انکار تعدد دختران پیامبر ص مستلزم انکار قرآن و کفر

«حافظ مهر محمد»، از متعصبان وهابیت، می‌گوید: «کسی که معتقد باشد که پیامبر ص تنها یک دختر داشته، انکار قرآن نموده و کافر شده است».

شبهه پنجم: انکار تعدد دختران پیامبر ص مستلزم انکار قرآن و کفر


«حافظ مهر محمد»، از متعصبان وهابیت، می‌گوید: «کسی که معتقد باشد که پیامبر ص تنها یک دختر داشته، انکار قرآن نموده و کافر شده است».[1]


پاسخ شبهه پنجم


در پاسخ به این شبهه باید سؤالی را مطرح کرد، ملاک ایمان و کفر چیست؟ ایمان چگونه محقق می­شود؟ و چگونه فرد از دایره ایمان خارج شده و در کفر داخل می‌شود؟


ابن‌عمر می‌گوید:


ما نزد رسول خدا ص بودیم. مردی زیبا و خوش‌مو، با لباسی سفید، به محضر رسول خدا ص رسید. اطرافیان او را نگریستند و گفتند: «این فرد را نمی­شناسیم. او اهل بادیه به نظر نمی­رسد». نزد رسول خدا ص نشست و عرض کرد: «یا رسول‌ الله سؤالی بپرسم؟». حضرت فرمود: «بپرس». زانوهایش را کنار زانوهای حضرت گذاشت و دستانش را روی ران‌هایش گذاشت و گفت: «اسلام چیست؟». رسول خدا ص فرمود: «الإسلام شهادة أن لا إله إلا الله وحده، وأن محمدا رسولالله، وتقیم الصلاة، وتؤتی الزکاة، و تصوم رمضان، و تحج البیت»؛[2] «اسلام شهادت به وحدانیت خداوند یکتا، و رسالت محمدص و اقامه نماز و ادای زکات و روزه ماه رمضان و حج خانه خدا است».


مرد سؤال کرد ایمان چیست؟


رسول خدا ص فرمود: «أن تؤمن بالله وملائکته والجنة والنار والبعث بعد الموت والقدر کله»؛[3] «ایمان به خدا و ملائکه‌اش و بهشت و جهنم و زنده شدن و مردن و قبول تقدیر».


در روایت دیگری ابن‌عباس گفت: شنیدم رسول خدا9 فرمود:


آیا می‌دانید ایمان چیست؟ گفتند: «خدا و رسولش آگاه‌ترند». رسول خدا ص فرمود: «شهادت لا اله الا الله، و به پاداشتن نماز و ادای زکات، و روزه ماه رمضان و پرداختن خمس از غنایم».  گفتند: «ای رسول خدا ص ما نمی­توانیم به خدمت شما برسیم، مگر در ماه‌های حرام؛ ما را به چیزی امر کن که از آینده‌مان به ما خبر دهد و ما را وارد بهشت کند». رسول خدا ص به چهار چیز امر کرد و از چهار چیز نهی کرد. آنها را به ایمان به خدا امر کرد. سپس فرمود: «أتدرون ما الإیمان بالله وحده؟»؛ «آیا می‌دانید ایمان به خدای واحد چیست؟». گفتند: «خدا و رسولش آگاه‌ترند». رسول خدا ص فرمود: «شهادة أن لا إله إلا الله، وأن محمدا رسولالله، وإقام الصلاة، وإیتاء الزکاة، وصیام رمضان، وأن یعطوا الخمس من المغنم».[4]


همان‌طور که از روایات روشن می­شود، حدود اسلام و ایمان مشخص است و کسی که از این حدود خارج شود، از دایره اسلام و ایمان خارج شده است. حال این سؤال مطرح است که اعتقاد به نبودن رقیه، زینب و ام کلثوم، به عنوان دختران واقعی رسول خدا ص، و اثبات ربیبه بودن آنها، کدام یک از اصول اسلام یا ایمان را نقض می‌کند که معتقد به آن، به کفر و شرک متهم شود؟


کسی که به همه آیات قرآن ایمان دارد و آن را سخن خداوند علیم می‌داند، ولی در مراد از آیه سؤال دارد که مراد از «بناتک» در آیه حجاب کیست، آیا این شخص کافر است؟ اگر با این سؤال کسی کافر شود، باید همه مفسران را به کفر متهم کنیم؛ چراکه هر مفسری درباره یک آیه چیزی می‌گوید که دیگری آن را نمی­پذیرد یا مراد آیه را چیزی دیگر می‌داند. آیا انکار مراد و مصداق آیه، بعد از ایمان به اصل آیه، به کفر منجر می‌شود؟ این سخن و منطق، با کدام یک از معیارهای قرآن کریم و سنت نبوی سازگاری دارد؟ کدام یک از صحابه، دیگری را به صرف اینکه مدعی چیزی شد که من آن را قبول ندارم، به کفر متهم می‌کرد؟


 

[1]. دهلوی، تحفه اثناعشریة، ص37.


[2]. ابن منده، الایمان، ج1، ص16.


[3]. ابن منده، الایمان، ج1، ص16.


[4]. همان، ص35.