آذربایجان

آذربایجان: کشوری مسلمان در جنوب قفقاز؛ دارای نقش عمده در مسیر و تاریخ حج آذربایجان از کشورهای عضو کنفرانس اسلامی است که همه ساله حدود 4000 نفر از ساکنان آن حج می‌گزارند.[1] این کشور در سده‌های دهم تا سیزدهم هجری بخشی مهم از مسیر حج اهالی

آذربايجان: كشوري مسلمان در جنوب قفقاز؛ داراي نقش عمده در مسير و تاريخ حج

آذربايجان از كشورهاي عضو كنفرانس اسلامي است كه همه ساله حدود 4000 نفر از ساكنان آن حج مي‌گزارند.[1] اين كشور در سده‌هاي دهم تا سيزدهم هجري بخشي مهم از مسير حج اهالي ماوراءالنهر و ايران را تشكيل مي‌داده و از اين‌ رو در تاريخ حج‌گزاري مسلمانان آسيا اهميت داشته است.[2]

جمهوري آذربايجان در شرق منطقه قفقاز جنوبي، از شمال با روسيه، از شمال غربي با گرجستان، از جنوب با ايران، از غرب با ارمنستان، و از طريق منطقه خودمختار نخجوان با تركيه هم‌مرز است و از شرق به درياي مازندران محدود مي‌شود. (تصوير شماره 2) مساحت اين كشور 86600 كيلومتر مربع است.[3] زبان رسمي آن آذري و پايتختش شهر باكوست. جمعيت جمهوري آذربايجان
 حدود هشت ميليون نفر است. مذهب 70 درصد از مردم آن تشيع و 30 درصد سني حنفي است.[4]

 تاريخ آذربايجان: سرزمين امروزين جمهوري آذربايجان، در عهد باستان با نام آلبانيا شناخته مي‌شد. در برخي متون سرياني سده ششم م. نام اين ناحيه به صورت اران آمده است.[5] اين نام بعدها در دوران اسلامي براي اين منطقه شهرت يافت.[6] نام آذربايجان تنها در دوران حاكميت شوروي، با اهداف سياسي بر اران اطلاق شد و رواج يافت. اين در حالي است كه آذربايجان در طول تاريخ، استاني از سرزمين ايران بوده و نام خود را از يكي از فرمانداران دوران هخامنشي با نام آتورپات گرفته است.[7] پيش از حمله اسكندر، هخامنشيان بر اين ناحيه سلطه داشتند. اسكندر پس از فتح ايران (331ق.م.) فرصت حمله به قفقاز را نيافت و به نظر مي‌رسد شاهان اران در دوران جانشينان اسكندر استقلال بيشتري يافتند. در تمام دوران اشكانيان و ساسانيان، ايران و روم بر سر تصرف اران و ارمنستان نزاع و كشمش داشتند. از اين روي، جنگ‌هايي بسيار در اين نواحي اتفاق افتاد و پادشاهان اران گاه زير نفوذ ايران و گاه روم بودند.[8]

نخستين يورش مسلمانان به قفقاز در سال 22 هجري، در پي فرمان خليفه دوم صورت گرفت. فرمانده سپاه اسلام، سراقة بن عمرو، با حاكمان محلي اران پيمان صلح امضا كرد.[9] بار ديگر سلمان بن ربيعه باهلي (م.29ق.) در زمان عثمان و از طرف معاويه به اين نواحي تاخت.[10] در دوران حكومت امويان، ارمنستان و اران زير نفوذ خلافت درآمد و نمايندگاني از طرف خليفه به اين منطقه گسيل شدند. در دوره امويان و نيز اوايل دوران عباسيان، فرماندهان اران با هجوم‌هاي پيا‌پي قوم خزر روبه‌رو بودند.[11] در دوران عباسي اين منطقه شاهد شورش‌هايي در مخالفت با عباسيان بود كه از آن جمله مي‌توان به قيام بابك خُرَّمْدين(م.223ق.) اشاره كرد.[12]

تا پيش از حمله سلجوقيان، سلسله‌هايي نيمه مستقل مانند ساجيان (حك: 276-330ق.) و شداديان (حك: 330-468ق.) در اين منطقه حكم راندند.[13] با ورود طُغْرُل سلجوقي (م.442ق.) اران سلطه سلجوقيان را پذيرفت[14] و با حمله مغول به ايران، اران زير سلطه مغولان رفت (618ق.). برخي از حكومت‌هاي محلي اين منطقه مانند شروانشاهان در اين زمان به حيات خود ادامه دادند، اما باج‌گزار دولت ايلخاني بودند.[15]

شروانشاهان از نوادگان يزيد بن مزيد بودند كه در زمان عباسيان و از طرف هارون الرشيد (170-193ق.) بر اران حكمراني يافت (183ق.) و فرزندانش توانستند در شروان فرمانروايي تشكيل دهند.[16] شروانشاهان تا دوران صفويان بر حكومت شروان باقي ماندند و هر بار به تبعيت يكي از سلسله‌هايي درمي‌آمدندكه در غرب ايران شكل مي‌گرفتند.[17]

در دوران صفويه حكومت شروانشاهان به دست شاه طهماسب صفوي از ميان رفت و پس از آن نمايندگان دولت صفوي در اين ناحيه حاكم شدند.[18] بعد از سقوط صفويان و جز در دوران كوتاه حكومت نادرشاه افشار (حك: 1148-1160ش.)[19]، اين منطقه به سمت تجزيه پيش رفت و شاهان محلي حكومت‌هايي مستقل تشكيل دادند. محمد خان قاجار در سال 1209 با لشكركشي به قفقاز كوشيد قدرت مركزي را دوباره در آن‌جا برپا كند. از سال 1803م. پيشروي روسيه در قفقاز آغاز شد و برخي از شهرهاي اين منطقه به روسيه ملحق شدند. اين موضوع انگيزه جنگ اول روس و ايران بود. اين جنگ‌ها با پذيرفتن عهدنامه گلستان (1228ش./ 1813م.) از سوي ايران و واگذار‌كردن قره باغ، گنجه، موقان، شكي، شروان، قبه، دربند، باكو، ولايات طالش، داغستان و گرجستان به روسيه پايان يافت. در پي جنگ‌هاي جديد با روسيه و به موجب عهدنامه تركمنچاي(1243ش./ 1828م.) ايروان و نخجوان نيز از ايران جدا شدند.[20]

در دوران حكومت روسيه، خان‌نشين‌هاي قفقاز استقلال داخلي خود را از دست دادند و به صورت استان‌هايي از امپراتوري روسيه درآمدند.[21] در 1918م. حزب بلشويك بر باكو و مناطق شرق آذربايجان چيره شد و در مناطق مياني آذربايجان، ملي‌گرايان به رهبري حزب مساوات، دولتي مستقل تشكيل دادند. در پايان جنگ جهاني دوم، دول متحد آذربايجان را تصرف كردند و حزب مساوات را قانوني دانستند. با خروج متحدين در سال 1919م. بلشويك‌ها آذربايجان را تصرف و تشكيل جمهوري آذربايجان شوروي سوسياليستي را اعلان كردند. دو سال بعد اتحاديه شوروي ماوراي قفقاز با عضويت آذربايجان، ارمنستان و گرجستان تشكيل شد. اين سه در سال 1936 از هم جدا شدند و هر يك جمهوري مستقلي را شكل دادند. در سال1989 شوراي عالي جمهوري آذربايجان، قانون حكومت ملي مستقل را به تصويب رساند و اعلان استقلال كرد. اين سبب شد نيروهاي نظامي شوروي به آذربايجان حمله كنند؛ اما سرانجام با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در 1991 آذربايجان به استقلال كامل دست يافت.[22]

 حج‌گزاري آذربايجان: تا پيش از جدايي آذربايجان از ايران، حج‌گزاري مردم اران بخشي از حج‌گزاري ايرانيان بود. درباره راه‌هاي حج مردم قفقاز يا مشكلات آنان، تا پيش از قرن دهم اطلاعاتي مستقل در دست نيست. هنگامي كه راه عراق رونق داشت، حاجيان قفقاز جنوبي با عبور از ايران و بغداد راهي مكه مي‌شدند. اما هرگاه راه عراق از رونق مي‌افتاد، آنان با عبور از آناتولي و قلمرو دولت عثماني، به قدس و سپس از راه مصر يا شام به مكه مي‌رفتند.[23] با رونق يافتن سفر دريايي در قرن نوزدهم، حاجيان اران با عبور از درياي سياه به استانبول و سپس از طريق مصر و درياي سرخ به جده رهسپار مي‌شدند.

 آذربايجان در مسير حج: از زمان بر سركار آمدن دولت صفوي در ايران و در زمان‌هايي كه راه عراق بسته بود، مسير حج ايرانيان از اران مي‌گذشت. البته در آن روزگار، اران جزء قلمرو دولت ايران بود. ايرانيان با گذشتن از استان‌هاي شمال غرب كشور با عبور از شهرهايي مانند نخجوان و گنجه، به سوي مرزهاي عثماني رهسپار مي‌شدند.[24]

آذربايجان در مسير حج مردم آسياي ميانه نيز قرار داشت. در قرن نوزدهم مردم آسياي ميانه با عبور از عرض درياي خزر معمولاً از بندر باكو براي رفتن به سوي سرزمين‌هاي عثماني استفاده مي‌كردند و در ادامه از راه زميني به بندر باتوم و درياي سياه مي‌رفتند.[25]

با رونق يافتن كشتيراني در درياي خزر و حركت كشتي‌هاي بخار در اين دريا و همچنين راه‌اندازي راه آهن باكو ـ باتوم (1883م.)، راه آذربايجان بسيار رونق يافت. در اين دوران مردم آسياي ميانه با عبور از عرض درياي مازندران در شهر باكو پياده مي‌شدند و از طريق راه آهن به سمت باتوم و درياي سياه مي‌رفتند. حاجيان ايران نيز فراوان از شرق درياي خزر يا بندر انزلي در غرب آن، با كشتي به بندر باكو مي‌آمدند و از مسير راه آهن به باتوم مي‌رفتند. در دوران قاجاريه اين مسير رواج داشت. در سفرنامه‌هاي آن دوران از جمله سفرنامه فرهاد ميرزا، محمد حسين فراهاني، ميرزا داود، نائب الصدر شيرازي و امين الدوله، مسير سفر حاجيان از اين طريق به تفصيل وصف شده است. نويسندگان اين سفرنامه‌ها در عبور از شهرهاي آذربايجان، اطلاعاتي از تاريخ اجتماعي اين سرزمين به دست داده‌اند.[26]

1. حج آذربايجان در دروان حاكميت روسيه: با جدايي آذربايجان از ايران در پي معاهده گلستان و تركمنچاي در سال‌هاي آغازين سده نوزدهم، حج‌گزاري آذربايجان زير مجموعه روس‌ها قرار گرفت. تشيع اكثر مردم آذربايجان موجب ارتباط گسترده آنان با ايرانيان بود و حج شيعيان قفقاز را با حج‌گزاري ايرانيان پيوند مي‌داد. در سده نوزدهم شيعيان قفقاز براي رفتن به مكه از ايران مي‌گذشتند و همراه با كاروان‌هاي ايراني به سوي عتبات عاليات و سپس حجاز رهسپار مي‌شدند. در مشكلاتي كه براي شيعيان در حجاز ايجاد مي‌شد، آذري‌ها نيز شريك بودند. از اين روي، برخي از حاجيان شيعي استان ايروان روسيه، خود را داغستاني معرفي مي‌كردند تا از گرفتاري‌هاي دامنگير حاجيان شيعه در حجاز بگريزند.[27]

وظيفه سازماندهي حاجيان قفقاز را افرادي با نام چاووشي* برعهده داشتند. اين افراد هر ساله در مناطق مختلف قفقاز حضور مي‌يافتند و به سازماندهي حاجيان در قالب كاروان‌هايي اقدام كرده، آنان را بدون هيچ مشكلي از مرزهاي ايران عبور مي‌دادند. چاووشي‌ها از ساكنان همين مناطق يا از عرب‌ها و ترك‌هاي مهاجر به روسيه بودند.[28] در آغاز، ساكنان مناطق مختلف آذربايجان و ارمنستان و قفقاز برحسب سكونت‌گاه خود به يكي از شهرهاي تبريز، اردبيل، خوي، انزلي و ... مي‌آمدند. آن‌گاه از هريك از اين شهرها قافله‌اي راه مي‌افتاد و هر كدام از مسيري به سمت كرمانشاه حركت مي‌كرد و در آن شهر با ساير قافله‌ها آميخته، همراه كاروان حج ايرانيان راهي مكه مي‌شد.[29]

با وجود اين نبايد پنداشت كه حج اهالي قفقاز تنها از مسير ايران بوده است. حاجيان سني مذهب و شماري از حاجيان شيعه مذهب قفقاز همراه با ديگر مسلمانان روسيه از مسير درياي سياه و استانبول به حج مي‌رفتند. ميرزا حسين فراهاني كه در سال 1302ق. راهي حج شده، شمار معمول حاجيان قفقازي را 300 تا 600 نفر دانسته و آنان را به دو گروه قسمت كرده است: گروهي با مذهب شافعي كه از منطقه داغستان و چِچِن مي‌آمدند و گروهي با مذهب تشيع كه از گنجه، شماخي، باكو، شيروان و تفليس مي‌آمدند. او با اشاره به شمار حاجيان در آن سال كه500 نفر بوده، همگي را از شهروندان روسيه شمرده كه از راه استانبول به حج رفته‌اند.[30]

نيكوكاران در حجاز مكان‌هايي ويژه براي سكنا دادن به حاجيان روسي ساخته بودند و مطوفان مخصوص امور حج آنان را بر عهده داشتند. در سال 1898م. سه مطوف* براي حاجيان روسي وجود داشته كه يكي متعلق به حاجيان قفقازي بوده است.[31] در اين سال 100 نفر از اهالي قفقاز به حج رفته‌اند.[32]

در دوران حكومت تزارها، حج مسلمانان از كشور روسيه با دشواري‌هايي همراه بوده است. حاكمان روسيه با توجه به تأثير سياسي حج در اتحاد ميان مسلمانان از سويي و فراگيري نهضت‌هاي اسلام‌گرا و استعمارستيز از سوي ديگر، مي‌كوشيدند شهروندان مسلمان خود را از اداي تكليف حج بازدارند.[33]

بيشترين مشكل حاجيان روسي در اين دوران، تهيه گذرنامه بود كه بر اثر ممنوعيت حج از جانب روس‌ها و همچنين به سبب پيچيدگي مراحل اداري آن، با دشواري‌هاي بسيار روبه‌رو مي‌شد. آن دسته از حاجيان آذربايجاني كه از ايران به حج نمي‌رفتند، با اين مشكل برخورد مي‌كردند و ناچار بودند براي رفع اين مشكل از گذرنامه‌هاي قديمي استفاده كنند كه دلالان آن‌ها را مي‌فروختند.[34] از مسائل مشكل آفرين در حج مردم روسيه، به ويژه اهالي قفقاز، حساسيت دولت روسيه به بيماري‌هاي فراگير در حجاز بود. امين الدوله كه در سال 1316 در مسير سفر حج از باكو و تفليس گذشته، با اشاره به وسواس دولت روسيه درباره رواج بيماري در مكه و مدينه و جده، از تعطيلي حج مردم روسيه در دو سال اخير خبر داده است.[35] به گفته او، مقام‌هاي روسي به مجرد رواج شايعه وجود بيماري در حجاز، حج شهروندان مسلمان روسيه را ممنوع مي‌كردند.[36]

در دوران حكومت كمونيستي، حج آذربايجاني‌ها با دشواري‌هايي جديد روبه‌رو شد. با تصرف آذربايجان از جانب شوروي در سال 1920م. حج مردم آذربايجان زير نفوذ سياست‌هاي كلي كشور شوروي قرار گرفت و از همين سال نيز حج در اين كشور ممنوع شد.[37] در سال‌هاي بعد از جنگ جهاني دوم، برخي آزادي‌هاي مذهبي به قوميت‌ها داده شد كه البته تأثيري چندان بر حج‌گزاري آنان نداشت، جز اين كه از طرف دولت روسيه هيئتي تقريبا 30 نفره از شوروي به حج مي‌رفت و اين وضع تا سال‌ها ادامه داشت.
در پي اجراي سياست‌هاي آزادسازي گورباچف، حج‌گزاري در شوروي آزادتر شد و در اين دوران، شمار حاجيان روسيه افزايش يافت.[38]

2. دوران معاصر: با فروپاشي حاكميت كمونيسم (1991م.) و استقلال جمهوري آذربايجان، اجراي فرايض ديني، از جمله حج، در اين كشور آزاد شد. امروزه حج مردم آذربايجان زير نظر اداره مسلمانان قفقاز انجام مي‌گيرد. شمار حاجيان آذربايجان در سال‌هاي اخير بين 2000 تا 4000 نفر بوده است.[39] آنان از دو راه زميني و هوايي به مكه سفر مي‌كنند. تقريباً نيمي از ايشان با اتوبوس و از راه زميني و مسير تركيه، سوريه و اردن به سمت حجاز رهسپار مي‌شوند. در سال‌هاي پس از استقلال آذربايجان، همكاري ايران با اين كشور در زمينه حج چشمگير بوده است. در سال‌هاي نخستين استقلال آذربايجان كه حج آذري‌ها هنوز سامان نيافته بود، شيعيان آذري در قالب كاروان حاجيان جمهوري اسلامي ايران به حج مي‌رفتند و اين روال تا سال 1994م. ادامه داشت.[40] از آن پس نيز در برخي سال‌ها مسئوليت ساماندهي و مديريت كاروان‌هاي حج آذربايجان بر عهده سازمان حج ايران قرار گرفته و از امكانات ايران در سرزمين حجاز براي اين حاجيان استفاده شده است.[41] افزون بر اين، نمايندگي بعثه جمهوري اسلامي در جمهوري آذربايجان، بخشي از آموزش حاجيان آذربايجاني را بر عهده دارد.[42]

 آداب و رسوم حج: در آذربايجان، شب قبل از سفر حاجي، نزديكان در منزلش گرد ‌هم مي‌آيند و او از آشنايان و بستگان حلاليت مي‌طلبد. حاجيان قبل از رفتن به حج، به زيارت مزار اوليا و بزرگان ديني مي‌روند. هنگام بازگشت حاجي، خانواده و فاميل به استقبال او مي‌روند و برايش گوسفند قرباني مي‌كنند. حاجي در پي بازگشت از سفر ضيافتي ترتيب مي‌دهد كه به سفره علي7 معروف است. افزون بر اين، تا چند روز مردم به ديدار حاجي آمده، از سفره احسان و آب زمزم بهره مي‌برند.[43] در گذشته حاجيان در پي بازگشت از سفر حج لباسي موسوم به چوخا مي‌پوشيدند. چاووشي‌خواني پيش از سفر حج نيز از ديگر مراسم سنتي آذربايجان بود. در اين مراسم چاووش‌خوان با خواندن اشعار ديني به در خانه زائران مي‌رفت و از آنان صله مي‌گرفت.[44] تهيه سوغاتي نيز ميان حاجيان آذربايجاني رواج دارد. از جمله سوغاتي‌هاي معمول حج مي‌توان به تسبيح، خرما، آب زمزم و انگشتري اشاره كرد.[45]

و اما در زمينه رابطه مشاهير اين سرزمين با حرمين، مي‌توان از ابوالساج ياد كرد كه فرزندانش بنيان‌گذاران سلسله ساجيان در آذربايجان و اران بودند. محمد بن ابي‌الساج و يوسف بن ابي‌الساج نيز مدتي از طرف معتمد عباسي (حك: 256-279ق.) حكمراني مكه و مدينه را داشتند.[46] از ميان حج‌گزاران شهير علمي و ادبي اين سرزمين هم مي‌توان به خاقاني شرواني(520-595ق.) شاعر بلند آوازه اشاره كرد كه در منظومه تحفة العراقين* گزارشي از سفر حج خود آورده است.[47] نويسنده مصباح الحرمين كه كتابي است در آداب حج، از مردم قفقاز بوده است.[48] زين العابدين شرواني (حك: 1194-1253ق.) كه از دانشوران متولد شروان بود، به مسافرت در كشورهاي اسلامي پرداخت و از جمله چند ماهي را در مكه و مدينه ماند و گزارش سفر خود را در كتاب بستان السياحه ثبت كرد.[49] باكي خان اف از جمله بزرگان ادبيات آذربايجان است كه در سال 1846م. به حج رفت. سفرنامه حج مشهوري نيز از اسماعيل بي‌قوتقاشنلي در دست است كه از سرداران نظامي در دوران امپراتوري روسيه بود. در سال‌هاي اخير حيدر علي اف رئيس جمهور آذربايجان در سال 1994م. به سفر حج
رفت.[50]

منابع

ارّان از دوران باستان تا آغاز عهد مغول: عنايت‌الله رضا، تهران، وزارت امور خارجه، 1386ش؛ الاستيعاب: ابن عبدالبر (م.463ق.)، به كوشش البجاوي، بيروت، دار الجيل، 1412ق؛ با كاروان صفا در سال 82: رسول جعفريان، مشعر، 1383ش؛ بستان السياحه: زين العابدين شرواني، كتابخانه نسائي؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.310ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تاريخ حج‌گزاري ايرانيان: ‌اسراء دوغان، مشعر، تهران، 1389ش؛ تاريخ شروان و دربند: و. مينورسكي، ترجمه: محسن خادم، بنياد دائرة المعارف اسلامي، تهران، 1375ش؛ تاريخ عمومي منطقه شروان: رحيم رئيس نيا، وزارت امور خارجه، تهران، 1386ش؛ تاريخ مكه: احمد السباعي (م.1404ق.)، نادي مكة الثقافي، 1404ق؛ تحقيقات ميداني: رايزني فرهنگي ايران در آذربايجان (محل نگهداري: كتابخانه دانشنامه حج و حرمين شريفين)؛ جزوه تحقيقي دفتر نمايندگي ولي فقيه در جمهوري آذربايجان؛ جغرافياي كامل قفقاز: بهرام اميراحمديان، تهران، سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح، 1381ش؛ الحج قبل مئة سنه: عبدالعزيز دولتشين، به كوشش ريزفان، بيروت، دار التقريب بين المذاهب الاسلاميه، 1993ق؛ خاطرات زيارت خانه خدا و عتبات عاليات: محمدرضا خاني، به كوشش پاك گوهر و سعيدي، 1366ش؛ دائرة المعارف الاسلامية الشيعيه: حسن الامين، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، 1442ق؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامي: زير نظر بجنوردي، تهران، مركز دائرةالمعارف بزرگ، 1372ش؛ راه حج: رسول جعفريان، تهران، زيتون سبز، 1389ش؛ الروض المعطار: محمد بن عبدالمنعم الحميري (م.900ق.)، بيروت، مكتبة لبنان، 1984م؛ سفرنامه امين الدوله: به كوشش رسول جعفريان، وزارت ارشاد اسلامي، 1389ش؛ سفرنامه منظوم حج: بانوي اصفهاني، به كوشش رسول جعفريان، مشعر، 1374ش؛ سفرنامه ميرزا محمد حسين فراهاني: محمد فراهاني، به كوشش مسعود گلزاري، فردوسي، تهران، 1362ش؛ العقد الثمين: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش فؤاد سيد، بيروت، مؤسسة الرساله، 1406ق؛ فتوح البلدان: البلاذري (م.279ق.)، بيروت، دار الهلال، 1988م؛ گلستان ارم: عباسقلي آقاقدسي، تهران، مركز اسناد و خدمات پژوهشي وزارت امور خارجه، 1382ش؛ مصباح الحرمين: عبدالجبار شكويي، به كوشش طباطبايي، تهران، مشعر، 1384ش؛ مقالات تاريخي: رسول جعفريان، قم، دليل ما، 1387ش.

www.en.trend.az

www.en.apa.az

www.cta.gov

گروه حج‌گزاري

 
[1]. www.en. apa. az

[2]. تاريخ حج‌گزاري ايرانيان، ص170.

[3]. جغرافياي كامل قفقاز، ص95-100.

[4]. دائرة المعارف الشيعيه، ج2، ص67؛ www.cia.gov.

[5]. اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، ص66.

[6]. تاريخ شروان و دربند، ص16-19.

[7]. اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، ص11-14،
 79-81.

[8]. نك: اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، ص279-611.

[9]. الروض المعطار، ص78؛ تاريخ طبري، ج4، ص156-157؛ الاستيعاب، ج2، ص580.

[10]. فتوح البلدان، ص197؛ تاريخ طبري، ج4، ص246؛ الاستيعاب، ج2، ص632-633.

[11]. الروض المعطار، ص78.

[12]. اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، ص425-442، تاريخ شروان و دربند، ص19-20.

[13]. تاريخ عمومي منطقه شروان، ص36-52.

[14]. اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، ص444-490.

[15]. نك: گلستان ارم، ص84-107.

[16]. تاريخ طبري، ج8، ص270؛ تاريخ الاسلام، ج12، ص446؛ تاريخ عمومي منطقه شروان، ص54-55؛ تاريخ شروان ودربند، ص44-45.

[17]. گلستان ارم، ص104؛ نك: اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، ص442-490.

[18]. گلستان ارم، ص118-119.

[19]. تاريخ عمومي منطقه شروان، ص257.

[20]. بستان السياحه، ص94؛ تاريخ عمومي منطقه شروان، ص257-258؛ دائرة المعارف الشيعيه، ج1، ص64-65.

[21]. تاريخ عمومي منطقه شروان، ص258.

[22]. دائرة المعارف الشيعيه، ج2، ص65-67.

[23]. تاريخ مكه، ص218-219.

[24]. نك: سفرنامه بانوي ايراني، تاريخ حج‌گزاري ايرانيان، ص170-171.

[25]. مقالات تاريخي، دفتر هفدهم، ص104، «راه حج نماد تمدن و پيوند اسلامي».

[26]. تاريخ حج‌گزاري ايرانيان، ص315-317، 410-412؛ راه حج، ص221، 223.

[27]. الحج قبل مئة سنه، ص195-197.

[28]. الحج قبل مئة سنه، ص16.

[29]. الحج قبل مئة سنه، ص16-18.

[30]. سفرنامه فراهاني، ص168.

[31]. الحج قبل مئة سنه، ص206.

[32]. الحج قبل مئة سنه، ص195.

[33]. الحج قبل مئة سنه، ص14-16، 313.

[34]. الحج قبل مئة سنه، ص19.

[35]. سفرنامه‌هاي حج قاجار، ج6، ص358، «سفرنامه
امين‌الدوله».

[36]. سفرنامه‌هاي حج قاجار، ج6، ص358، «سفرنامه امين‌الدوله».

[37]. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج1، ص243.

[38]. الحج قبل مئة سنه، ص29؛ جزوه تحقيقي دفتر نمايندگي ولي فقيه در جمهوري آذربايجان، ص21.

[39]. www.en.trend.az ؛www.en.apa.az.

[40]. جزوه تحقيقي دفتر نمايندگي ولي فقيه در جمهوري آذربايجان، ص42-43.

[41]. با كاروان صفا، ص144.

[42]. جزوه تحقيقي دفتر نمايندگي ولي فقيه در جمهوري آذربايجان، ص44.

[43]. تحقيقات ميداني، رايزني فرهنگي ايران در آذربايجان.

[44]. جزوه تحقيقي دفتر نمايندگي ولي فقيه در جمهوري آذربايجان، ص33، 38.

[45]. جزوه تحقيقي دفتر نمايندگي ولي فقيه در جمهوري آذربايجان، ص61.

[46]. تاريخ طبري، ج10، ص80؛ العقد الثمين، ج7، ص487؛
ج2، ص25؛ اران از دوران باستان تا عهد مغول، ص444-445.

[47]. تاريخ حج‌گزاري ايرانيان، ص64-65.

[48]. مصباح الحرمين، ص8-9.

[49]. خاطرات زيارت خانه خدا و عتبات عاليات، ص493-499.

[50]. جزوه تحقيقي دفتر نمايندگي ولي فقيه در جمهوري آذربايجان، ص17، 39، 43.


| شناسه مطلب: 12590