صبح گاهی در کربلا
سحرگاهان در کربلا شاهد جمعیت شهروندان و زائرانی هستید که همگان به سوی بین الحرمین و حرم های مطهر امام حسین و حضرت عباس(علیهما السلام) در حرکت اند.
صبح های کربلا از سحرگاهان آن شروع می شود، مردم فوج فوج به سمت حرم های مطهر حرکت می کنند، یکی بر روی ویلچر، دیگری با عصا، یکی بچه ای در آغوش که به پتو پیچیده است، چند جوان خندان، دیگری با تسبیح و ذکر گویان ولی همه یک نکته مشترک دارند، همه نگاه ها به گنبد و بارگاه است، هر از چند گاهی دستان بر روی سینه می رود و عرض ارادتی صورت می گیرد؛ دستفروشان را دیدم که بساط خود را آماده می کردند برای بعد از نمازصبح، خادمان نیز در تکاپو هستند تا بهترین خدمت را به زائران ارائه کنند.
نماز صبح در هر دو حرم با شکوه برگزار می گردد، بعد از نماز صبح، زیارت عاشورا و زیارتنامه حضرت عباس (ع) قرائت می شود و بعد گروهی به سمت محل کار و خانه برگشته و گروهی هم مشغول زیارت می شوند. زائران ایرانی هم مهیای شرکت در مراسمی می گردند که از طرف بعثه مقام معظم رهبری در عراق هر روز بجز صبح جمعه در حرم امام حسین(ع) برگزار می شود.
بعداز طلوع آفتاب؛ فعالیت در عراق رنگ و بوی دیگری می گیرد، هوا از سردی خود می کاهد و گرمای آفتاب نمایان می شود؛ در مسیر فست فودی ها و غذا خوری ها را دیدم که در حال خرید کپسول گاز مایع بودند. پرسیدم هر کپسول را چند می خرید، پاسخ داد 6000 دینارعراقی، چند قدم جلوتر دستفروشان در حال فروش صبحانه بودند، پنیر، شیر، نان، چای، قهوه، یکی املت و دیگری تخم مرغ آب پز، با اجازه آنها چند عکس گرفتم. خانمی هم که بر روی زمین نشسته و اطرافش اقلام صبحانه بود، اجازه عکس گرفتن نداد، اما از فروش خوبش معلوم بود صبحانه های او طعم و مزه بهتری دارد چون قیمت همه فروشندگان یکی بود.
چند قدم دیگر جلو آمدم، لباس فروش ها و اسباب بازی فروش ها را دیدم که همیشه درحال عرضه کالای شان هستند، در حالیکه قهوه می خوردند، پرسیدم صبحانه مورد علاقه عراقی ها چیست، بیشترشان از املت و کباب نام بردند، یکی هم گفت کوبه ( چیزی شبیه کوفته ایرانی)، گفتم پس چرا کوبه نمی فروشند، با اشاره دست گفت، نگاه کن، آنجا هست، رفتم به کوبه فروشی، هم کباب داشت و هم کوبه، به گرمی استقبال کرد و از من خواست میهمانش باشم، ولی فرصت نبود، چند قدم دیگر برداشتم، دانه خوردن کبوتران و جنب و جوش آنها در حالیکه مواظب گربه های اطراف بودند و تردد مردم که هر لحظه به تعداد جمعیت در کوچه ها و خیابان های اطراف حرم افزوده میشد ، روزی پر تلاش را نوید می داد.