حق‌الناس در حج| وقتی آیت‌الله بروجردی حلالیت طلبید

در اهمیت رعایت حق‌الناس همین بس که خدا آن را بر حق خود مقدم دانسته است؛ مثال‌هایی از آتش انگشت یهودی روی سینه بدهکار تا حلالیت طلبیدن آیت‌الله بروجردی به دلیل پرخاش، مصداق‌هایی از تلاش برای رعایت حق‌‌الناس است که حقیقت و باطن این مهم را روشن می‌سازد.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی حج، رعایت حق‌الناس به قدری مهم است که خدا آن را بر حق خود مقدم دانسته است. به این معنا که اگر حقی از پروردگار مثل نماز و روزه ضایع شود و آدمی آنها را ادا نکند، احتمال عفو بخشش پروردگار وجود دارد، اما اگر حقی از بنده‌ای به گردن آدمی باشد، تا آن را ادا نکند و رضایت او را نگیرد، آمرزیده نمی‌شود و در قیامت گریبانگیرش خواهد بود. 


مقوله حق‌الناس در حج نیز به قدری مهم است که فقهیان زیادی هشدار داده‌اند اگر به گردن آدمی حقی از کسی باشد، خط بطلانی است بر روی حج وی.


درباره ارتباط میان حق‌الناس و حج و انواع حق‌الناسی که ممکن است بر گردن حج‌گزار باشد، پیشتر مطالب متعددی در تسنیم منتشر شده است.


شرط قبولی حج؛ رعایت حق‌الناسِ مالی و آبرویی


در این مجال چند مثال و مصداق از هر کدام از حق‌الناس مالی، اخلاقی و جسمی که می‌تواند بر گردن هر انسانی از جمله حج‌گزار باشد، به نقل از «کتاب حج و حق‌الناس» می‌آوریم شاید حقیقت و باطن این حق روشن و ملموس‌تر شود. 


انگشتی از آتش روی سینه بدهکار 


محدث بزرگ «حاج میرزا حسین نوری؛ صاحب کتاب مستدرک الوسائل» در کتاب «دارالسلام» اینطور حکایت می‌کند:


عالم زاهد سیدهاشم حائری می‌گوید: مبلغ صد دینار که معادل ده قران ایران بود، از یک نفر یهودی به عنوان قرض گرفتم که پس از بیست روز به او برگردانم. نصف آن را پرداختم و برای بقیه آن او را نیافتم، جست وجو کردم، گفتند به بغداد رفته است.


شبی قیامت را در خواب دیدم، مرا در موقف حساب حاضر کردند. خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد. چون قصد عبور از صراط کردم، زفیر و شهیق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست. 


ناگاه طلبکار یهودی چون شعله‌ای از جهنم خارج شد و راه را بر من گرفت و گفت: «بقیه طلب مرا بده و برو». من تضرع کردم و به او گفتم: «من در جست‌وجویت بودم تا بقیه طلبت را بپردازم ولی تو را نیافتم.» 


گفت: «راست گفتی، ولی تا طلب مرا ندهی، از صراط حق عبور نداری». 


گریه کردم و گفتم: «من که در اینجا چیزی ندارم که به تو بدهم!» 


مرد یهودی گفت: «پس به جای طلبم بگذار انگشت خود را بر یک عضو تو بگذارم.»


به این کار راضی شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سینه‌ام گذاشت، از شدت سوزش از خواب پریدم.


من آماده قصاص‌ام؛ این تو و این شمشیر و این هم دست من   


میرزا جواد آقای ملکی تبریزی می‌گوید از عارف کامل «مرحوم حاج شیخ جواد انصاری همدانی» شنیدم که می‌فرمود: 


«آیت‌الله آخوند ملاحسینقلی همدانی» به یکی از شیوخ بزرگ عرب دستور توبه داده بود و در مقدمه توبه موظف بود هر چه حق‌الناس بر ذمه دارد، ادا کند.


آن مرد نیز به فرموده استادش عمل کرد و پس از ادای همه حقوق مردمی، به خاطرش رسید که روزی در حال غضب با شمشیرش دست یکی از ملازمان و نوکران خود را از بدنش جدا کرده است. از دوستانش تقاضا کرد که آن شخص را به نزد او بیاورند. وقتی حاضر شد، جریان کار و تصمیم خود را به او گفت و اظهار ندامت کرد و دستور داد مبلغ زیادی پول حاضر کردند و گفت: بابت دیه دست هر مبلغی که می‌خواهی از این پول بردار. 


آن مرد راضی به گرفتن دیه نشد و از قبول آن امتناع ورزید. 


شخص تائب دستور داد شمشیرش را حاضر کردند و به نوکرش گفت: من آماده قصاص هستم. این تو و این شمشیر و این هم دست من هر چه می‌خواهی انجام بده.


نوکر اندکی فکر کرد و سپس گفت: تو ستمی بر من کرده‌ای و بدون جهت مرا از نعمت دست محروم کردی. اکنون گیرم که من دست تو را به قصاص بریدم، چه نتیجه‌ای به حال من خواهد داشت. من که دیگر صاحب دست نخواهم شد. پس چه بهتر که محاکمه من و تو همچنان برای روز قیامت بماند و دادخواهی در پیشگاه عدل الهی انجام گیرد.


شخص تائب که این سخن را شنید، امیدش از هر طرف قطع شد و آتش به جانش افتاد و آنچنان بیچاره شد که با تمام غروری که داشت و مخصوص شیوخ عرب است، شروع کرد به گریه کردن و به درگاه خدا استغاله کردن و از پروردگار یاری طلبیدن.


خداوند هم رحمت خود را شامل حال تائب کرد و قلب نوکر نرم و دلش به رحم آمد و گفت: «بدون قصاص تو را عفو کردم».


وقتی آیت‌الله بروجردی به خاطر عصبانی شدن حلالیت طلبید


حضرت آیت الله العظمی بروجردی گاهی هنگام تدریس و بحث با شاگردان عصبانی می‌شد، ولی پس از درس سخت از آن عصبانیت پشیمان می‌شد و از آن شاگرد عذرخواهی می‌کرد. حتی گاهی برای جلب محبت او کمک مالی نیز می‌کرد. گاهی هم در روز بعد هنگام تدریس در حضور شاگردان از آن فرد عذرخواهی می‌کرد. به این ترتیب تا این اندازه به حقوق دیگران احترام می‌گذاشت و به حفظ آبروی آنها توجه داشت.


در یکی از جلسات درس اصولش در «مسجد عشقعلی»، یکی از فضلا به نام «شیخ علی چاپلقی» اشکال کرد. آقای بروجردی جواب اشکال او را داد. آقای شیخ علی چاپلقی جواب را رد کرد، آقا با عصبانیت جواب او را داد؛ به گونه‌ای که آقا شیخ علی ناراحت و منقلب شد.


آیتالله سید مصطفی خوانساری یکی از دوستان و یاران آیت الله بروجردی می‌گوید: نماز مغرب را خوانده بودم. خادم آقای بروجردی نزد من آمد و گفت آقا ناراحت است و فرمود بروید به آقای خوانساری بگویید، بیاید. بنده با عجله نماز عشاء را خواندم و به محضر آقا رسیدم تا مرا دید به من فرمود: این چه حالتی بود که از من صادر شد؟ یک نفر عالم ربانی را رنجاندم. الان باید بروم و دست ایشان را ببوسم و حلالیت بطلبم تا از من بگذرد و بعد بیایم و نماز مغرب و عشاء را بخوانم. عرض کردم: ایشان در مسجد «شاه زید» امام جماعت است، پس از نماز مسئله می‌گوید. بنابراین تا دو سه ساعت از شب گذشته به منزل خود نمی‌آید. من به ایشان اطلاع می‌دهم که آقا فردا صبح به منزل شما خواهند آمد.


صبح شد. من رفتم حرم و برگشتم دیدم آقا سوار بر درشکه کنار منزل ما، منتظر من هستند. در خدمتشان رفتیم منزل آقا شیخ علی چاپلقی.


وقتی آقای بروجردی آقا شیخ علی را دید، خواست دست او را ببوسد که ایشان نگذاشت. آقا می‌فرمود از من بگذر، از حالت طبیعی خارج شدم و به شما پرخاش کردم و ...


آقا شیخ علی چاپلقی عرض کرد: «شما سرور مسلمانان هستید، برخورد شما باعث افتخار من بود ....» 


اما آقا تکرار کرد: از من بگذرید، مرا عفو کنید.


| شناسه مطلب: 128177




حج تمتع حج 1404