شبهه دوم: نهی پیامبر ص از گریه حضرت فاطمه س
شبهه دوم: نهی پیامبر9 از گریه حضرت فاطمه3 از شبهاتی که برای عصمت نداشتن حضرت فاطمه3 مطرح میشود، این است که میگویند وقتی پیامبر9 در بستر بیماری بود، حضرت فاطمه3 خدمت ایشان میرسد و گریه و نوحهخوانی میکند. پیامبر9 ایشان را از گریه و اشعاری که میخواند، نهی میکند. نهی پیامبر9 میرساند که عمل حضرت فاطمه3 اشتباه بود؛ در غیر این صورت ایشان را نهی نمیکردند. در ضمن، با اینکه رسول اکرم9 ایشان را نهی کردند، حضرت فاطمه3 پس از رحلت پیامبر9، بر سر قبر حضرت حمزه میرفت و گریه میکرد؛ طوریکه مردم زبان به شکوه گشودند و اعتراض خود را به امام علی3 رساندند که به فاطمه بگو یا شب بگرید یا روز. این با نهی پیامبر9 از گریه همخوانی ندارد و با عصمت حضرت فاطمه3 منافات دارد.
شبهه دوم: نهی پیامبر ص از گریه حضرت فاطمه س
از شبهاتی که برای عصمت نداشتن حضرت فاطمه س مطرح میشود، این است که میگویند وقتی پیامبر ص در بستر بیماری بود، حضرت فاطمه س خدمت ایشان میرسد و گریه و نوحهخوانی میکند. پیامبرص ایشان را از گریه و اشعاری که میخواند، نهی میکند. نهی پیامبر ص میرساند که عمل حضرت فاطمه س اشتباه بود؛ در غیر این صورت ایشان را نهی نمیکردند. در ضمن، با اینکه رسول اکرم ص ایشان را نهی کردند، حضرت فاطمه س پس از رحلت پیامبر ص، بر سر قبر حضرت حمزه میرفت و گریه میکرد؛ طوریکه مردم زبان به شکوه گشودند و اعتراض خود را به امام علی ع رساندند که به فاطمه بگو یا شب بگرید یا روز. این با نهی پیامبر ص از گریه همخوانی ندارد و با عصمت حضرت فاطمه س منافات دارد.
استناد مستشکل به چند روایت است:
1. سلمان فارسی گوید که من هنگام بیماری رسول خدا ص در
مقابل آن حضرت نشسته بودم که فاطمه س وارد شد و چون ضعف
پدر را دید، گریست و اشک بر گونه هایش جاری شد. رسول خدا ص فرمود: «ای فاطمه، برای چه گریه میکنی؟!» فرمود: «ای رسول خدا ص، بر خود و فرزندانم نگرانم که پس از شما تباه شویم». آنگاه دو چشم رسول خدا ص غرق اشک شد... .[1]
2. حضرت فاطمه س میفرمود: «وای از غم تو ای پدر!» پیامبر ص فرمود: «پس از این، دیگر بر پدرت غمی نیست. یا فاطمه، در مرگ پیامبر ص یقه را پاره نمیکنند و صورت را نمیخراشند و او را با واویلا صدا نمیزنند؛ لکن سخن من مثل سخن پدرت بر ابراهیم است که: چشمان پر از اشک میشوند و قلب به درد میآید و آنچه خداوند را به خشم میآورد، بر زبان نمیآوریم».[2]
3. رسول خدا ص به فاطمه س فرمود: «اگر من از دنیا رفتم، صورتت را برای من مخراش و مویت را برای من افشان مکن و مرا با واویلا صدا مزن و برای من نوحه مخوان».[3]
4. حضرت فاطمه س هنگام احتضار پیامبر ص حاضر شد و خود را روی ایشان انداخت و شروع کرد به ندبه و گریه و خواندن شعری که ابوطالب برای کودکی پیامبر ص خوانده بود. پیامبرص چشم باز کرد و با صدایی ضعیف فرمود: «دخترم، این سخن عموی تو ابوطالب بود. این شعر را نخوان؛ و لکن قول من (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکمْ)[4]، است». پس از آن، حضرت فاطمه س بسیار گریست.[5]
پاسخ شبهه دوم
جواب نقضی
صِرف نهی کردن، دلیل بر عدم عصمت شخص نیست؛ زیرا در قرآن نیز نهیهایی وجود دارد که متوجه رسول اکرم ص است؛ درحالیکه پیامبر ص معصوم است؛ مثلاً (لا تَ به دخترش هم که میفرماید پس از مرگم صورت مخراش و صدا بلند مکن و یقه چاک مزن، بر عدم عصمت حضرت فاطمه س دلالت ندارد. همچنین مراد از این سفارش، فقط دختر ایشان نیست؛ بلکه تمام مسلمانان هستند. بنابراین در روایت ندارد که فاطمه س مشغول صورت خراشیدن یا گریبان چاک دادن بود و پیامبر ص ایشان را از این عمل نهی کردند.
جواب حلّی
1. از بیان مستشکل اینطور استفاده میشود که پیامبرص دخترش را از گریه کردن منع کرده است؛ در حالی که اولاً هیچیک از روایات، از مطلق گریه نهی نمیکنند؛ بلکه پیامبر ص از دخترش میپرسد چرا گریه میکنی و وقتی میفرماید برای سختیها و مصیبتهایی که پس از شما بر سر ما خواهد آمد، پیامبر ص نیز از مصیبتهای پس از رحلت خود ـ که قرار است بر سر فرزندان او بیاید ـ گریه میکنند[8] و بعد ایشان را دلداری میدهند که ناراحت نباش؛ بهزودی به من ملحق میشوید.[9]
در واقع، گریه حضرت فاطمه س، برای از دست دادن پیامبر ص است و مهمتر از آن، برای ظلمی است که پس از پیامبر ص به او و خانوادهاش میرسد. پیامبر ص ایشان را از این گریه منع نکرده است؛ بلکه برای همدردی، خود نیز گریه کرد.
حتی اگر گریه حضرت فاطمه س برای رحلت و از دست دادن پیامبر ص باشد نیز مشکلی ندارد؛ زیرا پیامبر ص این گریه را تأیید میکند؛ آنجا که میفرماید مثل من که بر ابراهیم گریه کردم، تو نیز بر من گریه کن؛ اما سخنی که موجب خشم خدا شود، بر زبان نیاور: «تدمع العینان و قد یوجع القلب و لا نقول ما یسخط الرب». پس پیامبر ص گریه برای خود را تأیید میکند؛ بلکه در سیره پیامبر ص نقل شده که ایشان نیز در موارد مختلف بر میت گریسته و تشویق به گریه کرده است؛ مانند: «گریه پیامبر ص بر فرزندش ابراهیم»[10] یا «گریه پیامبر ص بر حمزه سیدالشهدا».[11] یا «اشک ریختن پیامبر ص کنار قبر دخترش رقیه».[12] در برخی روایات هم آمده است که پیامبر ص آن قدر بر جنازه عمویش گریه کرد که از شدت گریه بیهوش شد.[13]
متأسفانه مستشکل از عبارت «ما یبکیک» و «لا تبکی»، نهی از گریه کردن را فهمیده است؛ در حالی که این تعبیر از باب دلداری و تسلّی دادن و آرام کردن حضرت فاطمه س بود؛ نه اینکه بخواهد ایشان را از گریستن نهی کند.
2. روایتی که میفرماید «وقتی فاطمه س آنچه را پیامبر ص فرمود، شنید، فریاد زد و گریه کرد، پیامبر ص از گریه ایشان به گریه افتاد و فرمود: دخترم گریه نکن که ملائکه از گریه تو اذیت میشوند، این جبرئیل است که از گریه تو به گریه افتاده و میکائیل و عزائیل از گریه تو به گریه افتادهاند، دخترم گریه نکن که از گریه تو زمین و آسمان در حال گریه هستند»،[14] این حدیث در واقع فضیلت برای حضرت فاطمه س است، نه نقیصه؛ زیرا اگر گریه فاطمه س مذموم بود، رسول خدا ص باید میفرمود گریه نکن که ملائکه الهی از گریه تو به خشم آمدهاند؛ نه اینکه بفرماید ملائکه الهی از گریه تو به گریه افتادهاند.
بنابر این، نهی پیامبر ص از مطلق گریستن نیست؛ بلکه نهی از وارد کردن خدشه به صورت و پاره کردن گریبان و نوحهسرایی و سخنان کفرآمیز است؛ چنانکه پیامبر ص فرمود: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَطَمَ الْخُدُودَ، وَشَقَّ الْجُیُوبَ، وَدَعَا بِدَعْوَى الْجَاهِلِیَّةِ»[15]؛ «از ما نیست کسی که به صورت خود لطمه بزند و گریبان چاک دهد و خدا را به نحو جاهلی بخواند». امام صادق ع نیز از پیامبر ص نقل میکند: «زدن صورت زمان مصیبت، باعث از بین رفتن اعمال نیک میشود».[16]
در هیچ روایت یا تاریخی ذکر نشده است که فاطمه س در عزای رحلت پیامبر اکرم ص یا در جایی دیگر، اعمالی را که مورد نهی است، انجام داده باشد.
3. همچنین شیخ مفید در الارشاد روایت میکند که حضرت فاطمه س در لحظات آخر بر بالین پیامبر ص، وقتی شعر معروف ابوطالب را میخواند، پیامبر چشم باز کرد و فرمود: «بهجای آن شعر، آیه مبارکه {وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ}[17]، «محمد فقط فرستاده خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند، آیا اگر بمیرد و یا کشته شود شما به عقب بر میگردید؟» را تلاوت کن». شبههافکنان از نهی پیامبر ص عصمت نداشتن حضرت فاطمه س را نتیجه گرفتند؛ درحالیکه این نتیجهگیری غلط است؛ زیرا اولاً خود رسول خدا ص در موقعیتی به این شعر اشاره میکند و مردم را به یاد این شعر میاندازد و از مردم میخواهد این شعر را برای او بخوانند که در آن لحظه، حضرت امیرالمؤمنین ع آن شعر را میخواند و پیامبر ص نیز برای ابوطالب دعا میکند.[18]
ثانیاً حضرت ابوطالب آن شعر را زمانی سرود که مردم به دلیل خشکسالی به او مراجعه کرده بودند و ایشان نیز حضرت محمد ص را که کودکی خردسال بود، نزد خدا واسطه قرار داد که به برکت وجود پیامبر ص باران نازل شد و بعد، ابوطالب این شعر را سرود.
و ابیض یستسقی الغمام بوجهه ثمال الیتامى عصمة للارامل
چه سیمای نورانی که با آن از ابرها، طلب باران میشود؛ آن شخص که نوازشگر یتیمان و نگهبان بیوهزنان است.
این شعر زیبای ابوطالب، اشاره به چهره نورانی و وجود بابرکت پیامبر ص دارد که خداوند به واسطه ایشانْ رحمت و برکت خود را بر بندگانش نازل میکرد. ازاینرو وقتی حضرت فاطمه س به چهره مبارک رسول خدا ص نگریست، به یاد شعر حضرت ابوطالب افتاد که با خواندن آن، به منبع خیر و برکت بودن رسول خدا ص اشاره دارند و اینکه در حال از دست دادن آن چهره نورانی هستیم و از این مسئله غمگینیم؛ اما ظاهراً از آنجا که افراد دیگری از زنان پیامبر ص و صحابه ـ مثل عمر و ابوبکر و... ـ گرد حضرت بودند، رسول خدا ص با تلاوت آیه 144 سوره مبارکه آل عمران به آنها گوشزد میکند که وفات من، باعث خروج شما از مسیر صحیح الهی و بازگشت به جاهلیت نشود.
بنابراین شعرخوانی حضرت فاطمه س اشکالی نداشت و درست بود؛ زیرا حضرت در غم از دست دادن پدر بزرگوارش ـ که معدن خیر و برکت بود ـ این شعر را سرود و پیامبر ص نیز با قصد سیاسی آیه 144 سوره آل عمران را تلاوت کرد تا برای حاضران تلنگری باشد.
5 . ممکن است کسی بگوید با اینکه پیامبر ص حضرت فاطمه س را از گریستن نهی کردند، حضرت فاطمه س پس از رحلت پدر با صدای بلند گریه میکردند؛ طوری که مردم مدینه از دست او خسته شدند و به امیرالمؤمنین ع گفتند: «به فاطمه بگو یا شب گریه کند یا روز».[19]
جعفر مرتضی عاملی در جواب این شبهه چنین مینویسد:
خانه حضرت فاطمه س، چسبیده به مسجد بود؛ بلکه در واقع داخل مسجد بود؛ از این رو زنان و مردم مدینه، شب و روز وقتی وارد مسجد میشدند، طبیعتاً اول به زیارت قبر رسول خدا ص میرفتند که در منزل حضرت فاطمه س بود و بعد، تسلی به حضرت فاطمه س میدادند و از حال او میپرسیدند و میدیدند که او به خاطر از دست دادن رسول خدا ص و غصب حکومت توسط غاصبان در حزن و اندوه و گریه است و از طرفی، مسجد مرکز حکومت بود و حاکمان بر منبر میرفتند و تمام مسائل را در مسجد مطرح میکردند. از اینرو غاصبان حکومت از ترس بیداری مردم، به امام علی ع گفتند: «به فاطمه بگو یا شب گریه کند یا روز». پس مردم مدینه از گریه حضرت فاطمه اذیت و خسته نشده بودند؛ بلکه حاکمان و طرفداران آنان از گریه حضرت فاطمه رنج میبردند.[20]
بنابراین قطعاً حضرت فاطمه س با صدای بلند ـ که موجب آزار مردم باشد ـ گریه نمیکردند؛ زیرا چنین رفتاری با مقام و منزلتی که شیعه و سنّی برای حضرت فاطمه س قائلاند، منافات دارد.
شواهدی وجود دارد که تحلیل جعفر مرتضی عاملی را تأیید میکند: اولاً در روایت، عبارت «همسایگانِ حضرت» نیامده؛ بلکه «مردم مدینه» آمده است؛ درحالیکه معنا ندارد از گریه یک فرد، کل مردم شهر اذیت شوند. مگر یک نفر چقدر میتواند صدای بلند داشته باشد؟! حداکثر چند خانه چسبیده به خانه حضرت امیرالمؤمنین ع باید اذیت میشدند؛ آن هم اگر بپذیریم با صدای بلند گریه میکرده است.
ثانیاً در تعبیر روایت آمده است «شیوخ و بزرگان مدینه» آمدند و تذکر دادند که به فاطمه بگو یا شب گریه کند یا روز؛ درحالیکه برای بانویی که ـ به فرض ـ به خاطر از دست دادن پدر یا غصب حقّ خود بگرید، بزرگان شهر برای تذکر نمیآیند. پس معلوم است که گریه حضرت فاطمه س، گریه سیاسی بود که هیأت حاکمه و غاصبان خلافت، که از بزرگان شهر بودند، از روشنگری و ارتباط زنان مدینه با حضرت فاطمه س هراس داشتند و از اینرو آمدند و تذکر دادند یا شب گریه کن یا روز.
ثالثاً تعبیر دیگری که در روایت آمده است و نظر انسان را جلب میکند، این است:
یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ فَاطِمَةَ تَبْکی اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ فَلَا أَحَدٌ مِنَّا یَتَهَنَّأُ بِالنَّوْمِ فِی اللَّیْلِ عَلَى فُرُشِنَا وَ لَا بِالنَّهَارِ لَنَا قَرَارٌ عَلَى أَشْغَالِنَا وَ طَلَبِ مَعَایِشِنَا وَ إِنَّا نُخْبِرُک أَنْ تَسْأَلَهَا اما أَنْ تَبْکیَ لَیْلًا أَوْ نَهَاراً.[21]
ای اباالحسن، همانا فاطمه س شب و روز گریه میکند؛ از اینرو ما شب در بستر خواب راحتی نداریم؛ در حالیکه در طول روز به خاطر مشغله و طلب معاش خود آرامش نداریم. تقاضا داریم از فاطمه بخواهی یا شب گریه کند یا روز.
از این عبارت چند مطلب روشن میشود:
الف) اینکه مردم گفتند «یا شب گریه کن یا روز»، نشان میدهد آنها با اصل گریه مشکلی نداشتند؛ زیرا اگر چنین بود، باید میگفتند به فاطمه3 بگو دیگر گریه نکند؛ ما از گریه او خسته و آزرده شدیم.
ب) در روایت دارد که «به فاطمه بگو یا شب گریه کند یا روز» و دلیلی که میآورند، این است «چون ما شبها خواب راحتی نداریم و روز دنبال مشغله کاری هستیم»؛ درحالیکه باید میگفتند به فاطمه س بگو روز بگرید و شبها گریه نکند؛ زیرا ما میخواهیم استراحت کنیم؛ نه اینکه بگویند یا شب گریه کن یا روز.
ج) تعبیرشان این نیست که ما شب خواب نداریم؛ زیرا در سر و
صدا انسان نمیتواند بخوابد؛ ولی آنها گفتند ما شبها خواب
راحتی نداریم؛ یعنی از روشنگری حضرت فاطمه س برای زنان، آنها در تنگنای روحی و عذاب وجدان بودند و وقتی انسان دغدغه و عذاب وجدان داشته باشد، خواب راحتی ندارد؛ بلکه خوابش پریشان است. پس از این تعبیر معلوم میشود مراد آنها آرامش روحی و روانی است؛ نه خواب ظاهری.
بنابراین نه مراد از گریه، گریه با صدای بلند است تا موجب آزار و اذیت مردم شهر شود که این نه امکان دارد و نه شایسته مقام حضرت فاطمه س است و دیگر اینکه مراد مردم از استراحت و خوابیدن، این استراحت ظاهری نیست؛ بلکه مراد آنها آرامش روحی و روانی بود که در اثر اعتراضات و روشنگریهای حضرت فاطمه س به هم ریخته بود.
البته میتوان گفت گریه حضرت فاطمه س از سر ناچاری و گریه اعتراض بود که اینها مورد نهی پیامبر ص نبود. در ضمن، قرآن این حقّ را به مظلومان میدهد که صدا بلند کرده، حق خود را بطلبند[22] و فاطمه س به خاطر غصب فدک و غصب ولایت، مورد ظلم واقع شده بود.
پس این روایات، مقصود مستشکل مبنی بر عصمت نداشتن حضرت فاطمه س به واسطه نهی پیامبرص از گریه را اثبات نمیکنند.
[1]. فیصل نور، الامامة و النص، ص318؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص262.
[2]. فیصل نور، الامامة و النص، ص319؛ عمادالدین طبری آملی، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص154.
[3]. الامامة و النص، ص319؛ کلینی، الکافی، ج5، ص527.
[4]. «محمد فقط فرستاده خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند، آیا اگر بمیرد و یا کشته شود شما به عقب بر میگردید؟» (آل عمران: 144).
[5]. الامامة و النص، ص319؛ مفید، الإرشاد، ج1، ص186.
[6]. «هرگز چشم خود را به نعمتهای [مادی] که به گروههایی از آنها (کفار) دادیم، میفکن». (حجر: 88)
[7]. «یتیم را تحقیر مکن و سؤالکننده را از خود مران». (ضحی: 9-10)
[8]. شیخ صدوق، الامالی، ص134.
[9]. طوسی، الامالی، ص188.
[10]. بخاری، صحیح البخاری، ص236؛ ترمذی، سنن الترمذی، ج3 ص324.
[11]. مقریزی، امتاع الأسماع، ج1، ص167؛ حلبی، السیرة الحلبیة، ج2، ص535.
[12]. صحیح البخاری، ص233.
[13]. حلبی، السیرة الحلبیة، ج2، ص534.
[14]. ابن طاووس، طرف من الأنباء و المناقب آل ابیطالب، ص199.
[15]. بخاری، صحیح البخاری، ص234.
[16]. کلینی، الکافی، ج3، ص224.
[17]. آل عمران: 144.
[18]. ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة، ج3، ص316.
[19]. شیخ صدوق، الامالی، ص141.
[20]. عاملی، مأساة الزهرا شبهات و ردوده، ج1، ص341.
[21]. مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص177.
[22]. {لایحِبُّ اللهُ الجَهرَ بِالّسُوءِ مِنَ الْقَولِ اِلاّ مَن ظُلِم} «خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود، بدیها را اظهار کند؛ مگر آن کسی که مورد ستم واقع شده باشد...». (نساء: 148)