إتحاف الوَری بأخبار امّ القُری
إتحاف الوَری بأخبار امّ القُری: کهن‌ترین کتاب سال‌شمار تاریخ محلی مکه، نوشته عمر بن فهد مکّی شافعی (م.812-885ق.)[1] بیشتر منابع از این کتاب با همین عنوان نام برده‌اند[2]؛ ولی برخی دیگر با تعابیری همانند ذیل علی تاریخ مکة الفاسی از آن یاد
إتحاف الوَري بأخبار امّ القُري: كهنترين كتاب سالشمار تاريخ محلي مكه، نوشته عمر بن فهد مكّي شافعي (م.812-885ق.)[1]
بيشتر منابع از اين كتاب با همين عنوان نام بردهاند[2]؛ ولي برخي ديگر با تعابيري همانند ذيل علي تاريخ مكة الفاسي از آن ياد كردهاند[3] كه نشان ميدهد اين كتاب تكملة شفاء الغرام* ابوعبدالله فاسي (م.832ق.) است.
عمر بن محمد بن محمد بن محمد بن فهد، از محدثان و مورخان بزرگ[4] خاندان مشهور بنيفهد* است. نام او محمد بوده؛ ولي بيشتر وي را عمر ميگفتهاند. لقب او نجم الدين و كنيهاش ابوالقاسم و همچون ديگر عالمان خاندانش به ابن فهد مشهور است.[5] بر پايه سخن خود وي، نسب او به محمد بن حنفيه ميرسد و از اين رو، به او و ديگر اعضاي خاندانش نسبتهاي علوي، قُرَشي و هاشمي دادهاند. سخني ديگر، نسب او را به عتبة بن ابيلهب ميرساند.[6] در سدههاي 8-10ق. عالمان برجستهاي در خاندان ابن فهد ظهور يافتند و در طلب علم به جاهاي دور و نزديك همانند شام، مصر و يمن سفر كردند.[7] اعضاي اين خاندان بيشتر در علم حديث و تاريخ محلي مكه مشهور بوده و در رونق علمي آن سهمي چشمگير داشتهاند.[8]
ابن فهد زير نظر پدرش، تقي الدين ابوالفضل محمد[9] (م.871ق.) از عالمان سرشناس مكه، مقدمات فقه و حديث و قرآن را آموخت. آموختن فقه را با مذهب حنبلي آغاز كرد؛ ولي همراه پدر تغيير مذهب داد و فراگيري فقه شافعي را در پيش گرفت.[10] او از استادان مكي همانند ابوعبدالله فاسي[11] و غير مكي همانند عبدالرحمن زرندي و ابوبكر مراغي كه به اين شهر رفت و آمد داشتند و ديگر استادان دانش آموخت و اجازه گزارش حديث گرفت.[12] سپس همچون ديگر عالمان خاندان ابن فهد براي كسب علم به سرزمينهاي گوناگون همچون مصر و شام بارها سفر كرد و در اين سفرها از بسياري كسان، حتي آنان كه در رتبه علمي به پاي
او نميرسيدند يا همرتبهاش بودند، بهره
جست.[13] از استادان وي، دانشمند نامآور، ابن حجر عسقلاني است كه به او بسيار ارج مينهاد و ابن فهد در سفر قاهره در خانه او سكنا گزيد.[14] سخاوي نيز رابطه علمي و دوستي نزديك با ابن فهد داشته[15] و از او با تعبير «صاحبنا» و «مفيدنا» فراوان ياد كرده و صفاتي نيك بدو نسبت داده و پدرش تقي الدين را «شيخنا» خوانده است.[16]
او نميرسيدند يا همرتبهاش بودند، بهره
جست.[13] از استادان وي، دانشمند نامآور، ابن حجر عسقلاني است كه به او بسيار ارج مينهاد و ابن فهد در سفر قاهره در خانه او سكنا گزيد.[14] سخاوي نيز رابطه علمي و دوستي نزديك با ابن فهد داشته[15] و از او با تعبير «صاحبنا» و «مفيدنا» فراوان ياد كرده و صفاتي نيك بدو نسبت داده و پدرش تقي الدين را «شيخنا» خوانده است.[16]
ابن فهد، جز اتحاف الوري، آثار بسيار ديگر دارد كه برخي از آنها اكنون در دست نيستند. مهمترين آنها عبارتند از: الالحاقات يا مسلسلات[17]، بذل الجهد في من سُمّي بفهد و ابن فهد[18]، بغية المرام بأخبار ولاة البلد الحرام[19]، التبيين للطبريين[20]، تذكرة الاناسي بأولاد ابيعبدالله الفاسي[21]، السرّ الظهيري بأولاد احمد النوَيري[22]، الدر الكمين بذيل العقد الثمين في تاريخ البلد الامين[23]، غاية الاماني في تراجم اولاد القسطلاني[24]، الفهرست[25]، اللباب في الالقاب، المخضرمين[26]، المشارق المنيرة في ذكر بنيظهيره[27]، معجم الشيوخ يا المعجم[28]، المغير اسمهم، المؤاخاة بينهم، المدلّسين[29]، نور العيون بما تفرق من الفنون[30] و آثاري كه در آنها شرح حال و آثار مشايخ خود و ديگران را نگاشته است.[31]
از مهمترين و سودمندترين دلبستگيهاي ابن فهد، مرتبسازي و تنظيم موضوعات منابع شرح حالنگاري و حديثي موجود به ترتيب الفبايي و تبويب، تخريج و مستندسازي آنها بود. او با اين ابتكار كوشيد تا دسترسي به مباحث اين منابع را براي محققان آسان سازد.[32] تنظيم گزارشهاي مكه براي نخستين بار بهگونه سالشمار در اتحاف الوري نيز در شمار چنين كوششهايي است.[33] او در توضيح انگيزه خويش از تأليف اين كتاب، تصريح كرده است كه خواسته است اطلاعات ابوعبدالله فاسي (م.832ق.) در كتاب شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام و تلخيصهاي ششگانه آن را به ترتيب زمان وقوع رخدادها و سال به سال بياورد و نيز اطلاعاتي را كه از فاسي فوت شدهاند و نيز اخبار مربوط به زمان خويش را ذيل كتاب فاسي بازنگارد. (ج1، ص5-6)[34] روش سالشمار ابن فهد سرمشق برخي از نويسندگان پس از او شد؛ همانند فرزندش عبدالعزيز (م.920ق.) كه در كتاب بلوغ القِري في ذيل اتحاف الوري بأخبار ام القُري رويدادهاي سال 885 تا 922ق. را ثبت كرد و به روش پدر تفصيل بيشتر داد و مطالب را به ترتيب ماهانه آورد.[35] نيز نوه ابن فهد، جارالله محمد بن عبدالعزيز (م.954ق.) در كتاب نيل المُني بذيل بلوغ القري لتكملة اتحاف الوري همين شيوه را پي گرفت.
اهميت و محتواي كتاب: اتحاف الوري از پربرگترين آثار تاريخ محلي مكه است و اخبار مكه را از سال تولد پيامبر گرامي(ص) تا سال 885ق. در بر دارد. ابن فهد، به ظاهر، تنها مورخي است كه به رويدادهاي سالهاي 830-885ق. پرداخته است. جز او محمد بن احمد صاغاني قرشي (م.854ق.) در نوشتههايش درباره تاريخ مكه و مسجدالحرام از اين دوره زماني سخن گفته كه در مقايسه با اتحاف الوري به لحاظ گستره زمان و مطلب، كمبرگ است. (ص18، «مقدمه») دقت و جامعيت نسبي اتحاف الوري در گزارش ساليانه رخدادهاي مكه موجب شده تا اين كتاب همواره از منابع مهم پژوهشگران به شمار آيد. محمد بن عبد الرحمن سخاوي بدين كتاب بسيار استناد كرده و در الضوء اللامع مطالبي پرشمار از آن آورده است.[36] بر پايه گزارش سخاوي (م.902ق.)، استاد او ابن حجر (م.852ق.) و نيز مقريزي (م.845ق.) گزارشهايي از اين كتاب داشتهاند.[37] بسياري از گزارشهاي كتاب الإعلام بأعلام البلدالحرام* نوشته قطب الدين نهروالي (م.990ق.) نيز برگرفته از اتحاف الوري است.[38]
ابن فهد غالباً اسناد گزارشها را نياورده و تنها در مواردي اندك به منابع برخي مطالب كتاب اشاره كرده است. (براي نمونه: ج2، ص39، 86، 193، 411) مباحث اتحاف الوري بر اخبار مكه، كعبه و حج استوار است و ابن فهد كوشيده در بررسي و ثبت وقايع از اين حوزه بيرون نرود. با اين حال، بخشي از كتاب (جلد يكم و قسمتي از جلد دوم) به تاريخ اسلام و سيره نبوي اختصاص يافته است. گزارشهاي كتاب، از سال ازدواج پدر پيامبر گرامي(ص) تا 885ق. را در بر دارد. نجم الدين مقدمهاي كوتاه بر كتاب نگاشته و از فوايد علم تاريخ و انگيزه خويش در تأليف اين اثر سخن گفته است. شيوه او چنين است كه پس از يادكرد سال، به موضوعات و شرح وقايع آن سال ميپردازد.
توجه ابن فهد بيشتر به شرح وقايع است تا وصف اشيا و اماكن. نويسندگان پيشين تاريخ محلي مكه، مانند ازرقي*، فاكهي* و فاسي*، افزون بر اطلاعات دوره خويش، همگي بر پايه شيوه معمول، اطلاعاتي مشابه را از قبيل مشخصات و مساحت جايها و اشياي مكه و كعبه گرد ميآوردهاند؛ ولي وي از اين شيوه پرهيز كرده و معمولاً تنها اطلاعاتي را آورده است كه پيشينيان يا به كلي از آنها ياد نكرده يا كمتر به آنها پرداختهاند. از اين قبيل است يادكرد نام اميرالحاجها به ترتيب ساليانه، با دقت و وسواسي توجهبرانگيز. جز اين، مهمترين موضوعات و مباحث كتاب عبارتند از: گزارش شمار حجگزاران كشورهاي مختلف (براي نمونه: ج3، ص37، 143)؛ يادكرد و شرح تغييرات و رويدادهاي غيرعادي كه در حج پيش آمدهاند، همانند حضور نداشتن مردمي از يك كشور در حج آن سال (براي نمونه: ج2، ص458-459، 461؛ ج3، ص482)؛ تغييرات كعبه و اشياي مربوط به آن، همچون تعويض يا برداشتن پردههاي كعبه (ج2 ص204-205) و توسعههاي مسجدالحرام (براي نمونه: همان و نيز ص173-177 و 204-214)؛ گزارشهايي از كاروانهاي حج كشورهاي اسلامي (براي نمونه: ج2، ص401، 405؛ ج3، ص134، 148) و مسير حركت آنها (براي نمونه: ج3، ص146)؛ رخدادهاي سياسي (براي نمونه: ج2، ص360، 483) و نظامي (براي نمونه: ج2، ص354، 450، 469؛ ج3، ص57-58) مربوط به حج و مكه و هرگونه رويداد در سرزمينهاي ديگر كه به گونهاي با حج مسلمانان مرتبط بودهاند، همچون رخدادهاي سياسي سال 813ق. بغداد كه موجب گشت آن سال عراقيان به حج مشرّف نشوند (ج3، ص482)؛ رويدادهاي ناگوار طبيعي و غيرطبيعي، همانند بارش سيلآساي باران بر سر حاجيان (ج4، ص361)، وقوع سيل (ج2، ص361؛ ج3، ص37)، سرماي سخت (ج3، ص48)، فروريختن چاه و كشته شدن مردم (ج2، ص192) و مرگ شماري از حاجيان بر اثر ازدحام جمعيت (ج3، ص37)؛ فعاليتهاي عمراني و آباداني مكيان (براي نمونه: ج3، ص50)؛ تولد و وفات سرشناسان مكه؛ و گزارش حج سرشناسان كشورهاي اسلامي كه در جاي جاي كتاب به چشم ميخورد.
چاپها: فهيم شلتوت، محقق عربستاني، جلد يكم كتاب را با سه نسخه خطي و جلد دوم و سوم را با دو نسخه تصحيح كرده و در آغاز هر جلد مقدمهاي كوتاه نوشته است. اين سه جلد را «مركز البحث العلمي و احياء التراث الاسلامي» به سال 1404ق. چاپ كرده است. عبدالكريم باز، بخش ديگر كتاب را در يك جلد تصحيح نموده و به سال 1408ق. در همان مركز به چاپ سپرده است. او مقدمهاي كوتاه در اهميت اين كتاب نگاشته و به نسخههايي كه از آنها براي تصحيح سود برده، اشاره نكرده؛ ولي به ظاهر از همان نسخههاي فهيم شلتوت بهره جسته است. هر دو مصحح، منابع گزارشهاي كتاب را تحقيق كرده و آنها را در پانوشت، همراه برخي توضيحات ديگر آوردهاند. افزون بر نسخههاي خطي ياد شده، از ديگر منابع تاريخي همانند اخبار مكه ازرقي (ج1، ص512، «پانوشت 1-2»)، طبقات ابن سعد (ج1، ص450، «پانوشت3»)، الكامل ابن اثير (ج3، ص27-28)، شفاء الغرام فاسي (ج3، ص32)، الضوء اللامع (ج4، ص360، «پانوشت1-2»)، العقد الثمين سخاوي (ج3، ص27-28، 33)، معجم الشيوخ تأليف خود وي (ج4، ص360، «پانوشت 1-2») و درر الفرائد عبدالقادر انصاري جزيري (م.976ق.) (ج3، ص32) سود جستهاند و گاه نيز كلمهاي را از خود بر متن افروده و در پانوشت دليل آوردهاند: «سياق سخن چنين كلمهاي را طلب ميكند». (ج3، ص27، «پانوشت 1»؛ ص43، «پانوشت4») اين چهار جلد داراي 2788 صفحه است. جلد پنجم ويژه فهرستهاي كتاب است كه با كوشش محمد اسماعيل سيد احمد، صادق بيلي و محمد ابوشادي فراهم آمده و در سال 1410 چاپ شده است.
منابع
اتحاف الوري باخبار ام القري: عمر بن محمد بن فهد (م.885ق.)، به كوشش شلتوت و عبدالكريم، مكه، مركز البحث العلمي و احياء التراث الاسلامي، 1404ق؛ الإعلام بأعلام بيت الله الحرام: محمد بن احمد النهروالي (م.990ق.)، به كوشش علي محمد، قاهره، المكتبة الثقافية الدينيه، 2004م؛ الاعلان بالتوبيخ: شمس الدين السخاوي (م.902ق.)، به كوشش فرانز روز، بيروت، دار الكتب العلميه؛ ايضاح المكنون: اسماعيل باشا بغدادي (م.1339ق.)، به كوشش رفعت بيگله، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع: محمد بن علي شوكاني (م.1250ق.)، به كوشش خليل منصور، بيروت، دار الكتب العلميه، 1998م؛ بلوغ القري في ذيل اتحاف الوري باخبار ام القري: عبدالعزيز بن النجم بن فهد (م.922ق.)، به كوشش صلاح الدين بن خليل ابراهيم و ديگران، قاهره، دار القاهره، 2005م؛ التاريخ و المورخون: محمد الحبيب الهيله، مكه، مؤسسة الفرقان، 1994م؛ تهذيب الكمال: المزي (م.742ق.)، به كوشش بشار عواد معروف، بيروت، مؤسسة الرساله، 1985م؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي: موسوي بجنوردي، تهران، مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 1368ق؛ الدر الكمين بذيل العقد الثمين في تاريخ البلد الامين: عمر بن محمد بن فهد (م.885ق.)، به كوشش عبدالملك بن دهيش، بيروت، دار خضاعه، 2000م؛ الضوء اللامع: شمس الدين السخاوي (م.920ق.)، قاهره، دار الكتاب الاسلامي؛ غاية المرام بأخبار سلطنة البلد الحرام: عبدالعزيز بن فهد المكي (م.920ق.)، به كوشش فهيم شلتوت، جده، دار المدني، 1986م؛ كشف الظنون: حاجي خليفه (م.1067ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ نظم العقيان في اعيان الاعيان: السيوطي (م.911ق.)، به كوشش فيليپ حتي، نيويورك، 1927م.
ابراهيم احمديان
[1]. الضوء اللامع، ج6، ص131؛ بلوغ القري، ج1، ص79؛ كشف الظنون، ج1، ص7.
[2]. بلوغ القري، ج1، ص79؛ كشف الظنون، ج1، ص7.
[3]. الضوء اللامع، ج6، ص128؛ البدر الطالع، ج1، ص349.
[4]. الاعلام باعلام بيت الله الحرام، ص9.
[5]. الضوء اللامع، ج6، ص126.
[6]. نظم العقيان، ص170-171.
[7]. نك: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج4، ص427، «ابن فهد».
[8]. الدر الكمين، ج1، ص395.
[9]. نك: تهذيب الكمال، ج1، ص70؛ الضوء اللامع، ج9، ص281.
[10]. الضوء اللامع، ج6، ص128؛ البدر الطالع، ج1، ص349.
[11]. الضوء اللامع، ج6، ص126.
[12]. الضوء اللامع، ج6، ص126.
[13]. الضوء اللامع، ج6، ص126-127.
[14]. الضوء اللامع، ج6، ص126-127؛ اتحاف الوري، ج1، ص11-12، «مقدمه»؛ التاريخ و المورخون، ص148.
[15]. الضوء اللامع، ج6، ص131.
[16]. نك: الاعلان بالتوبيخ، ص71، 196-197؛ الضوء اللامع، ج4، ص224، 284؛ ج5، ص174؛ ج6، ص94، 126، 129.
[17]. الضوء اللامع، ج6، ص128؛ البدر الطالع، ج1، ص349؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج4، ص429، «ابن فهد».
[18]. الاعلان بالتوبيخ، ص360؛ الضوء اللامع، ج6، ص128.
[19]. التاريخ و المورخون، ص150.
[20] الضوء اللامع، ج6، ص128؛ ايضاح المكنون، ج1، ص224.
[21]. الضوء اللامع، ج6، ص129.
[22]. الضوء اللامع، ج6، ص129.
[23]. الاعلان بالتوبيخ، ص71، 282؛ غاية المرام، ج1، ص4.
[24]. الضوء اللامع، ج6، ص129.
[25]. الضوء اللامع، ج6، ص129.
[26]. البدر الطالع، ج1، ص349.
[27]. الضوء اللامع، ج6، ص128.
[28]. الضوء اللامع، ج6، ص128.
[29]. البدر الطالع، ج1، ص349.
[30]. ايضاح المكنون، ج2، ص685.
[31]. الضوء اللامع، ج6، ص128.
[32]. نك: الضوء اللامع، ج6، ص129؛ اتحاف الوري، ج1، ص15، «مقدمه».
[33]. بلوغ القري، ج1، ص79.
[34]. الضوء اللامع، ج6، ص128.
[35]. نك: بلوغ القري، ج1، ص79.
[36]. نك: الضوء اللامع، ج7، ص118، 173-174؛ ج8، ص227، 237، 275.
[37]. الضوء اللامع، ج6، ص129-130.
[38]. نك: الاعلام بأعلام بيت الله الحرام، ص81، 86، 88، 95-97.