ام البنین (س)؛ الگویی برای همه زنان جهان ام البنین (س)؛ الگویی برای همه زنان جهان ام البنین (س)؛ الگویی برای همه زنان جهان بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
ام البنین (س)؛ الگویی برای همه زنان جهان ام البنین (س)؛ الگویی برای همه زنان جهان ام البنین (س)؛ الگویی برای همه زنان جهان ام البنین (س)؛ الگویی برای همه زنان جهان ام البنین (س)؛ الگویی برای همه زنان جهان

ام البنین (س)؛ الگویی برای همه زنان جهان

سیزدهم جمادی الثانی، روز وفات مادری فداکار و بانوی مکرمی است که عزیزترین ثمره های زندگیش را در راه دین و ولایت  تقدیم کرد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، محمدمهدی مومنی ها دبیرکل بنیاد تکریم ادیان و مذاهب، به مناسبت روز وفات حضرت ام البنین و روز تکریم روز تکریم مادران و همسران شهدا در یادداشتی نوشت:


سیزدهم جمادی الثانی، روز وفات مادری فداکار و بانوی مکرمی است که عزیزترین ثمره های زندگیش را در راه دین و ولایت  تقدیم کرد. بانویی با عظمتی که  از تبار دلاوران بود و تا پایان عمر بر راه امام زمان خود حضرت حسین بن علی علیه السلام محکم و  استوار باقی ماند. ام البنین، مادر پسرانِ علی علیه السلام، بعد از عمری تلاش، شکیبایی و استقامتْ و صبر بر شهادت  مولا و چهار فرزند رشیدش، با دلی مالامال از محبت و عشق،راهی دیار دوست شد و در بقیع، آرام گاهِ نیکان، آرمید.


بعد از شهادت سرور زنان عالمیان حضرت فاطمه زهرا علیها السلام و پس از گذشت زمان نسبتا زیادی از این واقعه غم بار،  امام علی (ع) برادرش عقیل بن ابى طالب را که آشنا به انساب عرب بود، فرا خواند و از او خواست برایش همسرى از تبار سلحشوران بر گزیند تا پسر دلیرى براى مولا به ارمغان آورد که یار و یاور سالار شهیدان حسین بن على علیه السلام در کربلا باشد. ایشان نیز بانوی با فضیلت و شجاعی  به نام فاطمه از خاندان با اصالت بنی کلاب را برگزید.


پدر و مادر فاطمه از اجداد بزرگ حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) بودند و دارای خوبی ها و صفات خانوادگی مشترک بودند فاطمه دختری پاکدل وباتقوا بود.


فضایل اخلاقی، کمالات انسانی، نیروی ایمانی، ثبات و پایداری، شکیبایی و بردباری، بصیرت و دانایی، نطق و سخندانی او را به شایستگی ، بانوی بانوان کرده بود. حزام بن خالد بن ربیعة بن وحید بن کعب بن عامر بن کلاب پدر ام البنین است او مردی شجاع و دلیر و راستگو بود که شجاعت از صفات ویژه اوست. وی از استوانه‏ هاى شرافت در میان عرب به شمار مى ‏رفت و در بخشش، مهمان‌نوازى، دلاورى و رادمردى و منطق قوی مشهور بود.


پس از خواستگاری عقیل هنگامی که  پدر فاطمه به نزد همسر و دخترش برگشت دید همسرش موهای دخترش را شانه می زند و او از خوابی که شب گذشته دیده بود برای مادر سخن می گوید... «مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشسته ام. نهرهای روان و میوه های فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان می درخشیدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر می کردم... در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از آن ساطع می شد که چشمها را خیره می کرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم دیدم. نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدایش را می شنیدم ولی او را نمی دیدم گفت:«فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانی و سه ستاره درخشان پدرشان سید و سرور همه انسانهاست بعد از پیامبر گرامی و اینگونه در خبر آمده است»


پس از خواب بیدار شدم در حالی که می ترسیدم. مادرم! تاویل رؤیای من چیست؟! »


مادر به دخترک فهیمه و عاقله خود گفت: «دخترم رؤیای تو صادقه است ای دخترم به زودی تو با مرد جلیل القدری که مجد و عظمت فراوانی دارد ازدواج می کنی. مردی که مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب چهار فرزند می شوی که اولین آنها مثل ماه چهره اش درخشان است و سه تای دیگر چونان ستارگانند«پس از صحبت های دوستانه و صمیمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذیرش علی(علیه السلام) سؤال کرد و گفت: آیا دخترمان را شایسته همسری امیرالمؤمنین(علیه السلام) می دانی؟ بدان که خانه او خانه وحی و نبوت و خانه علم و حکمت و آداب است اگر (دخترت را) اهل و لایق این خانه می دانی - که خادمه این خانه باشد - قبول کنیم و اگر اهلیت در او نمی بینی پس نه؟


همسر او که قلبی مالامال از عشق به امامت داشت گفت: «ای حزام ! به خدا سوگند من او را خوب تربیت کردم و از خدای متعال و قدیر خواستارم که او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد برای خدمت به آقا و مولایم امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس او را به علی بن ابیطالب، مولایم، تزویج کن.» عقیل با اجازه از ام البنین عقد بین این دو بزرگوار را اجرا کرد با مهریه ای که سنت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) بود و برای دختران و همسران خود معین کرده بود و آن 500 درهم بود در حالی که پدر او می گفت: «او هدیه ای است از سوی ما به پسرعموی رسول خدا و ما طمع به مال و ثروت او ندوخته ایم»


فاطمه کلابیه سراسر نجابت و پاکی و خلوص بود. هنگامی که می خواست پابه خانه علی بگذارد گفت تا دختر بزرگ فاطمه (س) اجازه نفرمایند وارد خانه نمی شوم این نهایت ادب او را به خاندان امامت می رساند.


روز اولی که ام البنین علیهاالسلام پا در خانه علی علیه‏السلام گذاشت، حسن و حسین علیهماالسلام مریض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آن‏که وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و هم‏چون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت و همواره می گفت من کنیز فرزندان فاطمه هستم


ایشان بعدها پس از ازدواج با حضرت علی (علیه السلام) با کنیه‏ "امُّ البنین" مشهور گردید. به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات تلخ گذشته، در ذهن آن‏ها تداعی نگردد و رنج بی‏مادری آن‏ها را آزار ندهد.


حضرت علی (علیه السلام) در همسرش، خردى نیرومند، ایمانى استوار، آدابى والا و صفاتى نیکو مشاهده کرد و او را گرامى داشت و از صمیم قلب در حفظ او کوشید.


در کتب تاریخی در خصوص تولد ایشان نوشته اند: حَزام بن خالد به همراه جمعی از «بنی کلاب» به سفر رفته بود. در یکی از شبها به خواب فرو رفته و در عالم رؤیا دید که در زمین سرسبزی نشسته است و مرواریدهای درخشانی از اطراف بر دستان او می ریزد و او از زیبایی آنها متعجب می شود.


سپس مردی را می بیند که به سوی او می آید ـ از طرف بلندی ـ و هنگامی که به او می رسد سلام می کند و حزام او را جواب می دهد. آن مرد به او می گوید: این مروارید را به چه قیمت می فروشی؟ حزام نگاه کرد و آن درّ زیبا را در دستان خود دید؛ رو به مرد کرده و گفت: من قیمت این درّ را نمی دانم که به شما بگویم، شما آن را به چه قیمت خریداری؟ مرد گفت: من نیز نمی دانم قیمت او را ولی این هدیه ای است که یکی از پادشاهان عطا کرده است. و من ضامن هستم برای تو به چیزی که از درهم و دینار بالاتر است. حزام گفت: آن چیز چیست؟ مرد گفت: تضمین می کنم که او شرافت و سیادت ابدی دارد و بهره و بزرگی از او است. حزام گفت: آیا این را برایم ضمانت می کنی. و مرد پاسخ داد: آری. و حزام در پایان به مرد گفت: و تو اکنون واسطه در این امر می شوی.


و مرد نیز گفت: و من واسطه می شوم؛ او را به من اعطاء کرده اند و من به تو عطا می کنم. وقتی حزام از خواب بیدار شد رؤیای خود را برای بنی کلاب گفت و خواستار تعبیر آن شد. یکی از خاندان وی گفت: اگر رؤیای صادقه باشد دختری روزی تو خواهد شد که یکی از بزرگان او را عقد خواهد کرد و به سبب این دختر مجد و شرافت و آقایی نصیب تو خواهد شد. و هنگامی که او از سفر برگشت، ثمامة بنت سهیل، همسر باوفای او، که حامله بود وضع حمل کرده و دختری چونان مروارید درخشان و زیبا به دنیا آورد. حزام پس از آگاه شدن از تولد دخترش به خود گفت: «قد صدّقت الرؤیا» و از این بشارت شاد و مسرور شد.


نام او را «فاطمه» نهاد، و به رسم عرب کنیه ای برای وی برگزیدند که «ام البنین» بود. به هر حال پس از این رؤیای صادقه فاطمه، مادر فضلیت ها، به دنیا آمد و دوران کودکی را چونان دیگر کودکان گذراند و در دامان مادری مهربان و پاک و پدری شجاع که دارای سجایای اخلاقی فراوان بودند رشد کرد. مورخان در مورد مادر بزرگوار فاطمه این گونه  می نویسند:«ثمامه، مادر ام البنین، بانویی ادیب و کامل و عاقل بود. آداب عرب را به دخترش آموخت و هر آنچه مورد نیاز یک دختر است در زندگانی از مسایل مربوط به خانه داری و اَدای حقوق و همسرداری و غیره را به او یاد داد.


در خاندان و تبار پاک ام البنین چند ویژگی مهم وجود دارد که همگی در وجود عباس(علیه السلام) به ظهور رسید.


1)شجاعت و دلاوری که در کربلا زیباترین چهره خویش را نمایاند.


2)ادب و متانت و عزت نفس که در زندگانی 34 ساله عباس بن علی به وضوح دیده می شود.


3) هنر و ادبیات که ام البنین از «دایی » خویش لبید شاعر به ارث برده بود و فرزند عزیزش عباس(علیه السلام) از مادر ادیبه خود.


4) ایثارگری و احترام به حقوق دیگران که نمود آن در عشق به ولایت و امامت متجلی شد.


5) وفا و پایبندی به تعهدات.


ثمره ازدواج حضرت علی با او، چهار پسر رشید بود به نام های: عبّاس، عبدالله، جعفر و عثمان. فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه‏ فرزند حضرت ابوالفضل علیه‏السلام ادامه یافت.


هنگامی که امام حسین علیه‏السلام آهنگ ترک مدینه و تشرف برای حج و به دنبال آنْ هجرت به سوی عراق کرد، ام البنین علیهاالسلام به همراهان امام حسین علیه‏السلام چنین سفارش می ‏کرد: «چشم و دل مولایم امام حسین علیه‏السلام و فرمان‏بردار او باشید» مورخان           می نویسند: پس از واقعه کربلا بشیر در مدینه ام البنین را ملاقات می کند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد.


ام البنین پس از دیدن وی که فرستاده امام سجاد علیه‏السلام بود می گوید:«ای بشیر! از امام حسین علیه‏السلام چه خبر داری؟ بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید. ام ‏البنین فرمود: از حسین علیه‏السلام مرا خبر ده!» بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولی ام‏ البنین پیوسته از امام حسین علیه‏السلام خبر می‏ گرفت و با صبر و بصیرتی بی نظیر می گوید: ای بشیر خبر از [امام من]اباعبدالله الحسین بده فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان مینایی است فدای اباعبدالله(علیه السلام) باد.


چون بشیر خبر شهادت امام حسین علیه‏السلام را به آن حضرت داد، صیحه ‏ای کشید و گفت: ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد.  اما فقدان فرزندانش او را متأثر و ناراحت کرده بود، چنانکه وقتی حضرت زینب(س) سپرخونین حضرت عباس را به عنوان یادگاری به ام البنین نشان داد، وی تا آن را دید چنان دلش سوخت که نتوانست تحمل کند و بی هوش بر زمین افتاد.


با شهادت چهار فرزند ام‏ البنین علیهاالسلام در کربلا، این بانوی شکیبا، به افتخار مادر شهیدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهید بودن، افتخاری دیگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.


وقتی خبر شهادت فرزندانش به او رسید، سرشک اشک از دیده فرو ریخت و با روحیه‏ ای قوی در اشعاری گفت: «ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی علیه‏السلام همه شیران بیشه شجاعتند.


شنیده ام بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که دست‏ هایش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسی می‏ توانست نزد او آید و با او بجنگد؟


از ویژگی‏ های بسیار مهم ام البنین، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وی پس از واقعه عاشورا، از مرثیه ‏خوانی و نوحه‏ سرایی استفاده کرده تا ندای مظلومیت کربلاییان را به گوش نسل‏ های آینده برساند.


ایشان هر روز به همراه پسرِ حضرت عباس علیه‏ السلام ، عبیداللّه‏ که همراه مادرش در کربلا حضور داشت و سند زنده ‏ای برای بیان وقایع عاشورا بود، به بقیع می ‏رفت و نوحه می‏ خواند و شور و غوغایی بپا می کرد . مردم مدینه اطراف او گرد می آمدند و با او هم ناله می شدند. امام باقر(سلام الله علیه)می فرماید: آن حضرت به بقیع می رفت و آن قدر جانسوز مرثیه می خواند که مروان با آن قساوت قلب گریه می کرد.


وفاداری ام البنین به همسر بزرگوار خویش به حدی است که پس از شهادت حضرت علی(علیه السلام) با آنکه جوان بود اما به احترام آن حضرت و برای حفظ حرمت او، تا پایان عمر ازدواج نکرده و همسر دیگری را اختیار نمی کند. با آن که مدّتی نسبتاً طولانی (بیش از بیست سال) پس از آن حضرت زنده بود. آنگاه که «امامه» یکی از همسران آن حضرت(علیه السلام) توسط «مغیرة بن نوفل»که یکی از مشاهیر عرب است خواستگاری می شود با          ام البنین در مورد ازدواج مشورت می کند، او در جواب می گوید: «سزاوار نیست پس از علی، ما در خانه دیگری باشیم و با مرد دیگر پیمان همسری بندیم»


این سخن ام البنین نه تنها در اَمامه که در لیلی تمیمیه و اسماء بنت عمیس نیز اثر گذاشت و تا پایان عمر هر چهار همسر علی بن ابیطالب(علیه السلام) ازدواج مجدد نکردند.


از دیگر صفات والای ام البنین فصاحت و بلاغت اوست که نمود آن در اشعار زیبا و جاودانه وی متجلی است.


از جمله اشعار جاودانه وی که مورد تجلیل و تحسین بزرگان ادب قرار گرفته است شعر جانسوز وی پس از شهادت پسرش که پدر فضایل بود می باشد:«مرا ام البنین نخوانید که به یاد شیران دلاور می افکنیدم. مرا فرزندانی بود که به نام آنها خوانده می شدم ولی امروز فرزندی ندارم. چهار فرزند داشتم همچون بازهای شکاری و همگی به شهادت رسیدند


علاقه ام البنین به اهل بیت(علیهم السلام) و بصیرت دینی او به امامت به قدری بود که درباره او می نویسند«برای عظمت و معرفت و بصیرت ام البنین کافی است که او هر گاه بر امیرالمؤمنین وارد می شد و حسنین مریض بودند با ملاطفت و مهربانی با آنها صحبت می کرد و از صمیم قلب با آنها برخورد می کرد چونان مادری مهربان و دلسوز» علمِ سرشارِ وی در کلام او و فرزند بزرگوارش عباس نمایان است. او از محدثات شیعه است و فرزندان خود را با علم و دانایی تربیت کرد. اگرچه آنان فرزندان «باب علم نبی» بودند اما از دانش مادری هم بی بهره نبودند چنانکه حضرت علی(علیه السلام) در مورد عباس می فرماید:«همانا فرزندم عباس در کودکی علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر که از مادرش آب و غذا می گیرد از من معارف را فرا گرفت»


آن مادر فداکار، بعد از زینب کبری علیهاالسلام دار فانی را وداع گفت و در سیزدهم جمادی الثانی سال 64 هجری قمری به دیدار معبود شتافت و در قبرستان بقیع در کنار سبط رسول خدا، امام حسن(علیه السلام)، و فاطمه بنت اسد و دیگر چهره های درخشان شریعت محمدی(صلی الله علیه و آله) به خاک سپرده شد.


و چه مناسب روز رحلت این بانوی بزرگوار که خود همسر و مادر شهید است به عنوان روز تکریم  مادران و همسران شهدا  انتخاب شد.


سزاوار است مادران ، همسران و دختران با تاسی به این بانوی عالمه و فاضله که زندگانیش همواره با بصیرت ، شجاعت و نور دانش همراه بوده است ، ایشان را الگوی عملی برای زندگی خود قرار دهند.


منبع: خبرگزاری تقریب




نظرات کاربران