ابورِغال

ابورِغال: راهنمای اصحاب فیل هنگام حمله به مکه از نام و زندگی ابورِغال چندان آگاهی در دست نیست. بر پایه گزارشی، آن‌گاه که ابرهه* 40 سال پیش از بعثت یا 55 روز پیش از ولادت پیامبر گرامی(ص) برای ویران‌کردن کعبه به مکه لشکرکشید، در راه به طائف رسی

ابورِغال: راهنماي اصحاب فيل هنگام حمله به مكه

از نام و زندگي ابورِغال چندان آگاهي در دست نيست. بر پايه گزارشي، آن‌گاه كه ابرهه* 40 سال پيش از بعثت يا 55 روز پيش از ولادت پيامبر گرامي(ص) براي ويران‌كردن كعبه به مكه لشكركشيد، در راه به طائف رسيد و از اهالي اين شهر خواست تا راهنمايي در اختيار او بگذارند و آنان ابورِغال، از غلامان طائف، را در اختيار او نهادند.[1] گويند: او در همين سفر در مُغَمَّس، دو ميلي غُمير، جايي ميان ذات عِرقْ يعني ميقات عراقيان، و بستان[2] درگذشت.[3] قبري كه مردم در مُغَمَّس بدان سنگ مي‌زنند، قبر اوست.[4] سنگ زدن
به قبر او به صورت سنت درآمده[5] و در
اشعار[6] و امثال عرب شهرت يافته است.[7] ابن‌ اسحاق بي آن‌كه از ابورِغال ياد كند، نام راهنماي ابرهه را نفيل دانسته است.[8]

در برخي منابع از فردي با كنيه ابورغال ياد شده كه فاصله زماني بسياري با راهنماي اصحاب فيل داشته است. او را از بزرگان قوم ثمود دانسته‌اند[9] كه هنگام نزول عذاب بر ثمود، در حرم الهي بود و بدين روي از عذاب آسماني در امان ماند. اما آن‌گاه كه حرم الهي را ترك كرد، عذاب بر او نازل گشت و او را كشت.[10] برخي اين ابورغال را كُنيه زيد بن مِخلف[11]، قُسِيّ بن مُنَبّه بن نبيت، جد اعلاي ثقيف[12] يا قسيّ برده ابورِغال[13] دانسته‌اند. گويند: آن‌گاه كه پيامبر گرامي(ص) پس از فتح مكه به سال هشتم ق. به طائف رفت، به مردم خبر داد كه در قبر ابورغال زيد بن مِخْلَف شمشي طلا هست. مردم قبر او را شكافتند و آن شمش را بيرون آوردند. فقيهان اهل‌ سنت اين رخداد را دليلي بر جواز نبش قبر كافران براي به‌ دست آوردن مال دانسته‌اند.[14]

ناسازگاري گزارش‌ها درباره ابورغال موجب شده است تا برخي محققان در وجود او ترديد كنند و وي را شخصيتي افسانه‌اي بدانند.[15] بر پايه نقل ابن كثير، تشابه اسمي ميان ابورِغال راهنماي اصحاب فيل با ابورغال پيش از او موجب شده تا مردم قبر هر دو را سنگباران كنند.[16]

منابع

الاغاني: ابوالفرج الاصفهاني (م.356ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ انساب الاشراف: البلاذري (م.279ق.)، به كوشش سهيل زكار و رياض زركلي، بيروت، دار الفكر، 1417ق؛ البداية و النهايه: ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق؛ تاريخ ابن خلدون: ابن خلدون (م.808ق.)، بيروت، مؤسسة اعلمي، 1391ق؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.310)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1403ق؛ تفسير سمعاني (تفسير القرآن): منصور السمعاني (م.489ق.)، به كوشش ياسر ابراهيم و ديگران، رياض، دار الوطن، 1418ق؛ جامع البيان: الطبري (م.310ق.)، به كوشش خليل الميس و ديگران، بيروت، دار الفكر، 1415ق؛ دائرة المعارف الاسلاميه: مترجم: احمد شنتاوي و ديگران، تهران، جهان، 1933م؛ سبل الهدي و الرشاد: محمد بن يوسف الصالحي (م.942ق.)، به كوشش احمد عادل و علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ سنن ابي‌داود: السجستاني (م.275ق.)، به كوشش سعيد محمد اللحام، بيروت، دار الفكر، 1410ق؛ سيره ابن اسحاق (السيرو المغازي): ابن اسحاق (م.151ق.)، به كوشش محمد حميد الله، معهد الدراسات و الابحاث؛ السيرة الحلبيه: الحلبي (م.1044ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1400ق؛ السيرة النبويه: ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش مصطفي عبدالواحد، بيروت، دار المعرفه، 1396ق؛ صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان: علي بن بلبان الفارسي (م.739ق.)، به كوشش الارنؤوط، الرساله، 1414ق؛ فقه السنه: سيد سابق، بيروت، دار الكتاب العربي؛ كشاف القناع: منصور البهوتي (م.1052ق.)، به كوشش محمد حسن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ المحلي بالآثار: ابن حزم الاندلسي (م.456ق.)، به كوشش احمد شاكر، بيروت، دار الفكر؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م.241ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1399ق؛ المعالم الاثيره: محمد محمد حسن شراب، بيروت، دار القلم، 1411ق؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1399ق؛ المفصل: جواد علي، بيروت، دار العلم للملايين، 1976م.

سيد مجتبي موسوي

 
[1]. تاريخ طبري، ج1، ص552؛ معجم البلدان، ج5، ص161؛ سبل الهدي، ج1، ص217.

[2]. معجم البلدان، ج4، ص213؛ المفصل، ج7، ص343؛ المعالم الاثيره، ص222.

[3]. جامع البيان، ج30، ص387.

[4]. جامع البيان، ج30، ص387؛ تفسير سمعاني، ج6، ص283.

[5]. انساب الاشراف، ج1، ص31؛ الاغاني، ج4، ص299.

[6]. البداية و النهايه، ج2، ص213؛ تاريخ ابن خلدون، ج2، ص61.

[7]. مسند احمد، ج2، ص14؛ المحلي، ج9، ص351.

[8]. سيره ابن اسحاق، ج1، ص38.

[9]. صحيح ابن حبان، ج14، ص78؛ معجم البلدان، ج3، ص53؛ البداية و النهايه، ج1، ص157-158؛ ج4، ص397.

[10]. تاريخ طبري، ج1، ص162؛ السيرة النبويه، ج1، ص32؛ السيرة الحلبيه، ج3، ص76-77.

[11]. معجم البلدان، ج3، ص53؛ المفصل، ج4، ص149.

[12]. الاغاني، ج4، ص298.

[13]. انساب الاشراف، ج1، ص31.

[14]. سنن ابي داود، ج2، ص54؛ كشاف القناع، ج2، ص168؛ فقه السنه، ج1، ص560.

[15]. دائرة المعارف الاسلاميه، ج1، ص340.

[16]. البداية و النهايه، ج2، ص213.


| شناسه مطلب: 12524