سودمند نبودن پیشوای غایب

شبهه دوم: سودمند نبودن پیشوای غایب ابن تیمیه در جای دیگر، غیبت امام زمان ع را زیر سؤال برده و با فرض پذیرش تولد و حیات وی، غیبت ایشان را به منزله مفقود و معدوم بودن ایشان تلقی می‌کند و سپس چنین نتیجه می‌گیرد که بر وجود چنین امامی که مفقود و معدوم است، هیچ ثمره و مصلحتی مترتب نیست؛ نه برای مؤمن و نه برای کافر و هر کسی که حکومت را بر عهده بگیرد، بهتر از چنین پیشوای معدوم و منتظری است که امامیه معتقد به آن است.

شبهه دوم: سودمند نبودن پیشوای غایب


ابن تیمیه در جای دیگر، غیبت امام زمان ع را زیر سؤال برده و با فرض پذیرش تولد و حیات وی، غیبت ایشان را به منزله مفقود و معدوم بودن ایشان تلقی می‌کند و سپس چنین نتیجه می‌گیرد که بر وجود چنین امامی که مفقود و معدوم است، هیچ ثمره و مصلحتی مترتب نیست؛ نه برای مؤمن و نه برای کافر و هر کسی که حکومت را بر عهده بگیرد، بهتر از چنین پیشوای معدوم و منتظری است که امامیه معتقد به آن است.[1]


پاسخ شبهه دوم


در پاسخ به این شبهه، نخست باید معنا و مفهوم غیبت را در لغت و در قلمرو تفکر مهدویت روشن نموده و تفاوت آن را با مفهوم عدم و فقدان تبیین کنیم و سپس فواید و آثاری که بر وجود امام غایب مترتب است، برشماریم تا فسادِ گفته و گمان ابن تیمیه را به خوبی آشکار کنیم.


1. مفهوم غیبت


واژه «غیبت» (به فتح غین) در لغت، از کلمه غیب به معنای مستور و پنهان شدن است: «والغَیبُ: کُلُّ مَا غَابَ عَنْکَ»؛[2] «غیب آن چیزی است که از تو پنهان گردد». راغب اصفهانی می‌گوید: «غیب، مصدر غابت الشمس و مانند آن است؛ یعنی خورشید پنهان شد. این سخن زمانی گفته می‌شود که خورشید از دید چشمان پوشیده گردد. غَابَ عنّی کذا یعنی از دیده‏ام پنهان شد».[3]


بنابراین واژه «غیبت» در لغت عرب هیچ‌گاه آن‌گونه که ابن تیمیه گمان برده است، مرادف با مفهوم فقدان، عدم و نیستی به کار نرفته و در هیچ کتاب لغتی چنین معنا نشده است؛ بلکه غیب هر آن چیزی است که وجود دارد، اما از دید ما پنهان و مستور است. لذا به عالم ماوراء طبیعت مانند عالم الوهیت، ملکوت، فرشتگان، قبر و قیامت و...که از دید آدمیان پنهان و غایب است، در اصطلاح فرهنگ و معارف قرآن و روایات، عالم غیب اطلاق می‌شود. اما در عین حال، قرآن کریم ایمان به آنها را از ویژگی‌های پرهیزگاران برشمرده[4] و عالم طبیعت را کاملاً مرتبط با آن و متأثر از آن بیان می‌کند. آیا طبق گفته ابن تیمیه اگر هر غایبی مساوی با مفقود و معدوم باشد و چون غایب است، هیچ اثری در زندگی آدمیان نداشته باشد، این سخن به کفر، شرک به خدا و عالم غیب نمی‌انجامد؟ چون خدا و فرشتگان و... ظاهراً غایب‌اند؛ هرچند شیعه هرگز غیبت امام ع را هم‌سنخ با عالم غیب نمی‌داند؛ بلکه نوع خاصی از غیبت را درباره آن حضرت معتقد است که توضیح آن خواهد آمد. اما از استدلال ابن تیمیه که به‌گونه‌ای کلی از غیبت و پنهان بودن امام، نبود ایشان را نتیجه می‌گیرد، این ثمره فاسد حاصل می‌شود که هر غیبی، مساوی با عدم باشد و این سخن وی به انکار خدا، فرشتگان و قیامت می‌انجامد.


اما کاربرد واژه «غیبت» در فرهنگ مهدویت به همان معنای لغوی خود، یعنی غیبت و استتار است؛ با این تفاوت که در تفکر شیعی مهدویت، غیبت امام زمان ع به یکی از دو نوع خاص ذیل قابل تصور است:


الف) غیبت شناختی


این نوع از غیبت عبارت است از غایب و پنهان شدن امام ع از دید معرفتی و شناختی عموم مردم؛ بدین معنا که آن حضرت به طور عادی در میان مردم حضور داشته و زندگی می‌کند، و عموم مردم او را ملاقات کرده و با او حشر و نشر دارند، اما بدون اینکه کسی ایشان را بشناسد و بداند که او امام زمان است. گویا اقتضای حکمت الهی چنین است که آن حضرت به صورت ناشناخته بین مردم زندگی کند و بدین وسیله، از تهدیدات و خطرات احتمالی دشمنان و ظالمان در امان بماند. برخی از روایات، این نوع غیبت را درباره آن حضرت تأیید کرده‌اند؛ مانند دو روایت ذیل:


یک ـ امام صادق ع فرموده است:


در صاحب این امر (حضرت مهدی[) سنت‌هایی از پیامبران وجود دارد… اما سنتی که از یوسف ع در وی هست، مستور بودن اوست. خداوند بین او و مردم حجابی قرار می‌دهد؛ به طوری که او را می‌بینند، ولی نمی‌شناسند.[5]


دوـ نیز فرمود:


چگونه این امت انکار می‌کند که خدای عزّوجلّ با حجت خویش همان کند که با یوسف کرد که امامشان در بازارهایشان راه برود و بر فرش‌هایشان قدم گذارد، اما او را نشناسند تا آن زمان که خداوند به ظهور او اجازه دهد؟ چنان‌که به یوسف اجازه فرمود و آنها گفتند همین تو یوسف هستی؟ گفت من یوسفم[6]


بنابراین در این نوع از غیبت، هیچ خرق عادتی اتفاق نمی‌افتد؛ بلکه امام به صورت عادی، اما ناشناخته در جامعه زندگی می‌کند و با مردم در ارتباط بوده و با آنها حشر و نشر دارد.


ب) غیبت جسمانی


نوع دوم غیبت امام ع این است که آن حضرت به صورت نامرئی در بین مردم حضور داشته و در عین اینکه روی زمین و بین مردم به سر می‌برد و به جاهای مختلف تشریف برده و از وضع عموم مردم، به ویژه شیعیان و پیروان خود به صورت مستقیم و حضوری مطلع می‌شود و برخی را حتی مورد عنایت و لطف خود قرار می‌دهد، ولی هیچ کس آن حضرت را با چشمان ظاهری نمی‌بیند و از حضور ایشان آگاهی نمی‌یابد. خدا بین آن حضرت و چشمان مردم عادی پرده‌‌ای کشیده که او را از دیده‌ها پنهان نگه می‌دارد.


این‌گونه از غیبت را نیز برخی از روایات تأیید کرده‌اند؛ چنان‌که امام رضا ع می‌فرماید: «لایری جسمه ولایسمّی باسمه»[7]؛ «جسم او دیده نمی‌شود و نام وی برده نمی‌شود». امام صادق ع می‌فرماید:


یفقدُ الناس امامهم فیشهد الموسم فیراهم ولایرونه.[8]


مردم امام خود را نمی‌یابند؛ با این حال او در مراسم حج شرکت می‌کند و مردم را می‌بیند، ولی آنها او را نمی‌بینند.


این‌گونه غیبت، همواره با اعجاز و خرق عادت همراه است؛ یعنی با تصرف در امور طبیعی و عادی بوده و مبتنی بر علل و عوامل غیبیه است.


البته خود این تصرف و اعجاز، به یکی از این دو صورت، امکان وقوع دارد: یا تصرف در شیء دیده شده، اثر گذاشته و او را از دیدنی بودن خارج کرده و نادیدنی می‌کند تا در عین حضور وجودی، نادیده بماند. یا در بیننده اثر گذاشته و چشمان وی را از دیدن موجود حاضر و دیدنی ناتوان می‌گرداند؛ چنان‌که قرآن کریم از این‌گونه تصرف‌ها در قوه دید برخی مشرکین سخن گفته و می‌فرماید: «پیش روی آنان سدی قرار دادیم و در پشت سرشان سدی و در همین حال چشمان آنها را پوشاندیم، لذا چیزی را نمی‌بینند».[9] از عبدالله مسعود نقل می‌کنند: «قریش کنار در خانه رسول اکرم ص جمع شدند. آن حضرت از منزل بیرون آمدند و بر سر آنان خاک پاشید و آنها حضرت را نمی‌دیدند».[10]


آنچه شیعه در مورد غیبت حضرت ولی‌عصر ع، بدان معتقد است و بزرگان مذهب بر اساس روایات معصومین: بدان صحه گذاشته‌اند، یکی از این دو نوع غیبت است؛ یعنی امام ع در زمان غیبت یا به لحاظ شناختی و معرفتی از دید مردم غایب است، یا فقط از چشمان مردم غایب است، نه به لحاظ وجودی و حضوری، آن‌گونه که ابن تیمیه گمان برده است. به عبارت دیگر با توجه به شئون و تصرفات امام در جهان، غیبت آن حضرت، کلی نیست؛ بلکه این غیبت و عدم حضور جزئی است؛ یعنی در شأنی از شئونات ولایت است و آن معاشرت با مردم و هدایت مستقیم و علنی اجتماع بشری و تشکیل ظاهری حکومت حق است.


امام ع در عصر غیبت در همین یک بُعد از تصرفات و مقام خویش غایب است، اما در دیگر شئون حاضر، نافذ و فعال است و تمام عالَم، از جمله انسان و به ویژه شیعیان و محبان آن حضرت، از برکات تکوینی و تشریعی وجودش بهره‌مندند. این یک واقعیت شناختی بزرگ است که از آن در ابواب معرفت به «غیبت شأنیه» و «حضرت شئونیه» تعبیر می‌شود؛ یعنی آن حضرت در یک شأن، غایب و در بقیه شئون، حاضر است.[11] بنابراین امام در عصر غیبت بین امت حاضر است و بر امور و کارهای امت اشراف و نظارت دارد و از هرگونه اصلاح و هدایت غایبانه آنان دریغ نمی‌ورزد.


2. فواید و آثار حجت[ در حال غیبت


پس از بیان معنای غیبت و تفاوت آن با مفهوم عدم و نبودن، برای اینکه بطلان پندار ابن تیمیه در بی‌ثمر بودن وجود امام غایب را بیش از پیش مدلل کنیم، به تبیین آثار و فواید حضرت حجت در حال غیبت می‌پردازیم.


در دوره غیبت امام ع هرچند که امت از دسترسی مستقیم و بهره‌مندی بی‌واسطه از خورشید وجودش محروم است، اما این‌گونه نیست که ارتباط امام با امت (چنان‌که ابن تیمیه و یارانش گمان کرده‌اند) کاملاً قطع باشد و امام در پشت پرده غیب رفته و از حال امت بی‌خبر بوده و مردم به حال خود رها شده باشند؛ بلکه مردم، تنها از حضور مستقیم و هدایت علنی امام محروم‌اند، اما از دیگر آثار و برکات وجود امام غایب و برحق، در زندگی مادی و معنوی خود بهره‌مند می‌شوند؛ چنان‌که در روایات ائمه معصومین به گوشه‌ای از این آثار و برکات اشاره شده است.


با یک نگاه کلی به این روایات، می‌توان ادعا کرد که وجود مقدس حضرت مهدی ع در حیات آدمیان از جهات مختلف تکوینی و تشریعی نقش داشته و می‌توان آثار تشریعی او را به آثار اعتقادی ـ روانی و آثار سیاسی ـ اجتماعی تقسیم کرد.


الف) اثر تکوینی وجود حجت غایب


بر اساس روایات نقل شده از ائمه معصومین: بقا و دوام عالم طبیعت و حیات روی زمین، منوط به وجود حجت در روی زمین است. در واقع وجود حجت حق یا همان انسان کامل، واسطه رسیدن فیض الهی به سایر موجودات است؛ چنان‌که امام صادق ع می‌فرماید: «لولا الحجة لساخت الارض باهلها»؛[12] «اگر امام و حجت خدا در روی زمین نباشد، زمین اهلش را در خود فرو می‌برد». روایت دیگری از امام علی ع این حقیقت را چنین تبیین می‌کند:


اللَّهُمَّ بَلَی لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللهِ... .[13]


آری، روی زمین هرگز از کسی که قیام به حجت الهی کند، خالی نخواهد ماند؛ خواه آشکار باشد یا پنهان و ناشناخته؛ برای اینکه احکام و دستورات و دلایل و نشانه‌های خداوند از میان نرود [و آنها را از تحریف و دستبرد مصون دارند].


ابن ابی‌الحدید معتزلی در شرح این سخن امام علی ع می‌گوید:


تا زمان خالی نماند از فردی که به مشیت الهی بر بندگان خدا احاطه و سیطره دارد. این امر تقریباً تصریح به مذهب امامیه تلقی می‌گردد؛ هرچند اصحاب ما (معتزله) آن را بر «ابدال» حمل می‌کنند».[14]


دانشمند دیگر اهل سنت نیز از این کلام امیرالمومنین ع اشاره به حضرت مهدی را استنباط کرده و می‌گوید:


نماز عیسی ع در پشت سرِ مردی از این امت در آخرالزمان و نزدیک قیامت، (حدیثی که در منابع متعدد و معتبر اهل سنت آمده است) دلالت بر این سخن حق دارد که زمین از حجت قائم خدا خالی نمی‌ماند.[15]


بنابراین وجود حضرت حجت، هرچند در پشت پرده غیبت است، ولی در واقع طبق مبانی شیعه، از آثار و فواید آن، هم در تکوین و هم در تشریع می‌توان بهره برد.


ب) آثار اعتقادی ـ ارزشی حجت غایب


بر اساس روایات منقول از نبی مکرم اسلام ص اعتقاد به وجود امام و شناخت حجت زمان، در فرهنگ و اندیشه دینی مسلمانان، از جایگاه بلند و بی‌مانندی برخوردار است که در روایات، هدایت و رستگاری هر فرد مسلمان و نجات وی از غلتیدن در مرگ جاهلیت، منوط به داشتن این اعتقاد و شناخت شمرده شده است. پیامبر اکرم ص در روایتی که شیعه و سنی نقل کرده‌اند، می‌فرماید: «من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة»[16] یا «ومن مات ولیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة»؛[17] «هر کس بمیرد درحالی‌که امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است». یا «هرکه بمیرد و بر گردنش بیعتی نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است».


این روایت علاوه بر نشان دادن جایگاه رفیع امامت و ولایت در حوزه فرهنگ و تفکر اسلامی، بر ضرورت استمرار وجود حجت خدا در هر زمان و لزوم شناخت مسلمانان نسبت به آن دلالت دارد. پس بنابر دکترین شیعی مهدویت، آموزه فوق در زمان غیبت، در قامت باور به امام و حجت غایب، یعنی حضرت مهدی ع عینیت می‌یابد؛ زیرا جز اعتقاد به وجود این حجت غایب که دارای اوصافی چون عصمت و ولایت می‌باشد، هیچ گزینه دیگری را نمی‌توان در زمان حاضر مصداق و شأن نزول روایت فوق دانست که نشناختن او مساوی با مردن در جاهلیت می‌باشد؛ چون هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که شناخت و پذیرش ولات جور و حکومت‌های زمان که سراپا فساد، جرم، جنایت و خیانت به دین و مکتب است، از سوی رسول اکرم ص به مثابه مردن در اسلام معرفی شده باشد و نشناختن آنان به مثابه مردن در جاهلیت باشد. بنابراین از نظر اعتقادی و ایدئولوژیک باور به جود امام و حجت غایب در زمان غیبت، شرط هدایت و رستگاری مسلمان است و مردن وی را در حال اسلام تضمین می‌کند؛ چنان‌که عدم اعتقاد و شناخت این حجت غایب، موجب مردن در جاهلیت گردیده و انسان را از نعمت هدایت محروم می‌گرداند.


ج) آثار اجتماعی ـ سیاسی حجت غایب


از نظر اجتماعی ـ سیاسی، وجود حجت غایب و منتظَر با اوصاف و ویژگی‌های حضرت مهدی ع همواره نویدبخش قلوب و دل‌های منتظران و باورمندان به اوست. اعتقاد به وجود چنین پیشوایی که عصاره خوبی‌ها و فضیلت‌هاست همواره شور، نشاط و امید به آینده را در کالبد فرد و اجتماع بشر، زنده نگه داشته و یأس و نومیدی را از جان و تن آنها می‌زداید.


بحث پیرامون سرنوشت جامعه بشری و آینده جهان، یکی از مباحث روز و کلان امروز در جهان است که با توجه به شرایط موجود و حاکم بر جهان امروز که افق‌ها و چشم‌اندازهای پیش روی آن را به ظاهر ابرهای تیره و تاری از ظلم و ستم پوشانده و نشانه‌های یأس و نومیدی از تمدن جدید در افکار و اندیشه‌ها آشکار شده است، در چنین شرایطی اعتقاد به منجی غایبی که وجود او بقا و نظم عالم را تضمین کرده و هر لحظه امید ظهور و انقلاب اصلاح‌گرانه‌اش می‌رود، تنها منبع آرام‌بخش و روزنه امید به آینده و رهایی از یأس کشنده برای باورمندانش است؛ چنان‌که خود آن حضرت می‌فرماید: «مردم از وجود من همانند آفتابِ پس ابر سود می‌جویند و من سبب آرامش و امنیت مردم روی زمین هستم، همان‌گونه که ستارگان، امان اهل آسمان‌اند».[18] و در توقیع دیگر به شیعیان و باورمندانش دلگرمی بیشتر داده و چنین می‌فرماید:


ما شما را رها نکرده و در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی نمی‌کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده‌ایم. پس تقوا پیشه کنید و ما را یاری نمایید تا شما را از فتنه‌هایی که به شما روی می‌آورد، نجات بخشیم... .[19]


بنابراین وجود امام غایب ع در دوره غیبت، آثار اجتماعی ـ سیاسی بزرگی را به دنبال دارد. شاخص‌ترین اثر اجتماعی آن، ایجاد امید، نشاط و انسجام دینی و اعتقادی در میان پیروان و معتقدان خود است و مهم‌ترین اثر سیاسی آن، استعداد بالفعل و بالقوه آن برای ایجاد وحدت و یکدلی بین معتقدان و باورمندان خود است که هنگام ضرورت می‌تواند آنها را بر محور یک هدف و آرمان بزرگ اصلاحی و سیاسی گرد آورده و موجب خیزش‌های عظیم سیاسی و اجتماعی گردد؛ چنان‌که در طول تاریخ از این منبع قدرت استفاده‌های بجا و بی‌جای فراوان شده است و شاید بروز گاه و بی‌گاه همین ویژگی‌ها و آثار وجود حجت غایب باشد که در طول تاریخ باعث واهمه و دلهره بدخواهانی چون ابن تیمیه و یاران او گشته است تا این‌گونه با امام و حجت غایب، از سر ستیز سخن گفته و همه حقایق را منکر شوند.


وجه دیگر آثار اجتماعی، احساس خطر طواغیت و ظالمان است که هر لحظه احساس خطر از ظهور آن حضرت دارند؛ همچنان که طواغیت زمان این خطر را احساس کرده و در مبارزه با اندیشه مهدویت می‌کوشند.


 

[1]. منهاج السنة، ج1، ص‌133 و ج3، ص378.


[2]. تاج العروس، زبیدی، ج2، ص295.


[3].  المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ص367.


[4]. (الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون) (بقره: 3).


[5]. کمال الدین وتمام النعمة، شیخ صدوق، ج2، ص351.


[6]. «فَمَا تُنْکِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ یَفْعَلَ الله جَلَّ وَ عَزَّ بِحُجَّتِهِ کَمَا فَعَلَ بِیُوسُفَ أَنْ یَمْشِیَ فِی أَسْوَاقِهِمْ وَیَطَأَ بُسُطَهُمْ حَتَّى یَأْذَنَ الله فِی ذَلِکَ لَهُ کَما أَذِنَ لِیوسُفَ: قالو أَنَّک لَأَنتَ یُوسُفُ»: الکافی، کلینی، ج1، ص337.


[7]. کمال الدین وتمام النعمة، ج2، ص370.


[8]. کمال الدین وتمام النعمة، ج2، ص346.


[9]. (وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِـرُونَ) (یس: 9). ر. ک: تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج18، ص323، ذیل آیه فوق.


[10]. مجمع البیان، طبرسی، ج8، ص650، ذیل آیه فوق.


[11]. خورشید مغرب، محمدرضا حکیمی، ص184.


[12]. الکافی، ج2، ص55.


[13]. نهج‌البلاغة، خطبه 147، صبحی صالح.


[14]. شرح نهج‌البلاغة، ابن ابی‌الحدید، ج18، ص385.


[15]. فتح الباری فی شرح البخاری، ابن‌حجر عسقلانی، ج6، ص359.


[16]. کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر، علی بن محمد خرازی رازی، ص296.


[17]. صحیح مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، ج3، ص1478.


[18]. کمال الدین وتمام النعمة، ص485.


[19]. الاحتجاج علی اهل اللجاج، احمد بن علی طبرسی، ج2، ص497.


| شناسه مطلب: 111597




مهدویت