حاجی نوشت؛
الف مثل انار مثل اعتکاف/بخش دوم

مزهها نوشتنی نیستند، چشیدنیاند. خدایا من انار خیلی دوست دارم. میشود از این انارها یک جعبه برایم کنار بگذاری به اندازه تمام سالهای عمرم
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، خانم حمیده کاظمی که برای انجام مناسک حج تمتع در مکه مکرمه حضور دارد در دلنوشته ای از خاطرات اعتکاف در مسجدالحرام نوشت که بخش دوم آنرا ادامه می خوانید:
اصلاً دیگر مسئلهام عوض شد. بیشتر برایم سوال بود که آخر چرا؟ راستش آخرش هم نفهمیدم چرا. ولی یک جایی پیدا کردم به اسم محل نگهداری کمیرات. عکس دوربین بالایش بود. شبیه کافینتهای یک نفره. این را یک خادمی که انگلیسیاش مثل بلبل بود بهم نشان داد. فقط دو تا چشمش معلوم بود ولی با همان دو چشم خیلی مهربان و کمی بلبل زبانی اینجا را نشانم داد. مطمئنم حتی پلنگیپوشهای زرد و آبیپوشها هم اینجا را بلد نیستند. اینجا اگر شیفتش سر خلق باشد، موبایل بدون شارژر هم برایت میزند به برق. از داخل، کنار باب ملک فهد، همان جا که پلههای کتابخانه معلوم است. جای دنجی دارد، شاید بیشترِ وقتها از شیشهاش ببینی کسی تویش نیست، اما یک اندرونی دارد. اگر با انگشتر بزنی به شیشه یکی از پشت، میآید جلو.
یک قاچ دیگر این انار، طعم اسکان است، اولش تصور میکنی یک متر جای ثابت پیدا میکنی برای اعتکاف و قند در دلت آب میشود؛ اما وقتی سه بار کوله به دوش جا عوض کردی تازه میفهمی چقدر این اسکان مهم است. دلت میرود پیش غزه و کوچهای اجباریشان. پیش مشکل مسکن جوانها. پیش مغز عجیب هیچهایکرها، همانها که با یک کوله میروند سفر. شستشان میشود علامتِ چتربازی توی اتوبانها، کوله به دوشهای سرسخت. برای اسکان، یک جای خوب روبهروی خانهی خدا، فرشهای باب فتح و باب ملک عبدالله است. دم به دقیقه جارو و جمعکردن فرش ندارد. ولی روزها گرم و شلوغ و تنگ است. شاید هم ویرشان بگیرد بلندت کنند. یک جای ثابت که نزدیک به سرویس بهداشتی هم، نیم طبقه بالا فرشهای نزدیک باب ملک فهد است. ورودی درب ۸۹. مشکلش دیدنداشتن به خانهی خدا و سرد بودن است. اما حُسنش کاری به کارت نداشتن و افطاری دادن. شاید چای داغ هم گیرت بیاید. این انار خوشگل و خوشمزهام دارد تمام میشود. به ظهر کمی مانده و نشستهام به نوشتن. مزهها نوشتنی نیستند، چشیدنیاند. خدایا من انار خیلی دوست دارم. میشود از این انارها یک جعبه برایم کنار بگذاری به اندازه تمام سالهای عمرم.