حاجی نوشت؛
بدنبال ترکاندن رذیله ها

در بخشی از این دلنوشته آمده است: من اما وسط هر بادکنک، رذیله ای نشانده ام و دنبال راه نفوذش می گردم که بترکانمش.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، حاجیه خانم بزاززاده از حجاج تمتع اینگونه از حس و حال سرزمین منا نوشت:
اکنون تو هم میدانی که من شیفته شبم و اسرارش...سبک روحان، آرام گرفته اند و بالاخره قامتشان را با زمین آشتی دادند.
خستگی توی چشمانم شنا می کند و من دل نمی دهم که پلک ببندم و غرق خوابش کنم.
شبهای منا، شش هیچ جلوتر از روزهای مناست..باید از باران تفنن، به چتر تفکر پناه بگیرم..
این زاویه دید الان من است.تو چه می بینی؟چراغ های رنگی؟چفیه سالاری که امروز همه کاره بود؟ کوله موقوفی سعودیِ آویزان؟ سازه های چادر؟ یا بادکنک های رقصان؟؟
من اما وسط هر بادکنک، رذیله ای نشانده ام و دنبال راه نفوذش می گردم که بترکانمش ....
و چراغک ها، سجایایی ست که باید در من روشن شود....
خدای تورات و انجیل و زبور! معرفت درد دارد! رزق دردمندی را برسانش به من در همین زمین..در همین زمان...
درد را که من بشناسم...درمانگرش که تو باشی...می شوم آنکه باید...می شود آنچه که باید...