این صدا از کجا میاد؟ حاشیه‌های غرفه بعثه مجموعه حج و زیارت در ۲۲ بهمن ۱۴۰۳+عکس و فیلم

با وجود آفتاب کم رمق زمستانی، هوا آنقدر سرد است که کلاه هم کفایت نمیکند، خوشبختانه شال و دستکش دارم. از خیابان رودکی شمالی که حالا شده شهدای منا به سمت میدان آزادی که می روی ، انواع صداهای بسیار بلند در هم قاطی شده.

غرفه اول کنار در ورودی سازمان حج و زیارت ، غرفه وزارت نفت است و بعد ایمیدرو که مقابل آن آقایی که لباس خرگوش پوشیده، تلاش می کند  بچه ها را جذب برنامه و این غرفه کند.


در غرفه حج اما از این جاذبه! ها خبری نیست. اولین چیزی که جلب توجه میکند، میزی است پر از نقاشی خط های زیبا با مرکب و گواش. از نستعلیق و کوفی و معلی و خط هایی که آقایی ماسک برروی صورت ، به گمانم همان جا با ذوقش خلق میکند.



بعدا متوجه شدم که این آقا کارمند نیست، اما دو سه سال قبل حج رفته و هنوز با بعثه ارتباط دارد. یک از بانوان شرکت کننده در راهپیمایی که احتمالا زیبایی نقاشی خط ها را فهمیده، مدام کاغذها را بالا و پایین میکند و دست آخر یک بسم الله و یک الله برمیدارد و می رود.


یک عکاس و یک فیلمبردار بد جور رفته اند در نخ نقاشی خط ها و حسابی این زیبایی ها را ثبت کردند.


عمار داره این خاک!


غرفه حج هم مثل بقیه غرفه ها ۷؛۸ باند بزرگ گذاشته و مدام آهنگ و سرود می گذارد و وسطش مجری صحبت میکند.


ظاهرا علاقمندی شان حامد زمانی است. عمار داره این خاک!


حالا که ترامپ دفعه دوم بعد اوباما آمده، حامد زمانی همچنان میخواند: اینا گزینه های روی میز ماس، شما گزینه های میزتون چیاس؟


البته چند گروه سرود نوجوان هم مهمان این غرفه هستند. موقع خواندن دخترها که چادرهای فیروزه ای خوشرنگ بر سر دارند، جمعیتی که شیفته و محو دختران معصوم گروه آوای آسمان شدند به تماشا و فیلمبرداری از آنها مشغولند وعملا کنارگذر آزادی را مسدود کرده و دایم قند توی دلشان آب می‌شود.



دختری که تکی جلوی همه ایستاده، قدش به یک متر هم نمی رسد. شک دارم حتی پیش دبستانی باشد. وقتی با آن پاکی کودکانه امام زمان را صدا میکنند، اشک در چشمم حلقه می زند و دلم می لرزد. نگاه ها و شیطنت کودکانه شان هم دیدنی است.


حاج آقای نواب که می‌آید، یکی از این کوچولوهای زبان ریز می‌آید و معرفی میکند و میگوید آرزوی ما دیدار با مقام معظم رهبری است. نفهمیدم حاج آقای نواب چه جوابی داد که خانم جوان چادری که فکر می‌کنم این دختر بچه را پیش ایشان فرستاده بود، جیغی از شادی زد. بعداً از نماینده مقام معظم رهبری در حج پرسیدم چه جوابی دادید که گفت به دفتر گفتم برای حضورشان در ملاقات رهبری  هماهنگی کنند.



ماکت کعبه و چشمهایی با حسرت


غرفه حج و زیارت ماکت بزرگی از خانه کعبه و همچنین گنبد سبز مسجد النبی گذاشته بود. دکور خوبی بود که خیلی از راهپیمایان می‌آمدند و در کنار ماکت کعبه عکس یادگاری می‌گرفتند. جوانترها نه ولی آنها که مسن‌تر بودند در چشمشان حسرت زیارت خانه خدا را می‌شد کاملاً حس کرد.



لابلای آهنگ‌های حامد زمانی و دیگر سرودهای انقلابی صداهایی هم می‌آمد از مجری؛ یک آقای چهارشانه و جا افتاده.  داشتم به او نگاه می‌کردم که دیدم او ساکت است ولی انگار یک مجری دیگر دارد صحبت می‌کند.



اول فکر کردم میکروفون را جلوی رادیو گذاشته‌اند اما کمی که ریز شدم یک روحانی عمامه سفید روی باغچه بین خیابان آزادی و کنارگذر دیدم که میکروفون در دست داشت و بعضی از صحبت‌ها و اجراها را او انجام می‌داد و گه گاهی با مردم هم صحبت می‌کرد.