«لبیک»؛ ترجمان بندگی خالص و آزاده در حج

یکی از حکمت های فاخر حج، تعیین عیار بندگی و تسلیم بودن و تثبیت رقّیت و عبودیت است. باید عبد بود تا به حریم محبوب بار یافت و نشان «اطعنی» را دریافت کرد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی حج، حج، نمایش عظیم بندگی انسان در برابر پروردگار متعال است؛ آیینی که در آن روح عبودیت در بلندترین و خالصترین شکل خود تجلی مییابد. حاجی، با پوشیدن لباس احرام و دل کندن از تعلقات دنیوی، وارد سرزمینی میشود که در آن تنها یک صدا شنیده میشود: «لبیک اللهم لبیک».
این لبیک، اعلام تسلیم محض در برابر فرمان الهی است؛ صدای دلهایی که آمدهاند تا بندگی را نه در لفظ، بلکه در عمل معنا کنند. طواف پیرامون کعبه، سعی میان صفا و مروه، وقوف در عرفات و قربانی در منی، همگی نمادهایی از اطاعت بیچونوچرا و تسلیم در برابر خواست خداوند است. در حج، انسان نه برای خود، بلکه برای معبود میزید، میگردد، میدود و میگرید. اینجا سرزمین عبودیت است؛ جایی که بندگی، نه نشانه ضعف، بلکه اوج عظمت روح انسانی به شمار میآید.
اینجاست که حاجی به عنوان بنده مطیع، با دل و جان، سر به سودای دوست مینهد و در فراخنای زندگی، میپسندد آنچه که جانانش میپسندد. سر به فرمان او دارد تا چه بفرماید و چه بخواهد؛ بیابانها و خشکیها را پشت سر مینهد، فشار گرما و سرما، باد و بوران، خستگی و گرسنگی و… را تحمّل میکند؛ لباس دنیوی برمیکند؛ همچون عاشقان میچرخد و چون گدایان میدود؛ سنگ میچیند و سنگ میاندازد؛ قربانیاش را در بیابان رها میکند و چون غلامان سر میتراشد و… تا اثبات کند که او «بنده» است و «عبد».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مخصوصاً هنگام مناسک حج میفرمود: «لبیک بحجّة حقّاً تعبّداً و رقّاً»؛(1) «در کمال عبودیت و بندگی، حج خانه تو را اجابت کردم».
از جمله تقصیر در بندگیها روآب شو از شرمندگیها
شد حق منادی؛ قل یا عبادی تو جان ندادی کو بندگیها
در راه یوسف، کفها بریدند ای در رهش کم زان پردگیها
صاحبِ «الاربعین» مینویسد:
مسلمانان مکلّفاند، از اقصی نقاط زمین با نهایت فروتنی و تواضع، در برابر پروردگار و خواری و تضرّع در مقابل عظمت و بزرگی صاحب آن، به زیارتش بروند… این خود نشانهای از کمال اطاعت و اظهار بندگی و عبودیت است و زائران را به کارهای غیر طبیعی و غریب مکلّف کرده، به اعمالی به ظاهر دور از طریق عقل واداشته تا ثابت شود که اعمال ایشان فقط به قصد امتثال امر و محض عبودیت است و سبب دیگری ندارد. این یکی از رازهای بزرگ است که در این عبادت نهفته است(2)…
و در جای دیگر مینویسد:
گروهی عجب دارند که مقصود و مراد از این اعمال (مناسک حج) چیست؟ آن از غفلت ایشان بود از حقیقت کارها که مقصود از این بیمقصودی است و غرض از آن بیغرضی است؛ تا بندگی بدین پیدا شود و نظر وی جز به محض فرمان نباشد و هیچ نصیب دیگر ـ عقل را و طبع را ـ بدان راه نباشد تا آن خود جمله اندر باقی کند(3)
صاحب «محجّة البیضاء» در باره این حکمت عرشیِ حج توضیح میدهد که:
…(اعمال حج برای این است که) رقّیت و بندگی (حج گزاران) تمامتر و اذعان و انقیاد آنان نسبت به پروردگار خویش کاملتر شود. از این رو، برای ادای این امر (خداوند متعال) آنان را به اعمالی مکلّف ساخت که نفوس با آنها اُنس نداشته و عقول آنها را درک نمیکند؛ مانند انداختن سنگ به جمرات و آمد و رفت مکرّر میان صفا و مروه. با امتثال این اوامر و اعمال است که منتهای رقّیت و کمال عبودیت ظاهر میشود… رفت و آمد میان صفا و مروه و رمی جمرات و نظایر این اعمال، اموری است که نه نفس از آنها لذّتی میبرد و نه طبع با آنها اُنس دارد و نه عقل معانی آنها را درک میکند و آنچه انسان را به انجام دادن این اعمال وادار میکند، تنها امر خداوند و صرفاً قصد امتثال حکم او است؛ چه اجرای امر او واجب است و در این امر عقل از تصرّف و دخالت معزول و نفس و طبع از سابقه انس و انگیزه رقّیت تهی است؛ زیرا عقل هرچه را درک کند، معنایش این است که طبع بدان گرایش یافته و این گرایش کمکی به او و انگیزهای برای تحقّق دادن آن امر خواهد بود. از این رو، در ادای اعمال حج، کمال رقّیت و نهایت عبودیّت ظاهر میشود. به همین مناسبت پیامبر صلی الله علیه و آله ؛ به خصوص درباره حج فرموده است: «لبّیک در حج، به راستی تعبّد و بندگی است»(4).
اسرار و حقایق نهفته در قبله
صاحب جامع السعادات نیز میگوید:
«… بعضی از عبادات، انفاق و بذل مال است که موجب گسستن از مال و متاع دنیاست (مانند زکات و خمس و صدقات) و بعضی دیگر متضمّن خودداری از شهوات و لذّات است (مثل روزه) و بعضی مشتمل بر یاد خدا و متوجّه ساختن دل به او و به کار بردن اعضا در عبادات است؛ (مانند نماز) و در میان آنها، حج مشتمل بر همه این امور است، با زیادتی (در آن)؛ زیرا در آن است: جدایی و ترک وطن و مشقّت سن و انفاق اموال و قطع آرزوها و تحمّل سختیها و تجدید عهد و پیمان الهی و حضور در مشعرها و دیدار شعائر و تحقّق مداومت یاد خدا در اعمال آن و رو آوردن به او و به انواع طاعات و عبادات؛ با وجود اینکه اعمال آن اموری است که مردم به آنها انس نگرفتهاند و عقول به معانی و اسرار آنها راه نمییابند… چه به وسیله این گونه اعمال کمال بندگی و عبودیّت ظاهر میشود.»(5)
حقایق، ص533 ؛ مجمع الزواید، ج3، ص233
کتاب الأربعین، امام محمد عزالی، ص56
کمیای سعادت، ج1، ص238
المحجّة البیضاء، ج2، ص272
جامع السعادات، ج3، ص