فیلم: با ما به حرا بیا/ نقطه ای که اشرف مخلوقات و جبرائیل در آن بودند

اصلاً خاصیت حیرت این است که قابل توصیف نیست؛ نمی توانی آن را برای کسی که تجربه نکردی، به صورت دقیق شرح بدهی؛ باید بیایی و تجربه کنی تا بفهمی که چه می گوئیم. حتماً صعود به حرا دشوار است؛ امّا از آن جنس دشواری هایی که دوست داری هر روز و هر ساعت تکرار کنی و تکرار کنی...
مکه مکرمه-خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی حج:
متحیّر می شوی؛ غیر از این هیچ لفظ دیگری را نمی توانی بیابی که اوضاعت را توصیف کند؛ شاید هم یاد آن بیت معروف از مولانا می افتی که «اُستن این عالم ای جان غفلت است...»، از چه نظر؟ از آن جهت که به نقطه ای از این عالم صعود می کنی که مطمئنی دقیقاً در همین جای بسیار کوچک، حتماً پیامبر اعظم(ص)، اشرف مخلوقات و بهانه خدا برای خلقت، خاتم النبیین و رحمه للعالمین در آن حضور داشته است؛ حضرت خدیجه(س)، ام المومنین، آن بانوی بی نظیر، در این مسیر مدام قدم برمی داشته و جبرائیل، آن فرشته ی وحی، دقیقاً به این نقطه سر می زده است.
این مکان بسیار کوچک، همان جائی است که محمد امین(ص)، دقیقاً در همین جا مخاطب وحی قرار گرفته، به پیامبری مبعوث شده و «اقرأ بسم ربک الذی خلق...» به ایشان نازل شده است.
یک مکان بسیار کم عرض و طول، با این همه عظمت و بزرگی؛ وقتی به آن می رسی غیر از حیرت، چیز دیگری به سراغت می آید؟ چگونه با این دل و ابعاد کوچک شخصیتیمان که میلیونها سال نوری با پیامبر اعظم(ص) فاصله دارد، می توانیم این عظمت را درک کنیم؟ مشخص است که نمیتوانیم درک کنیم، لذا مات و مبهوت می مانیم. این مسیر صعب را فقط عبور می کنیم و به آنچه در این کوه رخ داده، فقط گهگاه فکر می کنیم.
مسیر صعود به کوه، حتماً دشوار است؛ ما برای رفتن به غار حرا، از ساعت 18 حرکت کردیم و تقریباً موقع اذان مغرب، حدود ساعت 19، به چند قدمی حرا رسیدیم؛ با طی مسیری که بعضاً مجبور می شدیم یکی دو دقیقه بنشینیم و نفسی چاق کنیم. از دامنه کوه که می خواهی به آن اوج و غار حرا برسی، اگر جوان باشی و یک سره بروی، حدوداً یک ساعت وقت نیاز داری؛ اگر مسن تر باشی و نیازمند استراحتهای مکرر در مسیر، این عدد را در دو یا سه یا حتی چهار هم شاید بتوانی ضرب کنی. بعضی از مردان و زنان مسن تر که در مسیر حضور دارند، وقتی از آنان می پرسیم چند ساعت است که در مسیرید؟ می گویند که دو سه ساعت است که راه افتاده ایم. وقتی درگوشی می پرسیم که چرا این مشقت را به جان می خرند و می آیند، آهسته نجوا می کنند که نمی دانیم؛ فقط می دانیم که دعوت شده ایم و باید این مسیر را برویم. به حالشان غبطه می خوریم.
در مسیر، غیر از آنکه دل و فکرت مشغول پیامبر اعظم(ص) و وحی و جبرائیل و ... می شود، یک سره به حضرت خدیجه(س) هم می اندیشی؛ آن بانوی عظیم الشأن، این مسیر صعب و سخت را بارها و بارها می پیموده و برای محمدامین (ص) آب و غذا می آورده است؛ چه ایمانی در این زن به همسر و راه او وجود داشته است که چنین دشواری را با عشق، به جان می خریده است؟
چرا پیامبر(ص) این کوه و این غار را برای عبادت برمی گزیده است؟ این سوالی بود که در مسیر به ذهن خطور می کند؛ وقتی به اطراف و به کوه های دیگری که در گرداگرد مکه وجود دارند می نگری، اولین نکته شاید ارتفاع بلندتر این کوه نسبت به کوه های دیگر است؛ اما نکته مهمتری دارد؛ این راه هم خودمان تا حدی حدس می زنیم و هم وقتی بعد از برگشت از حجت الاسلام والمسلمین فلاح زاده می پرسیم، ایشان هم به آن اشاره می کند؛ غار حرا، دقیقاً در نقطه ای است که از آن بالا می توان با اشراف بالا رو به کعبه ایستاد و به عبادت پرداخت.
بعضی گفته اند که پیامبر از همان ابتدا عاشق کعبه بوده است؛ حتی زمانی که مسلمانان به سمت مسجد الاقصی، این قبله اول مسلمین، نماز می خواندند، پیامبر بعضاً سعی می کرد به نحوی بایستد که مسجدالاقصی و کعبه در یک امتداد قرار بگیرند.
اصلاً خاصیت حیرت این است که قابل توصیف نیست؛ نمی توانی آن را برای کسی که تجربه نکردی، به صورت دقیق شرح بدهی؛ باید بیایی و تجربه کنی تا بفهمی که چه می گوئیم. حتماً صعود به حرا دشوار است؛ امّا از آن جنس دشواری هایی که دوست داری هر روز و هر ساعت تکرار کنی و تکرار کنی...