با کاروان عشق (12)
من پسر علی ام...

امام حسین (ع) سرچشمه بزرگی است که از چشمه عظمت جدش، پیامبر مصطفی (ص)، جوانمردی و عظمت جهاد و عرفان پدرش، "علی مرتضی"(ع) و فضیلت های مادرش، "فاطمه زهرا" (س) نشات گرفته و جاری شده است.از این رو، گفته اند که او یک شخص نیست، آیت اشخاص است!
حجت الاسلام والمسلمین دکتر «حمید احمدی» نویسنده، مدرس دانشگاه و رییس کمیته فرهنگی و آموزشی ستاد اربعین که در سلسله گفتارهای «با کاروان عشق» در پایگاه اطلاع رسانی حج، روایتگر زوایایی گوناگون از این حماسه عظیم و رفتارها و کردارهای مردم آن دوران و نیز، یاران و همراهان امام حسین(ع) است، در این شماره، از خود آن حضرت برای ما می گوید و توضیح می دهد او به چه کسانی و به چه دلیل در روز عاشورا افتخار می کرد.
◇من پسر علی ام!
❣️هنوز شعاع نور خورشید کامل بر زمین نتابیده، همه یاران با سیماهای بر افروخته و در حال ابتهال با وسایل و پوشش رزم در انتظار اشاره و فرمان امام، چشم ها به خیمه اش دوخته اند!
علی اکبر همانند همه ایام گذشته سخت مراقب پدر است!
و علی سجاد در بستر بیماری چشمانش را به او دوخته است !
اما او آرام به نیایش نشسته،
و علی آنقدر به پدر نزدیک است که صدای نجوای عارفانه پدر را می شنود و شاید همراه پدر غرق در ترنم این نیایش عارفانه و متعالی است:
«اَللّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتی فی کُلِّ کَرْب، وَ أَنْتَ رَجائی فی کُلِّ شِدَّة، وَ أَنْتَ لی فی کُلِّ أَمْر نَزَلَ بِی ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ، کَمْ مِنْ هَمٍّ یَضْعُفُ فیهِ الْفُؤادُ وَ تَقِلُّ فیهِ الْحیلَةُ، وَ یُخْذَلُ فیهِ الصَّدیقُ وَ یُشْمِتُ فیهِ الْعَدُوُّ، أَنْزَلْتُهُ بِکَ وَ شَکَوْتُهُ إِلَیْکَ، رَغْبَةً مِنِّی إِلَیْکَ عَمَّنْ سِواکَ، فَفَرَّجْتَهُ عَنّی وَ کَشَفْتَهُ، فَأَنْتَ وَلِىُّ کُلِّ نِعْمَة، وَ صاحِبُ کُلِّ حَسَنَة وَ مُنْتَهى کُلِّ رَغْبَة»؛
"خداوندا! تو تکیه گاه من در هر اندوه، و امید من در هر شدّت و ناراحتى هستى، و تو در هر مشکلى که براى من پیش آید، پشت و پناه منى، چه بسا اندوهى که قلب، در آن ناتوان و چاره در آن اندک و دوست در آن خوار مى شد و دشمن شماتت مى کرد و من همه آنها را به پیشگاه تو آوردم و شِکوه نمودم، تا از همگان بریده و تنها به تو رو آورده باشم و تو مرا از آن گرفتاری ها نجات بخشیدى، تو ولىّ هر نعمت، و صاحب هر کار نیک و خیر و منتهاى هر مقصودى".
◇ دشمن به شدت نگران و در اضطراب است !
فرماندهان و سران سپاه کوفه شتاب دارند که کار را زود به سر انجام برسانند .
صبح زود لشکر آراستند و در انتظار حرکت امام و سپاهش که چه خواهند کرد؟!
امام بعد راز و نیازش از خیمه بیرون آمده و در حالی که قرآن در دست دارد، مرکبش را طلب می کند.
سوار بر اسب شده و به سمت سپاه دشمن در حرکت است.
زهیر و بریر دو جنگاور شجاع و فهیم با او همراه شده اند!
از نوع حرکت و پوشش امام، روشن است که به قصد حمله و نبرد به سمت شان نمی رود.
همه حواس ها و نظرها جمع او شده !
هر کسی چیزی می گوید:
- چه خواهد کرد؟!
- پیشنهاد جدیدی دارد؟!
- سخنی دارد برای پایان دادن به این بحران؟
- خدا کند ختم به خیر شود؟
- قطعا برای تسلیم و بیعت نمی آید!
◇امام قرآن را جلو آورده به طوری که همه آن را می بینند.
درمقابل جمعیت انبوه با فاصله ای که صدایش را بشنوند، ایستادند!
جمیعت انبوهی که مقابلش صف کشیده اند، برخی او را می شناسند و هیچگاه نتوانسته اند سیمای روشن و ملکوتی او را از خاطره هاشان محو کنند.
اما کم هم نبودند از جماعت پرشمار که پشت سر پسر سعد نیزه به دست و شمشیرها حائل، سوار بر اسب یا پیاده صف کشیده ، او را نمی شناختند.
اما باید گفت هر دو گروه او را نشناخته اند!
نه آنکه نام و نشان او ندانند بلکه به عظمت و جایگاه رفیع او واقف نبودند،
آن عظمت بی بدیل که اگر او را بر فراز همه بزرگان بنشانیم، نه تنها بزرگی را در وجود او بر همگان مقدم داشته ایم ، بلکه بزرگی را بر چکاد عظمت جای داده ایم که همه بزرگان در برابر او کوچک اند!
شخصیتی در برابرشان ایستاده است که از همه بزرگان و هر آنچه تصور کنند برتر است، چون آن کس که پا بر فراز مجد و شکوهی آسمانی بگذارد، بسی برتر است!
◇ اکنون بی سپر در چکادهای گوناگون عظمت ایستاده است و در هر ناحیه ای بیشتر سر بلند نمایند و تفکر کنند حسین را برتر از دیگران می بینند.
گاه بزرگی و بزرگواری را در پوشش های یک قهرمان، یک شهید ، یک زاهد و یا دانشمند ، بسی مشاهده کرده اند؛ اما عظمت در همه ساحت ها و پوشش ها و همه نمودها، به گونه ای که با "عظیم" یکی شده، تنها در حسین قابل مشاهده است!
شخصیتی که چون کوه از هر سوی کوه وجودش فراز شوی به ستیغ بزرگی می رسی، تا آنجا که او را مرکز برخورد بزرگواری ها با یکدیگر و مجمع یکتایی ها می یابیم!
سرچشمه بزرگی که از چشمه عظمت پیامبر و جوانمردی و عظمت جهاد و عرفان پدرش، "علی"و عظمت فضیلت های مادرش، "فاطمه" سرچشمه گرفته و بر آن استوار است.
از این رو، گفته اند که حسین یک شخص نیست، آیت اشخاص است!
یک بزرگ است اما حقیقت بزرگی و خود بزرگ!
◇در چنین جمع و با چنین افرادی، او خود را به چه بشناساند؟ و به چه امری معرفی کند؟ !
با درک او به فهم و آگاهی مردم ، اندیشه اش به جایی رهنمون می شود که در کوتاه ترین عبارت و سخن، خود را چنین معرفی می کند :
"من پسر علی ام "
هیچ کلام و سخن و نوشتاری در این فراز و رفعت نمی توانست معرف او باشد!
"علی" یعنی همه کمالات و نمونه ای برتر از نمونه های بشری، و مثالی والا برای به اوج رسیدن استعداد نهفته در جان آدمی!
شخصیتی که در تربیت والای نبوی و وراثت ریشه دارد، با بلند جایگاه خانوادگی به هم آمیخته و از آمیزه آنها، به قله آسمان سایی از حقیقت منتهی شده است که تخیل از دسترسی بدان ناتوان و تصور از دریافتش بسی کوتاه است!
خود ملتی است از قهرمانان در وجود یک قهرمان از ملت!
پس جای شگفتی نیست اگر او را سرلوحه شایسته ای از هماوردی و قهرمانی در سراسر تاریخ بدانیم!
از این رو حسین، خود را به بهترین و شایسته ترین اوصاف و خصایص انسانی و الهی معرفی کرده است!
"پسر علی ام "
همین مدال افتخار او را بس که او فرزند علی است!
هیچکس را نسزد به چنین نسبی و ربطی خود را بخواند، جز فرزندان علی!
و حسن و حسین در اوج این نسبت و همسانی اند.
در تکمیل و ارتفاع این معارفه، خود را "پسر فاطمه " نیز می خواند!
بانوی کرامت و تجسم فضائل و آئینه جمال و جلال!
هیچ زن و مردی را شایسته هماوردی با او در آسمان فضائل و شرف نیست، جز علی!
◇ امام نه تنها در این مواجهه، خود را به ایشان معرفی کرده بلکه در گرماگرم نبرد و کارزار نیز خود را چنین شناساند!
بر مرکبش استوار نشست و با صدای رسا فریاد بر آورد:
" انا بن علی الخیر من آل هاشم-- کفانی بهذا مفخری حین افخر"
من پس علی آن مرد والا از خاندان هاشم هستم؛ هرگاه بخواهم افتخار کنم، همین افتخار مرا بس است!
شکوه، مجد ، شرافت، عظمت، جوانمردی و جهاد با نام علی معنا یافت و او فرزند و خلف شایسته و میراث دار پرافتخار، لایق و سزاوار این فخر است!
کسی که صاحب این همه بزرگی ها و عظمت های بی شمار و رفیع است، شایسته است که بزرگ قهرمان اخلاق، وفا و شجاعت، -عباس-، نیز نبرد و پرواز خونین خویش در منظر او را برای خود فخر و مباهات بداند و با غرور و سرور در عصر عاشورا در مقابل دشمن چنین سر می دهد:
"سوگند به خدای بزرگ و ارجمند، و سوگند به حجون و زمزم، سوگند به خدای صاحب حطیم و آستانه مقدس در کعبه، امروز در حضور مرد با فضیلت و با کرامت، یعنی حسین که دارای افتخارات دیرین است، پیکرم به خون رنگین خواهد شد."
و با تمام افتخار و غرور می گوید:
"جانم فدای حسین برگزیده پاک باد!"
♡السلام علیک یابن امیرالمؤمنین!
◇ حمید احمدی
مرداد ۱۴۰۲