آهنگ حجاز

آهنگ حجاز: شرح زندگی و آثار و سفرهای آیت الله سید فضل‌الله حجازی، به کوشش سید علیرضا حجازی این کتاب شرح زندگی، آثار و سفرهای سید فضل‌الله حجازی است که یک سفرنامه حج از وی با نام الرحلة الحجازیه و سفرنامه‌ای دیگر از سید علیرضا حجازی با عن

آهنگ حجاز: شرح زندگي و آثار و سفرهاي آيت الله سيد فضل‌الله حجازي، به كوشش سيد عليرضا حجازي

اين كتاب شرح زندگي، آثار و سفرهاي سيد فضل‌الله حجازي است كه يك سفرنامه حج از وي با نام الرحلة الحجازيه و سفرنامه‌اي ديگر از سيد عليرضا حجازي با عنوان شاهدي از حج خونين را در خود دارد. هر دو سفرنامه به زبان فارسي‌اند. بخش‌هاي ديگر كتاب شامل زندگي‌نامه، اشعار و سروده‌ها، سفرنامه عتبات سيد فضل‌الله و تصاويري از نويسندگان سفرنامه‌ها و برخي اشخاص ديگر است.

الرحلة الحجازيه: سيد فضل‌الله حجازي (1318-1387ق.) از عالمان بزرگ شهرضا (قمشه) و مؤسس حوزه علميه اين شهر بوده است. (ص4-5) وي نزديك به 30 سال در شهرهاي اصفهان، قم و مشهد (ص1) در حضور علمايي همچون سيد مهدي زدريچه، آقا رحيم ارباب (ص14) و آيت الله خوانساري به تحصيل علوم ديني پرداخت و در سال 1347ق. به زادگاه خود بازگشت و به اقامه جماعت و احياي مساجد متروك شهرضا و تدريس دروس حوزوي پرداخت. (ص16) وي از بسياري مراجع اجازه تصرف در امور حسبيه را داشت. (ص396، 398-399) او آثار مكتوب اندك از خود بر جاي نهاد كه اين سفرنامه از جمله آن‌هاست. (ص9)

اين سفرنامه صفحات 252-297 از كتاب را به خود اختصاص داده و اهميت آن در اشاراتي است كه نويسنده به ماجراي قتل ابوطالب يزدي* در مكه كرده است. سفرنامه فصل‌بندي نشده و مطالب آن با تاريخ هر روز متمايز شده است.

نگارنده، نخست در سال 1351ق. عزم حج كرده كه به رغم استمداد از نماينده شهرضا در مجلس، به علت ممنوعيت و عدم صدور جواز، به اين كار موفق نشده است. (ص122-125) بار دوم در 23 شوال 1362ق./1322ش. همراه عده‌اي از اهالي شهرضا به قصد حج و از مسير آبادان با كشتي به سمت كويت رفته است. (ص255، 353) مؤلف به ديدار خود با آيت الله حاج‌آقا حسين بروجردي در بروجرد نيز اشاره مي‌كند. (ص254) وي سفرنامه را تقريباً بدون شرح و تفصيل نوشته و اطلاعاتي مفيد به خواننده داده است. از جمله شمار حج‌گزاران شهرضا را در آن سال بيش از 100 نفر و كرايه هر نفر را تا آبادان 140 تومان ياد مي‌كند كه البته تا رسيدن به مقصد به بيش از 200 تومان رسيده است. (ص253) نيز كرايه كشتي بخار را 55 تومان براي هر نفر از منيوحي تا كويت گزارش كرده است. (ص255) آنان 12 روز در كويت مي‌مانند تا وسيله حركت به حجاز فراهم شود. (ص256) در عشيره* محرِم مي‌شوند (ص260) و غروب 28 ذي‌قعده به مكه مي‌رسند. سفر آنان از كويت تا مكه 16 روز به طول مي‌انجامد. (ص261)

نگارنده اطلاعاتي تاريخي، جغرافيايي، فرهنگي و سياسي درباره مكه به دست مي‌دهد؛ از جمله مردم اين شهر را داراي مذهب شافعي مي‌خواند.گاه نيز ميان وضعيت ديني‌ـ فرهنگي ايران آن روزگار و اين شهر مقايسه مي‌كند. وي به مواردي همچون ممنوعيت اقامه نماز جماعت از سوي ائمه همه مذاهب و انحصار آن به مذهب حنبلي كه سبب ناخشنودي مردم مكه از آل سعود بوده و نيز ويراني قبور و زيارتگاه‌ها به دست سعودي‌ها اشاره‌كرده است. (ص262-263)

بخش مهمي از سفرنامه، به وصف‌ مسجدالحرام، مقام‌ها، كعبه و كليدداري آن، مختصري از مناسك حج و برخي رخدادهاي تاريخي همچون حمله قرمطيان به مكه اختصاص يافته و نويسنده تنها در بخشي اندك بر مشاهدات خود تكيه كرده و بيشتر به منابع مكتوب استناد داشته است. (ص264-280) او سادنِ (كليد دار) كعبه را در زمان حج خود، شيخ محمد امين شيبي خوانده و از مالياتي ياد كرده كه او و شاهزادگان سعودي، براي ورود به كعبه از مردم مي‌گرفته‌اند. (ص271-272)

مشكل اختلاف در رؤيت هلال* در اين سفرنامه نيز ديده مي‌شود. نويسنده وارد مسجدالحرام مي‌شود و در حالي كه گمان مي‌كرده 29 ذي‌قعده است، آگاه مي‌شود كه ابن سعود به مناسبت اول ماه، تيمّناً براي طواف آمده است. تحقيق و تفحص براي رفع اختلاف به جايي نمي‌رسد و در نهايت نگارنده احتياط كرده، وقوفين را دو بار به جا مي‌آورد. (ص281-282)

مؤلف در همان روز كه ابوطالب يزدي را به اتهام آلوده‌كردن مسجدالحرام گردن زدند، در مسجدالحرام بوده و بر اساس مشاهدات خود، گزارش‌هايي از آن واقعه به دست داده است. (ص284-286) به گفته او، ابوطالب در بين طواف بر اثر گرما، دچار «امتلاء مزاج» و استفراغ شده و به هيچ وجه قصد آلوده‌كردن مسجد را نداشته است. (ص285-286) (← ابوطالب يزدي)

اشارتي به اغوات* (خواجگان) حرم و سازمان و وظايف آن‌ها از مطالب مفيد كتاب است. (ص281) نويسنده همچنين با استناد به گزارش نشريه ام‌القري شمار حاجيان را در آن سال 62590 نفر اعلام مي‌كند كه 35154 نفر از راه دريايي، 5920 نفر از راه زميني، 30 نفر از راه هوايي، 2386 نفر از يمن و بقيه از مناطق مختلف عربستان به حج آمده بوده‌اند. (ص286)

نويسنده و همراهان 38 روز در مكه بوده و سپس به جده و از آن‌جا به مدينه رفته‌اند. (ص286) مؤلف مردم مدينه را غالبا بي‌كار، فقير و بي‌سواد و وضعيت عموم مردم مدينه را تأسف‌آور (ص289) مي‌خواند. سپس مسجدالنبي را به شكل مبسوط معرفي مي‌كند. به نوشته وي، امام جماعت اين مسجد حنبلي بوده و كارهاي مسجد به دست اغوات سامان مي‌گرفته است. (ص293-294) نيز از كتابخانه شيخ‌الاسلام در نزديكي مسجدالنبي ياد مي‌كند كه گويا روزگاري خانه امام حسن7 بوده است. (ص294-295)

نگارنده و همسفرانش پس از سه هفته مدينه را ترك مي‌كنند و دو هفته (ص296) طول مي‌كشد تا به كويت برسند. نويسنده عزم زيارت عتبات داشته؛ اما به علت ممنوعيت ورود به عراق براي كساني كه جواز مرور نداشته‌اند، گويا به اين كار موفق نشده است. (ص297)

 شاهدي از حج خونين: اين بخش از كتاب، سفرنامه مكه (تابستان 1366) سيد عليرضا حجازي (متولد 1345ش.) مدرّس حوزه و دانشگاه است. وي آثاري در حوزه دين و ادبيات پديد آورده كه سفرنامه حاضر از آن‌هاست. اين سفرنامه به شيوه يادداشت‌هاي روزانه نگارش يافته و به لحاظ در بر داشتن گزارشي دقيق از وقايع حج سال 1366ش. (حج خونين) اهميت دارد.

نويسنده بيستم تيرماه 1366ش. از طريق جده به مدينه (ص346-347) و پس از دو هفته اقامت در اين شهر، براي انجام مناسك حج به مكه رفته است. (ص359) وي كه با مأموريت تبليغي به حج رفته(ص353-345)، در طول سفر همواره با زائران كشورهاي ديگر درباره عقايد شيعيان مباحثه كرده است. (ص346، 350-351، 362 و ... )

نويسنده به راهپيمايي «وحدت» در روز 30 تيرماه 1366 اشاره كرده كه از مقابل بعثه امام خميني1 آغاز شده و به مسجدالنبي پايان يافته و راهپيمايان شعارهايي ضدّ امريكا و اسرائيل سرداده و مسلمانان را به وحدت دعوت كرده‌اند. (ص355-356) آنان پنجم مرداد در مسجد شجره محرم شده، به مكه مي‌روند. (ص358-359) بخش مهم اين سفرنامه به شرح رخداد فجيع كشتار حجاج اختصاص دارد. به نقل نويسنده، يك روز پيش از برگزاري راهپيمايي، 10 نفر از اعضاي بعثه امام خميني1 بازداشت و پس از برگزاري تجمعي اعتراضي، آزاد مي‌شوند. (ص363) فرداي آن روز، عصر روز جمعه نهم مرداد، حاجيان ايراني در برابر بعثه تجمع مي‌كنند و پس از تلاوت قرآن، پرچم امريكا را به آتش مي‌كشند و در پي سخنراني مهدي كروبي، نماينده امام خميني1 و سرپرست حجاج ايراني، به سمت مسجدالحرام حركت مي‌كنند. (ص363) در ميانه راه نيروهاي نظامي عربستان به تظاهركنندگان هجوم مي‌برند. (ص364) بر اثر تيراندازي (ص365) و زير دست و پا ماندن برخي از حاجيان (ص366) افرادي بسيار كشته و مجروح مي‌شوند. (ص367) نويسنده نيز با اصابت گلوله از ناحيه پا زخمي مي‌شود (ص356) و به كوچه‌هاي اطراف پناه مي‌برد. سپس او را با آمبولانس به بيمارستان مركزي ايرانيان مي‌برند. (ص367) گويا نيروهاي سعودي برخي از حاجيان را دستگير كرده، به مكاني نامعلوم در بيابان انتقال مي‌دهند. پس از مدتي زنان و پيرمردان را آزاد مي‌كنند و جوانان را همچنان در بند نگاه مي‌دارند. (ص368-369) نويسنده با ياري ديگران مناسك حج را ادا مي‌كند. وي بخش پاياني سفرنامه را به شرح اين مناسك و سپس بازگشت به ايران اختصاص داده است. (ص369-376)

نيز مقاله‌اي با عنوان «از حج خونين بگو» در هفت صفحه به سفرنامه ملحق شده كه نويسنده آن را در نخستين سال ورود حجاج ايراني به حجاز پس از حج خونين براي انتشار در برخي مطبوعات نگاشته است. (ص376-382) وي در اين مقاله مقايسه‌اي ميان برخورد مسلمانان كشورهاي ديگر با ايرانيان در سال 1366ش. و سال 1370ش. مي‌كند و بر اين باور است كه نگاه مسلمانان ديگر كشورها به ايرانيان به ‌ويژه پس از حمله صدام به كويت مساعدتر شده است. (ص378-379)

اين كتاب را سيد عليرضا حجازي به سال 1387 ش. در انتشارات فارس حجاز و در 410 صفحه با قطع وزيري چاپ كرده است.

سيد محسن طاهري


| شناسه مطلب: 12573