شبهه هفتم: تحریف قرآن برای اثبات امامت ائمه:

یکی از نویسندگان متعصب، تحریف قرآن را به شیعه نسبت داده است. به ادعای وی شیعیان برای اثبات امامت، همه حیله‌ها را به کار گرفته‌اند، آنها قرآن را تحریف، به انبیا توهین کرده‌اند و امر امامت را به بداء نسبت داده‌‌اند.

شبهه هفتم: تحریف قرآن برای اثبات امامت ائمه:


یکی از نویسندگان متعصب، تحریف قرآن را به شیعه نسبت داده است. به ادعای وی شیعیان برای اثبات امامت، همه حیله‌ها را به کار گرفته‌اند، آنها قرآن را تحریف، به انبیا توهین کرده‌اند و امر امامت را به بداء نسبت داده‌‌اند.[1]


پاسخ شبهه


درباره این ادعا باید به نکاتی توجه کرد:


اولاً همان‌گونه که در تبیین مسئله کاملاً بحث شد، موضوع امامت در نصوص دینی، یعنی قرآن و سنت، به طور بسیار روشن آمده است؛ زیرا بنا به نقل مفسران و مورخان عامه و خاصه، آیات زیادی (بیش از سیصد آیه) درباره ولایت علی ع و فضایل و مناقب آن حضرت در قرآن کریم آمده و در سنّت، اخبار متواتری از پیامبر خدا ص وجود دارد که بر امامت علی ص دلالت دارد. این روایات شمارش شدنی نیستند و علمای عامّه و خاصه در این زمینه تألیفات بسیاری دارند، که هم وجوب وجود امام را اثبات می‌کنند، هم انتصابی بودن آن را و هم اوصاف امام را. بلکه حتّی درباره مصداق امام بعد از رسول خدا ص نیز نصّ صریح وجود دارد. ازاین‌رو دیگر نیاز به تحریف آیات الهی نیست. بنابراین، اگر کسی با نگاه بی‌طرفانه و بی‌غرض، قضایا و روایات را بررسی کند، خواهد دید بالاترین و مهم‌ترین موضوعی که در حوزه اسلامی مطرح است، موضوع امامت است. از آنجا که نبی مکرم ص، خاتم انبیا و پایان‌بخش رسل است و شریعت او هم باید تا قیامت استوار بماند، برای پاسداری از رهاوردها و تلاش‌های 23 ساله ایشان، نیاز است که افرادی معین شوند تا از انحراف شریعت جلوگیری کنند و به قیام برای اجرا کردن دستورات اسلامی بپردازند و در جامعه برای اجرای عدالت و جلوگیری از ستم بکوشند؛ ازاین‌رو می‌بینیم که خداوند در قضیه امامت و معرفی امیرمؤمنان علی ع، با تهدید خطاب به نبی مکرم ص می‌فرماید که اگر امیرمؤمنان ع برای امامت، به مردم معرفی نشود، تلاش 23 ساله رسالت به ثمر نخواهد نشست.[2] همین آیه شریفه، جایگاه رفیع ولایت و امامت را از دیدگاه اسلام و قرآن نشان می‌دهد.


ثانیاً؛ تحریف نشدن قرآن از نگاه مسلمانان با توجه به نصوص آموزه‌های اسلامی، از ضروریات دین است و در طول تاریخ اسلامی چه در زمان ائمه: و چه بعد از آن تا کنون، تمام اندیشمندان شیعی، قرآن را مصون از تحریف می‌دانند. تا چه رسد به اینکه اعتقاد به چنین موضوعی داشته باشند.


قرآن کریم


 آیاتی در قرآن هستند که به صراحت، بر مصونیت قرآن از تحریف دلالت دارند و هرگونه تحریفی را از قرآن نفی می‌کنند: (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ)؛ «ما قرآن را نازل کردیم و ما حافظ آن خواهیم بود». (حجر: 9)


معنای اینکه خداوند حافظ قرآن است، چیست؟ آیا بدین معناست که الفاظ و یا کاغذهایی که روی آنها قرآن نوشته شود یا قرآنی را که فلان شخص حافظ است یا قرآنی که نزد فلانی است، حفظ و پا برجا می‌ماند؟ یا مراد اینها نیست و آیه شریفه، معنای دیگری دارد. از آنجا که طبعاً قرآن روی هر چیزی که نوشته شود، آن چیز از بین رفتنی است، حافظان قرآن نیز از بین رفتنی‌اند، مراد حفظ و نگه‌داری آیاتی است که بر قلب پیامبر9 نازل شده، آن هم تا آخرین آیه؛ یعنی همین قرآن که اکنون نزد مردم است، محفوظ و باقی خواهد ماند و کلمه و حرفی از آن کم یا بر آن افزوده نخواهد شد.


دلیل آن هم همین است که پس از چهارده قرن، هنوز کسی نتوانسته کوچک‌ترین خدشه‌ای به قرآن کریم وارد کند یا اسلوب و تعداد سوره‌ها، آیات، کلمات و حتی حروف آن را تغییر دهد، خلاف تورات و انجیل که پس از حضرت موسی و عیسی ع در مدت‌زمانی اندک، هواپرستان شیطان‌صفت آنها را تحریف کردند.


آیة دیگری که بر تحریف نشدن قرآن دلالت می‌کند، چنین است:


(إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ * لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ) (فصلت: 41 و 42)


این کتابی است قطعاً شکست‌ناپذیر که هیچ‌گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغش نمی‌آید؛ زیرا او فرستاده شده از سوی خداوند حکیم و شایسته است.


در این آیه شریفه، حرف «لا» برای نفی است و دلالت بر عموم دارد. وقتی «لای نافیه» بر سر طبیعت و ماهیتی درآید و به آن متعلّق شود، افاده «نفی جنس» می‌کند. پس معنای آیه چنین می‌شود که در قرآن، هیچ باطلی اعم از زیان، نقیصه، تغییر کلمات و... راه نیافته و نخواهد یافت. اگر قرآن کریم را ملحدان و ایادی منحرف و اجانب، تحریف کرده باشند، این تحریف بالاترین مصداق راه یافتن باطل به قرآن است.


اندیشمندان شیعه و عدم تحریف قرآن


عالمان شیعه بر این نکته تأکید کرده‌اند که از نظر عقلی، پذیرفتنی نیست رسول الله ص کتابی را که معجزه دین و آیین‌نامه سلوک فردی و اجتماعی و مستند و پایه و مایه دین اوست، رها کند و تدوین و جمع آن و حراست از تمامت آن را وانهد.[3]


1. شیخ صدوق=


شیخ صدوق= درباره تحریف قرآن چنین می‌فرماید:


به اعتقاد ما (شیعیان) قرآنی که خداوند بر پیامبرش ص نازل فرموده، بیشتر از قرآنی که اکنون در دست مردم موجود است، نبوده و تعداد سوره‌های قرآن نزد مردم 114 سوره می‌باشد و نزد ما سوره والضحی و الم نشرح روی هم یک سوره است و همچنین سوره «ایلاف» و «الم تر کیف» نیز یک سوره محسوب می‌شود. کسی که به ما نسبت دهد و بگوید ما گفته‌ایم «قرآنی که بر پیامبر ص نازل گردیده، بیشتر از قرآن‌های موجود است»، دروغ‌گوست (و به ما طایفه امامیه، تهمت ناروا می‌زند).[4]


2. شیخ مفید=


فقیه و متکلم نامدار شیعه، معروف به شیخ مفید=، در پاسخ به این سؤال که: «اگر کسی بگوید: چطور صحیح است گفته شود این قرآنی که اکنون بین مردم است، حقیقتاً همان کلام خداوند است بدون هیچ کم و زیاد، و حال اینکه شما از ائمه معصوم: خلاف این را نقل می‌کنید که آنان [به جای کُنتُم خَیرَ اُمَّة...] خوانده‌اند: «کنتُم خیر ائمة اخرجت للناس» و همچنین [به‌جای جَعَلناکُم أُمَّةً وَسَطاً] خوانده‌اند: «جَعَلناکم ائمه وسطا» و باز [به جای یسألونَکَ عَنِ الأنفالِ] خوانده‌اند: «یسألونک الأنفال» و اینها خلاف قرآن در دست مردم است، می‌فرماید:


اخباری که از ائمه: نقل شده، همگی اخبار آحاد است و نمی‌توان به صحت آنها قطع و یقین حاصل کرد و برای همین، ما در این‌گونه مسائل توقف می‌کنیم و از دستوری که به ما داده شده مبنی بر اینکه از همین قرآن بین مردم پیروی کنید، عدول نمی‌کنیم. چون خود معصومین: امر فرمودند هر روایتی که با قرآن و عقل، مطابق نبود، علم آن را به خود ما واگذار کنید. افزون بر این، کسی منکر این معنا نیست که ممکن است در قرآن کریم دو جور قرائت شده باشد که یکی از آنها در قرآن و دیگری در روایت آمده باشد. همان‌طور که مخالفان ما نیز صریحاً اعتراف می‌کنند که نزول قرآن کریم بر وجوه متعدد بوده است.[5]


3. سید مرتضی=


«سید مرتضی یا علم‌الهدی» برای تحریف نشدن قرآن، بسیار محکم و قوی استدلال می‌کند و می‌گوید:


علم به صحّتِ نقل قرآن مثل علم به شهرها و حوادث بزرگ و وقایع عظیم و مثل کتاب‌های مشهور و اشعار مدوّن عرب است؛ چون اهتمام و انگیزه شدیداً بر این بود که قرآن را حفظ و حراست کنند. چون قرآن معجزه پیامبر ص و مآخذ علوم شرعی و احکام دینی است و علمای مسلمین در حفظ و حمایت از قرآن به حدّ اعلی رسیدند، نه به نحوی که حتی اگر در اِعراب، قرائت، حروف و آیاتش اختلافی رخ می‌داد، کاملاً به موارد اختلاف آشنا بودند. پس با این شدتِ اهتمام و شناخت کامل، چگونه ممکن است در قرآن کریم تغییر یا نقصی وارد شده باشد؟ در عصر رسول خدا9 قرآن کریم به همین صورت که در این زمان هست، جمع‌آوری و تدوین شده بود... . تمام اینها با اندک تأمّلی بر این معنا دلالت می‌کند که قرآن در عصر پیامبر ص متفرق و پراکنده نبوده، بلکه مدوّن و مرتّب بوده است. کسانی که در این مسئله با ما مخالفت کرده‌اند، از امامیه یا حشویه، به قول و نظر آنان اعتنایی نمی‌شود.[6]


4. شیخ طوسی=


شیخ طوسی= می‌فرماید:


مقصود از این کتاب، علم معانی و اغراض مختلف قرآن کریم است؛ و اما سخن درباره زیادی و نقصان قرآن، سزاوار این کتاب نیست؛ چون در زیادی قرآن، اجماع بر بطلان آن است و نقصان در قرآن نیز ظاهر مذهب مسلمانان بر خلاف آن است و همین مطلب نزد مذهب ما به صحت نزدیک‌تر است؛ و سید مرتضی= نیز همین قول را تأکید کرده است و ظاهر روایات نیز همین است؛ مگر اینکه از طریق عامه و خاصه، روایات زیادی بر نقصان بسیاری از آیات قرآن و نقل دادن آیه‌ای از جایی به جای دیگر نقل شده است. ولی اینها واحد است که موجب علم و عمل نمی‌شود و بهتر است از این‌گونه اخبار، اعراض شده و از اشتغال به آنها پرهیز شود.[7]


5. علامه حلی=


علامه حلی= درباره تحریف نشدن قرآن کریم می‌فرماید:


حق این است که در قرآن کریم نه تبدیلی رخ داده و نه تقدیم و تأخیری. همچنین قرآن کریم نه زیاد شده و نه کم و پناه می‌بریم به خداوند از کسی که به امثال این تحریف‌ها اعتقاد داشته باشد؛ چون این‌گونه اعتقادها موجب می‌شود تا در معجزه پیغمبر اکرم ص که با تواتر نقل شده است، تحریف راه پیدا کند.[8]


6. محقق کرکی=


 محقق کرکی، معروف به محقق ثانی= می‌فرماید:


در روایاتی که دلالت دارند از قرآن کم شده [است] یا باید توجیه نمود و یا دور انداخت؛ زیرا اگر روایتی بر خلاف دلیل کتاب، سنت متواتر و اجماع باشد و نتوان آن را توجیه نمود یا بر وجهی حمل کرد، باید آن را از گردونه خارج کرد.[9]


7. امام خمینی=


حضرت امام خمینی= ضمن تصریح و تأکید بر تحریف نشدن قرآن، موضوع استدلال نکردن حضرت علی و فاطمه زهرا و امامان معصوم: و همچنین یاران حق‌گوی آنان، چون سلمان، مقداد و ابوذر را در احتجاج‌هایشان به آیاتِ مفروضاً ساقط شده قرآن، مطرح کرده و به استناد آن، نظریه تحریف را رد کرده است.[10]


9. علامه طباطبائی=


علامه در تفسیر المیزان ذیل آیه شریفه (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ) می‌فرماید:


آیه «حفظ» دلالت بر این دارد که کتاب خدا از حیث ذکر بودن،
از جمیع اقسام تحریف (تحریف به زیاده، نقصان و تغییر، و
تبدیل و جابه‌جایی) محفوظ است. پس قرآن، ذکری زنده و پابرجاست.[11]


افزون بر آنچه ذکر شد، شیعه هیچ وقت به تحریف قرآن متهم نبوده و هیچ کسی هم چنین چیزی به شیعه نسبت نداده و این، ادعایی است بدون دلیل و مستند و درواقع از تهمت‌های ناروایی است که وهابیت برای بدنام کردن شیعه به کار برده.


این در حالی است که وهابیون، شیعه را از جنبه دیگر نیز
متهم می‌کنند که شیعیان معتقدند خلفا یعنی کسانی غیر از شیعه دست
به تحریف قرآن زده‌اند. نه این اتهام، درست است و نه آن اتهام
اولی؛ بلکه قرآن کتاب آسمانی همه مسلمانان است و تمام مسلمانان
و همه فرقه‌های آن به تحریف‌نشدن آن معتقدند. این جریان وهابیت است که در راستای اختلاف‌انگیزی بین مسلمانان به چنین مسائلی می‌پردازند.


نکته مهم دیگر آن است که قرآن نزد شیعه همان قرآن نزد اهل سنت است. اگر کسی شک دارد، بیاید و از نزدیک ببیند.


 



[1]. «ان الشیعه لاستقرار مسأله الامامه لایدعون حیله و لاتزویرا الا عملوه، و لذلک حرفوا القرآن و اهانوا الانبیاء و نسبوا الى البداء؛ عقاید جعفریه، مولانا محمدعلی، ج1، ص79.


[2]. (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ) (مائده: 67)


[3]. اجوبة مسائل جارالله، عبدالحسین شرف‌الدین، ص28.


[4]. الاعتقادات فی دین الامامیه، شیخ صدوق، ص59.


[5]. مصنّفات شیخ مفید، ج7، صص82-84.


[6]. مجمع البیان، محمد بن حسن طبرسی، ج1، ص15.


[7]. التبیان، محمد بن حسن طوسی، ج1، صص269 و 270.


[8]. اجوبة المسائل المهنّائیه، علامه حلی، ص121.


[9]. التحقیق فی نفی التحریف، علی حسینی میلانی، ص6.


[10]. انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة، امام خمینی=، ج1، صص245ـ 247.


[11]. تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبایی، ج12، ص101.


| شناسه مطلب: 111084




امامت شبهه