به مناسبت ولادت باسعادت امام حسن عسکری (علیه السلام)

امام حسن عسکرى در سال 232 هجرى دیده به جهان گشودند و در سال 254 هجرى عهده‌دار منصب امامت گردیدند.

امام حسن عسکری(علیه السلام) در هشتم ربیع الثانی، سال 232 ه . ق، در مدینه چشم به جهان گشودند و پس از امام هادی (علیه السلام ) پدربزرگوارشان، در 22 سالگی به امامت رسیدند.


مادر امام حسن عسکری (علیه السلام)


مادر بزرگوار حضرت، پاکترین، پارساترین، پاکدامن ترین و والاترین بانوی زمان خود بودند و راویان، ایشان را از بانوان عارفه و صالحه برشمرده‌اند. نام مادر امام را حُدَیث یا حدیثه گفته‌اند. برخی منابع مهم نام وی را حدیث یا سلیل که ممکن است لقب او باشد، ذکر کرده‌اند. در تعلیقه کتاب «کمال الدین» شیخ صدوق چنین آمده است: «المشهور اسمها حُدَیث مصغراً أو سلیل»


کنیه، القاب امام حسن عسکری(علیه السلام)


کنیه ایشان «ابومحمد» بود. در بعضی منابع کنیه‌های ابوالحسن، ابوالحجه، ابوالقائم نیز به کار رفته‌ است.


القاب حضرت آینه صفات برجسته و گرایشهای والای ایشان است، این القاب عبارتند از:


خالص: ایشان از هر آلایش و پلیدی پاک بودند.


هادی: ایشان نماد هدایت و نشانه ی راهیابی و حرکت در صراط مستقیم برای عالمیان بودند.


عسکری: سامرا یک منطقه ی نظامی به شمار می رفت و امام (علیه السلام) را به خاطر اقامت در آنجا (یا محله ای از آنجا) «عسکری» لقب دادند. لازم به ذکر است همانطور که مورخان تصریح کرده اند اگر در جایی لقب «عسکری» به تنهایی بکار رود مراد امام حسن عسکری(علیه السلام)است نه پدرشان.


زکی: ایشان شریف ترین و پاک نهادترین انسان روزگار خود بودند جان و دل خود را پاک کرده در راه اعمال نیک پرورش داده بودند.


خاص: خداوند ایشان را با فضائل و اجابت دعا، ویژه و خاص خود گردانیده بود.


صامت: ایشان خاموش بودند و جز به یاد خدا، تعلیم و حکمت گویی، لب نمی گشودند.


سراج: ایشان چراغی بودند در تیرگی ها و مردم را به صلاح و تقوا راهنمایی می کردند.


شرایط سیاسی دوران امام حسن عسکری(علیه السلام)


دوره امامت امام عسکری همزمان با سه خلیفه عباسی بود: معتز عباسی(۲۵۲-۲۵۵ق)، مهتدی (۲۵۵-۲۵۶ق) و معتمد (۲۵۶-۲۷۹ق). در دوره زندگی امام عسکری(علیه السلام)دستگاه عباسی به ابزار دستی برای امیران رقیب تبدیل شده بود و بخصوص فرماندهان نظامی ترک نقش مؤثری در نظام حکومتی داشتند. شاید نخستین موضع سیاسی ثبت شده در زندگی امام حسن عسکری(علیه السلام)مربوط به زمانی باشد که امام حدود ۲۰ سال داشت و پدرش هنوز زنده بود. ایشان در نامه‌ای به عبدالله بن عبدالله بن طاهر (از امیران صاحب نفوذ در دستگاه عباسی، که از دشمنان مستعین، خلیفه وقت به شمار می‌آمد)، خلیفه را فردی طغیان‌گر خواند و ساقط شدن او را از خدا خواست. این ماجرا چند روز پیش از سقوط مستعین بود.


پس از قتل مستعین، دشمن او معتز به قدرت رسید و با توجه به اطلاع احتمالی از موضع امام حسن عسکری(علیه السلام)نسبت به خلیفه مقتول، در آغاز حکومتش نسبت به آن حضرت و پدرش (حداقل در ظاهر) رفتار خصومت‌آمیزی نداشت. پس از شهادت امام هادی(علیه السلام) و جانشینی امام عسکری(علیه السلام) نیز شواهد حکایت از آن دارد که با وجود محدودیت‌هایی که برای فعالیت‌های ایشان اعمال می‌شده، امام (علیه السلام) از آزادی نسبی برخوردار بوده است. برخی از ملاقات‌های حضرت با شیعیان در اوائل امامت خود، این مسئله را تایید می‌کند. اما پس از گذشت یک سال، خلیفه به امام بدگمان شد و در سال ۲۵۵ق. ایشان را زندانی کرد. امام (علیه السلام) در دوره یک ساله خلیفه بعدی (مهتدی) نیز همچنان در زندان بود.


با آغاز خلافت معتمد (۲۵۶ق) که با قیام‌های شیعی رو به رو بود، امام(علیه السلام) از زندان آزاد شد و بار دیگر به سازماندهی اجتماعی و مالی امامیه اهتمام ورزید. این نقش فعال امام(علیه السلام) ، آن هم در پایتخت دولت عباسی، بار دیگردستگاه خلافت را نگران کرد. در صفر سال ۲۶۰ق امام به دستور معتمد به زندان افتاد و شخص خلیفه روزانه اخبار مربوط به امام (علیه السلام) را پیگیری می‌کرد. یک ماه بعد امام(علیه السلام)  از زندان آزاد شد ولی تحت‌الحفظ به خانه حسن بن سهل (وزیر مامون) در نزدیکی شهر واسط منتقل شد.


ارتباط امام و شیعیان


با توجه به ترکیب جمعیتی مذاهب در جامعه‌ای که اکثریت آن را اهل سنت تشکیل می‌دادند، و همچنین فشارهای عباسیان بر شیعیان، جامعه شیعه در تقیه به سر می‌برد. با این حال امام حسن عسکری(علیه السلام)نسبت به اداره امور شیعیان و گردآوری وجوهات اهتمام داشت و وکیلانی به سرزمین‌های مختلف می‌فرستاد.


دیدار با امام


در اثر مراقبتی که نسبت به امام حسن عسکری(علیه السلام)وجود داشت، شیعیان برای دیدن او مشکل داشتند و از راه‌های گوناگون تلاش می‌کردند؛ برای نمونه هنگامی که خلیفه برای دیدن والی بصره می‌رفت و امام عسکری(علیه السلام)را نیز همراه خویش می‌برد، اصحاب امام در طول راه خود را برای دیدن وی آماده می‌کردند. راوی دیگر نقل می‌کند در یکی از روزها که قرار بود امام به‌ دارالخلافه برود، مادر عسکر به انتظار دیدار وی جمع شدیم؛ در این حال از طرف آن حضرت توقیعی(یعنی نوشته‌ای) بدین مضمون به ما رسید: «کسی بر من سلام و حتی اشاره هم به طرف من نکند؛ زیرا در امان نیستید».


نمایندگان امام


محدودیت‌های شدید حاکم بر زندگی امام عسکری(علیه السلام)سبب شد که حضرت از نمایندگانی جهت ارتباط با شیعیان استفاده کند. در شمار این افراد به‌ویژه باید از عقید، خادم خاص وی، یاد کرد که امام او را از کودکی بزرگ کرده و حامل بسیاری از نامه‌های ایشان به شیعیان بود. همچنین فردی با کنیه غریب ابوالادیان که خادم حضرت بوده و ارسال برخی نامه‌ها را به عهده داشته است، اما مشخصاً کسی که در منابع امامی به عنوان باب (نماینده و رابط امام با مردم) شناخته شده، عثمان بن سعید است. عثمان بن سعید پس از وفات امام عسکری(علیه السلام)و با ورود به عصر غیبت صغری، به عنوان نخستین وکیل و نایب خاص امام زمان(علیه السلام)نیز ایفای نقش کرده است.


کوشش‌های علمی


گرچه امام، به حکم شرایط نامساعد و محدودیت بسیار شدیدی که حکومت عباسی برقرار کرده بود، موفق به گسترش دانش دامنه دار خود در جامعه نشد، اما در عین حال، با همان فشار و خفقان، شاگردانی تربیت کرد که هر کدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان، نقش مؤثری داشتند. شیخ طوسی تعداد شاگردان آن حضرت را متجاوز از صد نفر ثبت کرده است که در میان آنان چهره های روشن، شخیت های برجسته و مردان وارسته ای مانند احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابو هاشم داود بن قاسم جعفری، ابو عمرو عثمان بن سعید عَمْری، علی بن جعفر و محمد بن حسن صفّار به چشم می خورند.


شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام)


سوابق بازداشت و خطرى که همواره از طرف دستگاه حاکم متوجه جان حضرتش بود و این که حضرت یک شخصیت مخالف سیاسى به حساب مى‌‌آمد و نیز رحلت آن حضرت‌ در سنین جوانى، همگى دلیل شهادت آن حضرت می‌باشد. آن حضرت در هشتم ربیع الاول سال 260 هجری توسط سمی که از طرف معتمد خلیفه عباسی به زور به ایشان خورانده شد به شهادت رسیدند.


امام حسن عسکری(علیه السلام)را نزد طاغوت عباسی «معتمد» آوردند. او که از احترام جمیع طبقات مردم به امام و مقدم داشتن ایشان بر تمام علویان و عباسیان به تنگ آمده بود و از شنیدن فضائل حضرت مالامال از کینه شده بود، تصمیم گرفت ایشان را به شهادت برساند. لذا زهری کشنده به امام خوراند که بر اثر آن، بدن حضرت رنجه گشت و ایشان بستری شدند، اما با همه درد و آلام جسمانی صبورانه کار خود را به خداوند واگذار کردند.


از آنجا که امام (علیه السلام) یک چهره کاملا شناخته شده در سامرا بود، هنگام رحلتش هاله‌اى از غم و بهت‌زدگى فضاى سامرا را فرا گرفت. احمد بن عبید الله در روایتى که قسمتى از آن پیش از این ارائه شد، این صحنه را چنین وصف کرده: وقتى امام عسکرى (علیه السّلام) رحلت کرد، صداى شیون و فریاد همه جا را فرا گرفت. مردم فریاد مى‌زدند: ابن الرضا رحلت کرد. آنگاه براى تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد. پدر من (وزیر معتمد عباسى)، بنى هاشم، شخصیتهاى نظامى و قضایى و منشیان و مردم به سوى جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتى برپا بود.