حج، سفر به سوی خداست

حج تنها گردش به دور خانه خدا نیست بلکه بهترین راه ملاقات با معبود است. پس هرچه نفس زائر صاف تر باشد، معرفت و محبت او به پروردگار جهانیان بیشتر میشود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، این طواف ابراهیمی موقعیتی شکوهمند و فرصتی کم نظیر برای انس و دلدادگی به محبوب حقیقی و تقرّب و نزدیکی به ساحت قدسی او است. وارستن از غیر و رسیدن به دوست و لقای فرحناک او، حکمت حکیمانه حج است و رستگار و سعادتمند کسی است که غیر را بگذارد و بگذرد و به یار بپیوندد.
اعمال و مناسک نورانی حج، بر صفای درون و نورانیت دل می افزاید و پرده های حجاب دل را به کناری می نهد و او را آماده معرفت و لقای الهی می سازد. قلوب عاشقان و عارفان، در حج آمادگی بیشتری برای معرفت، محبّت و وصال الهی پیدا می کند و آنان را به معبود ازلی نزدیک تر می سازد.
آتش به جانم افکند شوق لقای دلدار |
از دست رفت صبرم، ای ناقه پای بردار |
در کیش عشق بازان، راحت روا نباشد |
ای دیده اشک می ریز، ای سینه باش افکار... |
پیشوای هشتم درباره این فلسفه قدسی حج می فرمایند:
»انّ علّة الحجّ الوفادة الی اللّه تعالی... و التقرّب فی العبادة الی اللّه عزّوجل«
»علّت حج، ورود به (میهمانی) خدای متعال است... (و در آن) نزدیک شدن به خداوند بلند مرتبه است.«
مولی محسن فیض کاشانی در این باره می نویسد:
»کسی که به قصد خانه خدا حرکت می کند، چنان است که به قصد خدا و زیارت او می رود. بنابراین، مناسب است کاری کند که در میعاد معیّن، به فیض لقای خدا فائز شود و ثابت است که کامیابی از لقای رحمت او، منوط به اخلاص در عمل است که بهترین راه ملاقات حضرت کردگار می باشد.«
عالم ربّانی مولا احمد نراقی نیز می نویسد:
«حج اعظم ارکان دین و عمده چیزهایی است که آدمی را به حضرت ربّ العالمین نزدیک می سازد و آن اهمّ تکلیفات الهیه و اصعب عبادات بدنیه (است)... غرض اصلی از خلقت انسان، شناخت خدا و وصول به مرتبه محبّت و انس به او است و آن موقوف است بر صفای نفس و تجرّد آن. پس هر چه نفس انسانی صاف تر و تجرّد آن بیشتر شد، انس و محبّت او به خدا بیشتر می شود و برای حصول (به این امر)... خدای تعالی قرار عباداتی را فرمود که متضمّن این امور هستند... از میان عبادات، حج مشتمل بر این امور است.«
از دیگاه صاحب «محجّة البیضاء«
»کسی که قصد خانه کعبه کند، قصد خدا کرده و زائر او است و آنکه در دنیا قصد زیارت خانه او را کرده، سزاوار است که زیارتش ضایع نشود و در میعادگاهی که معیّن شده است، مقصود او برآورده شود و مقصودِ او، نظر کردن به وجه کریم خداوند و رسیدن به لقای او است. بنابراین، شوق به لقای خداوند ناگزیر او را به اسباب این لقا تشویق می کند... نباید از واژه نظر به وجه خداوند سبحان ـ که در کتاب و سنت و غیر این دو آمده ـ تصوّر شود که مراد نظر کردن با چشم سر به صورتی مانند صورت های دیگر است. بی شک خداوند از این مقوله برتر است؛ بلکه مقصود معنای دیگری است که آن را تنها راسخان در علم می دانند.»
عارف شهیر، امام خمینی قدس سره در این باره می گوید:
«توجّه داشته باشید که سفر حج، سفر کسب نیست، سفر تحصیل دنیا نیست، سفر الی اللّه است. شما دارید به طرف خانه خدا می روید. تمام اموری که دارید و انجام می دهید، به طور الوهیت باید انجام بدهید. سفرتان از اینجا که شروع می شود وفد الی اللّه است. سفر به سوی خدای تبارک و تعالی است.»
و نیز می فرماید:
«گردش به دور خانه خدا، نشان دهنده این است که به غیر از خدا، گرد دیگری نگردید.» و «در سعی بین صفا و مروه، با صدق و صفا سعی در یافتن محبوب کنید که با یافتن او (توحید ناب)، همه بافت های دنیوی گسسته شود...»
عارف کبیر حاج سید هاشم حداد می فرمود:
«روزی برای دیدن فلان، در کاظمین که بودم، به خانه اش رفتم، دیدم خود با زوجه اش ایستاده اند و چمدانها و اسباب را بسته و عازم مسافرت به حج هستند. پس از کرّات و مرّاتی که حج رفته بود و شاید تعدادش را غیر از خدا کسی نداند. به وی نهیب زدم: تو که هر روز کربلا می روی، مشهد می روی، مکه می روی؛ پس کی به سوی خدا می روی؟! وی حق سخن مرا خوب فهمید و ادراک کرد؛ اما به روی خود نیاورد و خود را به نادانی و غفلت زد و خنده ای به من نمود و خدا حافظی کرد و گفت: دعای سفر برای من بخوانید و چمدان ها را دست گرفته، بیرون می برد تا به حرکت در آید...
بعضی از مردم حتّی افراد مسمّی به سالک و مدّعیِ راه و سبیل الی اللّه، مقصود واقعی شان از این مسافرتها، خدا نیست. برای انس ذهنی به مدرکات پیشین خود و سرگرمی با گمان و خیال و پندار است و بعضاً هم برای به دست آوردن مدتی مکان خلوت با همراه و یا دوستان دیرین، در آن اماکن مقدسه می باشد.
و چون دنبال خدا نرفته اند و نمی خواهند بروند و اگر خدا را دو دستی بگیری ـ و العیاد باللّه ـ مثل آفتاب، نشان دهی، باز هم قبول نمی کنند و نمی پذیرند؛ ایشان ابدا به کمال نخواهند رسید. ولهذا در تمام این سفرها، از آن مشرب توحید چیزی ننوشیده و از ماء عذب ولایت، جرعهای برکام شان ریخته نشده، تشنه و تشنه کام باز می گردند و به همان قصص و حکایات و بیان احوال اولیا و سرگرم شدن با اشعار عرفانی و یا ادعیه و مناجات های صوری بدون محتوا، عمر خودشان را به پایان می رسانند.»