حجه الوداع (2)
در مسیر مکه

«حجةالوداع» یا «حج وداع»، بر اساس روایات اسلامی، اولین و آخرین حضور پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد (ص) در مراسم حج و نخستین حج کامل بود که در ذی الحجه سال دهم هجرت انجام شد، اما در این حج چه گذشت؟
حجت الاسلام والمسلمین «حمید احمدی» پژوهشگر حوزه حج و زیارت و رییس کمیته فرهنگی و آموزشی ستاد اربعین حسینی (ع) در بخش نخست سلسله یادداشت های خود در باره حجه الوداع که شانزدهم خرداد در پایگاه اطلاع رسانی حج منتشر شد، نحوه اعلام و آماده شدن مسلمانان در سفر حج پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد (ص) را شرح داد و اکنون در دومین شماره، رویدادهای مسیر کاروان کاروان حج پیامبر (ص) را روایت و توصیف می کند.
● نواختن آهنگ جرس
سر انجام بعد از روزها انتظار، منادیان، جرس حرکت را نواختند. ۲۶ ذیقعده زمان حرکت به فرمان پیامبر خدا (ص) تعیین و اعلام شد؛ خبری که بر شوق پرواز افزود و مدار و کانون همه قرارها و گفت و گوها قرار گرفت.
مردان و زنان از صبحگاهان در هر میدانگاهی و زیر سایه نخلها دور هم حلقه زده و از سفر پیشرو گفتوگو میکنند. جوانان از رویاهای سفر میگویند و زنان از اسباب و اثاثیه سفر و سختی راه و دارو و دوا و البسه و سلایق مردانشان و از لذتهای سفر با همسران و دختر پیامبر ساعتها با هم حرف می زنند.
همه به انتظار نشستهاند و منتظر صدور فرمان پیامبر خدا هستند.
خبرها حکایت از تصمیم و آمادگی جمعیت انبوه از مدینه و اطراف آن برای حرکت دارد.
پیامبر خدا همچنان مردم را به سفر و همراهی با کاروان حج ترغیب میکند و با اعلام همراه آوردن همه اعضای خانواده خود و علی بن ابیطالب (ع)، بر این شور و اشتیاق میافزاید.
بسیاری از مردان تصمیم گرفته اند همسران و اعضای خانواده را با خود در این سفر همراه کنند.
جوانان با شوق و جد و جهد تمام کنار مردان مجرب، در تدارک سفرند و جمعی هم به فرمان و درخواست پیامبر خدا مسئولیتهایی را برای اداره و راهبری کاروان بزرگی که تا آن روز حجاز به خود ندیده بود، پذیرفته اند.
رفت و آمدهای بیانقطاع و مکرر جمعی از مردان به خانه و مسجد پیامبر، حکایت از برنامه ریزی و تدارک و تجهیز کاروانها و تهیه زاد و توشه برای سفر دارد.
●تدارک زاد و توشه
پیامبر خدا (ص) علاوه بر آنچه مردم برای سفر تهیه کرده اند، آذوقه و توشه از آرد و قاووت و.... برای خود و حاجیان تدارک دیده است. یکصد شتر برای قربانی تهیه شده است تا آنها را در روز عید قربان در منا ذبح کنند.
پیامبر به مردمی که تمکن داشتند و میتوانستند قربانی تهبه نمایند، توصیه کرده ند تا قربانی تهیه و همراه کنند.
●سازماندهی کاروان بزرگ
مدیریت این جمیعت انبوه، نیازمند نظم و سازماندهی ویژه ای بود که با درایت و تدابیر پیامبر اعظم (ص) به شایستگی و به شکل مثال زدنی انجام گرفت.
قبل از حرکت زایران، برای هر بخش و امری ، مسئولی تعیین کردند. ابورافع، مسئول اثاث پیامبر خدا و تدارک آذوقه حاجیان شد.(1)
ناجیه بن جُندب با عدهای از جوانان قبیله اَسلَم، مسئول شتران قربانی شدند که پیامبر خدا از مدینه با خود همراه کرده بودند. این گروه با مسئولیت بن جُندب در مسیر و طول سفر تا روز عید قربان، عهدهدار نگهداری و مراقبت و تهیه و دادن علوفه و آب به شتران شدند. مُعمَّر بن عبدالله مسئول حمل بارها و محکم کردن جهاز شتران شد.(3)
اَنجثه به عنوان ساربان شتران همسران پیامبر و خانوادهاش انتخاب شد. انجثه در حُداء ( آواز خواندن برای تند راندن شتران) مهارتی خاص داشت.(4)
بُراءبن مالک نیز که در حداء مهارت داشت، برای آواز خواندن شتران مردان تعیین شد.(5)
همچنین افرادی برای مسئولیتهای دیگر این سفر انتخاب و منصوب شدند.
● تنظیم تقویم حرکت کاروان
تنظیم حرکت کاروان بزرگ، تدبیر دیگری بود که با دقت و درایت پیامبر خدا(ص) انجام گرفت. اگر حرکت این جمعیت انبوه بر اساس برنامه زمانبندی شده انجام نمیگرفت، باعث اختلال در سفر میشد و آن را با چالشهای جدی مواجه میساخت. حتی ممکن بود اعضای کاروان در موعد مقرر برای اعمال در موسم حج، به مکه نرسند.
سیر حرکت کاروان را به نحوی برنامه ریزی کردند که هم در کوتاهترین زمان به مقصد برسند و هم مراعات افراد مسن و زنان شده باشد.
محلهای استراحت و توقف کوتاه کاروان مشخص گردید. برای این منظور، پیامبر خدا خود به آموزش و توحیه ساربانان و مسئولان سیر کاروانها پرداختند. (6)
●همراه کردن خانواده
پیامبر خدا (ص) برای تشویق و ترغیب مردم و نیز فراهم کردن انجام مناسک حج که عبادتی است بیبدیل، همه همسران خویش به همراه دخترش، حضرت فاطمه سلام الله علیها و فرزندان خردسالش را با خود همراه کرد و برای هر یک، شتر و توشه و اثاث سفر تدارک دیدند.
علی بن ابیطالب (ع) در آن ایام در مدینه نبودند زیرا آن حضرت در ماه رمضان به همراه ۳۰۰ نفر، بعد از ناکامی حذیفه و خالد بن ولید فرستادگان پیامبر به یمن، به امر حضرت رسول، عازم یمن شده بود تا برای ساماندهی امور مسلمانان اقدام و قبایل مختلف را به اسلام دعوت کنند و از آنجا با مردم یمن رهسپار حج شوند.
● تعیین میقاتها
زایران از مبادی و مناطق مختلف روانه حج میشدند، لذا محل مُحرم شدن آنان نمیتوانست یک محل و نقطه باشد چنانچه امروز نیز چنین است. به همین سبب، پیامبر قبل از حرکت کاروان حاجیان از نقاط مختلف، میقات ( محل مُحرم شدن) پنجگانه برای هر یک از مناطق و شهرهای مختلف بر حسب مدخلهای ورودی حاجیان را تعیین کردند. مردم را نسبت به آنها آگاه ساخته و اعلام کردند، هر کس قصد حج یا عمره دارد باید از این محلها لباس احرام به تن کرده و تلبیه( اللهم لبیک ..) بگوید و مُحرم شود و کسی نباید بدون احرام وارد مکه شود.
این میقات ها چنین بود: •بطنالعقیق برای عراق و نجد، •یَلَملَم برای یمن، •قرنالمنازل برای طائف، •جحفه برای شام و مغرب، •ذُوالحُلیَفه برای مدینه.
کسانی که بعد از این میقاتها به سمت مکه سکونت دارند، نیز میقاتشان، همان منزلشان تعیین گردید. (6)
پیامبر صبح روز ۲۶ذیقعده از مدینه خارج شدند و هنگام خروج از مدینه فرمودند: "الّلهم حجّه لاریاءَ فیها ولا سُمعهً"(7) «خدایا حجی که در آن نه ریا باشد و نه هدف آن خودنمایی و به دیگران رساندن باشد، روزی ما فرما».
جمعیت همراه پیامبر قبل از ظهر به ذوالحُلیفه (مسجد شجره) رسیدند. حضرت محمد (ص) دستور دادند همه به نظافت خود برسند و غسل کنند.
منتظر ماندند تا همه جمعیت به میقات برسند و بعد، از آنجا احرام پوشیدند. همه مردم چشم به پیامبر دوخته بودند تا ببینند چگونه مُحرم میشوند و چه آداب و ذکرهایی میگویند تا بدانگونه عمل کنند.
حدود هفتاد هزار نفر برای سفر از مدینه و اطراف آن همراه پیامبر شدند. برخی تعداد جمعیت را بیش از این دانسته تا یک صد هزار نفر نیز آوردهاند.
این جماعت انبوه به تدریج مُحرم شده و رهسپار مسیر مکه میشدند. پیامبر خدا با تانی و صبر، بر همه این کاروان بزرگ نظارت کردند تا محرم شوند. افرادی را نیز تعیین کردند تا مسائل و مطالبی را که بیان میکنند، به گوش همه برسانند.
●آداب احرام
پیامبر (ص) دو قطعه پارچه از جنس پنبه برای احرام آماده کرده بودند، یکی برای "ازار"،(برای نیم تنه پایین) و دیگری "رداء" که بر دوش انداخته میشد. هر دو پارچه از بافتههای یمن بود.(8) پیامبر خدا بعد از وفاتشان نیز با همین دو جامهی احرام، کفن شدند.(9)
عدهای با وجود تنگنای مالی به گونه ای که حتی امکان تهیه لباس احرام را نداشتند، به عشق امیر قافله و به خاطر لبیک به دعوت خداوند سبحان و حبیب او پیامبر خدا، بیزاد و راحله روانه سفر شده و با کاروان بزرگ حج با صد جان رهسپار خانه دوست گردیده اند. آنان چنان وجودشان سرشار از عشق و شوق این سفر و همسفر شدن با محبوب خدا است که تهی دستی و سختی راه نتوانسته است آنها را از این سفر بازدارد.
ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی
بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی
در مقامی که صدارت به فقیران بخشند
چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
پیامبر (ص) با علم بر عشق و شوق شان، بر آنان سخت نگرفت و فرمود: آنان که لباس احرام ندارند، عمامه و دستار بر دوش خود انداخته تا از احرامشان به حساب آید.
پیامبر غسل کردند. بعد به مسجدی که در کنار درختی بنا شده بود، رفته، در آنجا نماز ظهر را خواندند و خارج شدند.(10)
هنگامی که پیامبر محرم شد، جبرئیل فرود آمد و به حضرت فرمود: همراهان خود را امر کن تا صدا به گفتن لبیک بلند کنند.(11)
پیامبر خدا نیت حج کرد و حرکت نمود تا کاروانیان به "بیدا" رسیدند. مردم در دو طرف صف کشیدند،(12) پیامبر با صدای بلند گفتند: «لبَّیک اللّهمّ لبَّیک، لبَّیک لا شریک لک لبَّیک، إنّ الحمد و النّعمة لک و المُلک، لا شریکَ لکَ لبَّیک.لبَّیک ذا المَعَارِج لبَّیک». عبارت لبیک ذیالمعارج را تکرار میکردند. هرجا سواری میدیدند یا از تپهای بالا میرفتند یا به درهای فرود میآمدند، آن را گفتند. در پایان شب و هنگام تعقیب نمازها نیز لبیک را تکرار کردند. (13)
●نیت حج
چون هنوز حج تمتع ابلاغ نشده بود، همه مردم نیت حج کردند و نمیدانستند عمره چیست تا آنکه پیامبر در مسیر تا مکه به تدریج حج تمتع را برای آنها تشریح کرد.(14)
پیامبر (ص) به کسانی که کم توان بودند و مرکبی نداشتند و قصد داشتند پیاده راه را طی کنند، دستور دادند بر شتران قربانی که همراه آورده اند، سوار شوند. (15)
شیخ طوسی در امالی آورده است که آن حضرت از کنار مردی عبور کردند که شتر قربانی همراه داشته و پیاده پشت سر آن میآمد. حضرت فرمودند: چرا سوار نمیشوی؟! گفت: قربانی است! فرمودند: اشکالی ندارد، سوار شو.(16)
(ادامه دارد)
● منابع
1-امتاع الاسماع، ج۹،ص۳۰۱
2-المغازی،ج۲،ص۱۰۹۱
3-الکافی،ج۴،ص۲۵
4-تهذیبالاحکام،ج۵،ص۴۸۹.
5-همان
6-تهذیبالاحکام،ج۵،ص۵
7-بحارالانوار،ج۹۶،ص۱۲۰
8-تهذیبالاحکام،ج۵،ص۵۹
9-الکافی،ج۴،ص۳۳ `
10-المغازی، ج۲
11-الکافی،ج۴،ص۲۴۵
12- همان،ص۳۳۶ 1
13- همان،ص۲۵۰
14- معالم المدرستین، ج۲،ص۲۰۲
15- المغازی، ج۲، ص۱۰۹۱
16- امالی، ص۳۵۹ ووسایلالشیعه،ج۸،ص۶۱