آداب الحرمین
آداب الحرمین: مجموعه‌ای از شایست‌ها و نشایست‌های حج‌گزاری و زیارت مکه و مدینه آداب جمع ادب و به معنای رسوم و روش‌های پسندیده[1] و در اصطلاح به مفهوم انجام دادن برخی کارهای مستحب و پرهیز از انجام پاره‌ای کارهای مکروه است؛ ه
آداب الحرمين: مجموعهاي از شايستها و نشايستهاي حجگزاري و زيارت مكه و مدينه
آداب جمع ادب و به معناي رسوم و روشهاي پسنديده[1] و در اصطلاح به مفهوم انجام دادن برخي كارهاي مستحب و پرهيز از انجام پارهاي كارهاي مكروه است؛ هر چند برخي چون شافعي هر كار مطلوب، خواه واجب و خواه مستحب، را از آداب دانستهاند.[2]
واژه حرمين* تثنيه حرم به معناي محيط پيرامون مكانهاي مقدس است[3] كه به طور خاص به حرم مكي و مدني گفته ميشود[4] و هرگاه مطلق بهكار رود، به معناي حرم مكي است.[5] بر پايه روايات، حدود حرم به فرمان خداوند متعالي و از طريق جبرئيل براي ابراهيم7 مشخص شده[6] و ايشان نشانههايي را براي شناسايي آن نهاده است.[7] با اين حال، مصاديق حدود حرم در روايات و اقوال فقها دچار اختلاف و معمولاً به طور تقريبي معين شده است.[8]
مدينه نيز مانند مكه، حرمي معين دارد كه شامل مسجد نبوي و مناطق پيرامون آن ميشود و احكام آن در مواردي با حرم مكه تفاوت دارد.[9]
آداب الحرمين به مجموعهاي از كارها و پرهيزهاي ناواجب گفته ميشود كه زائر براي پاسداشت حرمت اين دو مكان به جا ميآورد[10] و در منابع روايي و فقهي از آنها به
مستحبات تعبير شده است.[11] هر يك از اعمال حج، خود، آدابي دارد كه به تفصيل در مدخل مرتبط خواهد آمد؛ اما اينجا به همه آداب حج و حرمين نگرشي جامع داريم. اين آداب به دو دسته مشترك و اختصاصي تقسيم ميشوند.
مستحبات تعبير شده است.[11] هر يك از اعمال حج، خود، آدابي دارد كه به تفصيل در مدخل مرتبط خواهد آمد؛ اما اينجا به همه آداب حج و حرمين نگرشي جامع داريم. اين آداب به دو دسته مشترك و اختصاصي تقسيم ميشوند.
آداب مشترك: اين دسته از آداب در هر دو حرم مكي و مدني شده و گاه حتي در ديگر مكانهاي مقدس شايسته مراعاتاند.
1. احترام، فروتني و وقار: اين خصوصيت زائر مسجدالحرام با تأكيد بر پيراستگي از تكبر و خودخواهي به هنگام ورود، در چندين روايات بيان و پاداش آن، آمرزش گناهان شمرده شده است.[12] اين ادب را در حرم پيامبر9 نيز سفارش كردهاند.[13] پرهيز از حمل سلاح و آشكاركردن آن در مكه و مدينه[14] يكي از مظاهر همين ادب و احترام است. خوابيدن در مسجدالحرام و مسجدالنبي نيز مصداقي از بي احترامي و مكروه شمرده شده است.[15]
2. طهارت: آراستگي به هر دوگونه طهارت ظاهري و باطني در حرم مكي و مدني مطلوب است. خداوند به ابراهيم و اسماعيل8 فرمود: فرود آييد و پيش از درآمدن به حرم غسل كنيد. و آن دو نيز چنين كردند.[16] درباره حرم پيامبر نيز بر اين توصيه تأكيد[17] و چند غسل مستحب براي هر دو مكان ذكر شده است؛ از جمله: غسل زيارت خانه خدا و نيز ورود به شهر مكه، حرم مكي، خانه كعبه، شهر مدينه، حرم مدني، و مسجدالنبي، و نيز غسل از منزل يا بئر ميمون در محله ابطح پيش از ورود به مسجدالحرام.[18]
3. بيرون نيامدن در اوقات خاص: بيرون نيامدن از مكه و مدينه در روز جمعه پيش از گزاردن نماز جمعه[19] و نيز بعدازظهر هر روز پيش از خواندن نماز ظهر و عصر، از آداب حرمين است.[20]
4. گزاردن نمازهاي واجب در حرمين: گزاردن نمازهاي واجب در مسجدالحرام و مسجدالنبي از آداب هر دو حرم است[21]. همچنين تخيير ميان قصر و اتمام، از فضايل ويژه اين دو مكان و حائر حسيني و مسجد كوفه به شمار ميآيد.[22]
آداب اختصاصي مكه: آداب اختصاصي را در سه بخش مكه، مسجدالحرام و كعبه ياد ميكنيم.
1. مكه: سرزمين مقدس مكه و حرم امن الهي ويژگيهايي از اين دست دارد: مكان بزرگترين و شكوهمندترين اجتماع مؤمنان و موحدان و جايگاه نزول رحمت و بركت و آيات الهي است و بيتالله الحرام، نخستين خانه توحيدي، در آن قرار دارد. بزرگداشت و حفظ حرمت حرم از ديرباز مورد توجه ساكنان و زائران بوده است[23]. از اين رو احكام و آدابي ويژه، خواه واجب و خواه مستحب، براي زيارت آن تعيين شده است. (نك: بقره/2، 125، 127، 158؛ آل عمران/3، 96-97؛ مائده/ 5، 97؛ حجّ/22، 26)[24] نيز هر كار كه موجب هتك حرمت حرم بهويژه بيتالله شود، جرم و حرام[25] و مصداق آيه {وَمَن يُرِد فِيهِ بِإِلحَادٍ بِظُلمٍ نُذِقهُ مِن عَذَابٍ أَلِيمٍ} (حجّ/22، 25) شمرده شده است.[26]
آداب مكه عبارتاند از:
v أ. ورود و خروج: شايسته است زائر با آرامش و وقار از شمال مكه و در صورت امكان از عقبه مدنيين وارد شود و از عقبه ذيطُوي* در جنوب مكه، بيرون رود[27]. نيز براي رعايت فروتني، پياده شدن از وسيله نقليه از دروازه مكه تا مسجدالحرام سفارش شده است[28]. همچنين براي يكساني و پرهيز از تبعيض، پوشيدن لباس احرام از نقطه ورود به حرم براي همگان حتي غير حاجيان داراي فضيلت است.[29]
v ب. مجاورت بيتالله الحرام: اقامت در مكه براي مدتي كمتر از يك سال نيكوست؛ خورنده در آن مانند روزهدار و رونده در آن بهسان عبادتكننده است. البته ماندن دراز مدت در آنجا مكروه شمرده شده؛ زيرا
مايه قساوت قلب است و موجب ميشود اين مكان مقدس در نگاه شخص مجاور همانند ديگر مكانها جلوه كند و جايگاه ويژه خود را از دست بدهد. نيز دفن اموات در حرم مستحب است، هر چند بيرون از آن وفات يافته باشند.[30] همچنين ارتكاب هرگونه گناه در آنجا، مايه نكوهش دوچندان و عذاب الهي است.[31]
مايه قساوت قلب است و موجب ميشود اين مكان مقدس در نگاه شخص مجاور همانند ديگر مكانها جلوه كند و جايگاه ويژه خود را از دست بدهد. نيز دفن اموات در حرم مستحب است، هر چند بيرون از آن وفات يافته باشند.[30] همچنين ارتكاب هرگونه گناه در آنجا، مايه نكوهش دوچندان و عذاب الهي است.[31]
v ج. پرهيز از ساخت بنا بلندتر از كعبه: بر پايه روايتي، براي هيچكس شايسته نيست كه بنايي بلندتر از كعبه بسازد.[32] از همين روي، ساختن خانهاي كه كعبه را از ديدگان بپوشاند، مكروه است.[33]
v د. پرهيز از اجاره دادن منازل: سفارش شده كه مكيان خانههاي خود را اجاره ندهند.[34]
v ه . حراست از اموال زائران: نگاهداري از اموال زائران خدا فضيلت ويژه دارد.[35]
v و. طهارت بدن و لباس: رعايت پاكي و پاكيزگي لباس و بدن در همه جاي شهر مكه توصيه شده است.[36]
v ز. نگاه به كعبه*: فراوان نگريستن به كعبه از هر نقطه شهر مكه، مطلوب و ارزشمند است.[37]
v ح. تكرار زياد ذكر خدا و قرائت قرآن: بنا به برخي روايات، ختم قرآن و تكرار ذكر در شهر مكه، فضيلت دوچندان و پاداش فراوان دارد.[38] نيز پرهيز از عوامل غفلت از ياد خدا مانند خواندن اشعار[ي كه مايه دوري از ياد خدا گردد][39]، تكدي* در حرم الهي، محروم ساختن گدايان[40] و درخواست بازپس دادن طلب[41] توصيه شده است.
v ط. نوشيدن آب زمزم و خوردن گياه اذخر: نوشيدن آب زمزم مستحب و از آداب زائر مكه شمرده شده است.[42] نيز جويدن «اذخر*» (گياه معروف مكه) مستحب است.[43]
v ي. تيمار بيماران: هنگام اقامت در مكه، پرستاري از بيماران فضيلت دوچندان دارد.[44]
v ك. نيت تكرار حج: تصميم براي آمدن مجدد به حج، از آداب و سبب طول عمر شمرده شده است. نيز تصميم براي بازنيامدن به حج، مايه كوتاهي عمر است.[45]
v ل. فروافكندن چشم و رعايت حيا و عفت: حياورزي در حرم بيش از مكانهاي ديگر سفارش شده است. نيز زنان بايد از زينتنمايي پرهيز كرده، لباس حيا پوشند و در جايهايي گام ننهند كه با مردان درآميخته شوند.[46]
v م. پياده شدن از وسيله نقليه: شايسته است هر كه به مكه درون ميشود، از سر تواضع و فروتني در برابر خداي متعالي، در ورودگاه مكه از مركب فرود آيد و پياده رود.[47]
v ن. خواندن دعاهاي مأثور ويژه حرم مكي: اين دعاها در منابع حديث و دعا، به تفصيل آمدهاند.[48]
افزون بر خانه خدا، مكانهاي متبرك ديگر نيز در مكه جاي دارند كه باريافتن به آنها از آداب زيارت مكه است: محل زاده شدن پيامبر ـ همراه نماز و دعا در آن ـ ؛ قبــرستــان ابوطالب* كه به آن حجون و جنة المعلي گفته ميشود و عبدمناف جد اعلاي پيامبر9، عبدالمطلب جد پيامبر، ابوطالب عموي پيامبر و بسياري از بزرگان و بنا بر قولي آمنه بنت وهب مادر پيامبر در آنجا مدفوناند[49]
(← قبرستان ابوطالب)؛ خانه خديجه، خانه ارقم بن ابيارقم (محل تجمع پيامبر و مسلمانان در 4 سال دعوت پنهان) ـ همراه نماز در آن ـ ؛ غار حرا* در جبل النور (محل عبادت پيامبر قبل از نبوت و جايگاه نزول وحي)؛ غار ثور* در كوه ثور كه پيامبر در آغاز هجرت در آنجا پنهان شد.[50]
(← قبرستان ابوطالب)؛ خانه خديجه، خانه ارقم بن ابيارقم (محل تجمع پيامبر و مسلمانان در 4 سال دعوت پنهان) ـ همراه نماز در آن ـ ؛ غار حرا* در جبل النور (محل عبادت پيامبر قبل از نبوت و جايگاه نزول وحي)؛ غار ثور* در كوه ثور كه پيامبر در آغاز هجرت در آنجا پنهان شد.[50]
2. مسجدالحرام: پارهاي ديگر از آداب به مسجدالحرام اختصاص دارند:
v أ. ورود از باب بنيشيبه*: ورود از اين در را نماد زيرپا نهادن مظاهر طاغوت شمردهاند؛ زيرا گفتهاند كه بت هبل در اينجا مدفون است.[51]
v ب. خواندن اذن دخول و دعاهاي مأثور: شايسته است زائر هنگام ورود به مسجد، پاي را برهنه كند و با متانت و وقار بر آستانه باب بنيشيبه در داخل مسجد ايستاده، دعاي ورود به مسجد را بخواند.[52] بعد از ورود به مسجد نيز خواندن دعاهايي سفارش شده است.[53]
v ج. حفظ حرمت مسجدالحرام: انجام هر كار با شائبه توهين به خانه خدا و مسجدالحرام نهي شده است. برخي حجگزاران هنگام حضور در حرم به شيوهاي خاص موسوم به «احتباء» در برابر كعبه مينشستند كه با حرمت حرم مغايرت داشت و امام صادق7 آنان را از اين كار بازداشت.[54]
v د. خواندن نماز عيد: گزاردن اين نماز در مسجدالحرام بيش از ديگر مكانها فضيلت دارد و مستحب شمرده شده است.[55]
3. كعبه معظمه: پس از ورود به مسجد، مراعات برخي آداب براي پاسداشت حرمت كعبه روا است:
v أ. خواندن دعاهايي خطاب به كعبه: مخاطب ساختن كعبه و گفتن «الحمدلله الذى عظمكِ و شرّفكِ و كرّمكِ و جعلكِ مثابةً للناس و أمناً و مباركاً و هديً للعالمين»[56] و نيز نگاه به حجرالاسود و گفتن «الحمدلله الذى هدانا لهذا و ماكنا لنهتدى لولا أن هدانا الله ...» مستحب دانسته شده است.
v ب. استلام* حجرالاسود: مستحب است زائر هنگام نزديك شدن به حجرالاسود دستها را فراز آورده، حمد و ثناي خدا را بگزارد و بر محمد و خاندان او درود فرستد و قبولي اعمال را درخواست كند و در صورت امكان با دستها و اندامهايش حجرالاسود را مسح كند و ببوسد؛ و اگر ممكن نباشد، به حجرالاسود اشاره كرده، دعاي مخصوص آن را بخواند.[57] اما اگر در پيرامون حجرالاسود ازدحام بيند، سزا است از دور سلام دهد و از نزديك شدن به آن بپرهيزد.[58]
v ج. لمس و چسبيدن به كعبه: نيز
شايسته است زائر پس از طواف، خود را به بيت چسباند و پرده كعبه را بگيرد وگونه راست را بر آن گذارده، بگويد: يا رب البيت العتيق... .[59]
شايسته است زائر پس از طواف، خود را به بيت چسباند و پرده كعبه را بگيرد وگونه راست را بر آن گذارده، بگويد: يا رب البيت العتيق... .[59]
v د. طواف نيابتي*: پس از طواف حج، گزاردن طواف و نماز به نيابت از يكايك والدين، همسر، خويشاوندان و همشهريان يا اكتفا به يك طواف و نماز براي همه، كاري است سزاوار كه سفارش شده است. مستحب ديگر انجام دادن 360 طواف هنگام حضور در مكه است.[60] (← طواف)
v ه . ورود به داخل كعبه: ورود به كعبه مستحب[61] و بنا به رواياتي سبب شمول رحمت الهي است. آنگاه درآمدن از كعبه به مثابه بيرون آمدن از گناهان است.[62] براي اين كار آدابي مانند غسل ورود به كعبه، ورود با پاي برهنه، و خواندن برخي دعاها و نماز درون كعبه سفارش شده است.[63] نيز شايسته است زائر پيش از ورود، مقداري آب زمزم بر خود ريزد و هنگام ورود كنار در خانه ايستاده، حلقه را بگيرد و دعاي مخصوص را بخواند.[64] همچنين چسبيدن به پرده كعبه و خواندن دعا[65] و پوشش قرار دادن براي كعبه از اعمال مستحب آن است.[66]
اما اگر كسي نتواند به كعبه وارد شود، ورود به حِجْر اسماعيل فضيلت داردكه جزئي از كعبه به شمار ميرود و خواندن نماز در آن مستحب است.[67]
v و. وداع با كعبه: هنگام وداع با خانه خدا، برخي آداب مستحب است؛ از جمله طواف وداع* و استلام ركن حجر و ركن يماني در هر دور، خواندن دعا و حمد و ثناي بسيار و فرستادن درود بر پيامبر و خاندانش، رفتن كنار چاه زمزم و نوشيدن آب آن، خواندن دو ركعت نماز پشت مقام ابراهيم، مسح حجرالاسود و كشيدن دست به صورت، مسحِ درِ خانه كعبه، سجده طولاني برابر در مسجدالحرام، و بيرون آمدن از باب حناطين مقابل ركن شامي[68] و چشم دوختن به كعبه تا جايي كه از ديدگان پنهان شود.[69]
آداب اختصاصي مدينه و زيارت پيامبر9: از آداب زيارت اين شهر آن است كه زائر در يك فرسخي آن كنار مسجد شجره در معرسالنبي فرود آمده، دو ركعت نماز بگزارد و با آب چاه حره غسل كند و بهترين و پاكيزهترين لباسهايش را بپوشد و خود را خوشبو كند و با زمزمه دعاي: «بسم الله ماشاءالله لا قوه إلّا بالله ...» وارد شهر شود و در مسير بر پيامبر خدا9 درود فرستد[70] و در همه لحظات و حالات، خضوع و خشوع كامل داشته، با طمأنينه و وقار تمام گام بردارد.[71]
مجاورت و اقامت در مدينه، سه روز روزه گرفتن، اعتكاف، عبادت بسيار، صدقه دادن، مراقب رفتار خود بودن و دوري از گناه در زمره مهمترين آداب مدينهاند.[72] هنگام بيرون رفتن از مدينه نيز غسلكردن و رفتن نزد قبر پيامبر9 و وداع با ايشان[73] و نيز وداع با قبور ائمه بقيع: همراه با دعاي بسيار مستحب است.[74]
بيشتر فقها و دانشمندان مذاهب اسلامي زيارت قبر پيامبراكرم9 را مستحب و از بهترين اعمال و عبادات شمرده و برخي نيز بر استحباب آن ادعاي اجماع كردهاند.[75] حتي شماري از فقيهان شيعه و سني با استناد به رواياتي، زيارت* قبر رسول خدا9 را به ويژه پس از حج واجب شمردهاند.[76] درباره آداب زيارت پيامبر9 كتابهاي فراوان نگاشته شده كه از اهتمام مسلمانان و دانشمندان اسلامي به اين موضوع نشان دارد.
برخي از آداب به زيارت مسجدالنبي اختصاص دارد. شايسته است زائر پيش از ورود، لباسهاي پاكيزه و سفيد رنگ پوشيده، خود را خوشبو كند و در حالي كه سر به زير انداخته، بدون توجه به اطراف با آرامش و وقار و گامهاي كوتاه به مسجد رود[77] و كنار دَرِ مسجد با خضوع و خشوع اذن دخول بخواند و هنگام درون شدن و بيرون آمدن بسيار صلوات فرستد.[78] نيز ورود از باب جبرئيل* بر ديگر وروديهاي حرم ترجيح دارد.[79] خواندن نماز تحيت مسجد و گزاردن نماز فراوان در روضه مبارك و نماز نهادن نزد ستون ابولبابه (ستون توبه)[80] و خواندن نمازهاي واجب و شب زندهداري در مسجد سفارش شده است.[81]
مهمترين آداب زيارت مسجد پيامبر9 عبارتاند از: لمس و بوسيدن حجره شريف، خواندن زيارت مخصوص و سلام به پيامبر گرامي9 از طرف خود و والدين و خانواده و دوستان و سفارشكنندگان، كشيدن دستها بر قبر پيامبر و خواندن دعاي مخصوص[82]، رفتن روبهروي مزار و توسل به ايشان و شفاعتخواهي از وي[83]، خواندن شهادتين نزد استوانهاي كه طرف راست قبر قرار گرفته و جايگاه سر مطهر پيامبر است[84]، لمس منبر و تبرك جستن از آن و تضرع و حاجتخواهي كنار آن[85]، گزاردن دو ركعت نماز و سجده در روضه ميان قبر و منبر[86]، رفتن به سوي حجره شريف و كشيدن دست بر ضريح و بوسيدن آن و گفتن «السلام عليك يا نبى الله ...»[87] و زيارت حضرت فاطمه3 در روضه يا خانه خودش كنار مرقد پيامبر يا قبرستان بقيع.[88] نيز مستحب است زائر به روضه، ميان قبر مطهر ومنبر، رود و دو ركعت نماز بگزارد و سجده شكر به جا آورد. سپس به سمت حجره شريف رود و دست بر ضريح كشد و آن را ببوسد و گويد: «السلام عليك يا نبى الله...».[89]
همچنين پرهيز از بلندكردن صدا هنگام خواندن زيارت و نيز دوري از سخن بيهوده و گفتوگوهاي دنيايي سفارش شده است.[90] توصيه به آهسته سخن گفتن، از مظاهر آرامش و وقار در مسجد نبوي است كه به آيه 2 حجرات/49 مستند است: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرفَعُوا أَصوَاتَكُم فَوقَ صَوتِ النَّبِيِّ وَلا تَجهَرُوا لَهُ بِالقَوْلِ كَجَهرِ بَعضِكُم لِبَعضٍ أَن تَحبَطَ أَعمَالُكُم وَأَنتُم لا تَشعُرُونَ}.[91] آهسته سخن گفتن
چنانكه در زمان زندگي ايشان براي حفظ حرمت توصيه شده، در حرم ايشان نيز مطلوب است.[92]
چنانكه در زمان زندگي ايشان براي حفظ حرمت توصيه شده، در حرم ايشان نيز مطلوب است.[92]
افزون بر مسجد پيامبر، زيارت ديگر مكانهاي مقدس مدينه نيز از آداب اين
شهر است؛ مانند زيارت امامان مدفون در
بقيع: امام حسن مجتبي7، امام سجاد7، امام محمد باقر7 و امام جعفر صادق7[93] با همان آدابي كه براي زيارت مزار معصومان در منابع روايت و دعا آمده است؛ از جمله غسل و طهارت، پوشيدن جامههاي پاك و پاكيزه، خوشبو شدن، خواندن اذن دخول[94]؛ نيز زيارت فاطمه بنت اسد مادر اميرمؤمنان7، عباس بن عبدالمطلب، عقيل، عبدالله بن جعفر، همسران پيامبر، دختران پيامبر، ابراهيم فرزند پيامبر9، اسماعيل فرزند امام صادق7، عمههاي پيامبر، حليمة سعديه، امالبنين در بقيع و زيارت شهداي احد و حمزه در اُحُد.[95]
شهر است؛ مانند زيارت امامان مدفون در
بقيع: امام حسن مجتبي7، امام سجاد7، امام محمد باقر7 و امام جعفر صادق7[93] با همان آدابي كه براي زيارت مزار معصومان در منابع روايت و دعا آمده است؛ از جمله غسل و طهارت، پوشيدن جامههاي پاك و پاكيزه، خوشبو شدن، خواندن اذن دخول[94]؛ نيز زيارت فاطمه بنت اسد مادر اميرمؤمنان7، عباس بن عبدالمطلب، عقيل، عبدالله بن جعفر، همسران پيامبر، دختران پيامبر، ابراهيم فرزند پيامبر9، اسماعيل فرزند امام صادق7، عمههاي پيامبر، حليمة سعديه، امالبنين در بقيع و زيارت شهداي احد و حمزه در اُحُد.[95]
زيارت برخي مساجد و گزاردن نماز و خواندن دعا در آنها نيز مستحب است؛ از جمله: مسجد قبا (نخستين مسجد در اسلام كه به دست پيامبر9 ساخته شد)، مسجد فضيخ يا ردالشمس كه پيامبر در آن نماز خواند، مسجد احزاب يا فتح كه پيامبر روز احزاب در آن دعا كرد، مسجد سلمان، مسجد قبلتين كه تغيير قبله در آن صورت گرفت، مسجد احد، مسجد اميرمؤمنان7 محاذي قبر حمزه، و مسجد مباهله.[96]
زيارت يادبودهاي مقدس دوره صدر اسلام از جمله مشربه ام ابراهيم* در حومه مدينه، حجره ماريه قبطيه مادر ابراهيم پسر رسول خدا9 كه مسكن و محل نماز پيامبر بوده، و قبور شهداي احد بهويژه حضرت حمزه نيز از آداب زيارت مدينه است.[97]
منابع
اتحاف الزائر: ابن عساكر (م.686ق.)، به كوشش شكري، بيروت، دار الارقم؛ الاحتجاج: ابومنصور الطبرسي (م.520ق.)، به كوشش سيد محمد باقر، دار النعمان، 1386ق؛ احياء علوم الدين: الغزالي (م.505ق.)، بيروت، دار الكتب العربي؛ اعمال الحرمين: علي بن منصور المرهون، دار الهدي، 1422ق؛ الاقتصاد الهادي: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش حسن سعيد، تهران، مكتبة جامع چهل ستون، 1400ق؛ بحار الانوار: المجلسي (م.1110ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق؛ البحر الرائق: ابونجيم المصري (م.970ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ بحرالعلوم: السمرقندي (م.375ق.)، به كوشش محمود مطرجي، بيروت، دار الفكر؛ تاريخ المدينة المنوره: ابن شبّة النميري (م.262ق.)، به كوشش شلتوت، قم، دار الفكر، 1410ق؛ تحرير الاحكام الشرعيه: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسة الامام الصادق7، 1420ق؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، آل البيت:، قم، 1414ق؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ الثمر الداني: الآبي الازهري (م.1330ق.)، بيروت، المكتبة الثقافيه؛ جامع احاديث الشيعه: اسماعيل معزي ملايري، قم، المطبعة العلميه، 1399ق؛ جامع السعادات: محمد مهدي النراقي (م.1209ق.)، به كوشش كلانتر، نجف، دار النعمان؛ جامع المقاصد: الكركي (م.940ق.)، آل البيت:، قم، 1411ق؛ جامع عباسي: العاملي البهائي (م.1031ق.)، تهران، مؤسسه فراهاني؛ الجامع للشرايع: يحيي بن سعيد الحلي (م.690ق.)، به كوشش گروهي از فضلاء، قم، سيد الشهداء، 1405ق؛ جمهرة اللغه: ابن دريد (م.321ق.)، به كوشش رمزي بعلبكي، بيروت، دار العلم للملايين، 1987م؛ جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ الحج و العمرة في الكتاب و السنه: ري شهري، قم، دار الحديث، 1376ش؛ الحدائق الناضره: يوسف البحراني (م.1186ق.)، به كوشش آخوندي، قم، نشر اسلامي، 1363ش؛ الخرائج والجرائح: الراوندي (م.573ق.)، قم، مؤسسة الامام المهدي[؛ الدروس الشرعيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامي، 1412ق؛ الرسائل العشر: الطوسي (م.460ق.)، قم، النشر الاسلامي؛ سبل الهدي: محمد بن يوسف الصالحي (م.942ق.)، به كوشش عادل احمد و علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1414ق؛ صهباي حج: جوادي آملي، قم، اسراء، 1377ش؛ العين: خليل (م.175ق.)، به كوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق.؛ غنائم الايام: ميرزا ابوالقاسم القمي (م.1221ق.)، به كوشش تبريزيان، مكتب الاعلام الاسلامي، 1417ق؛ فرهنگ فارسي: معين (م.1350ش.)، تهران، اميركبير، 1375ش؛ فقه السنه: سيد سابق، بيروت، دار الكتاب العربي؛ القاموس الفقهي لغةً و اصطلاحاً: سعدي ابوجيب، دمشق، دار الفكر، 1419ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ كامل الزيارات: ابن قولويه القمي (م.368ق.)، به كوشش القيومي، قم، نشر الفقاهه، 1417ق؛ الكشاف: الزمخشري (م.538ق.)، مصطفي البابي، 1385ق؛ كنزالعمال: المتقي الهندي (م.975ق.)، به كوشش صفوة السقاء، بيروت، الرساله، 1413ق؛ لغت نامه: دهخدا (م.1334ش.) و ديگران، تهران، مؤسسه لغتنامه و دانشگاه تهران، 1373ش؛ المبسوط في فقه الاماميه: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش بهبودي، تهران، المكتبة المرتضويه؛ المبسوط: السرخسي (م.483ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ المرشد الي الكتاب المقدس: بيروت، دار الكتاب المقدس ـ مجلس كنائس الشرق الاوسط، 2000م؛ المزار الكبير: محمد بن المشهدي (م.610ق.)، به كوشش القيّومي، قم، النشر الاسلامي، 1419ق؛ مستدرك الوسائل: النوري (م.1320ق.)، بيروت، آل البيت:، 1408ق؛ مستند الشيعه: احمد النراقي (م.1245ق.)، قم، آل البيت:، 1415ق؛ مصباح المتهجد: الطوسي (م.460ق.)، بيروت، فقه الشيعه، 1411ق؛ المعتمد في شرح المناسك: محاضرات الخوئي (م.1413ق.)، الخلخالي، قم، مدرسة دارالعلم، 1410ق؛ معجم الفاظ الفقه الجعفري: احمد فتحالله، الدمام، 1415ق؛ معجم لغة الفقهاء: محمد قلعجي، بيروت، دار النفائس، 1408ق؛ مغني المحتاج: محمد الشربيني (م.977ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1377ق؛ المقنع: الصدوق (م.381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادي7، 1415ق؛ المقنعه: المفيد (م.413ق.)، قم، نشر اسلامي، 1410ق؛ من لا يحضره الفقيه: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛ مناسك الحج: السيد محمدرضا الگلپايگاني (م.1414ق.)، قم، دار القرآن الكريم، 1413ق؛ الموسوعة الفقهية الميسره: محمد علي الانصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، 1415ق؛ المهذب: القاضي ابن البراج (م.481ق.)، به كوشش مؤسسة سيدالشهداء7، قم، نشر اسلامي، 1406ق؛ نزهة الناظر: يحيي بن سعيد حلي (م.689ق.)، به كوشش حسيني و واعظي، نجف، مطبعة الآداب، 1386ق؛ النهايه: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش آغا بزرگ تهراني، بيروت، دار الكتاب العربي، 1400ق؛ نيل الاوطار: الشوكاني (م.1255ق.)، بيروت، دار الجيل، 1973م؛ وسائل الشيعه: الحر العاملي (م.1104ق.)، به كوشش رباني شيرازي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق؛ الوسيلة الي نيل الفضيله: ابن حمزه (م.560ق.)، به كوشش محمد الحسون، قم، مكتبة النجفي، 1408ق؛ الهدايه: الصدوق (م.381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادي7، 1418ق.
محمود گودرزي
[1]. لغت نامه، ج1، ص43؛ فرهنگ فارسي، ج1، ص16، «ادب».
[2]. البحر الرائق، ج1، ص56؛ القاموس الفقهي، ص17؛ معجم الفاظ الفقه الجعفري، ص22.
[3]. العين، ج3، ص221؛ لغت نامه، ج6، ص7787؛ فرهنگ فارسي، ج1، ص521، «حرم».
[4]. جمهرة اللغه، ج1، ص521؛ لغت نامه، ج6، ص7792،
«حرم».
«حرم».
[5]. جواهر الكلام، ج5، ص60؛ معجم لغة الفقهاء، ص178.
[6]. المجموع، ج7، ص462؛ سبل الهدي، ج1، ص201.
[7]. مستدرك الوسائل، ج9، ص367؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص111.
[8]. الحج و العمرة في الكتاب والسنه، ص51-55.
[9]. تذكرة الفقهاء، ج7، ص380؛ جامع المقاصد، ج3، ص277.
[10]. نك: الموسوعة الفقهية الميسره، ج1، ص85.
[11]. الكافي، ج4، ص401؛ وسائل الشيعه، ج9، ص314-332؛ مستند الشيعه، ج13، ص342.
[12]. الكافي، ج4، ص401؛ وسائل الشيعه، ج9، ص321.
[13]. اتحاف الزائر، ص109.
[14]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص252؛ وسائل الشيعه، ج9، ص358-359.
[15]. غنائم الايام، ج2، ص242؛ تاريخ المدينه، ج1، ص37.
[16]. الكافي، ج4، ص202.
[17]. اتحاف الزائر، ص41.
[18]. الرسائل العشر، ص168؛ المجموع، ج8، ص273؛ نزهة الناظر، ص16.
[19]. وسائل الشيعه، ج10، ص426؛ بحار الانوار، ج97، ص132.
[20]. الكافي، ج4، ص543؛ النهايه، ص286؛ الوسيله، ص191.
[21]. اتحاف الزائر، ص30-41؛ بحارالانوار، ج96، ص381؛ جامع عباسي، ص35.
[22]. من لا يحضره الفقيه، ج1، ص442؛ مصباح المتهجد، ص708؛ وسائل الشيعه، ج5، ص549.
[23]. الاحتجاج، ج2، ص43-44؛ الخرائج، ج1، ص24؛ وسائل الشيعه، ج9، ص321-322، 344-349.
[24]. نك: وسائل الشيعه، ج9، ص334-336.
[25]. تفسير سمرقندي، ج1، ص324؛ المبسوط، سرخسي، ج4، ص105؛ جواهر الكلام، ج41، ص345.
[26]. الكشاف، ج3، ص163؛ وسائل الشيعه، ج9، ص341.
[27]. جامع احاديث الشيعه، ج10، ص355، 359.
[28]. نك: المبسوط، طوسي، ج1، ص355؛ المعتمد، ج5، ص479، «كتاب الحج».
[29]. جواهر الكلام، ج20، ص457-458.
[30]. الدروس، ج1، ص471؛ وسائل الشيعه، ج9، ص340-343.
[31]. وسائل الشيعه، ج9، ص341؛ الحدائق، ج17، ص346.
[32]. احياء علوم الدين، ج3، ص54-55؛ وسائل الشيعه، ج9، ص343.
[33]. صهباي حج، ص260.
[34]. وسائل الشيعه، ج9، ص367.
[35]. الكافي، ج4، ص545؛ وسائل الشيعه، ج9، ص399-400؛ مستدرك الوسائل، ج9، ص320.
[36]. بحار الانوار، ج96، ص193؛ وسائل الشيعه، ج9، ص314، 318؛ جواهر الكلام، ج19، ص278.
[37]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص205؛ كنزالعمال، ج12،
ص197.
ص197.
[38]. وسائل الشيعه، ج9، ص382-383، 464-465.
[39]. الكافي، ج4، ص367؛ وسائل الشيعه، ج9، ص180.
[40]. وسائل الشيعه، ج10، ص28؛ جامع احاديث الشيعه، ج11، ص495.
[41]. وسائل الشيعه، ج10، ص28؛ جامع احاديث الشيعه، ج11، ص495.
[42]. الاقتصاد، ص303؛ تحرير الاحكام، ج2، ص116.
[43]. المبسوط، طوسي، ج1، ص355.
[44]. الكافي، ج4، ص545؛ وسائل الشيعه، ج9، ص399.
[45]. وسائل الشيعه، ج8، ص107؛ مستدرك الوسائل، ج8، ص53.
[46]. نك: الثمر الداني، ص66؛ مناسك الحج، ص114.
[47]. الكافي، ج4، ص398-400؛ وسائل الشيعه، ج9، ص314-315.
[48]. وسائل الشيعه، ج9، ص321.
[49]. الدروس، ج1، ص468؛ مناسك الحج، ص168-171.
[50]. الدروس، ج1، ص468؛ اعمال الحرمين، ص143-146.
[51]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص238؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص422؛ احياء علوم الدين، ج3، ص66.
[52]. جامع احاديث الشيعه، ج11، ص272، 274.
[53]. جامع احاديث الشيعه، ج11، ص274، 276.
[54]. الكافي، ج4، ص366؛ الجامع للشرايع، ص230؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص173.
[55]. المبسوط، طوسي، ج1، ص169.
[56]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص530-531؛ بحار الانوار، ج96، ص190.
[57]. احياء علوم الدين، ج3، ص67؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص359، 455؛ ج11، ص277.
[58]. الكافي، ج4، ص412.
[59]. احياء علوم الدين، ج3، ص69.
[60]. الكافي، ج4، ص421-423؛ وسائل الشيعه، ج9، ص397، ص460-462.
[61]. المقنع، ص226؛ المجموع، ج8، ص268؛ نيل الاوطار، ج5، ص166.
[62]. المقنعه، ص445؛ وسائل الشيعه، ج9، ص370.
[63]. الهدايه، ص252؛ المهذب، ج1، ص263؛ وسائل الشيعه، ج9، ص372.
[64]. الكافي، ج4، ص527-530؛ وسائل الشيعه، ج9، ص370-378.
[65]. وسائل الشيعه، ج9، ص360؛ جامع احاديث الشيعه، ج10، ص74.
[66]. وسائل الشيعه، ج9، ص323-324؛ بحار الانوار، ج15، ص134.
[67]. فقه السنه، ج1، ص709.
[68]. الوسيله، ص191؛ مغني المحتاج، ج1، ص513؛ مستدرك الوسائل، ج10، ص163.
[69]. احياء علوم الدين، ج3، ص81.
[70]. الكافي، ج4، ص565-566؛ وسائل الشيعه، ج10، ص291.
[71]. المقنعه، ص494.
[72]. المبسوط، طوسي، ج1، ص386؛ وسائل الشيعه، ج10، ص271-275.
[73]. الكافي، ج4، ص563؛ كامل الزيارات، ص68؛ وسائل الشيعه، ج10، ص280-281.
[74]. مصباح المتهجد، ص714؛ المبسوط، طوسي، ج1، ص386.
[75]. الحدائق، ج1، ص403.
[76]. الحدائق، ج1، ص401.
[77]. مصباح المتهجد، ص709-710؛ اتحاف الزائر، ص46.
[78]. كامل الزيارات، ص50-51؛ اتحاف الزائر، ص57.
[79]. المزار، ص54.
[80]. المبسوط، طوسي، ج1، ص386؛ الوسيله، ص197؛ الدروس، ج2، ص20؛ المجموع، ج8 ،ص273.
[81]. اتحاف الزائر، ص84.
[82]. احياء علومالدين، ج3، ص83؛ المجموع، ج8، ص275؛ اتحاف الزائر، ص52، 56.
[83]. احياء علومالدين، ج2، ص82؛ المجموع، ج8، ص274؛ اتحاف الزائر، ص84.
[84]. كامل الزيارات، ص49؛ وسائل الشيعه، ج10، ص266-269.
[85]. اتحاف الزائر، ص50؛ جامع السعادات، ج3، ص321.
[86]. الكافي، ج4، ص563؛ كامل الزيارات، ص55؛ تهذيب، ج6، ص11.
[87]. الكافي، ج4، ص563؛ كامل الزيارات، ص55؛ تهذيب، ج6، ص11.
[88]. الكافي، ج1، ص461؛ وسائل الشيعه، ج10، ص287-289.
[89]. الكافي، ج4، ص563؛ كامل الزيارات، ص55-56؛ تهذيب، ج6، ص11.
[90]. اتحاف الزائر، ص46.
[91]. اتحاف الزائر، ص109.
[92]. اتحاف الزائر، ص115-116؛ بحار الانوار، ج31، ص88.
[93]. احياء علومالدين، ج3، ص84؛ المجموع، ج8، ص275؛ اتحاف الزائر، ص90.
[94]. النهايه، ص287؛ مصباح المتهجد، ص709-712.
[95]. المجموع، ج8، ص275-276؛ اتحاف الزائر، ص84-92؛ الدروس، ج2، ص20-21.
[96]. الكافي، ج4، ص561-562؛ نك: المجموع، ج8، ص276؛ وسائل الشيعه، ج10، ص275-278.
[97]. الكافي، ج4، ص561-562؛ اتحاف الزائر، ص93؛ وسائل الشيعه، ج10، ص275-278.