بر شانه های زخمی مدینه

ام سلمه نخستین کسی بود که با گریه اش بر حسین فاطمه (س) مدینه را غرق عزا کرد.
کنار قبر «ام سلمه» بود که بی اختیار یاد کربلا افتادم.
ام سلمه همسر پیامبر و زن سابق «أبوسلمه» و خواهر رضاعی عمار یاسر است، کنار قبر همسران پیامبر (ص) چشمانم پر از اشک می شود.
وقتی به «ام سلمه» فکر می کنم ام سلمه هماره مدافع اهل بیت بود. در مورد «ام سلمه» آورده اند که او نخستین کسی بود که با گریه اش بر حسین فاطمه (س) مدینه را غرق عزا کرد چونان ام النبین و عجب آنکه این داغ آنقدر بر او سنگین آمد که در همان سال ۶۱ هجری وفات کرد. «ام سلمه» همان کسی ست که شویش در بدر جنگید و در احد بیشمار زخم برداشت و شهادت پاداش او شد. خلاصه ام سلمه، خدیجه ای دیگر بود.
و من چه مقدار غرق در آن روزهایم و چه غافلم از این کبوتری که نشسته است بر مزار ابراهیم و از این برادر سودانی که با پای برهنه آمده است بقیع، و گویا سنی هم هست و باز میگردم به دیروز بقیع به مردان و زنان بزرگ اسلام که خفته اند اینجا، به صحابه و شیرزنانی که اسلام را مادری کردند به حلیمه، مادر رضاعی پیامبر، به مالک اشتر، مقداد و زید بن حارثه و خزیمه - که پیامبر شهادت و گواهی او را به جای دو شاهد عادل می پذیرفت - به محمد حنفیه فرزند مولا علی (ع) که امام حسین (ع) وصیت نامه خود را در مدینه به دست ایشان سپرد و راهی کربلا شد و باز می گردم به فرزندان امامان و قاریان و بزرگانی چون عبدالله ابن مسعود و هزاران هزار نام آفتابی دیگر و در کنارشان در سمت چپ راهرو، مقبره ای متعلق به شهدای احد. اینها کسانی بودند که در احد زخم برداشتند و بعدها در مدینه به شهادت رسیدند و گرنه شهدای احد را پای کوه احد دفن کرده اند.
و لحظات من سرشار از هر چه ستاره است. ستاره های مهربانی که تا همیشه جهان می تابند نور میبخشند و بر دیوار بلند زمان نام زلالشان حک شده است و تو ای زائر خانه ملکوت باید بیندیشی که در چه فضایی نفس می کشی؟ در کدام کوچه ها قدم میزنی؟ به زیارت کدام ستاره آمدی؟ آفتاب از مشرق نگاه کدام فرشته می تابد؟ و دقایق در تبریک روح نامیرای کدامین عشق می وزند.
با خویش خلوت کن در رؤیای ناگزیر دلتنگی.
و به مهربانانی که آسمان را روشنی بخشیدند به فرشتگانی که فضای شهر را آکندهاند. به محله بنی هاشم به فرزندان علی (ع) به یاران پیامبر (ص) به تبوک به فدک، به احد، به خیبر، به خندق و به راز شگفت آسمان مردان خاکی پوش، آری، به آنان بیندیش.