شبهه سوم: درخواست کنیز از پیامبر ص

در برخی روایات آمده است که حضرت فاطمه س از پدرش درخواست کنیز می‌کند و پیامبر ص به ایشان چنین می‌فرماید: ای فاطمه، قسم به آن که مرا به حق مبعوث کرده است، در مسجد چهارصد مرد هستند که غذا و نوشیدنی و لباسی ندارند و اگر از خصلتی نمی‌ترسیدم، آنچه را می‌خواستی، به تو می‌دادم. ای فاطمه، من نمی‌خواهم حق تو را بر داشتن جاریه از تو بگیرم؛ ولی می‌ترسم علی بن ابی‌طالب روز قیامت نزد خداوند تعالی با تو مخاصمه کند؛ آن‌گاه که حقش را از تو طلب کند. مستشکل با بیان این روایت، در مقام اشکال بر عصمت حضرت فاطمه س است؛ چراکه پیامبر ص با عتاب درخواست حضرت فاطمه س را رد کرده است. از این‌رو روشن می‌شود فاطمه س معصوم نیست؛ زیرا اگر معصوم بود، پیامبر ص ایشان را مذمت، و از درخواست کنیز منصرف نمی‌کرد.

بهه سوم: درخواست کنیز از پیامبرص


در برخی روایات آمده است که حضرت فاطمه س از پدرش درخواست کنیز می‌کند و پیامبرص به ایشان چنین می‌فرماید:


 


ای فاطمه، قسم به آن که مرا به حق مبعوث کرده است، در مسجد چهارصد مرد هستند که غذا و نوشیدنی و لباسی ندارند و اگر از خصلتی نمی‌ترسیدم، آنچه را می‌خواستی، به تو می‌دادم. ای فاطمه، من نمی‌خواهم حق تو را بر داشتن جاریه از تو بگیرم؛ ولی می‌ترسم علی بن ابی‌طالب روز قیامت نزد خداوند تعالی با تو مخاصمه کند؛ آن‌گاه که حقش را از تو طلب کند.[1]


 


مستشکل با بیان این روایت، در مقام اشکال بر عصمت حضرت فاطمه س است؛ چراکه پیامبرص با عتاب درخواست حضرت فاطمه س را رد کرده است. از این‌رو روشن می‌شود فاطمه س معصوم نیست؛ زیرا اگر معصوم بود، پیامبرص ایشان را مذمت، و از درخواست کنیز منصرف نمی‌کرد.


 


پاسخ شبهه سوم


با دقت در مجموعه این روایاتْ روشن می‌شود که پیامبرص در مقام مذمّت حضرت فاطمه و امیرالمؤمنین ع نبودند. تبیین آن به این شرح است:


 


جواب نقضی


 


اینکه کسی از پیامبرص درخواستی داشته باشد و ایشان رد کند، دلیل بر عدم عصمت او نیست؛ چنان‌که در قرآن، حضرت نوح ع از خدا می‌خواهد که فرزندش را نجات دهد، ولی خداوند درخواست او را رد می‌کند؛ در حالی‌ که مسلمانان حضرت نوح ع را معصوم از گناه و خطا می‌دانند: (قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِک إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَک بِهِ عِلْمٌ).[2] یا در مورد طلب استغفار پیامبرص چنین می‌فرماید: (اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ)،[3] «چه برای منافقین استغفار کنی و چه نکنی، (حتی) اگر هفتاد بار برای آنها استغفار کنی هرگز خدا آنها را نمی‌آمرزد».


 


جواب حلّی


 


1 . در پاسخ به شبهه اول گذشت که عمل انسان، یا حرام یا مکروه یا مستحب یا واجب یا مباح است. درخواست خادم نیز نه حرام است و نه مکروه؛ بلکه فعلی مباح است که مورد نیاز آنها بود. بنابراین حضرت فاطمه س و حضرت امیرالمؤمنین ع عمل اشتباهی انجام ندادند تا منافی عصمت آن بزرگواران باشد. به علاوه حکومت و از آن میان، غنایم جنگی در اختیار پیامبرص بود؛ از این‌رو همه مردم برای خواسته‌هایشان از حکومت به ایشان مراجعه می‌کردند و از آنجا که کنیز و عبد از غنایم جنگی بود، حضرت فاطمه س و امام علی ع نیز مثل مردم دیگر از پیامبرص درخواست کنیز کردند و حضرت در آن موقعیت مصلحت ندانست به درخواست آنها جواب مثبت دهد و این، با عصمت آنها منافاتی نداشت.


 


2ـ آنچه از روایات استفاده می‌شود، این است که پیامبرص در برابر درخواست حضرت فاطمه س در مقام تعلیم هستند؛ از این‌رو تعابیری این‌چنین دارند: «افلا اعلمکما»،[4] «الا اخبرک».[5] همچنین علم حضرت رسول در مقام نبوت ص، بیشتر از بقیه معصومان: است؛‌ از این‌رو پیامبرص چیزهایی را می‌داند که حضرت فاطمه و امام علی ع ابتدائاً نمی‌دانند[6] و این مطلبْ منافاتی با عصمت حضرت فاطمه س و امام علی ع ندارد. پس وقتی حضرت امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه س بر اساس حقّ صحیحی که داشتند، درخواست کنیز کردند، پیامبرص بر اساس تشخیص مصلحت از چنین امری خودداری کرد و به جای آن، ذکری را تعلیم داد و حضرت فاطمه و حضرت امیرالمؤمنین ع با جان و دل پذیرفتند؛ بدون اینکه حتی کوچک‌ترین اعتراضی داشته باشند؛ بلکه سه بار اظهار رضایت کردند.[7]


 


روایتی دیگر شبیه این داستان نقل شده که: «از سوید بن غفله روایت شده است که گفت: على ع دچار تهیدستى شدیدى شد. حضرت فاطمه س براى این موضوع حضور رسول اکرم ص مشرّف شد. وقتی که دقّ‌الباب کرد، رسول خدا ص فرمود: من احساس مى‏کنم که حبیبه‏ام پشت در باشد. اى امّ ایمن برخیز، ببین کیست. وقتى امّ ایمن در را باز کرد و فاطمه زهرا س داخل شد، پیامبر خدا ص به وى فرمود: زمانى نزد ما آمدى که هیچ‌وقت نمى‏آمدى؟! گفت: یا رسول‌اللَّه، غذاى ملائکه نزد خداى ما چیست؟ فرمود: گفتن الحمدللَّه. گفت: غذاى ما چیست؟ فرمود: سوگند به حقّ آن خدایى که جان من در دست قدرت اوست، مدت یک ماه است که آتش در خانه ما روشن نشده است (یعنى غذاى پختنى نخورده‏ایم)؛ ولى من آن پنج کلمه‏اى را به تو یاد مى‏دهم که جبرئیل به‏ من تعلیم داده است. گفت: کدام پنج کلمه یا رسول‌اللَّه؟ فرمود: بگو «یا رب الاولین و الآخرین، یا ذوالقوة المتین، و یا راحم المساکین، و یا ارحم الراحمین». فاطمه پس از شنیدن این کلمات برگشت. وقتى چشم حضرت امیرع به وى افتاد، گفت: پدر و مادرم به فدایت! چه خبر آوردى؟ گفت: من به منظور کار دنیا رفتم؛ ولى با توشه‏اى اخروى بازگشتم. على ع دو مرتبه فرمود: برایت خیر باشد».[8]


 


3. روایات این قصه اضطراب زیادی دارند؛ طوری‌که احتمال ضعف ضبط راویان در روایت بسیار زیاد است؛ مثلاً‌ یک موضوع را پنج شکل نقل کرده‌اند؛ برای نمونه در برخی روایات آمده است حضرت فاطمه س درخواست خود را نزد پیامبرص مطرح کرد و حضرت به ایشان فرمود: «والذی بعثنی بالحق أن فی المسجد أربعمأته رجل ما لهم طعام و لاثیاب».[9]


 


در برخی روایات آمده است حضرت فاطمه س بر پیامبرص وارد شد؛ ولی وقتی دید در محضر ایشان افرادی هستند، حیا کرد و برگشت[10] یا در برخی روایات دیگر آمده است حضرت فاطمه س به محضر رسول خداص رفت و درخواست خود را مطرح کرد و پیامبرص همان جا، بدون اینکه سخن دیگری بیان کند، فرمود: «ألا أخبرکم بخیرٍ مما سألتنی؟»[11]


 


در برخی روایات نیز چنین آمده است که حضرت فاطمه س نزد پیامبرص رفتند؛ اما هیبت پیامبرص اجازه نداد درخواست خود را مطرح کنند.[12]


 


در پاره‌ای روایات دیگر آمده است که حضرت فاطمه س خدمت پیامبرص رفت؛ اما ایشان حضور نداشتند و وقتی آمدند، عایشه به حضرت خبر داد که فاطمه س آمد و شما نبودید و بعد، پیامبرص به منزل حضرت امیرالمؤمنین ع می‌رود و از حضرت فاطمه س می‌پرسد آیا کاری داشتید.[13]


 


حتی در برخی روایات، صدر و ذیل روایات با هم تناقض دارند؛ مثلاً در صدر روایتی که مناقب ابن شهرآشوب بیان می‌کند، چنین است که وقتی فاطمه س درخواست خود را برای رسول خداص مطرح کرد، پیامبرص فرمود: از دشمنی همسرت و درخواست حقّ خودش در قیامت و ناتوانی در جواب بر حذر باش و بعد به او تسبیح را آموخت؛ اما در ذیل همان روایت چنین آمده است:


 


قَالَ أَبُو هُرَیْرَةَ فَلَمَّا خَرَجَ رَسُولُ اللهِ مِنْ عِنْدِ فَاطِمَةَ أَنْزَلَ اللهُ عَلَى رَسُولِهِ‏ (وَ اما تُعْرِضَنَّ‏ عَنْهُمُ‏ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّک تَرْجُوها) یَعْنِی عَنْ قَرَابَتِک وَ ابْنَتِک فَاطِمَةَ ابْتِغاءَ یَعْنِی طَلَبَ‏ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّک‏ یَعْنِی رِزْقاً مِنْ رَبِّک تَرْجُوهَا (فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَیْسُوراً) یَعْنِی قَوْلًا حَسَناً فَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ أَنْفَذَ رَسُولُ اللهِ ص جَارِیَةً إِلَیْهَا لِلْخِدْمَةِ وَ سَمَّاهَا فِضَّة.[14]


 


ابوهریره گفت: زمانی که رسول خداص از نزد فاطمه خارج شد خداوند بر رسولش این آیه را نازل کرد «و اگر از آنان اعراض کردی درحالی ‌که انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشی» (تعرضن عنهم) یعنی وقتی از نزدیکان و فاطمه اعراض کردی (ابتغا) یعنی طلب رحمت از پروردگار یعنی امید داشتن رزق از پروردگار. «در این هنگام پس با گفتار نیکو با آنها سخن بگو». وقتی این آیه نازل شد رسول خدا ص کنیزی را برای خدمت به فاطمه در نظر گرفت و به خانه دخترش فرستاد که نامش فضه بود.


 


این ذیل، خلاف صدر روایت است؛ زیرا نشان می‌دهد که نظر خداوند، خلاف نظر پیامبرص است؛ در حالی‌ که پیامبرص خلاف رضایت خداوند، عملی انجام نمی‌دهد.


 


 مچنین از موارد تناقض صدر و ذیل برخی روایات، این است که در صدر روایت آمده است خود امیرالمؤمنین ع به حضرت فاطمه س پیشنهاد می‌دهد که از پیامبرص درخواست کنیز کن؛ یعنی با رضایت همسر خود، به محضر پیامبرص رفت و از ایشان درخواست کنیز کرد؛ اما در ذیل روایت از قول پیامبرص می‌فرماید: «انی اخاف أن یخصمک علی بن ابی طالب یوم القیامة بین یدی الله اذا طلب حقه».[15]


 


سؤال این است که وقتی با رضایت همسر بوده است، دیگر مخاصمه برای طلب حقّ برای چیست و آنچه بر ابهام روایت می‌افزاید، این است که مشخص نیست مراد از حقّ، چه حقّی است؛ چون حقّ مرد بر زن، یا حقّ واجب است (مثل حقّ زناشویی که وجود کنیز، مانع این حقّ نیست) یا حقّ مستحب (مثل رسیدگی به منزل و غذا درست کردن و رسیدگی به فرزندان او که تمام اینها با وجود کنیز، بهتر ادا می‌شود)؛ چون حضرت فاطمه س زمانی که کنیزی نداشت، در کار منزل کوتاهی نمی‌کرد تا با وجود کنیز کوتاهی کند؛ از این ‌رو این عبارت ابهام دارد.


 


4. عبارت «اتقی الله یا فاطمه...» ـ که در سنن ابی‌داود آمده است ـ بر عدم عصمت دلالت نمی‌کند؛ زیرا دلالت مطابقی یا التزامی بین سفارش به تقوا و ارتکاب اشتباه وجود ندارد؛ البته باید توجه داشت که تقوا مراتبی دارد؛ چنان‌که آیت‌الله جوادی آملی می‌فرماید: «تقوا دارای سه مرتبه است: تقوای عام پرهیز از محرمات، تقوای خاص اجتناب از مشتبهات و تقوای اخص دوری از مباحات در پرتو اشتغال به واجبات و مستحبات».[16]


 


در این بین، ائمه معصومین بالاترین مرتبه تقوا را دارند و اگر معصومی به معصوم دیگر می‌فرماید «اتقى الله»، از سنخ «اتقى الله» معصوم به غیر معصوم نیست؛ بلکه «اتقى الله» معصوم به معصوم، از سنخ سفارش به تقوای اخص است.


 


5. اینکه رسول خدا ص فرمود: «ألا أخبرک بما هو خیرٌ لک منه» یا فرمود: «ما هو خیر لک من الخادم» یا «ألا تریدون خیراً من الخادم»، نشان می‌دهد که درخواست فاطمه س عمل اشتباهی نبود؛ زیرا می‌فرماید: «آیا می‌خواهید چیز بهتری به شما یاد بدهم»؛ یعنی خادم داشتن خوب است؛ اما ذکر تسبیحات بهتر از داشتن آن است. پس درخواست حضرت فاطمه س امر قبیحی نبود.


 


6. گریه پیامبرص در مقابل درخواست دخترش،[17] نشان می‌دهد که پیامبرص از اینکه به دخترش ـ بر اثر کار و تلاش بی‌وقفه ـ سختی وارد شده، ناراحت است؛ اما نمی‌تواند برای او کاری کند؛ ازاین‌رو گریه می‌کند. بنابراین اگر درخواست حضرت فاطمه س بیجا بود، دیگر پیامبرص گریه نمی‌کرد.


 


7. در مورد این داستان، روایات متعددی وارد شده است و از آن میان، فقط در یک روایت تعبیر «أن فی المسجد اربعمأته رجل ما لهم طعام و لا ثیاب ...» وجود دارد که البته این روایت، از نظر سند،[18] ضعیف است. همچنین آنچه از میان روایات، مورد اختیار ماست، روایت علل الشرایع است که از نظر دلالت مشکلی ندارد و مورد تأیید برخی فقها[19] نیز هست:


 


حضرت علی ع به مردی از قبیله بنی‌سعد فرمود: خبر بدهم تو را از خود و فاطمه س او با مشک آن‌قدر آب کشید تا اثر آن در بدنش ماند و آن‌قدر با آسیاب گندم و جو آرد کرد تا دست‌هایش پینه بست و به قدری خانه را روفت تا لباس‌هایش‏ غبارآلود گشت و به اندازه‏ای آتش زیر دیگ افروخت تا جامه‏اش از دود سیاه گردید. پس از ناحیه این امور ضرر شدید به آن بانو رسید؛ از این‌رو به ایشان پیشنهاد کردم نزد پدرش برود و از ایشان درخواست خادمی کند. فاطمه س نزد نبی اکرم ص رفت تا خواسته‏اش را به عرض آن حضرت برساند. محضر پیامبر ص که رسید، جماعتی را در خدمت آن سرور دید. از بازگفتن حاجتش حیا کرد و بدون اینکه اظهاری کند، بازگشت. نبی اکرم ص دانستند که فاطمه س حاجتی داشت. سپس امیرالمؤمنین ع فرمود: فردا صبح رسول اکرم ص به خانه ما آمد و فرمود: ای فاطمه س، دیروز چه حاجتی داشتی؟ امیرالمؤمنین ع می‏فرماید: یا رسول‌اللَّه، فاطمه آن‌قدر با مشک آب کشیده که اثر آن روی بدنش مانده و به قدری دست به آسیاب کشیده که دست‌هایش پینه بسته و به اندازه‏ای خانه را جارو کرده که لباس‌هایش غبارآلود گردیده و به واسطه کثرت افروختن آتش زیر دیگ، جامه‏هایش از دود، سیاه گردیده است؛ از این‌ رو من به او پیشنهاد کردم نزد شما بیاید و از شما خادمه‌ای درخواست کند. رسول خدا ص فرمود: آیا چیزی را که از خادم برای شما بهتر است، به شما یاد بدهم؟ هرگاه خواستید بخوابید، سس مرتبه تسبیح و سه بار تحمید و 4 بار تکبیر بگویید. پس فاطمه س فرمود: از خدا و رسولش راضی شدم. این عبارت را سه دفعه تکرار کرد.[20]


 


این روایت ویژگی‌هایی دارد: اولاً اگرچه سند روایت ضعیف است، شهرت نقل اصحاب جابر ضعف سند است؛[21] ثانیاً در این روایت، از حیث دلالت، مطالبی که نقص اهل بیت باشد، وجود ندارد؛ از این‌رو هیچ امر منافی عصمت حضرت زهرا س و حضرت علی ع در آن وجود ندارد.


 

[1]. فیصل نور، الامامة و النص، ص319-320؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج3، ص341؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج2، ص366.


[2]. «ای نوح! او از اهل تو نیست! او عمل غیر صالحی است. بنابراین آنچه را از آن آگاه نیستی، از من مخواه». (هود: 46)


[3]. (اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ الله لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ وَاللهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ) (توبه: 80).


[4]. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج2، ص366.


[5]. ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج2، ص542.


[6]. امام صادق٧ می‌فرماید: «عَلَّمَ رَسُولُ الله9 – عَلِیّاً7 أَلْفَ‏ بَابٍ‏ یُفْتَحُ مِنْ کُلِّ بَابٍ أَلْفُ‏ بَابٍ». (کلینی، الکافی، ج1، ص239)


[7]. «فَقَالَتْ رَضِیتُ عَنِ الله وَ رَسُولِهِ وَ رَضِیتُ عَنِ الله وَ رَسُولِهِ وَ رَضِیتُ عَنِ الله وَ رَسُولِه».
(شیخ صدوق، علل الشرایع، ج2، ص366)


[8]. قطب راوندی، الدعوات، ص48.


[9]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج3، ص341؛ حمیدی، مسند الحمیدی، ج1، ص25.


[10]. ابن حنبل، المسند، ج1، ص153؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص320؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج2، ص366.


[11]. ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج2، ص542؛  المسند، ج1، ص123؛ اربلی، کشف الغمة، ج1، ص363.


[12]. مناقب آل ابیطالب، ج3، ص341؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج10، ص327.


[13]. بخاری، صحیح البخاری، ص659.


[14]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج3، ص342.


[15]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ص341؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج2، ص666.


[16]. جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج1، ص395.


[17]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج3 ص341.


[18]. کتاب مناقب آل ابیطالب این روایت را از صحیح مسلم و صحیح البخاری و همچنین از کتاب ابوبکر شیرازی نقل می‌کند که ایشان نیز از اهل‌ سنت‌اند و توصیفی در مورد ایشان وارد نشده است. نورالثقلین نیز روایت را از مناقب آل ابیطالب و کتاب الشیرازی نقل می‌کند.


[19]. علامه حلّی، تذکرة الفقها، ج3، ص265-266؛ علامه حلّی، نهایة الاحکام، ج1، ص511؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج2، ص366؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص320؛ محقق کرکی، جامع المقاصد، ج2 ص339؛ بهاءالدین عاملی، الحبل المتین فی احکام الدین، ص261؛ مجلسی، روضة المتقین، ج2، ص365؛ حرّ عاملی، وسایل الشیعة، ج6، ص44؛ خراسانی، منهاج الصالحین، ج1، ص116.


[20]. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج2، ص366.


[21]. شهرت سه گونه است:


الف) شهرت روایی؛ یعنی نقل روایت توسط راویان متعدد و بسیار که تعدادشان به حدّ تواتر نرسیده است. شهرت روایی از اسباب حصول اطمینان به صدور روایت از معصوم: است؛ ازاین‌رو شهرت روایی جابر ضعف سند است (خویی‏، اجود التقریرات، ج2، ص160)؛


ب) شهرت عملی؛ یعنی مشهور بودن عمل روایت نزد فقها و استناد آنان به آن در مقام فتوا. این جابر ضعف روایت است؛ هرچند روایت بر اساس رجال در نهایت ضعف باشد؛ چنان‌که اعراض عملی مشهور فقها از روایتی، موجب ضعف و سستی آن خواهد شد؛ هرچند  !
" آن روایت، مشهور، و از نظر سند بسیار قوی و معتبر باشد؛ زیرا اعراض مشهور از آن ـ به‌رغم قوت سندـ حاکی از وجود خلل در روایت است؛ چنان‌که فرض اول، عمل مشهورـ به‌رغم ضعف سندـ بیانگر عدم خلل و قوّت آن است. البته جبران ضعف سند به عمل مشهور، مشروط به این است که عمل به روایت، مشهور نزد قدمای اصحاب باشد که به عصر حضور معصوم نزدیک‌اند و شهرت میان متأخران کفایت نمی‌کند؛


ج) شهرت فتوایی؛ یعنی مشهور بودن رأی و نظری نزد فقها، بدون آنکه مستند به روایتی باشد؛ خواه در آن زمینه روایتی نباشد یا باشد؛ لیکن مخالف فتوای مشهور باشد. یا موافق باشد، اما مشهور به آن استناد نکرده باشند یا استناد به آن برای ما محرز نشده باشد؛ زیرا در فرض علم به اینکه مستند آنان روایت است، شهرت، عملی خواهد بود؛ نه فتوایی. اینکه شهرت فتوایی، معتبر و حجت است یا نه، میان اصولیون اختلاف هست. (هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت:، ج4، ص760، به نقل از: ضیاء الدین عراقی، نهایة الافکار، ج3، ص99)


| شناسه مطلب: 111665




حضرت زهرا