خاطرات یک خبرنگار از حج (8)
اسراف در حج

حج، سفری معنوی و سیر و سلوکی عرفانی برای مومنان و عاشقان خدا است اما، میزان رضایت و تحمل جسمی افراد در برابر شرایط، بسیار تفاوت دارد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، مسئولان و کارگزاران حج و زیارت تلاش می کنند تا با دریافت نظرات کارشناسان و با تمهید و ارایه بهترین خدمات به حجاج در همه حوزه ها از جمله در بخش های اسکان و تغذیه، رضایت آنان را تامین کنند.
با این حال، سلیقه، ذائقه و حجم غذای مورد علاقه افراد با یکدیگر فرق دارد، یکی کم می خورد، دیگری زیاد. یکی، به دنبال غذاهای گوشتی است، دیگری، گیاهی. پس، باید به توافقی با زائران دست یافت. آنها خود باید به آشپز بگویند چه حجم غذا برایشان بریزد و یا اینکه، غذاهای سبک تری را سفارش بدهند.
«حمیده حقانی» عضو کاروان 40005 بجنورد استان خراسان شمالی در سال 1402 و خبرنگار افتخاری حج در این باره نظرات و خاطراتی دارد:
شنیده بودم سالها قبل گوسفندانی را که حاجیان در منا قربانی می کردند چال می کردند، چون عربستان، بی تدبیر یا بی برنامه و فاقد امکانات بود و نمی توانست گوشت آن همه گوسفند را در آن هوای داغ نگه دارد.
پس، چه کند؟!
دفن کردن بهتر از گندیدن بود.
حالا چند سالی هست که سردخانه های بزرگی زده اند.
قربانی ها را فریز میکنند و این گوشت های یخ زده را برای کشورهای آفریقایی مثل سومالی می فرستند.
خدا خیرشان بدهد،
چقدر هم عالی و خدا رو شکر.
اما هنوز هم رنجی از اسراف هست ...
اسراف غذاها
نمیدانی چه کنی؟!
روز اول و دوم، کباب و جوجه و آن حجم گوشت، جذاب است،
اما کم کم شام را بدون برنج می گیری
باز هم زیاد است!
فقط سوپ می خوری،
ولی باز هم در ناهار اسراف است.
نمی دانی چه کنی مخصوصا وقتی می بینی خدمه غیر ایرانی هتل، بشقاب های نصفه و نیمه و گاها دست نخورده غذای زائران را که روی میز گذاشته اند، در سفره یکبار مصرف میریزند و با همه آنچه از غذاها به جای مانده، گره میزنند و در سطل های زباله میریزند ...
وحشت زده هستیم از این همه اسراف...
بارها اعتراض کرده ایم،
خدمه می گویند چاره ای نیست....
مجبوریم غذای همه را پیش بینی کنیم.
اگر غذا به همه زائران نرسد، چه پاسخی باید به آنها بدهیم؟!
روزی، یکی از آنها آرام کنار میز ما گفت باقی مانده غذاها را برای زائران اطراف حرم ببرید،
برای آنها که سوءتغذیه از قیافه هایشان پیداست.
شب جمعه است،
با فاطمه کنار هم نشسته ایم،
جان می گیرد به یاد مادرش،
تندتند باقیمانده مرغ ها را از سر میزها ساندویچ می کند.
پنجاه تا درست شد.
ثریا همراهی می کند.
نیم ساعت بعد، من و فاطمه و ثریا آرام و با احتیاط ساندویچ ها را به اطراف حرم می بریم. .
ما را از پلیس عربستان خیلی ترسانده اند.
شاید حق دارند.
از نظر قانونی، کار ما درست نیست. می دانیم.
با خود می گوییم آن را تکرار نخواهیم کرد.
زیر چادر فاطمه، ساندویچ ها به انتظار نشسته اند.
ثریا و من، چند تا چند تا برمی داریم و بین آنها که فکر می کنیم گرسنه اند، پخش می کنیم.
به دقیقه نمی کشد ساندویچ ها تمام می شود.....
به هتل بر می گردیم و سر بر بالین به آرامش می گذاریم،
به این امید که خداوند این کار خیر را بپذیرد از ما،
و رفتگانمان آن شب را مهمان حضرت دوست باشند.