اخبار دار الهجره
اخبار دار الهجره: از منابع تاریخ محلی مدینه در سده ششم هجری، نوشته رَزِین بن معاویه عبدری سَرَقُسطی اندلسی (م.524ق.) اخبار دار الهجره از کتاب‌های تاریخ محلی، با تأکید بر فضیلت‌های مدینه، آگاهی‌های مربوط به مکان‌ها، مساجد مدینه، توسع
اخبار دار الهجره: از منابع تاريخ محلي مدينه در سده ششم هجري، نوشته رَزِين بن معاويه عبدري سَرَقُسطي اندلسي (م.524ق.)
اخبار دار الهجره از كتابهاي تاريخ محلي، با تأكيد بر فضيلتهاي مدينه، آگاهيهاي مربوط به مكانها، مساجد مدينه، توسعههاي مسجدالنبي و گزارشهاي متنوع تاريخي را در بر دارد. تنها آگاهيهاي اندكي از كتاب بر جاي مانده و اصل آن گويا گم شده است.
ابوالحسن رَزِين بن معاوية بن عَمار عَبدري سَرَقُسطِي اندلسي مالكي از محدثان اندلس و امامان حرمين به شمار ميرود. از آنجا كه امام مقام مالكيان در مسجدالحرام بوده، به امام الحرمين٭ شناخته شده است.[1] جستوجو و پژوهش درباره زندگي و رويدادهاي زندگاني او نتيجه ثمربخشي ندارد و در منابع تنها نام شماري از استادان و راويان او مشخص شده است. رزين عبدري در مكه، صحيح بخاري را از ابيمكتوم عيسي بن ابيذر هروي و صحيح مسلم را از حسين بن علي طبري فراگرفت.[2] ابن عساكر، ابوموسي مديني و ابومظفر شيباني طبري از او روايت كردهاند.[3] آگاهيها درباره او در همين حد است كه از دانشوران و محدثان اندلس بوده و گويا در سَرَقُسطِه (زاراگُزا) زاده شده و پس از سفر حج، مدتي مجاور مدينه و سپس مكه شده و زماني دراز در مكه مانده و همان جا درگذشته است.[4] ضُبي او را محدثي سرقسطي معرفي كرده كه در 524ق. وفات يافته است.[5] در برخي منابع، سال وفات او 525ق. و در برخي ديگر، 535ق. ثبت شده است.[6]
ذهبي جز كتاب تجريد الصحاح السته، اثري ديگر براي رزين عبدري معرفي نكرده و اين كتاب را هم نقد كرده است.[7] اين اثر از منابع ابن حجر در نگارش فتح الباري بوده است.[8] از ديگر آثار رزين عبدري، كتابي در تاريخ مكه است كه به گفته تقي الدين فأسي (م.853ق.) خلاصهاي از اخبار مكه ازرقي (حدود 225ق.) بوده است.[9]
آگاهيهايي مستند از اصل اخبار دار الهجره، و نيز زمان گم شدن و محتوا و موضوعات آن در دست نيست. تا چند سده پس از وفات رزين عبدري، نشانهاي از اين كتاب در منابع تاريخي و كتابشناسيها و شرححالنامهها نيامده است. گويا نخستين بار از سده نهم ق. نام كتاب و اهميت آن به منزله مرجع و مأخذي در مدينهشناسي، با عناوين مختلف، آمده است. در برخي از اين منابع، آن را اخبار دار الهجره[10] و در شماري ديگر تاريخ رُزَين[11] ثبت كرده اند.[12]
شناخت ما از اخبار دار الهجره منحصر است به قطعات و نقل شدههايي كه تاريخنگاران مدينه در آثار خود آوردهاند. گزارشهاي گسترده زين الدين مراغي (م.816ق.) از اين كتاب نشان ميدهد كه از مصادر اصلي مراغي در نوشتن تحقيق النُصره٭ بوده است. او در همه مباحث و ابواب تحقيق النصره، مستقيم و بيواسطه، از اخبار دار الهجره گزارش كرده[13] و گاه گزارشها و سخنان رزين عبدري را با ديگر تاريخنگاران مدينه مقايسه و تطبيق و از اخبار او دفاع نموده است.[14] گزارشهاي مراغي از اخبار دار الهجره به اين موارد مربوط است: تحقيق درباره نام يثرب، سكونت اوس و خزرج در مدينه، فضيلت مكان ميان قبر و منبر پيامبر9، فضيلت اهل قُبا و مسجد قبا، ساخت مسجدالنبي و افزودهها و تعميرات آن، معرفي برخي از حصنها و دژهاي مدينه، فضيلتهاي مدينه و پاداش مردن در آنجا.
گويا اخبار دار الهجره از منابع فيروزآبادي (م.817ق.) در نگارش المَغانِم المَطابه بوده و او درباره بناي مسجدالنبي، مقبره بقيع و سقيفه بنيساعده و مسجد عَرَصه، آگاهيهايي از اين كتاب برگرفته است[15]. همچنين سخاوي (م.902ق.) آن را ذيل كتابهاي فضيلتهاي مدينه ثبت كرده است.[16]
بيشترين گزارشها و قطعات باقيمانده از اخبار دار الهجره، در وفاء الوفاء٭ سمهودي (م.911ق) آمده است.[17] شايد با گردآوري و تدوين نقل شدههاي سمهودي بتوان مباحث اصلي كتاب را بازسازي كرد. اين گزارشها مباحثي متنوع را در بر ميگيرند؛ همچون: اخبار و آگاهيهايي درباره فضيلتهاي مدينه، نخستين ساكنان مدينه از يهود و انصار و نسب انصار، درگيري اوس و خزرج با يهود، هجرت نبوي و منازل و راه طي شده از مكه تا مدينه، سكونت پيامبر اكرم9 در خانه ابوايوب انصاري، پيمان برادري انصار و مهاجران، سنتهاي نبوي از سال اول تا دهم ق. و برخي از مهمترين رخدادهاي سالهاي هجرت تا حجة الوداع، مكان نخست مسجدالنبي و چگونگي ساخت آن، توسعه آن در روزگار عمر خطاب، فضيلت منبر و روضه، حجرههاي همسران پيامبر، و تَخليق (خوشبو كردن) مسجدالنبي. همچنين بخشي از گزارشهاي رزين عبدري درباره اين مباحث است: مساجد مدينه، فضيلتهاي مسجد قبا، مقبره بقيع، مقبره شهداي احد و كساني كه در آن دفن شدهاند، نام برخي از چاههاي مدينه مانند بئر اُريس و عَقَبه، صدقاتُ النبي، و مناطق و قُراي مدينه منوره. گزارش از سيره فاطمه زهرا3 در زيارت قبور بقيع كه در الدرة الثمينه٭ ابن نجار و كتابهاي پس از او بازتاب يافته، گويا نخست در كتاب اخبار دار الهجره آمده است.[18] مبحث سنتها و تشريعات نبوي در سالهاي پس از هجرت در مدينه، از طريق رزين عبدري در كتابهاي بعد بازتاب يافته است.[19]
گزارشهاي تاريخنگاراني مانند مراغي (م.816ق.)، فيروزآبادي (م.817ق.) و سمهودي (م.911ق.) از كتاب اخبار دار الهجره و تحليل و مقايسه آنها نشان ميدهد كه عمده آگاهيها و گزارشهاي اين كتاب از تاريخ قديم مدينه است و تاريخ تحليلي، سياسي، طبيعي و جغرافياي مدينه در سدههاي نزديك به مؤلف را در بر نداشته است. نگاه رزين معطوف به تاريخ هجرت نبوي و پيامدها و تغييراتي است كه در پي داشته است؛ از جمله تغيير نظام سياسي مدينه، تحول در نظام فكري مردم و نوسازي يثرب كهن و تغيير آن به مدينة النبي و شكلگيري نخستين شهر اسلامي در تاريخ گسترش اسلام. گزارش او از مجموعه رفتارهاي سياسي ـ نظامي پيامبر اكرم9 در اين شهر، نتيجه اهميتي است كه در پي تحولات اين شهر در اذهان تاريخنگاران اسلامي پديد آمده است. وي بيشتر به تاريخ معنوي مدينه و تحولاتي پرداخته كه بر اثر ورود پيامبر اكرم9 به مدينه، در اين شهر مقدس رخ داده است.
منابع
الاعلام: الزركلي (م.1396ق.)، بيروت، دار العلم للملايين، 1997م؛ الاعلان بالتوبيخ: شمس الدين السخاوي (م.902ق.)، به كوشش فرانس روزنتال، بيروت، دار الكتب العلميه؛ بغية الملتمس في تاريخ رجال اهل الاندلس: احمد بن يحيي الضبي (م.599ق.)، دار الكتاب العربي، 1967م؛ تحقيق النصرة بتلخيص معالم دار الهجره: ابوبكر بن الحسين المراغي (م.816ق.)، به كوشش الاصمعي، مدينه، المكتبة العلميه، 1401ق؛ سير اعلام النبلاء: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش گروهي از محققان، بيروت، الرساله، 1413ق؛ شذرات الذهب: عبدالحي بن العماد (م.1089ق.)، به كوشش الارنؤوط، بيروت، دار ابن كثير، 1406ق؛ العقد الثمين في تاريخ البلد الامين: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش فؤاد سير، مصر، الرساله، 1406ق؛ معجم ما الف عن المدينة المنوره: عبدالرزاق فراج الصاعدي، جده، المكتبة القصرية الذهبيه، 1417ق؛ المغانم المطابه: محمد الفيروزآبادي (م.817ق.)، به كوشش حمد الجاسر، رياض، دار اليمامه، 1389ق؛ وفاء الوفاء: السمهودي (م.911ق.)، به كوشش السامرائي، مؤسسة الفرقان، 1422ق.
علي احمدي ميرآقا
[1]. سير اعلام النبلاء، ج20، ص204-205؛ شذرات الذهب، ج6، ص175؛ الاعلام، ج3، ص20.
[2]. العقد الثمين، ج4، ص399.
[3]. العقد الثمين، ج4، ص399.
[4]. العقد الثمين، ج4، ص398-399؛ شذرات الذهب، ج6، ص175.
[5]. بغية الملتمس، ص293.
[6]. سير اعلام النبلاء، ج20، ص205؛ شذرات الذهب، ج6، ص175.
[7]. سير اعلام النبلاء، ج20، ص205.
[8]. وفاء الوفاء، ج1، ص34، «مقدمه».
[9]. العقد الثمين، ج4، ص399.
[10]. تحقيق النصره، ص23؛ معجم ما الف عن المدينه، ص22.
[11]. وفاء الوفاء، ج1، ص314.
[12]. تحقيق النصره، ص23؛ معجم ما الف عن المدينه، ص22.
[13]. تحقيق النصره، ص23-24، 28، 35، 47، 49، 54.
[14]. تحقيق النصره، ص54-56.
[15]. المغانم المطابه، ص253.
[16]. الاعلان بالتوبيخ، ص274.
[17]. وفاء الوفاء، ج1، ص125، 311-315، 451-459.
[18]. تحقيق النصره، ص133.
[19]. وفاء الوفاء، ج1، ص462.