ساده، اما با عظمت

احساس خود را از نخستین لحظه ای که وارد مسجد الحرام شد و نگاهش به کعبه افتاد، بیان کرد.

از احساسش می‌گفت: در ذهن خودم تصویر دیگری از کعبه داشتم از نزدیک که دیدم، آن تصورات قبلی به کلی عوض شد.


گفتم: این حالت حتی در برخورد با افراد هم هست انسان دورادور، نسبت به فردی تصوری و ذهنیتی دارد اما در برخورد از نزدیک دیدگاهش عوض می‌شود شنیدن کی بود مانند دیدن؟


گفت: کعبه با آنکه ساده بود. ولی مرا گرفت لحظاتی متحیر و مبهوت شده بودم.


گفتم: خانه خدا خیلی راز و رمز دارد کعبه در عین سادگی عظمت دارد. در عین کوچکی بزرگ است. آنچه را که عمری برایمان مقدس بود و به سوی آن نماز می‌خواندیم اینجا از نزدیک روبه روی خودمان می‌بینیم.


گفت: کسانی را در مسجد الحرام می‌دیدم که به کعبه نگاه می‌کردند و اشک می‌ریختند. نمی‌دانم برای چه؟


گفتم دیده‌ای بعضی گرفتار برق گرفتگی می‌شوند؟ کعبه هم برق دارد، اما برق معنویت و برق آن انسان را در اولین دیدار می‌گیرد در نگاه‌های بعدی هم مثل یک مغناطیس و آهنربا دلها را جنب می‌کند. باز هم مثل بعضی آدم ها که مجذوب آنها می شویم و نمی توانیم دل بر کنیم.


گفت: دیشب مدتی در محوطه روبه روی ناودان طلا نشسته بودم از نگاه خسته و سیر نمی‌شدم.


گفتم: از طبقه بالا خیلی تماشایی تر و لذت بخش تر است گردابی از آدمهای سفید پوش را میبینی که دور کعبه در چرخش‌اند.


گفت: باز هم بگو مثل بعضی از آدمها!


گفتم: بله مثل بعضی از آدمها مثل امام در جامعه مثل ولایت که محور چرخشها و حرکتها است و نقش مرکزیت دارد ولی به هر حال نگاه به کعبه خودش یک عبادت است.