛ تفسير قرطبي، ج19، ص60؛ تفسير ابن كثير، ج4، ص386.

[20]. تفسير سمعاني، ج5، ص201؛ البداية و النهايه، ج3، ص183، 192، 199.

[21]. الامثل، ج10، ص336.

[22]. جامع البيان، ج10، ص96؛ مجمع البيان، ج5، ص11-12؛ مرآة العقول، ج17، ص141.

[23]. تفسير صنعاني، ج2، ص267.

[24]. تفسير ثعلبي، ج7، ص22؛ تفسير بغوي، ج3، ص287؛ زاد المسير، ج5، ص294.

[25]. تفسير واحدي، ج2، ص733؛ زاد المسير، ج5، ص292؛ مجمع البيان، ج7، ص147.

[26]. المقنعه، ص447؛ التهذيب، ج5، ص447.

[27]. تحرير الاحكام، ج1، ص598؛ الحدائق، ج16، ص304-305؛ جواهر الكلام، ج20، ص457-458.

[28]. الكافي، ج4، ص429؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص411؛ التهذيب، ج5، ص135.

[29]. المقنعه، ص406؛ شرح اصول كافي، ج5، ص270.

[30]. العروة الوثقي، ج4، ص365؛ معتمد العروه، ج1، ص91؛ الفقه علي المذاهب الخمسه، ج1، ص195.

[31]. تاويل الدعائم، ج3، ص228؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص448.

[32]. الحدائق، ج16، ص333-334؛ كشف اللثام، ج5، ص27؛ معتمد العروه، ج2، ص241.

[33]. استفتائات حج، ص273؛ حول مسائل الحج، ص31.

[34]. المبسوط، سرخسي، ج4، ص178؛ احكام القرآن، جصاص، ج3، ص104.

[35]. المبسوط، طوسي، ج1، ص370؛ تحرير الاحكام، ج1، ص626؛ المعتمد، ج5، ص249.

[36]. الموطّأ، ج1، ص344؛ بدائع الصنائع، ج2، ص173؛ المجموع، ج7، ص185.

[37]. التهذيب، ج5، ص38-39.

[38]. المدونة الكبري، ج1، ص456؛ مختصر خليل، ص72؛ حاشية الدسوقي، ج2، ص63.

[39]. السنن الكبري، ج5، ص154.

[40]. عمدة القاري، ج10، ص204؛ عون المعبود، ج5، ص200.

 




نظرات کاربران