تقیه از اصول دین

شبهه چهارم: تقیه از اصول دین وهابیت ادعا می‌کند که شیعه تقیه را از اصول دین خود و جزو واجبات می‌داند.

شبهه چهارم: تقیه از اصول دین


 وهابیت ادعا می‌کند که شیعه تقیه را از اصول دین خود و جزو واجبات می‌داند.[1]


پاسخ


این سخن که شیعه «تقیه را از واجبات دین می‌داند»، تا حدودی صحیح است. به این معنا که شیعه همانند اهل سنت تقیه را در مواردی واجب می‌داند، نه در همه حال و همه جا. فقهای شیعه، تقیه را در مواردی واجب و در مواردی جایز و در مواردی نیز حرام شمرده‌اند؛[2] مثلاً در جایى که تقیه موجب قتل انسان مسلمانی شود یا موجب فساد دین شود، آن را حرام دانسته‌اند.[3] امام صادق ع می‌فرماید:


فکلّ شیءٍ یعمل المؤمن بینهم لمکان التقیة مما لایؤدی الى الفساد فی الدّین فانّه جائز.[4]


هر کاری که مؤمن از روی تقیه انجام می‌دهد تا مادامی که منجر به فساد و نابودی دین نشود، جایز است.


علامه مجلسی می‌نویسد:


... انّ التقیة هی انّما تکون لدفع الضّـرر... ویشترط فیه عدم التأدی الى الفساد فی‌الدین کقتل نبی او إمام او اضمحلال الدّین بالکلیة.[5]


تقیه برای دفع ضرر است و شرط تقیه کردن آن است که موجب نابودی دین یا ریخته شدن خون پیامبر یا امام یا مسلمانی نشود، [در چنین مواردی دیگر جائز نیست].


از نظر شیعه تقیه به صورت یک اصل عام و قاعده کلی، که همه عقاید و اعمال شیعه از روی تقیه صادر شود، نیست. بلکه شیعه همانند اهل سنت تقیه را مشروط به حالت اضطرار و اکراه و اجبار و احتمال خطر و ضرر شدید می‌داند و تنها در این موارد تقیه را جایز می‌داند و اگر در روایات اهل بیت: آمده است که «تقیه واجب است و نباید تا قیام قائم ع ترک شود»[6]، ناظر به شرایط اکراه و اجبار و وجود خطر همیشگی از ناحیه مخالفان و دشمنان و حاکمان ستمگر بوده است[7]؛ به بیان دیگر، حکم تقیه حکم ثانوی است نه اولیه. عام بودن این تکلیف در همه زمان‌ها تا روز قیامت ناظر به تبیین وظیفه شیعه تا روز قیامت در شرایط خوف و اضطرار است؛ نه مخصوص شرایط عادی و زمانی که اکراه و اضطرار و ترسی نیست.[8] در واقع خود دین اسلام در شرایط اضطرار و اکراه، حکم اولیه را برداشته و حکم ثانوی را جانشین آن نموده است: {فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ...}.[9] بنابراین اگر فردی در حال اکراه و تقیه فعلی را انجام دهد، نه تحلیل حرام کرده و تحریم حلال و نه تشریع و بدعت در دین را مرتکب شده است؛ بلکه به حکم شرع در حالت اضطراری عمل نموده است. ازاین‌رو، این اصل را ـ که در شرایط ضرر و خوف و اکراه و اضطرار[10] انسان مسلمان مجاز است کاری را که در شرایط عادی جایز نیست، به اذن شرع انجام دهد ـ هم فقهای شیعه و هم اهل سنت قبول دارند؛ مگر اینکه تقیه موجب قتل دیگری یا فساد در اصل دین شود که در چنین مواردی هیچ یک جایز نمی‌دانند.[11]


اما کسانی که به این روش عقلانی و مشروع شیعه اشکال می‌کنند، آیا اگر خود آنها در شرایطی که شیعیان بوده‌اند، قرار می‌داشتند ـ یعنی در اقلیت بودند و از طرف حاکمان ستمگر مورد فشار و تهدید به قتل و حبس و تبعید قرار می‌گرفتند‌ ـ آیا از راه تقیه جان و مذهب خود را حفظ نمی‌کردند؟! آیا با وضعیت اختناق و فشاری که در طول چند قرن بر شیعه حاکم بوده، باید شیعه کاملاً تسلیم حاکمان ظالم و فاسد می‌شد و از مذهب و عقیده خود دست بر می‌داشت یا دست به کشته شدن دسته‌جمعی می‌زدند یا راه معقول و بهتری برای حفظ مذهب و عقیده و جان و مال خود در پیش می‌گرفتند که همان راه تقیه است.


از این گذشته توسل شیعه به تقیه مستند به توصیه‌های اهل بیت: بوده است و این‌گونه نیست که شیعیان از جانب خود آن را برگزیده باشند. این مطلب که تقیه مستند به توصیه اهل بیت: است شواهد بسیاری در روایات شیعه دارد؛ از جمله اینکه امام صادق ع به پیروان خود می‌فرماید:


عَلَیْکُمْ بِالتَّقِیَّةِ، فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَجْعَلْهَا شِعَارَهُ وَ دِثَارَهُ مَعَ مَنْ یَأْمَنُهُ... .[12]


بر شما باد رعایت تقیه؛ به درستی که از ما نیست کسی که آن را (تقیه) شعار و پوشش خود قرار ندهد.


مدارا و همکاری امام علی ع با خلفا و بیعت با آنها و مشورت دادن به آنها و شرکت اهل بیت: در نماز‌ها و جماعات آنان و توصیه ائمه: به اصحاب خود در خصوص حفظ رابطه دوستی و برادری با اهل سنت و شرکت در مجالس و جماعات آنها و عیادت بیماران و تشییع جنازه مردگان آنها، همه از روی تقیه مداراتی بوده است.[13] بنابراین جواز تقیه فقط مختص مواردی که انسان ترس از دست دان جان خود را داشته باشد، نیست؛ بلکه هرگاه مصالح کلی اسلام و امت اسلام هم ایجاب کند، انسان وظیفه دارد تقیه کند.[14]


 



[1]. «... أنّ الشیعة یرون التقیة واجبة فی جمیع الأمور سواء کان للحفظ على النفس أو غیر ذلک» (ظهیر، الشیعة والسنة، ص181)؛ «والتقیة عندهم من الأصول» (العودة، حوار هادئ مع محمد الغزالی، ص74)؛ «مسألة التقیة فی الإسلام رخصة عارضة عند الضـرورة، لکن الشیعة جعلوها فرضًا لازمًا و دائمًا فی فترة الغیبة لا یجوز الخروج عنها حتى یعود المنتظر الذی لن یعود أبدًا، ...» (القفاری، أصول مذهب الشیعة الإمامیة، ج2، ص890)؛ «أما التقیَّة عند الشیعة فلیست رخصة فی حال الضرورة فحسب، بل أنها واجبةٌ و رکن من أرکان الدین کالصلاة
أو أعظم، بل قالوا: لا دین لمن لا تقیة له
» (أحمد الحمد، مصطلحات فی کتب العقائد، ج2، ص255).


[2]. «إنها قد تجب أحیاناً ویکون فرضاً، وتجوز أحیاناً من غیر وجوب» (مفید، أوائل المقالات، ص135).


[3]. «أن تشریع التقیّة لبقاء المذهب، و حفظ الاصول، و جمع شتات المسلمین لإقامة الدین و اصوله، فإذا بلغ الأمر إلى هدمها فلا تجوز التقیة» (مظفر، بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ج2، ص184).


[4]. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج16، ص216.


[5]. مجلسی، بحار الانوار، ج69، ص130.


[6]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص372؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج16، ص212.


[7]. ابن عربی، از فقهای اهل سنت، می‌گوید: «و الإکراه المبیح لذلک هو أن یخاف على نفسه أو بعض أعضائه التلف إن لم یفعل ما أمره به، فأبیح له فی هذه الحال أن یظهر کلمة الکفر» (ابن عربی، أحکام القرآن، ج5، ص13)؛ «حسن بصری نیز قائل به جواز تقیه تا روز قیامت است: التقیة جائزة للمسلم إلى یوم القیامة ولا تقیة فی القتل» (قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج4، ص57).


[8]. در احادیث اهل بیت: فلسفه تقیه این‌گونه بیان شده است: «التقیة فی کل شیءٍ یضطرّ إلیه ابن آدم فقد أحلّه الله» (کلینی، الکافی، ج2، ص220).


[9]. بقره: 173.


[10]. سرخسی، المبسوط، ج24، ص39.


[11]. قرطبی می‌گوید: «التقیة لاتحل الاّ مع خوف القتل او القطع او الایذاء العظیم» (قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج4، ص57)؛ ر.ک: زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج3، ص205).


[12]. طوسی، امالی، ص293؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج16، ص213.


[13]. کلینی، الکافی، ج5، ص346؛ وسائل الشیعة، ج20، ص561.


[14]. «إنه لا یتوقف جواز هذه التقیة بل وجوبها على الخوف على نفسه أو غیره بل الظاهر أن المصالح النوعیة صارت سبباً لإیجاب التقیة من المخالفین فتجب التقیة وکتمان السر لو کان مأمونا وغیر خائف على نفسه» (خمینی، الرسائل، ج2، ص201).


| شناسه مطلب: 111610




تشیع تقیه