حاجی نوشت؛
فدایت مادرِمادرم

مزار حضرت خدیجه(س) در قبرستان ابوطالب یا حجون در مکه قرار دارد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، حاجیه خانم بزاززاده پس از زیارت مزار حضرت خدیجه(س) در متنی زیبا نوشت:
شال نخی روی سرم را هر پنج دقیقه با یک بطری آب،خیسِ خالی می کردم تا کولر آبیِ سیّارم را شارژ کنم.
ساعت ۳ونیم ظهر بود،دستِ آفتاب،پرفشار،روی سرم بود که می رفتم سمت نورآبادِ دیگری..
از ایستگاه غزه و مسجد جن گذشتم تا رسیدم به جذبه حیرت انگیزی که از صبح مرا می ربایید به سمت خودش. وِیلان پشت نرده ها دور می خوردم، هی عقب..جلو..چپ و راست..توی دلم کرور کرور خواهش بود برای یک نشان. وقتی نشان را آن تک درخت دیدم، روبرویش کنار اتوبان،راضی به فاصله چند ده متری اش،با پذیرش اینکه زنها باز نباید بروند نزدیک، همان سینه کشِ پیاده رو، لنگر انداختم.
حالی بود که هیچ کجا نداشتمش! من روبروی جدّ مادری ام ایستاده بودم! مادرِ مادرم! اُم المومنین(س)! حضرت خدیجه(س)..چشم بسته،چانه لرزانم چسبیده به گلو..
من فدای اول خانمی که نه فقط مال التجاره اش را که قلبش را دو دستی سپرد برای اشاعه اسلام؛ فدای عشقی که بقچه پیچش می کرد در نان و خرما و تا غار حرا می آورد برای همسرش(ص).
احساس شگرفی بود ، انگار که زنجیر اتصالم به اصلم، کوتاه شده بود و من نزدیک شده بودم به بطن تاریخ صدر اسلام، پایین پای مادر بزرگ بیمارم، اشک میریختم!
من بمیرم برایت مادر جان. آن سال که پیامبر عمویشان، ابوطالب(ع) و همسرشان را از دست دادند را "عام الحزن" نامیدند، سال غم ها.
نمیدانم چقدر سبُک تر از آن سال، ولی هنوز غم در کیهانِ این کوه فوج فوج می زایید. تا غروب کنار نرده و کنار محنتِ کوه ماندم.