احرام؛ سفری از خود تا خدا

مسجد شجره، میعادگاه دلدادگان، جایی که محمدمهدی ذاکر، دانش‌آموز پایه دهم رشته تجربی از خراسان رضوی، برای نخستین بار طعم احرام را چشید. در آن لحظه، تنها یک زائر نبود؛ او مسافری بود که سفری عمیق‌تر را آغاز می‌کرد؛ سفری از درون، از خود تا خدا.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، در مسجد شجره، صداها در هم آمیخته‌اند؛ گروهی زیر لب ذکر می‌گویند، عده‌ای اشک بر گونه دارند و زائران در صف‌های بلند احرام، آماده عبور از این دروازه نورانی‌اند. محمدمهدی ذاکر، نوجوانی که نخستین تجربه‌اش از احرام را در این فضای ملکوتی پشت سر گذاشت، لحظه‌هایش را این‌گونه توصیف می‌کند:


«تا پیش از این، فقط از تلویزیون دیده بودم که حاجیان در مسجد شجره احرام می‌بندند. اما وقتی خودم در میان آن‌ها ایستادم، احساس غریبی داشتم. ناگهان همه چیز واقعی شد. احرام را پوشیدم، اما انگار باید چیزی بیشتر از لباس را کنار می‌گذاشتم... باید از درون هم محرم می‌شدم.»


او از تأثیر این لحظه بر ذهن و روحش می‌گوید:
«لحظه‌ای که نیت کردم و لبیک گفتم، انگار همه چیز متوقف شد. خودم را در میان جمعیت می‌دیدم، اما درونم خلوتی عمیق شکل گرفته بود. فکر کردم که چقدر درگیر زندگی روزمره هستیم، چقدر دغدغه‌های کوچک ذهنمان را پر کرده، و اینجا، در همین لحظه، همه آن‌ها بی‌ارزش به نظر می‌رسند. گویی خدا، فرصتی داده که همه چیز را از نو ببینم.»


محمدمهدی، احرام را آغاز مسیری تازه می‌داند؛ مسیری که با یک جمله شروع می‌شود:
«لبیک... این کلمه‌ای بود که جانم را لرزاند. یعنی آمده‌ام، یعنی دعوتت را پذیرفته‌ام. اما در ذهنم سؤالی شکل گرفت؛ آیا من واقعاً آماده این دعوت هستم؟ آیا احرام فقط یک لباس است، یا باید دلم را هم احرام ببندم؟»


او با حسی متفاوت، از ادامه این سفر می‌گوید:
«حالا که محرم شده‌ام، دیگر فقط یک مسافر نیستم. این راهی است که باید درونم را تغییر دهد، که باید با دلی تازه‌تر به سوی خانه خدا بروم. نمی‌دانم آن لحظه‌ای که کعبه را برای اولین بار می‌بینم، چه حالی خواهم داشت، اما می‌دانم که این احرام، من را به مسیری عمیق‌تر از یک سفر ظاهری کشانده است؛ سفری که مقصدش، خودِ خداست.»