شرکآمیز بودن توسل به حق یا جاه پیامبر و اولیا
شبهه نخست: شرکآمیز بودن توسل به حق یا جاه پیامبر و اولیا وهابیت توسل به ذات، جاه یا حق پیامبر ص و اولیای صالح را شرک و بدعت میدانند و ادعا میکنند که انبیا و اولیای الهی هر مقام و منزلتی که نزد خدا داشته باشند و هر چقدر هم که نزد خدا محبوب و مقرب باشند، جاه و منزلت آنان نزد خدا، مجوزی برای واسطه قرار دادن آنان در مقام دعا و طلب حاجت و استغفار نیست و نباید هیچ فرد مسلمانی آنان را واسطه درگاه الهی قرار دهد. از نظر علمای وهابی، اگر کسی در مقام دعا اینگونه بگوید: «خدایا از تو مسئلت میکنم که به خاطر منزلت و جاه یا حق پیامبر ص یا علی ع، یا حسین ع حاجت مرا برآورده ساز»، چنین دعایی مشروع نیست.
شبهه نخست: شرکآمیز بودن توسل به حق یا جاه پیامبر و اولیا
وهابیت توسل به ذات، جاه یا حق پیامبر ص و اولیای صالح را شرک و بدعت میدانند[1] و ادعا میکنند که انبیا و اولیای الهی هر مقام و منزلتی که نزد خدا داشته باشند و هر چقدر هم که نزد خدا محبوب و مقرب باشند، جاه و منزلت آنان نزد خدا، مجوزی برای واسطه قرار دادن آنان در مقام دعا و طلب حاجت و استغفار نیست و نباید هیچ فرد مسلمانی آنان را واسطه درگاه الهی قرار دهد.[2] از نظر علمای وهابی، اگر کسی در مقام دعا اینگونه بگوید: «خدایا از تو مسئلت میکنم که به خاطر منزلت و جاه یا حق پیامبر9 یا علی7، یا حسین7 حاجت مرا برآورده ساز»، چنین دعایی مشروع نیست.[3]
مهمترین دلیل وهابیت در خصوص شرکآمیز دانستن توسل به ذات و جاه و حق انبیا و اولیای این است که توسل به ذات و جاه یا حق انبیا و اولیا، شبیه عقیده و عمل مشرکان است و چون خدای متعال در قرآن کریم واسطه قرار دادن بتها و طلب حاجت از آنها را توسط مشرکان نکوهش کرده است، لذا واسطه قرار دادن پیامبر ص و اولیای صالح نیز شبیه عمل مشرکان و شرکآمیز است.[4]
پاسخ شبهه
پاسخ نخست
ادعای شرکآمیز بودن توسل به جاه و منزلت و حق اولیا، به دو دلیل باطل است:
دلیل نخست این است که شرک در جایی معنا دارد که دو شرط وجود داشته باشد: اول اینکه فرد به ربوبیت و الوهیت غیر خدا اعتقاد داشته باشد و دوم اینکه اعمال خاصی را به قصد عبادت غیر خدا انجام دهد.[5] حال آنکه در مسئله اعتقاد به حق انبیا و اولیا نزد خدا، هیچ کدام از این دو شرط وجود ندارد؛ یعنی توسلکنندگان به حق و مقام انبیا و اولیای الهی، نه اعتقادی به الوهیت و ربوبیت انبیا و اولیا دارند و نه به قصد پرستش، از آنان طلب دعا و شفاعت میکنند؛ بلکه معتقدند که انبیا و اولیای الهی، چون بندگان محبوب و مقرب نزد خدای متعال هستند و خدای متعال با نظر لطف و رحمت به آنان نظر میکند و دعایشان را مستجاب مینماید، لذا مؤمنان میتوانند آنان را به عنوان بندگان محبوب و وجیه نزد خدا، در دعا و طلب استغفار واسطه قرار دهند.
دلیل دوم این است که قیاس وهابیت، که توسل به انبیا و اولیا را شبیه کار مشرکان میدانند، بیاساس و باطل است؛ زیرا اولاً آیه مورد استدلال وهابیت، یعنی آیه {ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللهِ زُلْفى}[6] در مقام بیان شرکآمیز بودن هر نوع توسلی نیست؛ به دلیل اینکه خدای متعال خود وسیله قرار دادن انبیای الهی را در آیه 64 سوره نساء مجاز شمرده و میفرماید: {وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللهَ تواباً...}. خدای متعال خود به مسلمانان امر میکند که هرگاه دچار خطا و گناهی شدند، نزد پیامبر ص بروند تا برایشان استغفار کند. در واقع قرآن کریم به صراحت جواز ابتغای وسایل حقیقی قرب را، که یکی از آنان پیامبر ص است، تأیید کرده است. لذا نمیتوان گفت توسل به هر وسیلهای شرکآمیز و شبیه عمل مشرکان است.
ثانیاً در آیه شریفه {ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللهِ زُلْفى}[7] خود مشرکان اقرار به پرستش بتها نمودهاند؛ درحالیکه اهل ایمان هرگز انبیا و اولیا را پرستش نمیکنند؛ بلکه صرفاً آنان را بندگان مؤمن و صالح و مقرب الهی میدانند و معتقدند که آنان به خاطر ایمان و مقام قرب الهی، مورد لطف و عنایت و نصرت و تأیید خداوند هستند و اهل ایمان و توسلکنندگان به انبیا و اولیای صالح خدا، هرگز برای آنان استقلال در هیچ یک از شئونشان قائل نیستند. درحالیکه مشرکان بتها را به جای خدا اله و خالق و رازق میدانستند و شئونی از ربوبیت و تأثیرگذاری برای آلهه خود قائل بودند و با این اعتقاد آنها را عبادت میکردند و در واقع شرک در ربوبیت و عبادت هر دو داشتند؛[8] به همین جهت خدای متعال آنها را مشرک شمرده و مورد مذمت قرار داده است.
پاسخ دوم
اصل توسل به اسباب عادی و معنوی از منظر قرآن و سنت مجاز شمرده شده است و بشر چارهای جز توسل به اسباب ظاهری و معنوی ندارد. همچنان که انسانها در امور ظاهری و مادی نیاز به توسل به اسباب دارند، در امر هدایت و قرب به حق نیز نیاز به تمسک به وسایل قرب، مانند قرآن، اعمال صالح، هدایت و راهنمای رسولان الهی و دعا و شفاعت انبیا و اولیای مقرب الهی دارند. بر اساس آموزههای قرآن و سنت، توسل به این نوع وسایل به هیچ وجه ممنوع و شرکآمیز نیست؛ چون در واقع وسیله و اثربخش بودن این اسباب را خدای متعال خود جعل کرده و آنان را وسیله و واسطه هدایت و رحمت و نجات قرار داده است.[9]
بنابراین اگر سخن وهابیت را بپذیریم و همه وسایل قرب را کنار بگذاریم، چنین کاری با آن دسته از توصیههای خدای متعال در قرآن، که اهل ایمان را به ابتغای وسیله توصیه نموده است،[10] منافات دارد. پس توسل به وسایل قرب بلا اشکال است.
پاسخ سوم
ادعای وهابیت این است که میگویند توسل به دعای پیامبر ص و اولیای صالح جایز است، اما توسل به ذات و جاه و حق یا حرمت آنان، نادرست است. در پاسخ باید گفت: اگر مقام و منزلت افراد صالح، در طلب دعا و توسل به آنها، اثر و موضوعیت نداشته نباشد، نباید بین دعای انبیای الهی با افراد عادی تفاوت وجود داشته باشد و نباید در توسل به دعای پیامبر ص ترجیحی وجود داشته باشد. همچنین لازم میآید که توصیه قرآن به رفتن نزد پیامبر ص و درخواست دعا از او لغو باشد؛[11] زیرا طبق ادعای وهابیت، در مراجعه به پیامبر ص و درخواست دعا از او خصوصیتی نیست و منزلت و مقام قرب پیامبر ص نزد خدا تأثیری در دعای آن حضرت ندارد؛ یعنی فرقی نمیکند که خود انسان برای خود دعا کند یا پیامبر الهی برای او دعا کند. درحالیکه ما میدانیم که بین این سه نوع دعا تفاوت وجود دارد: یعنی در اینکه خود انسان برای خود دعا کند یا از فرد مسلمان دیگری طلب دعا کند یا از پیامبر ص طلب دعا کند، تفاوت وجود دارد.
قطعاً از منظر آموزههای قرآن و سنت، بین دعای افراد عادی با دعای پیامبران و اولیای مقرب الهی تفاوت وجود دارد و همچنین منزلت فرد دعاکننده نزد خدا در طلب دعا اهمیت و موضوعیت دارد. در واقع دعای پیامبر ص و اولیای معصوم:، به جهت مقام قرب و منزلتی که نزد خدا دارند، مستجاب است؛ ولی دعای دیگران معلوم نیست چنین باشد.
شاهد روشن این مطلب، طلب دعای فرزندان یعقوب از پدرشان است که پیامبر الهی بود. چرا آنان از افراد دیگر درخواست دعا نکردند و از پیامبر الهی چنین امری را درخواست کردند؟ معلوم میشود که آنان اعتقاد به محبوبیت و منزلت خاص انبیا نزد خدا داشتند و میدانستند که خدای متعال دعای پیامبر محبوب و مقرب خود را به اجابت میرساند. ازاینرو از پدرشان، که پیامبر الهی بود، درخواست کردند تا برایشان طلب استغفار کند.
پاسخ چهارم
دلیل دیگر بطلان ادعای وهابیت، حدیثِ ضریر (فرد نابینا) است که نزد پیامبر ص آمد و از آن حضرت خواست تا برای بهبودی چشمانش دعا کند. طبق این حدیث، پیامبر ص به فرد نابینا تعلیم داد که در دعای خود پیامبر ص را وسیله قرار دهد و خدا را به حق پیامبر ص قسم دهد و اینگونه دعا کند:
اللّهم إنّی أسألک و أتوجه إلیک بنبیک محمد، نبی الرحمة، یا محمّد إنّی أتوجه بک إلى ربّی فی حاجتی لتقضی، اللّهم شفعه فی.[12]
فرد نابینا به شخصیت و منزلت و قداست پیامبر ص متوسل شد و پیامبر را واسطه قرار داد و گفت: «خدایا به حق پیامبرت ص دعای مرا مستجاب کن».
در این حدیث پیامبر اکرم ص خود به فرد نابینا تعلیم میدهد که اینگونه دعا کند: «اللّهم إنّی أسألک و أتوجه إلیک بنبیک»، تعبیر «اتوجه الیک بنبیک» معنایی جز توسل به ذات و جاه پیامبر ص ندارد. بنابراین ادعای وهابیت که میگویند: نباید به ذات و جاه و مقام پیامبر ص توسل جست و فقط توسل به دعای پیامبر ص و اولیای صالح جایز است، ادعایی باطل و مخالف آموزههای قرآن و سنت است؛ زیرا در ماجرای توسل سائل نابینا به پیامبر ص، عبارت «بنبیک» آمده است و قرینهای که نشان دهد در اینجا مراد «بدعاء نبیک» است، وجود ندارد و حمل بر این وجه خلاف ظاهر و مبنای اهل حدیث و وهابیت است که عدول از معنای ظاهری و تأویل را جایز نمیدانند. لذا نمیتوان گفت مراد از «بنبیک»، «بدعاء نبیک» است.
پاسخ پنجم
از جمله دلایل بطلان ادعای وهابیت در خصوص عدم جواز توسل به حق و جاه انبیا و اولیای صالح، این است که ادعای آنان با سخن بسیاری از عالمان اهل سنت و حتی با دیدگاه برخی علمای سلفیه، که توسل به جاه و حق و حرمت پیامبر ص را جایز میدانند، تعارض دارد. در اینجا به دیدگاه برخی از عالمان اهل سنت، که توسل به حق و جاه پیامبر ص را جایز میدانند، اشاره میکنیم:
1. عبدالقادر بن ابیالوفاء در دعای خود جاه پیامبر اکرم ص را واسطه قرار داده و اینگونه از خدا طلب میکند: «اسئل الله العظیم بجاه رسول الله[13]...».
2. زبیدی حنفی (م.893ق.) میگوید: «از خداوند متعال درخواست میکنم که به خاطر قدر و منزلت پیامبر[ص] دعایم را اجابت کند».[14]
3. محمود آلوسی مینویسد: «من در توسل به منزلت پیامبر[ص] نزد خدا، چه زنده باشد و چه مرده، منعی نمیبینم».[15]
4. محمد زاهد کوثری مینویسد: «توسل به جاه پیامبر[ص] را اولین بار ابن تیمیه حرام شمرد و کسی قبل از او آن را حرام نشمرده بود».[16]
5. دارالافتای مصر، در پاسخ به حکم توسل به جاه و منزلت پیامبر ص چنین نظر داده است: «توسل به جاه پیامبر و سایر انبیا از منظر کتاب و سنت و سیره صحابه جایز است و علمای مذاهب اربعه در استحباب این عمل اتفاق نظر دارند».[17]
6. انور شاه کشمیری[18] و همچنین ملامحمد عمر سربازی، با استناد به حدیث صحیح «هل تدری ما حق الله على عباده الى ان قال: قال هل تدری ما حق العباد على الله»[19] و حدیث «بحق السائلین علیک» و حدیث توسل حضرت آدم به حق محمدص، توسل به حق پیامبرص و حق سائلین را جایز دانستهاند.[20]
7. ابن تیمیه نیز به این مطلب که انبیا و مؤمنان راستین نزد خداوند دارای جاه و منزلت و حق هستند، اذعان نموده و میگوید:
برای انبیا و مؤمنان نزد خدا حقی است و آن این است که خداوند به وعده یاری و نصرت که به آنان داده عمل کند و با نظر رحمت به آنان بنگرد و رحمت خدا ایجاب میکند که همواره آنان را از نعمت خود بهرهمند کند و از عذاب خود دور سازد. چون آنان نزد خدا وجیه و آبرومند هستند و به همین جهت خداوند شفاعت و دعای آنان را میپذیرد؛ درحالیکه شفاعت دیگران را نمیپذیرد.[21]
وی همچنین میگوید:
پیامبر[ص] نزد خدا بالاترین قدر و منزلت را دارد و دارای مقام محمود و حق شفاعت است... و همچنین سایر انبیا و اولیا نیز نزد خدا دارای مقام و منزلت و جاه هستند؛ لکن مقام و منزلت آنان برای خود آنان سودمند است، نه برای دیگران.[22]
وی در سخنی دیگر میگوید:
اما درباره مسئله جاه و منزلت رسول خدا ص نزد خدا باید توجه داشت که آن حضرت نزد خدا دارای وجاهت و محبوبیت است و برترین بنده خداوند است و جاه او نزد خدا ثابت است و او، که پدر و مادرم فداییاش شوند، به صورت مطلق برترین مخلوقات است.[23]
8. دکتر عبدالملک السعدی نیز میگوید:
توسل به جاه نبی و اولیای صالح جایز است و اشکالی ندارد؛ زیرا مراد از جاه، همان مقام و منزلتی است که انبیا و اولیای مقرب نزد خدا دارند که این مقام نتیجه عبادت و اعمال صالح است... .[24]
9. عثیمین، که از علمای معروف وهابی است، نیز توسل به «حق نبی» و «حق سائلین» را جایز شمرده و میگوید:
طبق آیه شریفه {وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بیلَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ}[25] یا حدیث قدسی «من یدعونی فاستجب له، من یسألنی فأعطیه»[26]، خداوند برای سائلان بر خودش حقی را واجب کرده است و این حق سائلان در واقع فعل خداست و از نظر اهل سنت توسل به فعل خدا صحیح است.[27]
بنابراین از منظر قرآن کریم و احادیث معتبر فریقین و سیره صحابه و همچنین طبق دیدگاه اغلب علمای مسلمان، توسل به جاه و منزلت پیامبر ص در مقام دعا و طلب شفاعت و طلب استغفار جایز است و هیچ گونه شائبه شرک و بدعت ندارد.
[1]. «انّ الّتوسل بجاه الانبیاءِ و الصالحین وسیلة من وسایل الشّرک...؛ التّوسل إلى الله بجاه الأنبیاء والصّالحین ومکانتهم ومنزلتهم عند الله محرّم، بل هو من البدع المحدثة» (جمعی از نویسندگان، کتاب أصول الإیمان فی ضوء الکتاب والسنة، ص64 و 275؛ عبداللطیف بن عبدالرحمان، مصباح الظلام فی الرد علی من کذب الشیخ الإمام، ج2، ص282؛ الزاملی، منهج الشیخ عبدالرزاق عفیفی وجهوده فی تقریر العقیدة والرد علی المخالفین، ص462؛ ابن تیمیة، زیارة القبور و الاستنجاد بالمقبور، ص38؛ البانی، التوسل، انواعه و احکامه، ص43؛ بن باز، مجموع فتاوی بن باز، ج4، ص311-415؛ آل بوطامی، العقائد السلفیه بادلتها النقلیة و العقلیة،
ج2، ص510).
[2]. «إنّ الأنبیاء والصّالحین والملائکة أو غیرهم من المخلوقین لهم عند الله جاهٌ عظیمٌ، ومقاماتٌ عالیةٌ، فهم یشفعون لنا عنده، کما یُتقرّب إلى الوجهاء والوزراء عند الملوک والسّلاطین، لیجعلوهم وسائط لقضاء حاجاتهم، فهذا القول من أبطل الباطل؛...» (القحطانی، عقیدة المسلم فی ضوء الکتاب والسُّنَّة، ج1، ص549).
[3]. بن باز میگوید: «لِأَنَّ جَاهَ النَّبِیِّﷺ لَا یَنْتَفِعُ بِهِ إِلَّا النَّبِیُّﷺ،...» (بن باز، مجموع الفتاوی،
ج1، ص201).
[4]. آل الشیخ، شرح کشف الشبهات، ص59؛ صالح بن فوزان، شرح مسائل الجاهلیة، ص22.
[5]. «و العنصر المقوم لتحققها هو الاعتقاد بکونها إلهاً أو ربّاً أو مفوضاً إلیه فعله سبحانه، و المفروض عدمه» (سبحانی، بحوث فی الملل والنحل، ج4، ص420).
[6]. زمر: 3.
[7]. زمر: 3.
[8]. طباطبایی، تفسیر المیزان، ج17، ص234.
[9]. «وَسَائِلُ الْقُرْبِ کَثِیرَةٌ، وَأَحَبُّهَا إِلَى اللهِ أَدَاءُ الْفَرَائِضِ، فَیَنْدَرِجُ فِیهَا النَّوَافِلُ وَلِذَا قَالَ: وَمَا یَزَالُ عَبْدِی یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّوَافِلِ...» (سلطان محمد القاری، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج4، ص1545؛ المغامسی، القطوف الدانیة، دروس صوتیة قام بتفریغها (موقع الشبکة الإسلامیة، درس 6، ص31).
[10]. مانند {وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ} ﴿مائده: 35﴾ و {وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً ...} (آل عمران: 103) از امام سجاد7 نقل شده که فرمودند: «مراد از حبل الله، قرآن است».
[11]. در جایی قرآن کریم اشاره میکند که فرزندان یعقوب نزد پدر خود رفتند و از او درخواست کردند تا برایشان استغفار کند: (قَالُوا یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ) ﴿یوسف: ۹۷﴾.
[12]. ابن خزیمة، صحیحُ ابن خُزَیمة، ج1، ص692؛ ابن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج28، ص480؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج1، ص458؛ ترمذی، سنن الترمذی، ج5، ص569؛ نسائی، السنن الکبری، ج9، ص244.
[13]. قرشی، الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة، ج1، ص353.
[14]. زبیدی، التجرید الصریح لاحادیث الجامع الصحیح، ص15.
[15]. آلوسی، روح المعانی، ج3، ص297.
[16]. کوثری، محق التقول فی مسئلة التوسل، ص104.
[17]. «ما حکم التوسل بجاه النبیّ محمّدﷺ وسائر الأنبیاء ؟ الجواب: لا مانع من التوسل بجاه النبیّﷺ وکذلک سائر الأنبیاء وهذا محل اتفاق بین المذاهب الأربعة بل نقل جمع کبیر من العلماء الإستحباب، فإنَّ التوسل بالأنبیاء والأولیاء والصالحین والتبرک بهم وطلب المدد منهم؛ من الأمور الجائزة والمستحبة، التی دلَّ على مشـروعیتها واستحبابها الکتاب والسُنَّة وعمل الصحابة رضوان الله علیهم، وهو المعتمد عند علماء المذاهب الفقهیة المتبوعة، وعلیه جرى علماء المسلمین وعوامِّهم سلفًا وخلفًا من غیر نکیر، وهذا هو الحقُّ الذی دلَّت علیه النصوص، ولا عبرة بمن شذَّ، فمن شاء اتخذ إلى ذلک سبیلًا وأتبع سببًا، والتوسل المشروع یکون بالجاه کما یکون الذات، ... (دار الافتاء المصریة (www.dar-alifta.org) - رقم الفتوی، 4334. تاریخ: 13/ 3/ 2018).
[18]. انور شاه کشمیری، فیض الباری، ج4، ص484.
[19]. بخاری، صحیح البخاری، ج4، ص29.
[20]. سربازی ملازهی، تحقیقی در مورد توسل و ندای غیر الله، ص35.
[21]. «... فالأنبیاء و المؤمنون لهم حق على الله بوعده الصادق لهم وبکلماته التامة، و رحمته لهم أن ینعمهم ولایعذبّهم، وهم وجهاء عنده، یقبل من شفاعتهم ودعائهم ما لایقبله من دعاء غیرهم» (ابن تیمیة، اقتضاء الصراط المستقیم، ص786).
[22]. «وهو صلى الله علیه وسلم شفیع الخلائق، صاحب المقام المحمود الذی یغبطه به الأولون والآخرون، فهو أعظم الشفعاء قدراً وأعلاهم جاهاً عند الله، وقد قال تعالى عن موسى: وَکَانَ عِنْدَ اللهِ وَجِیهاً، وقال عن المسیح: وَجِیهاً فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ، ومحمد صلى الله علیه وسلم أعظم جاهاً من جمیع الأنبیاء والمرسلین؛..»؛ «و رسول خدا [که درود و سلام خدا بر او باد] شفیع همه مخلوقات و صاحب مقام محمود است، مقامی که اولین و آخرین به آن غبطه میخورند و او بزرگترین شافع و دارای بالاترین منزلت و جاه نزد خداوند است و منزلت و مقام او نزد خدا بالاتر از همه انبیا و رسولان الهی است» (ابن تیمیة، مجموع الفتاوی، ج1، ص143).
[23]. عبدالعزیز الغصن، ابن تیمیة دعاوی المناوئین، عرض و نقد، ص462.
[24]. «إذا قلت: اللّهمّ إنّی توسّلت إلیک بجاه فلان، لنبی أو صالح، فهذا أیضاً مما ینبغی أن لایحصل بجوازه خلاف؛ لأنّ الجاه لیس له ذات المتوسّل به بل مکانته و مرتبته عند الله و هی حصیلة الأعمال الصالحة؛ لأنّ الله تعالى قال عن موسى- علیه الصلاة و السلام- وَ کانَ عِنْدَ اللهِ وَجِیهاً و قال عن عیسى- علیه الصلاة و السلام- وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ فلا ینکر على من یتوسّل بالجاه إذا کنّا منصفین؛ لأنّه لا یحتمل نسبة التأثیر إلى المتوسّل به إذ لیس هو المقصود بل المتوسّل به جاهه و مکانته عند الله لا غیر» (عبدالملک السعدی، البدعة، ص45).
[25]. «و هنگامی که بندگان من از تو درباره من سؤال کنند، [بگو:] من نزدیکم! دعای دعاکننده را، به هنگامی که مرا میخواند، پاسخ میگویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند» (بقره: 186).
[26]. ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج1، ص435؛ ابوداود سجستانی، سنن ابیداوود، ج7، ص115.
[27]. عثیمین، مجموع فتاوی و رسائل، ج2، ص352 و 376.