برگشتگان از منی!
مواظب سنگهای شیطان باشید
هیچ نمی دانستی که حج اینگونه باشد، حتی اگر بار چندمت هم بود باز نمی دانستی که این بار چه بر سرت خواهد آمد و اکنون که عرفات را دیدی، مشعر را درک کردی و در منی بوده ای، خودت را غوطه ور در حالی می بینی که سالها بدنبالش بودی و فکر نمی کردی آنرا در صحرای عرفات و مشعر و منی پیدا کنی. اکنون سبکبال شده ای.
بارها آرزو کرده بودی: کاش کودکی بودم که هیچ گناهی نکرده بود و در بیگناهی، خداوند را صدا می کرد. چند بار شاید آرزویت برآورده شده بود اما اینگونه که اکنون احساس می کنی، آن را نیافته بودی و الان با تمام وجودت احساس می کنی که شمارش اعمالت از صفر شروع شده و گناهی که دیروز بود، امروز دیگر نیست و تو چقدر خوشحال هستی.
باری که سالها بود دوش ترا زخمی کرده بود، پاهایت را از کار انداخته بود و کمرت را داشت می شکست، اکنون از روی دوشت افتاده است و تو تا ابرها بالا رفته ای و قدم که می گذاری زیر پایت را سخت نمی یابی.
زندگی را آسوده می بینی، راه های رزق را باز، حل مشکلات را آسان و دویدن در مسیر نیایش را راحت می یابی و لبخند تمام فرشتگان به روی پاکی دلت را ادراک می کنی.
در میان گریه هایت که از سر شرمندگی از لطف دوست و سرافکندگی در مقابل عظمت اوست، تبسم می کنی و از اینکه آنقدر عمیق در دایره دوستی خداوند قرار گرفته ای، برخود می بالی. هیچ نمی دانستی که حج اینگونه باشد ولی اینگونه بود و آیا می دانی بعد از حج چگونه می شود؟ آنان که آزموده اند، می دانند که گردبادهای هجوم، هجوم گناه، گناهی که انسان را به قعر دوری از رب می کشاند. در کمین اند و کمینگاه شان، بازار، خانه، کلام، عبادت و همه جاست.
در بازار با کالا، چشم و دلت را می خرند، در خانه با راحتی ترا سست می کنند، در کلام، غیبت و تهمت می نشانند و در عبادت با ریا و اکبر و عُجب تیشه به ریشه حال خوبی که داشتی، می زنند.
شیطان، زخمی سنگهای توس، بر خود می پیچد و آماده است تا فرصتی بیابد و تمام سنگها را بر سر تو بزند. به خدای کعبه ترا قسم می دهم که مراقب حال خوب ات باش و شیطان زخم خورده را دست کم نگیر و مواظب سنگهایش باش تا آن حال خوب ترا زخمی نکند.