شبهه ششم: قضاوت امامان بر اساس کتب دیگر ادیان
نویسنده وهابی ادعا میکند که شیعیان معتقدند امامانشان برای اهل هر دینی طبق کتاب خودشان قضاوت میکنند، درحالیکه این، خروج از اسلام است. در ضمن به نظر شیعه، تورات و انجیل تحریف نشده، درحالیکه قرآن میگوید آن کتابها تحریف شده است. سپس میگوید چند سؤال در اینجا بیجواب باقی میماند: این کتابها کجایند و نزد چه کسی است، هدف از وجود این کتابها چیست، آیا میخواهند با آنها دین اسلام را تکمیل نمایند، چرا این کتابها را بر یهود و نصارا عرضه نمیکنند تا آنان هدایت شوند؟
شبهه ششم: قضاوت امامان بر اساس کتب دیگر ادیان
نویسنده وهابی ادعا میکند که شیعیان معتقدند امامانشان برای اهل هر دینی طبق کتاب خودشان قضاوت میکنند، درحالیکه این، خروج از اسلام است. در ضمن به نظر شیعه، تورات و انجیل تحریف نشده، درحالیکه قرآن میگوید آن کتابها تحریف شده است.[1]
سپس میگوید چند سؤال در اینجا بیجواب باقی میماند: این کتابها کجایند و نزد چه کسی است، هدف از وجود این کتابها چیست، آیا میخواهند با آنها دین اسلام را تکمیل نمایند، چرا این کتابها را بر یهود و نصارا عرضه نمیکنند تا آنان هدایت شوند؟[2]
پاسخ شبهه ششم
قضاوت کردن برای اهل هر دینی، مطابق با دین خودشان، خروج از اسلام نیست؛ زیرا اولاً: قرآن وجود حکم خدا را در تورات فعلی تصدیق کرده، چنانکه محرف بودن آن را اعلام نموده است: (وَ کَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فِیها حُکْمُ اللَّهِ)[3]؛ همچنین میفرماید: (إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ)[4]؛ یعنی ما تورات را نازل کردیم که در آن، مقداری احکام و معارف الهی و مایه هدایت وجود دارد و مقداری
نور بر حسب حال بنیاسرائیل و استعدادشان در آن هست و خدای تعالی در قرآن کریمش، اخلاق عمومی بنیاسرائیل و خصوصیات
نژادی آنان و مقدار فهمشان را ذکر میکند؛ به همین دلیل در تورات از هدایت جز مقداری را نازل نکرد و از نور جز بعضی از آن را قرار
نداد؛ زیرا بنیاسرائیل هم سابقهدار بودند (و انبیایی دیگر میان آنان برخاست) و هم امتی قدیمی بودند و هم استعدادشان برای پذیرفتن هدایت اندک بود.
قرآن کریم در آیه زیر با آوردن کلمه «من» به این نکته ـ که تورات مشتمل بر مقداری از هدایت است نه کل هدایتـ اشاره کرده، میفرماید: (وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْء مَوْعِظَةً وَ تَفْصِیلاً لِکُلِّ شَیْء)؛ (یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا). در این جمله اگر نبیین را به اسلام توصیف کرد، برای این بود که اشاره کرده باشد دین در همه ادوار بشری، یکی است و آن، عبارت است از اسلام و تسلیم شدن برای خدا و استنکاف نکردن از عبادت او و اینکه احدی از مؤمنین به خدا (مسلمان به معنای عام) نمیتواند از قبول حکمی از احکام خدا و شریعتی از شرایع او سرباز زند و از پذیرفتن آن استکبار کند.
در آیه شریفهای هم که میفرماید: (فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ)[5]، روشن است حکمی که خداوند در تورات و انجیلِ واقعی داشته، قسط است و حکم خداست.
ابن کثیر، ذیل آیه یاد شده، حدیثی را در شأن نزول آن از ابیداوود نقل کرده، میگوید: «فهذه الأحادیث دالة علی أن رسول اللهm، حکم بموافقة حکم التوراة».[6]
خطیب عبدالکریم در تفسیر قرآن به قرآن، ذیل آیه مبارکه، پس از آنکه ماجرای آمدن یهودیان به محضر رسول خدا ص را بیان میکند، میگوید: «فأمر الرسول بإمضاء حکم التوراة فیهما، و رجمهما»[7]؛ «رسول خدا ص به امضای حکم تورات درباره آن دو امر فرمود و آنها را رجم کرد».
ثانیاً: فقهای اهل سنت نیز چنین فتوایی دارند که بین اهل کتاب، طبق دین خودشان، قضاوت میشود.[8]
وهبه زحیلی در «تفسیر وسیط»، ذیل آیه میگوید:
مصدر تشریع یکی بیش نیست و آن هم خدای عز و جل است؛ چنانکه قرآن مجید، نور و هدایت همیشگی است، تورات و انجیل نیز نور و هدایت است. همانگونه که قصاص و عقوبت اعدام در شریعت اسلام ثابت است، در شریعت موسوی نیز چنین است و انکار این مطلب کفر، ظلم و فسق است.[9]
[1]. اصول مذهب الشیعه، ج2، ص216.
[2]. همان، ج2، ص190.
[3]. مائده: 43.
[4]. مائده: 44.
[5]. مائده: 42.
[6]. تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج3، ص105.
[7]. التفسیر القرآنی للقرآن، خطیب عبدالکریم، ج3، ص، 1103
[8]. اما الحکم فیما یختص به دینهم من الطلاق و الزنى و غیره فلیس یلزمهم ان یتدینوا بدیننا و فی الحکم بذلک بینهم اضرار بحکامهم و تغییر ملّتهم و قال الزهری: مضت السنة ان یرد أهل الکتاب فی حقوقهم و مواریثهم إلی أهل دینهم الا ان یأتوا راغبین فی حکم الله فیحکم بینهم بکتاب الله؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج6، ص185.
[9]. تفسیر الوسیط، الزحیلی، ج1، ص464.