جنة الرسولﷺ ...

کودکِ نوپایی‌ام که بهانه‌گیر شده برای آنچه دریغش کرده‌اند...باز هم بیایم در آغوشتان پدرجانم، از کم طاقتیم بگویم تا التیامم دهید؟؟!؟

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، خانم بزاززاده از حجاج سال 1404 در دلنوشته ای خطاب به پدر امت، نوشت:
ای بقیع این همه تاب از کجا آورده‌ای‌؟!از کِی انقدر دل‌گُنده شدی‌؟! این حجم از نور و مظلومیت را یک‌جا در سینه‌ات بخوابانی و بند بندت از هم نپاشد؟؟!!
من فقط هم‌غمِ چند شبت بودم... عینِ یک زودپزِ بخار آورده‌ام که هی شعله‌ام را زیادتر می‌کنند و هی می‌روم برای انفجار... تو در پس قدمتِ دوران، چه کشیده‌ای!؟
چرا فقط مرد‌ها باید بروند بقیع؟!! 
باشد قبول... برادری صاحب نفس، با هر ملّیت و رنگ، فقط با عشق علی علیه‌السلام شیر نوشیده و با مهرش قد کشیده باشد... بیاید برود داخل بقیع... دم بگیرد کنار امامان معصوممان... و بازدمش را بیاورد بیرون برای ما زن ها...ما هم آدمیم.... ما هم عقده و بغض داریم...ما هم ریه‌هامان حسرتِ هوای امام حسن دارد... ما هم‌ گوش‌هامان نجوای مناجاتِ امام سجاد را می‌خواهد تصور کند... ما هم طلبِ علم نافع داریم از امام باقر... ما هم آب و نور می‌خواهیم برای تقویت ریشه‌های مذهبمان از وجود امام صادق علیهم‌السلام...
اصلا بقیع جای زن هاست...جای شیون و مویه و زاری زنانه است...کنار بروید...به اندازه مظلومیتِ پیشوایانمان، خون داریم که بباریم...اگر انقدر بباریم که خاک بقیع سیراب شود از اشک هامان، باز هم بدهیِ ما زن ها، تا ناشِرات الشُّعور... و لاطِمات الوُجوه... ادامه دارد...
آه... آه... باید زن باشی...پشتِ حبس‌ِ سنگیِ بقیع، گرفتار باشی...مادر گم کرده باشی...
پیامبر رئوفم! چقدر خوب است که بقیع، همسایه شماست...
کودکِ نوپایی‌ام که بهانه‌گیر شده برای آنچه دریغش کرده‌اند...باز هم بیایم در آغوشتان پدرجانم، از کم طاقتیم بگویم تا التیامم دهید؟؟!؟